پوریا پورسرخ | ماجرای آشنایی با همسرش + فیلم
مهران مدیری شب گذشته در برنامه «دورهمی» میزبان پوریا پورسرخ بازیگر سینما و تلویزیون بود.
خبرنگار شمانیوز نوشت: مهران مدیری شب گذشته میزبان پوریا پورسرخ بازیگر سینما و تلویزیون بود.
پورسرخ درباره دکتری فیزیولوژی گیاهی گفت: هنوز دکتری را نگرفته ام چراکه در آن زمان مرخصی گرفتم به همین دلیل نتوانستم مدیریت کنم و دوسالی است که دوباره شروع کرده ام.
مدیری درباره آشنایی اتفاقی پورسرخ با محمد حسین لطیفی سوال کرد که او پاسخ داد: من شاگرد آقای لطیفی در کلاس کارگردانی بودم، روز اول در کلاس حاضر شدند و گفتند به دلیل اینکه فیلم جدیدی شروع کرده ام نمیتوانم کلاسها را برگزار کنم من خیلی محترمانه گفتم ما همه آمده ایم از کسی که صاحب نام است، درس بگیریم که این موضوع باعث شد یک حس خوبی بین ما برقرار شود.
پورسرخ در پاسخ به سوال همیشگی مدیری درباره ازدواج گفت: سال گذشته ازدواج کردم و این پیشنهاد را من به همسرم دادم. به نظرم اولین انتخاب اصلی زندگی من است و ما از قبل با هم آشنا بودیم، البته در حرفه بازیگری نیستند.
وی افزود:همیشه سعی کردم آدم کم حاشیه ای باشم و از آرامش اطرافم خیلی لذت میبرم. به دنبال کسی بودم که دنبال آرامش باشد و در این صفت مشترک هستیم.
پورسرخ درباره سختگیری در زندگی گفت: آدم سختگیری نیستم جز اینکه کنترل تلویزیون باید دست من باشد! چون من میدانم چه سریالهایی دیدم که بهتر است و آنها را انتخاب میکنم.
مدیری گفت: همسرتان گفتند که در همه کارها حتی آشپزی و کارهای منزل دخالت میکنید.
پورسرخ ضمن تایید گفت: من یک مدتی مجرد زندگی میکردم به همین دلیل درباره همه چیز نظر میدهم!
بازیگر سریال «صاحبدلان» درباره کم بودن دستمزد خود گفت:کاملا به این قضیه معتقد هستم که دستمزدم بالا نیست، من آدم زرنگی نیستم اتفاقا این موضوع را جزو ضعفهای خودم میدانم، البته من در ذهن خودم یک جملهای را پرورش دادم که بعضی اتفاقات ارزش آرامش ندارند، پس رهایش کردم. اما به خودم آمدم دیدم هر کسی توانست یک ضربهای به من می زند! من هم معتقدم مثل همه بازیگران کار خوب یا بد دارم ومعمولا کارهای بد را به دلیل رو در بایستی رفتم اما در این سالهای اخیر سعی کردم کمتر اتفاق بیفتد، چون حق من این است دستمزد بیشتری بگیرم.
پورسرخ درباره «برنج پلاستیکی» گفت: علی اوجی و نرگس محمدی مهمان ما بودند، از بیرون غذا گرفتیم. من برنج که دیس پلاستیکی داشت را در فر گذاشتم؛ علی اوجی به من گفت بوی پلاستیک نمیاد؟ گفتم چقدر ایراد میگیری سر صحنه مگه چی بهمون میدن میخوریم، اما همه فاز رژیم غذایی گرفتند و برنج نخورند. (خنده)
بازیگر سریال «کیمیا» درباره اتفاقات بعد از مشهور شدن گفت:سال اول سریال «وفا» را بازی کرده بودم و فکر میکردم، اتفاق مهمی افتاده است. میخواستم در هفت تیر داخل طرح ترافیک بروم، طوری چهره خود را نشان میدادم که پلیس من را بشناسد گفتم میخواهم سر فیلمبرداری بروم اما جریمه را نوشت و گفت: من آقای پرستویی، شکیبایی و اصلانی را جریمه کردم!
در ادامه مدیری هم خاطره جالبی از اولین سریال خود تعریف کرد: اولین سریال را سال ۶۶ در دو پلان بازی کردم که برای شبکه دو بود. سرویس ما مینی بوس بود و من از استودیو بیرون آمدم. روی صندلی مینی بوس نشستم و عینک دودی زدم و طوری رفتار میکردم که از پشت شیشه مردم من را ببینند. (خنده)
بازیگری که کنارمن نشسته بود، گفت: مهران جان هنوز پخش نشده است. (خنده) من سریع عینک را برداشتم!
پورسرخ درباره کمدی مبتذل گفت:ترجیح من بیشتر کارهای جدی و درام است، بعضی از کمدیهایی که خودم بازی کردم را دوست ندارم، صادقانه بگویم که بعضی از آنها را خودم هم ندیدم.
بازیگر «روز حسرت» گفت: شاید در لحظات و سکانسهایی کمدی مبتذل باشد، اما درباره کارهای خودم میتوانم بگویم که بعد از پایان کار گفتم ای کاش این کار را بازی نمیکردم، چون جنس کمدی آن را دوست نداشتم، اما جالب است برخی از مخاطبان دوست داشتند.
گفتگوی صمیمانه با پوریا پورسرخ
پوریا پور سرخ بازیگری است که این روزها با سریال کیمیا در تلویزیون حضور دارد و همین مسئله باعث شده که بیشتر در کانون توجهات قرار بگیرد. بااو گفتگوی صمیمانه ای انجام داده ایم که در آن از زندگی خصوصی و تجربیات کاری اش صحبت های جالبی کرده است.
پوریا پورسرخ نمونه کامل از یک انسان موفق است. در حالی که نزدیک به 10 سال از حضورش در عرصه بازیگری می گذرد و موفقیت های زیادی را در این عرصه تجربه کرده است، اما هرگز آدمی تک بعدی نبوده و در کنار بازیگری، تحصیلات خود را تا مدارج بالا ادامه داده و از طرف دیگر هرگز حواشی و شایعات مرسوم بازیگری را وارد زندگی شخصی و حریم خصوصی خود نکرده است.
قواعد رقابت سالم را به خوبی می داند و از تجربیاتش، پلی برای رسیدن به موفقیت ساخته است. او حتی از معدود بازیگرانی است که به شدت به سلامت روحی و جسمانی خود اهمیت می دهد و حالا بعد از 3سال دوری از مصاحبه های مطبوعاتی، درباره ابعاد تازه ای از زندگی و حرفه اش صحبت کرده است، از تجربیاتی که در این سال ها به دست آورده و آرامشی که این روزها در زندگی اش جاری است.
پخته تر شدم
نزدیک به 10سال از حضورم در عرصه بازیگری می گذرد و هرکسی در هر شرایطی وقتی 10 سال از عمرش سپری می شود، تغییرات زیادی می کند، بزرگ تر می شود، پخته تر می شود و... من هم طبیعتا در این سال ها تغییرات زیادی کرده ام. مثلا شاید نسبت به برخی مسائل که قبلا خیلی سریع ری اکشن نشان می دادم، دیگر الان واکنش خاصی نداشته باشم، شاید مسائلی بوده که در گذشته باعث آزارم می شده ولی حالا برایم تبدیل به سوژه خنده شده است.
خیلی خاطرات از آن دوران اولیه حضورم دارم که از ذهنم پاک نمی شود، ولی آزارم نمی دهد بلکه برایم به تجربیاتی ارزشمند تبدیل شده است. ناپلئون می گوید هیچ گاه به گذشته ام نگاه نمی کنم، مگر اینکه بخواهم از آن درس بگیرم. من هم سعی می کنم از تجربیاتی که از گذشته ام کسب کرده ام به عنوان توشه راهم استفاده کنم.
درس هایی از مطبوعات
زمانی که من با سریال «وفا» معرفی شدم، تنها چند چهره جوان بودند که در رسانه ها حضور داشتند و اتفاقی که برای «وفا» افتاد شاید پیش از آن فقط برای «مسافری از هند» و «خط قرمز» افتاده بود و فکر می کنم آن زمان نیاز بود که رسانه ها سراغ چهره های جدیدتر بروند.
من هم در آن زمان به عنوان یک آدم بی تجربه که وارد حرفه بازیگری شده بودم، پیش خودم فکر می کردم الان دوتا مصاحبه انجام می دهم و نهایتا چهارجا چاپ می شود ولی می دیدم که هر مصاحبه من بیست جا چاپ می شد و این خودش یکی از تجربیاتی بود که در آن دوران کسب کردم چون زمانی که مردم یک مصاحبه را می خوانند، راجع به شخصیت آن آدم قضاوت می کنند و بر اساس صحبت های آن فرد می گویند چقدر این آدم توخالی است یا برعکس چقدر آدم درستی است و بعضی از مصاحبه های ساختگی یا برداشت های اشتباه باعث می شود که قضاوت اشتباهی راجع به آن هنرمند انجام شود. البته این را هم بگویم که این مسائل جزئی از کار ماست، شما نمی توانید بگویید که من وارد آب می شوم ولی خیس نمی شوم! من هم در این مدت درباره رویکرد خودم نسبت به مطبوعات تجربیاتی کسب کردم که بسیار مفید بود.
آرامش حرف اول را می زند
هر انسانی اخلاق و رفتار خاص خودش را دارد و من هم در تمام این سال ها سعی کرده ام زندگی شخصی و خانواده ام را وارد مسائل رسانه ای مرسوم این حرفه نکنم و البته ایرادی هم به دیگران نمی گیرم که چنین کاری کرده اند چون این موضوع کاملا شخصی است. شما خودتان بهتر این موضوع را می دانید چون از اولین کسانی بودید که با من مصاحبه کردید، اینکه من در همان سال های اول حضورم در این حرفه، همیشه از این فضا دور بودم و بعضا اذیت می شدم از اتفاقاتی که به زندگی شخصی ام ورود پیدا می کرد. ولی با تجربیاتی که کسب کردم و آنها را به کار گرفتم، حالا آرامش بسیار خوبی دارم و آن را با یک دنیا عوض نمی کنم. برای من آرامش امروزم از همه چیز مهم تر است و به همین دلیل همیشه سعی کردم زندگی شخصی و خانوادگی ام را از رسانه ای شدن و حواشی دور نگه دارم تا این آرامش را داشته باشم.
من هم ازدواج می کنم
ازدواج یک برگ از صفحات زندگی هر آدم نرمالی است که باید یک روز اتفاق بیفتد. به نظرم این عقیده و صحبت یک آدم نرمال نیست که مثلا بیاید در مصاحبه اش بگوید که «من امسال می خواهم ازدواج کنم!» چون به نظرم ازدواج اتفاقی است که نیاز به آن باید حس شود و سپس طرف مقابلت را پیدا کنی که این پروسه ممکن است یک ماه طول بکشد یا یک سال یا حتی بیشتر... مطمئنا من هم مثل هر آدم نرمال دیگری این اتفاق را در زندگی ام تجربه خواهم کرد، قطعا به آن فکر می کنم و ایده آل های خودم را دارم ولی تا زمانی که پیش نیاید، لزومی نمی بینم که راجع به آن صحبت کنم و حواشی رسانه ای برای خودم ایجاد کنم چون زمانی که این اتفاق بیفتد، همه متوجه خواهند شد. صحبت از ازدواج شد و جا دارد من بازهم به سام درخشانی عزیز و همسر محترم شان تبریک بگویم.
کمال گرایی مخصوص من
هر کسی در زندگی به دنبال کمال است و این ذات بشر است و تنها تفاوت انسان با سایر مخلوقات این است که همیشه به دنبال کمال و کمال گرایی است و این موضوع در زندگی، در شغل، در ازدواج و در تمام مسائل زندگی وجود دارد ولی من شخصا تا جایی به دنبال کمال گرایی هستم که تبدیل به آفت برای انجام کارهایم نشود و زمانی که حس کنم این کمال گرایی به کاری که می خواهم انجام بدهم، ضربه می زند، قطعا جلوی آن را می گیرم و نمی گذارم تبدیل به وسواس شود.
ضمن اینکه کمال گرایی و ایده آل گرایی تا یک جاهایی دست خود آدم است و بخشی از آن از عهده انسان خارج است. مثلا من به عنوان یک بازیگر دوست دارم با بزرگ ترین فیلمسازان جهان مثل اسکورسیزی یا اسپیلبرگ کار کنم ولی آیا واقعا این شرایط در حالت نرمال و عادی وجود دارد؟ پس همه ما دنبال رسیدن به کمال هستیم ولی تا جایی که دست خودمان است و به زندگی مان لطمه نزند.
حتی در نقش یک سیگاری هم حاضر نمی شوم
من همیشه سعی می کنم سلامت زندگی ام را حفظ کنم که این سلامت زندگی شامل سلامت روحی و روانی و سلامت جسمانی می شود. همانطور که گفتم خودم را از حسادت ها و کینه ها دور کرده ام و به نظرم این سلامت روحی است که این روزها از آن لذت می برم. سلامت جسمانی ام را هم همیشه سعی کرده ام با ورزش و تغذیه مناسب حفظ کنم و به نظرم اینها کاملا به خود شخص برمی گردد که چطور زندگی می کند.
من تا به حال در هیچ فیلم سینمایی سیگار نکشیده ام و شاید هم برای یک بازیگر این موضوع یک ضعف باشد چرا که می گویند باید بتوانی در هر نقشی بازی کنی، ولی آنقدر شهامت داشته ام که بگویم «نه، من نمی توانم در نقش یک سیگاری بازی کنم.» حتی این را بارها شنیده ام که هستند بزرگانی در سینمای خودمان که وقتی نقشی به آنها پیشنهاد می شود و فیلمنامه را می خوانند به سازندگان آن فیلم می گویند که «فلان بازیگر برای این نقش بهتر از من است» و این اخلاق حرفه ای است و همان سلامت شغلی است که به نظرم اوج اعتمادبه نفس یک انسان را نشان می دهد.
مطمئن باشید قدرت طلبی چاره کار نیست
در همان شروع کارم، خیلی از همکاران می گفتند که پوریا نهایتا 2سال بیشتر در سینما دوام نمی آورد و متاسفانه خیلی از ضرباتی که ما در این حرفه می خوریم، از همکاران خودمان است و خیلی از ما هنوز قواعد رقابت را بلد نیستیم و این موضوع فقط مختص سینما نیست، بلکه متاسفانه در جامعه ما رفته رفته تبدیل به یک اصل شده است. زمانی که ما بچه بودیم ضرب المثلی بود که می گفتند «بار کج به منزل نمی رسد!» ولی حالا می بینیم که گویا بار کج خیلی هم خوب به منزل می رسد و متاسفانه کسانی که بازی جوانمردانه را بلد نیستند، اتفاقا بیشتر به موفقیت می رسند.
مثلا در فوتبال اگر بخواهم مثالی بزنم باید به وحید هاشمیان عزیز اشاره کنم که مدارک مربیگری که او دریافت کرده را بعید می دانم فرد دیگری در ایران دریافت کرده باشد و با خودم فکر می کردم اگر فلان بازیکن فوتبال که روابط پشت پرده زیادی دارد، اگر نصف این مدارک را داشت الان تمام مطبوعات ورزشی و اهالی ورزش فشار می آوردند که باید در تیم ملی باشد. هستند بازیکنانی که تا برای کلاس مربیگری ثبت نام می کنند، همه فشار می آورند که این آدم حتما باید در تیم های بزرگ باشد و نمی شود منکر این لابی ها شد. یکی از آرزوهایی که دارم این است که شرایط طوری باشد که نسل های بعد از من به این جمع بندی برسند که لازم نیست برای رسیدن به موفقیت به افرادی که دارای نفوذ صنفی هستند چنگ بزنند، یا ناجوانمردانه بازی کنند یا به دیگران پشت پا بزنند تا خودشان پیشرفت کنند.
از حسادت و کینه بیزارم
یک اصل مهم در زندگی من وجود داشته و صادقانه با تمام وجود پای این قضیه هستم و می توانم به شرافتم قسم بخورم که 10 سال دیگر هم همین هستم و این را از همه اطرافیانم که با من در ارتباط هستند، اساتید دانشگاهم، همکلاسی هایم و... می توانید بپرسید. هرکسی در زندگی فراز و نشیب هایی داشته و من هم داشتم ولی من یک اصل مهم در زندگی دارم و آن هم رقابت سالم است. به شرافتم قسم می خورم که هرگز از موفقیت کسی ناراحت نشدم و به کسی حسادت نکردم. همیشه مانند دونده های ماراتن به هدفم نگاه کرده ام و هرگز به فکر این نبودم برای پیشرفت خودم، به کسی ضربه بزنم. حتی در دلم نسبت به کسانی که به من حسادت می کردند هم حس بدی ندارم.
موفقیت به تلاش و پشتکار وابسته است
معتقد هستم که هر آدمی در کارش، جای خودش را پیدا می کند. در هر کاری برای همه جا هست و هیچ کس جای دیگری را تنگ نکرده است و دیگر به تلاش و استعداد آن آدم بستگی دارد که تا کجا پیشرفت کند. یکی از اساتید دانشگاهی ام می گفت یک نوازنده در آکروپلیس می نوازد و یک نوازنده دیگر سر چهارراه می نوازد، هر دو نوازنده هستند ولی هر دو هنرمند نیستند!
معرفت و علم مکمل هم اند
خانواده من خانواده ای است که به شدت به تحصیل اهمیت می دهد و به همین دلیل است که اهمیت به تحصیل همیشه در وجود من بوده و هست. هرچند معتقد هستم که انسانیت و رشد فکری و اخلاقی به تحصیل و مطالعه نیست. من افرادی را می شناسم که دائم کتاب های روانشناسی در دست دارند و پُز روشنفکری می دهند و صبح تا شب درباره روانشناسی، انرژی مثبت، دوست داشتن هم نوع، محبت، عشق و علاقه صحبت می کنند ولی در رفتار و کارهایشان دائم دنبال خراب کردن دیگران، حسادت و زیرآب زدن هستند! «چارپایی بر او کتابی چند، نه زاهد بود، نه دانشمند»، من معتقد هستم که بهتر است آدم یک کتاب بخواند ولی آن را بفهمد و نمود و اثر آن کتاب در رفتارش نمایان شود تا اینکه دائم در صفحه اش کتاب های مختلف را معرفی کند ولی میزان کینه اش نسبت به دیگران وحشتناک باشد و به شدت به روانکاو نیاز داشته باشد!
هرچند این موضوع نیاز به روانکاو و روانشناس در جامعه ما جا نیفتاده است و در حالی که در کشورهای دیگر این کار به یک روتین در زندگی شان تبدیل شده است و درواقع اتفاقات و ناراحتی های شخصی و کاری خودشان را نزد پزشک تلطیف می کنند ولی ما چون این کار را انجام نمی دهیم، خروجی آن می شود دعواهای روزانه در ترافیک و کوچه و خیابان.
یک مقدمه قابل تامل و فراموش نشدنی
اخیرا کتابی با عنوان «اقتدارگرایی ایرانی در عهد قاجار» به قلم استاد علوم سیاسی دکتر محمود سریع القلم به بازار نشر عرضه شده است که به همه توصیه می کنم آن را مطالعه کنند. آنچه بیش از موضوع و متن کتاب، خواننده را تحت تاثیر قرار می دهد، صفحه «تقدیم» است که نویسنده در ابتدای کتاب خود آورده است که در نوع خود کم نظیر است. در متن تقدیم کتاب آمده است:تقدیم به ایرانیان زیر 10سال، که در آینده برای کسب ثروت، به نهاد دولت نزدیک نخواهند شد! برای افزایش قدرت کشور، ثروت تولید خواهند کرد. ظرفیت نقدپذیری و اصلاح تدریجی را در خود پدید خواهند آورد. از فرهنگ واکنش های سریع به خویشتن داری، ارتقای فرهنگی پیدا خواهند کرد.
از فرهنگ شفاهی و غیردقیق به فرهنگ مسئولانه مکتوب، انتقال تمدنی پیدا خواهند نمود. از رفتارها و کارهای کوتاه مدت به گستره درازمدت، رشد فکری پیدا خواهند کرد. تضعیف، تخریب و انتقام را از فرهنگ سیاسی خود حذف خواهند نمود. به رشد فردی و استقلال فکری از طریق مطالعه حداقل 2ساعت در روز روی خواهند آورد. برای ایرانیان دیگر از رانندگی گرفته تا کسب قدرت، حقوق قائل خواهند شد. از رشد و موفقیت دیگران به طور واقعی خوشحال شده و درس خواهند آموخت. غرور بی جا، حسادت و ناجوانمردی را به سکوت، احترام و گذشت تبدیل خواهند کرد. دروغگویی و وارونه جلوه دادن واقعیت ها را از نظام معاشرتی خود با دیگران حذف خواهند نمود. برای کسب قدرت، به اصل رقابت و فرصت برای دیگران اعتقاد خواهند داشت.