کمپین «عدالت برای مطبوعات» فرصتی برای ناشران نشریات کشور
یادداشت وارده: محمد انصاری منش - مدیرعامل موسسه دانش فرهنگ مینو
درخصوص یارانه مطبوعات موضوع وجود یا عدم وجود یارانه و یا اشکال و اقسام پرداخت نیست، بلکه مهم میزان این بودجه یارانه است که سال هاست نسبت به تورم و هزینههای جاری، افزایش متناسبی نداشته است. اینکه گفته میشود نشریات نباید فقط متکی به یارانه باشند، شاید از دید برخی همکاران منطقی به نظر برسد، اما همه ناشران مطبوعات به یاد دارند که مبلغ حمایتی که طی دهههای 60 و 70 و حتی اوایل 80 به نشریات پرداخت میشد، آنقدری بود که یقینا میتوانست حداقل هزینههای خرید کاغذ نشریات در هر دوره 6 ماهه را تامین کند. ناشر بسته به میزان فروش و استقبالی که در کیوسک و سازمانهای آگهی از نشریه میشد، پس از دریافت یارانه کاغذ (که پیش از این به صورت حوالههای دریافت کاغذ بود) میتوانست یا بدهیهای معوق به کاغذفروش و چاپخانه را پرداخت نماید، یا برای 6 ماه آینده به اندازه مورد نیاز کاغذ خرید و در انبار یا چاپخانهها دپو کند. میدانیم که آن دوره برخی ناشران متوسط و حتی ضعیف با این یارانه دریافتی (حوالههای کاغذ، زینک و فیلم) میتوانستند بدهیهای خود را تسویه و حتی اندوختهای هم کنار بگذارند. با این توصیف «یارانه مطبوعات» بیش از چند دهه است که در ایران از مطبوعات (خصوصا نشریات ضعیفتر) حمایت میکند و به شکلی موتور محرک همه مطبوعات بوده و خواهد بود (البته به جز چند نشریه دولتی که هزینههای خود را از بودجههای دیگر تامین میکنند؛ مانند روزنامه های اطلاعات، کیهان و همشهری). اما طی تقریبا 10 سال اخیر، به خصوص اوایل شروع دولت آقای احمدی نژاد، از دیدگاه مسئولان، اعطای یارانه به مطبوعات مانند «صدقه» تلقی و گفته میشد: «این کمکی است که به مطبوعات میکنند و این طبق سلیقه و نظر خودشان است که به چه کسانی و چه مطبوعاتی مبلغ بیشتر و یا به چه نشریاتی کمتر بدهند». متاسفانه شاهد بودیم گاها یارانهای که آن دوره به مطبوعات اعطاء میشد حتی کفاف حقوق پرسنل آبدارخانه دفاتر نشریات را هم نمیداد، چه برسد به خرید کاغذ و... و باز هم متاسفانه این گفتمان و رفتار به شکلی عجیب در بین مسئولین و تصمیم سازان (مجلس شورای اسلامی و حتی مسئولین رده بالای وزارت فرهنگ و ارشاد) نهادینه شد و به قول معروف گفتند: «اینها که «مرگ» را دیدهاند حالا با «تب» راضی خواهند بود». ظاهرا تلاشهای معاونت مطبوعاتی هم برای تغییر این تفکرات به نتیجه نرسیده و شوربختانه حتی هر دو وزیر فعلی و پیشین دولت «تدبیر و امید» آقای دکتر روحانی در عمل ثابت کردند که نسبت به عموم مطبوعات دیدگاه حمایتی ندارند. خود ما مطبوعاتیها هم در دولت جدید «سکوت» کردیم و از آنجا که «سکوت نشانه رضاست» هرآنچه که قانونگذاران خواستند بر ما تحمیل کردند، یا بهتر بگویم اصلا ما را ندیدند. در این میان ما هم قصور کردیم. کدام یک از ما مطبوعاتیها سراغ دولت و مجلس رفت تا بودجه مربوط به یارانههای مطبوعات را در لوایح بیشتر کنند؟! کدام یک از ما رسانهایها سراغ نمایندگان مجلس و کمیسیونهای مربوطه رفت و درخواست توجه بیشتر به مطبوعات را مطرح کرد؟! همه ما نشستیم تا پایان تلخی را شاهد باشیم که امروز درگیر آن هستیم... البته برخی معتقدند که متولیان صنف میبایست این خواستهها را پیگیری و به نتیجه میرساندند. اما حقیقت این است که شرکت تعاونی مطبوعات کشور و سایر انجمنهای صنفی کارفرمایی کشور در دهههای اخیر عملا حرکتی نکرده و فریز بودند. (دلایل آن در این مقال نمیگنجد). علاوه بر این زمانی که روزنامه «همشهری» با رانتهای پیچیده شهرداری تهران، تمام آگهیهای پایتخت و حتی سراسر کشور را در خود فرو برد و هر روز قطورتر و حجیمتر شد و هنگامی که آگهینامهها تحت عناوین مختلف مجوز گرفته و منتشر شدند و درآمد نشریات را از سفره تبلیغات بلعیدند، هیچ کدام دم بر نزدیم. «یارانهها» و «آگهیها»، دو درآمد اصلی نشریات از بین رفت و فقط ماند «فروش کیوسکی» که با ظهور شبکههای اجتماعی، آن هم چنان کمرنگ شد که دیگر درآمدزایی نداشت. این بار برای رونق نسبی مطبوعات «طرح اشتراک» آمد. بودجهاش لاغر و نحیف بود. برخی تعریف و برخی نقد کردند. زیرآب زنیها و تقلبها از یک سو و بودجه غیرمعقول و حرکت ژلهای و متغیر طرح و تصمیمات گاها عجیب و غریب مسئولان از سوی دیگر، پایانی تلخ برای آن رقم زد. اما خوشبختانه چند روز پیش با پیشنهاد دبیر انجمن صنفی مدیران رسانه، فرصتی در اختیار ناشران جراید قرار گرفت تا نهادینه و منطقی به دنبال چارهای برای وضعیت اسفناک و بحرانی مطبوعات باشیم. چارهای که یقینا تنها راه آن افزایش چند برابری بودجه یارانه مطبوعات است.