شمانیوز
شما نیوز

مذاکرات وین ۶ و درایت مقام معظم رهبری

اگر حضرت آقا به‏‌جاى خروجى نهایى سانتریفیوژها (۱۹۰ هزار سو)، نیاز کشورمان را با تکیه بر تعداد سانتریفیوژها بیان مى‌‏فرمودند، هیچ تضمینى براى تأمین سوخت مورد نیاز رآکتورهاى اتمى ایران اسلامى وجود نداشت.

به گزارش خبرنگار شبکه مردمی اطلاع رسانی(شمانیوز)، اگر حضرت آقا به‏‌جاى خروجى نهایى سانتریفیوژها (۱۹۰ هزار سو)، نیاز کشورمان را با تکیه بر تعداد سانتریفیوژها بیان مى‌‏فرمودند، هیچ تضمینى براى تأمین سوخت مورد نیاز رآکتورهاى اتمى ایران اسلامى وجود نداشت.

پرونده صلح‌‏آمیز هسته‌‏اى ایران، طى بیش از یک دهه اخیر فراز و نشیب‏هاى فراوانى داشته و همواره یکى از بهانه‏‌هاى عمده غرب براى اعمال فشار بر جمهورى اسلامى بوده است. این در حالى است که جمهورى اسلامى ایران در طول این مدت به انحای مختلف نشان داده است که برخلاف تصورات و تبلیغات واهی غرب، چه به‌‏لحاظ اعتقادى و چه به‏‌لحاظ منطقى، تنها به‏‌دنبال برخوردارى از یک برنامه هسته‏‌اى کاملاً صلح‌‏آمیز که بهره‏‌مندى از آن حق هر ملتى هست، بوده است. درست از روز سوم آذر 1392 و پس از آن‏که وزراى خارجه ائتلاف 1+5 و جمهورى اسلامى ایران در ژنو سوئیس توافق کردند که در شش ماه آینده براى دستیابى به توافق نهایى و جامع در راستاى برنامه و اقدام مشترک، نشست‏هاى دیگرى را در پایتخت اتریش (مقر اروپایى سازمان ملل) برگزار کنند، تاکنون پنج دور مذاکرات در وین برگزار شده است که هم‌‏اینک نیز دور جدید مذاکرات که از آن با عنوان مذاکرات وین 6 یاد مى‏‌شود، در حال برگزارى است. شایان ذکر است در ژنو تأکید شده است که اگر تا 29 تیر (20 جولاى 2014) توافق نهایى انجام نشود، این مهلت شش ماه دیگر تمدید خواهد شد. بى‏‌شک مذاکرات کنونى وین را باید مذاکراتى مهم و حائز اهمیت تلقى کرد. اما در پاسخ به این سؤال که چرا وین 6 مهم است، بایستى تأکید کرد که این دور از مذاکرات هسته‏‌اى، در حقیقت آخرین آزمون براى غرب به‌‏ویژه آمریکایى‏‌هاست تا براى یک‏بار هم که شده، از کینه‌‏ورزى و بهانه‌‏تراشى که دیگر نخ‏‌نما شده است دست بردارند و در مقابل، حسن نیت خود را در برابر اقدامات اعتمادساز جمهورى اسلامى ایران به اثبات رسانیده و در یک کلام براى ملت ایران اعتمادآفرینى کنند. غرب و در رأس آن ایالات متحده آمریکا به‌‏خوبى مى‏‌داند که جمهورى اسلامى ایران چیزى براى پنهان‌‏کردن و مخفى نگه‏داشتن ندارد و تمامى برنامه‏‌ها و فعالیت‏هاى هسته‏اى‏‌اش نیز منحصراً صلح‌‏آمیز و براى پاسخ به نیاز غیرنظامى کشور در زمینه‌‏هاى گوناگون بهداشت و درمان، انرژى، کشاورزى و سایر حوزه‏‌هاى مشابه است و دیگر دلیلى ندارد که در این حوزه براى ایران تنش‏‌آفرینى نمود. لذا این مسأله بر اهمیت وین 6 افزوده است و آن‏‌را مهم ساخته است زیرا، افکار عمومى جهان در آستانه این دور از مذاکرات، بار دیگر چشم به وین دوخته‏‌اند تا راستى‏‌آزمایى کشورهاى غربى را در وعده‏‌ها و حرف و حدیث‏هاى خویش بیازمایند؛ هرچند که مثلث منافقین، صهیونیست‏ها و رژیم‏هاى سر تا پا مرتجع عربى کما فى السابق سعى در سم‏پاشى تبلیغاتى در برابر این نشست دارند، اما باید به غرب گوشزد نمود که دیگر مدت زمان زیادى براى پایان زمستان توهم فعالیت‏هاى اتمى ایران نمانده و شاید اگر طرف غربى تا روز 29 تیر نمره قبولى نگیرد، روسیاهى براى آنان تا ابد باقى خواهد ماند. غربى‏‌ها نیک مى‌‏دانند که سیاست یک بام و دو هوا و یا هویچ و چماق و امثالهم شاید زمانى در مورد افرادى همچون قذافى و صدام حسین جواب مى‏‌داد، اما در مقابل ایران اسلامى قدرتمند که حرف نخست را در منطقه مى‌‏زند، اثرگذار نبوده و به‌‏مثابه کلیشه‌‏اى نخ‌‏نماشده است. وین 6 آخرین فرصت براى غرب است تا دست از زیاده‏‌خواهى‏‌ها و طمع‏‌ورزى‌‏ها و بهانه‌‏تراشى‌‏هاى خود بردارند. جمهورى اسلامى ایران با سعه صدر فراوان تاکنون به دقت به مسائل و نگرانى‏‌هاى بى‏‌مورد اتحادیه اروپا و آمریکا گوش کرده و تا آنجا که امکان داشته حتى فراتر از پادمان‏هاى بین‏‌المللى، انعطاف نشان داده و براى تدوین طرح برنامه‌‏اى که همه استانداردهاى یک برنامه صلح‏‌آمیز غیرنظامى را دارا باشد، با ائتلاف 1+5 همکارى کرده است. لذا جمهورى اسلامى ایران با اقدامات متعدد اعتمادساز و ارائه طرح مورد توافق اکثریت، حسن نیت خود را به کرات نشان داده و اینک نوبت غربى‏‌هاست تا در وین 6 به انتظارات ملت ایران درباره انجام اقدامات متقابل و نه متضاد، جامع عمل بپوشانند. غربى‌‏ها نیک مى‌‏دانند که جمهورى اسلامى ایران زمانى که فرصت داشت، در پى ساخت بمب اتمى نبود. به این معنا که در فاصله سال‏هاى 2005 تا 2013 میلادى زمانى که روابط ایران با غرب و همکارى با آژانس بین‌‏المللى انرژى اتمى در سطح پائینى قرار داشت، زمان کافى وجود داشت، محدودیت‏هاى بین‌المللى کمتر بود و نظارت نسبتاً سبک‏ترى صورت مى‏گرفت، سانتریفیوژ کافى براى رفتن به سمت ساخت بمب اتم وجود داشت اما ایران مبتنى بر آموزه دینى و فتواى رهبر انقلاب که سلاح هسته‌‏اى و تولید و کاربرد آن «حرام» است، به آن‏ سو نرفت چنان‏که حتى گزارش‏هاى ارزیابى اطلاعات ملى آمریکا در سال‏هاى 2007 و 2012 نیز اذعان کردند که ایران حتى گامى در این مسیر برنداشته است. لذا اینجاست که باید گفت دیگر بهانه‏‌اى براى غرب باقى نمانده است؛ وین 6 فرصت طلایى و آخرین فرصت براى غرب جهت دستیابى به یک توافق جامع و کامل با ایران است. غربى‏‌ها باید توجه کنند که توهم و محاسبات نادرست و زیاده‏‌خواهى و مطالبات غیرواقع‏‌بینانه و دروغ و اکاذیب در مورد برنامه هسته‌‏اى صلح‌‏آمیز ایران مى‏‌تواند به از دست رفتن این فرصت منجر شود. کوتاه آن‏که وین 6 آزمون آخر جهت راستى‏‌آزمایى و اعتمادآفرینى غرب در مقابل ایران است و اگر در آن مردود شوند، دیگر این آزمون براى غرب تکرار نخواهد شد. براى ایران توافقى مطلوب است که اولاً ضمن حفظ ظرفیت موجود غنى‏‌سازى، راه توسعه این ظرفیت براى تأمین نیازهایش را باز بگذارد. ثانیاً به لغو ملموس تحریم‏ها در کوتاه‏‌مدت بینجامد. ثالثاً مسیر بهانه‏‌جویى‏‌هاى بعدى را ببندد و تکلیف مختومه‏‌شدن جنجال را پس از 10 سال اعتمادسازى روشن کند. در مقابل آمریکایى‏‌ها مایلند برنامه هسته‌‏اى ایران را نه فقط تعلیق و فریز کنند بلکه آن‏‌را به عقب برانند، از مقیاس صنعتى به مقیاس آزمایشگاهى و مینیاتورى (دکور برنامه هسته‌‏اى) فرو بکاهند، شاکله تحریم‏ها را حفظ کنند و لغو آن‌‏را به آینده‏‌اى نامعلوم حوالت دهند در حالى‏‌که امتیازات نقد مى‏‌خواهند. آمریکایى ‏ها فراتر از این‏ها- اگر پا دهد- مایلند در پوشش یک توافق حقوقى ایران را نه به‏‌عنوان یک طرف قرارداد و بده- بستان بلکه به‏ عنوان طرف «متهم» ایزوله کنند و پس از آن بر مطالبات پلکانى و تصاعدى بیفزایند. یک مسأله راهبردى براى آمریکا به تعبیر «گلوبال ریسرچ» این است که آمریکایى ‏ها فراتر از برنامه هسته ‏اى، نگران توانایى «نه» گفتن ایران به خط مشى کاخ سفید هستند حال آن‏که دکترین آمریکا بر مبناى بازداشتن دیگران از این نه گفتن تعریف شده است. در قبال این نگرانى آمریکا مصمم است آمدن ایران پاى میز مذاکره را به‏ عنوان یک دستاورد به‏ حساب خود بنویسد و با اخذ امتیاز به تبلیغات خود اعتبار بخشد. مطابق دستور کار «وین 5» قرار بود وزیران خارجه 1+5 به‏ عنوان عالى‏ ترین مقام تصمیم‏ گیرنده در آخرین روز یا روزهاى مذاکرات و بعد از آن که متن توافق جامع آماده شد، براى امضا و تأیید نهایى به تیم‏هاى مذاکره ‏کننده خود در وین ملحق شوند اما، فراخوان اشتون از اتفاق جدیدى خبر مى ‏دهد که حضور فورى وزراى خارجه 1+5 را ضرورى ساخته است. خبرگزارى رویترز به نقل از دیپلمات‏هاى مذاکره ‏کننده اعلام کرده؛ حضور وزراى خارجه 1+5 در وین به ‏منظور امضاى توافق جامع نیست، بلکه آنان براى عبور از بن ‏بست غیرمنتظره‏ اى که در جریان مذاکرات پدید آمده است به وین فراخوانده شده ‏اند. گفتنى است وزیران خارجه چین و روسیه به وین نرفتند. اولى براى عدم حضور خود به دورى مسافت! و جدول کارى از قبل برنامه ‏ری زى‏شده اشاره کرد و لاوروف ضرورت همراهى با پوتین در سفر آمریکاى لاتین را پیش کشید! ولى گزارش‏ها حکایت از آن دارند که چین و روسیه با 4 کشور آمریکا، انگلیس، فرانسه و آلمان درباره متن توافق نهایى اختلاف ‏نظر دارند و محدودیت‏هاى اعمال‌‏شده را با توجه به شفافیت‏هاى خواسته‌‏شده از ایران، «متوازن» ارزیابى نمى‏‌کنند. ضمن آن‏که حدس مى‏‌زنند در چالش هسته‏‌اى یازده‌‏ساله کشورمان، فصل جدیدى در حال ورق‏‌خوردن است. همه شواهد حاکى از آنند، آنچه سیستم محاسباتى حریف را درهم ریخته و وزیران خارجه آمریکا، انگلیس، فرانسه و آلمان را با عجله به «وین» کشانده تا به قول دیپلمات‏هاى غربى، براى عبور از بن‏‌بست پدیدآمده، چاره‌‏جویى کنند، اعلام صریح خط قرمز نظام در مذاکرات هسته‌‏اى است که روز دوشنبه هفته قبل از سوى رهبر معظم انقلاب در دیدار کارگزاران و مسؤولان نظام با ایشان مطرح شد. حضرت آقا با نگاهى دقیق و فنى و کارشناسانه تأکید کردند که جمهورى اسلامى ایران به یکصد و نود هزار «سو» اورانیوم غنى‌‏شده نیاز دارد و با رونمایى از ترفند حریف گفتند «طرف مقابل به مرگ گرفته که به تب راضى بشوید». یکى از اصلى‏‌ترین محورهاى مورد چالش در مذاکرات هسته‌‏اى، میزان نیاز ایران به اورانیوم غنى‏‌شده براى تأمین سوخت رآکتورهاى اتمى کشور است. آمریکا و متحدانش با پیش کشیدن واژه به‌‏اصطلاح حقوقى ولى در واقع من درآوردى «نقطه‏‌گریز BREAK OUT» ادعا مى‏‌کنند برنامه هسته‏‌اى ایران باید در محدوده‏اى باشد که اگر تصمیم به تولید سلاح هسته‏‌اى گرفت، فاصله زمانى این تصمیم تا تولید سلاح حداقل بین 12 تا 18 ماه باشد و مدعى‌‏اند این فاصله به‏‌منظور آن است که در صورت تصمیم ایران به تولید سلاح فرصت کافى براى متوقف‌‏کردن آن وجود داشته باشد و با استناد به این قانون من‏‌درآوردى، از ایران خواسته‏‌اند اولاً؛ تعداد سانتریفیوژهاى فعال از 4هزار دستگاه بیشتر نباشد که نتیجه نهایى آن پایان‏‌دادن به فعالیت هسته‌‏اى است - همان‏که حضرت آقا با عنوان به مرگ گرفته‌‏اند از آن یاد مى‏‌کنند - و ثانیاً؛ مواد هسته‌‏اى ذخیره‏‌شده از 2 هزارکیلو تجاوز نکند و از سوى دیگر - متأسفانه - تیم هسته‏‌اى ما را به نقطه‏‌اى رسانده‏‌اند که خواستار فعالیت 8 هزار سانتریفیوژ باشد و این در حالى است که برخوردارى از 8 هزار سانتریفیوژ هم در حوزه و میدان غنى‏‌سازى آزمایشگاهى - پایلوت - قابل تعریف است و نه غنى‏‌سازى صنعتى که خواست و حق قانونى ایران است. بنابراین چنان‏چه با تعداد 8هزار سانتریفیوژ هم موافقت مى‏‌کردند - یعنى همان‏که آقا باعنوان راضى‌‏شدن به تب از آن یاد کرده‏‌اند - باز هم ایران را در عمل از غنى‏‌سازى صنعتى محروم کرده بودند. رهبر معظم انقلاب با تأکید بر این‏که نیاز ایران به اورانیوم غنى‌‏شده را خودمان تعیین مى‏‌کنیم و میزان نیاز ما 190 هزار «سو» اورانیوم غنى‌‏شده است، این‌‏ترفند باج‏‌خواهانه حریف را نه فقط خنثى کردند بلکه به باد دادند. از سوى دیگر میزان ذخیره اورانیوم غنى‏‌شده مورد نیاز کشورمان نیز مطابق خط قرمزى که رهبر معظم انقلاب ترسیم فرموده‌‏اند، 190 هزار سو در سال است و نه دو هزار کیلوگرم مورد ادعاى حریف. نکته ظریف و کاملاً فنى و کارشناسانه در بیانات رهبر معظم انقلاب این‏که، ایشان به‏‌جاى تأکید روى تعداد سانتریفیوژهاى مورد نیاز جمهورى اسلامى ایران، روى فرآورده نهایى سانتریفیوژها تأکید کرده‌‏اند. به بیان دیگر، آنچه مهم است تعداد سانتریفیوژها نیست بلکه خروجى نهایى آن‏ها یعنى میزان اورانیوم غنى‌‏شده‌‏اى است که به‌‏دست مى‏‌آید. حال مى‏‌توان تصور کرد که اگر حضرت آقا به‏‌جاى خروجى نهایى سانتریفیوژها (190 هزار سو)، نیاز کشورمان را با تکیه بر تعداد سانتریفیوژها بیان مى‌‏فرمودند، هیچ تضمینى براى تأمین سوخت مورد نیاز رآکتورهاى اتمى ایران اسلامى وجود نداشت. تأکید رهبر معظم انقلاب بر نیاز کشور به 190 هزار سو، ترسیم رسمى خط قرمز نظام در یکى از اصلى‏‌ترین محورهاى مناقشه و چالش مذاکرات هسته‏‌اى است. این خط قرمز، از آن‏‌جهت سرنوشت‌‏ساز و تعیین‏‌کننده است که از سوى بالاترین و عالى‌‏رتبه‏‌ترین مقام جمهورى اسلامى ایران مطرح شده است و بدیهى است که به‌‏هیچ‌‏وجه قابل تغییر نخواهد بود و حریف نمى‌‏تواند و دلیلى هم ندارد که آن‌‏را یک «تاکتیک» تلقى کند. از این‏‌روى مى‏‌توان و باید گفت که حضرت آقا با ترسیم این خط قرمز غیرقابل عبور، تمامى محاسبات چند ماهه اخیر - بخوانید یازده‏‌ساله - حریف را مختل کرده‌‏اند. گفتنى آن‏که رهبر معظم انقلاب در بیانات روز دوشنبه خود گفته بودند، حریف با لطایف‌‏الحیل و دست‌‏زدن به ترفندهاى شیطانى مى‌‏کوشد سیستم محاسباتى ما را مختل کند و مسؤولان ما را با ارائه آدرس غلط به نتیجه غلط برساند. حریف به‌‏خوبى مى‏‌داند که وقتى شخصیت برجسته‌‏اى در جایگاه عالى‌‏رتبه‏‌ترین مقام جمهورى اسلامى ایران، خط قرمز نظام را در مذاکرات، ترسیم مى‏‌کند، نگران «عدم توافق» نیز نخواهد بود و این در حالى است که «توافق» نیاز آمریکا و متحدانش است که قصد داشتند با لطایف‏‌الحیل این «نیاز» خود را در قالب «امتیاز» به جمهورى اسلامى ایران تحمیل کنند. بسیارى از کارشناسان پس از سخنرانى حضرت آقا، اشاره کردند که ایشان محاسبات استراتژیک حریف را بر هم زد. منظور از این اظهارات چیست؟ از یک نقطه دید استراتژیک، سخنرانى روز دوشنبه، قبل از هر چیز به‏‌معناى رسمى و علنى‏‌کردن خطوط قرمز ایران در مذاکرات هسته‌‏اى است. در مذاکراتى با این درجه از حساسیت و اهمیت، وقتى یک طرف تصمیم مى‏‌گیرد خطوط قرمز خود را به‌‏طور رسمى و علنى -آن هم در بالاترین سطح- مطرح کند، هدف نمى‏‌تواند چیزى جز «مدیریت محاسبات» حریف باشد. یک محاسبه اشتباه بسیار خطرناک نزد گروه 1+5 -که پیش از این چندین بار از آن سخن گفته‏‌ایم- این بوده که خطوط قرمز مطرح‌‏شده از سوى تیم مذاکره‌‏کننده ایران اهرم‏هاى چانه‌‏زنى است و ایران در دقیقه 90 زمانى که میان شکست مذاکرات و حفظ خطوط قرمز خود مخیر شود، آن‏ها را کنار خواهد گذاشت. مقام‏هاى آمریکایى طى هفته گذشته به‏‌صراحت گفته‏‌اند چنین تلقى درباره خطوط قرمز ایران دارند و نتیجه گرفته‌‏اند که ایران در ساعات پایانى مذاکرات امتیاز خواهد داد. سخنرانى روز دوشنبه قاعدتاً باید این محاسبه اشتباه را تصحیح کرده باشد. این البته کار ساده‌‏اى نیست و منطقى است که تصور کنیم تصمیم‌‏گیرى درباره آن، وزراى خارجه 1+5 را به وین کشاند. اصل مسأله اکنون این است که یک جنگ عمیق محاسباتى در وین درگرفته است. محاسبه ایران این است که اولاً آمریکایى‏‌ها چاره‌‏اى جز بیرون کشیدن یک نتیجه از این مذاکرات ندارند؛ ثانیاً، اگر بنا باشد توافق هسته‌‏اى منجر به تثبیت تئورى «کارآمدى فشار در تغییر محاسبات ایران» شود، همان بهتر که هیچ توافقى حاصل نشود؛ و ثالثاً، ایران مایل است سوء تفاهمى را که برخى آدرس‌‏هاى ارسالى از داخل درباره «اضطراى‌بودن رفع تحریم‏ها» در ذهن آمریکایى‌‏ها ایجاد کرده، یک‏بار براى همیشه تصحیح کند. همه این اتفاقات در سخنرانى روز دوشنبه رخ داده است. اکنون آمریکایى‏‌ها باید میان دو گزینه «رفع نگرانى‏‌هاى مشروع و حصول توافق» یا «تکیه بر مطالبات زیاده‏‌خواهانه و منتفى‏‌شدن توافق» یکى را انتخاب کنند. نتیجه راهبردى سخنرانى روز دوشنبه این است که خطوط قرمز مطرح‏‌شده از سوى رهبر معظم انقلاب اسلامى به‌‏ویژه درباره ظرفیت غنى‌‏سازى، باید در هرگونه توافق جامع لحاظ شود و الا توافق براى ایران قابل پذیرش نخواهد بود و این یک خط قرمز واقعى است نه تاکتیک مذاکراتى که ایران قرار است در انتهاى کار آن‏ را پس بگیرد. حالا دیگر آمریکایى‌‏ها مى‏‌دانند حد چانه‌‏زنى تا کجاست و از کجا به بعد دیگر جایى براى چانه‏‌زدن وجود نخواهد داشت و نوبت به تصمیم‌‏گیرى مى‏رسد. به‌‏وجودآمدن این شرایط، مذاکرات را شفاف‌‏تر و معنادارتر مى‏‌کند و اجازه وقت تلف کردن به هیچ طرفى نخواهد داد. نکته بعدى در سخنان روز دوشنبه رهبر معظم انقلاب اسلامى این بود که یک پرسش بنیادین در مذاکرات را تعیین تکلیف کرد. آن پرسش که از روز امضاى توافق ژنو تا کنون همواره مطرح بوده این است که اگر بناست میزان نیاز ایران تعیین‌‏کننده ظرفیت غنى‌‏سازى آن باشد، این نیاز را چه کسى تشخیص خواهد داد. رهبر معظم انقلاب اسلامى در سخنان روز دوشنبه خود نشان دادند که از دید ایشان، طرفى که میزان نیاز ایران به غنى‌‏سازى را معین مى‏‌کند خود ایران است و هیچ تحمیل یا دیکته‏‌اى در این حوزه وجود نخواهد داشت. امید آمریکایى‏‌ها پس از توافق ژنو این بوده که با بهانه قرار دادن مفهوم «تعریف دو طرفه نیاز»، نیاز عملى ایران به غنى‏‌سازى را به‌‏گونه‏اى تعریف کنند که با عدم غنى‏‌سازى مساوى از کار درآید. این تاکتیک اکنون باید کنار گذاشته شود و الا مذاکرات به‏‌سرعت به بن‏‌بست خواهد رسید. رهبر انقلاب در فرمایشات خود این مسأله را که آمریکا یا هر طرف دیگرى بخواهد نیاز ایران را معین کند، به دو روش نفى کردند؛ نخست این‏که خود این نیاز را به دقیق‌‏ترین وجه ممکن و با استفاده از ادبیات فنى روزآمد تعریف کردند و دیگر این‏که اساساً مشروعیت و صلاحیت آمریکا براى چنین امرى را با استناد به ماهیت و کارنامه آمریکا زیر سؤال بردند.
واپسین نکته نیز که بسیار مهم است این است که نوع ادبیات رهبر معظم انقلاب اسلامى مملو از قدرت و اعتماد به نفس بود. طرفى در مذاکرات خط قرمز معین مى‌‏کند - آن‏ هم آشکارا و در عالى‏‌ترین سطح- که اولاً خود را در موضع قدرت مى‌‏بیند، ثانیاً نگران شکست مذاکرات نیست و ثالثاً بنا ندارد به دشمنان خود اجازه بدهد درباره آینده و سرنوشت ملتش تصمیم بگیرند. این فقط یک تعیین تکلیف راهبردى براى مذاکرات نیست، بلکه ایجاد یک الگوى گفتمانى براى آن هم هست. منبع: تسنیم
آیا این خبر مفید بود؟
بر اساس رای ۰ نفر از بازدیدکنندگان
جهت مشاهده نظرات دیگران اینجا کلیک کنید
copied