از روی نام نمایش، قضاوت نکنید
«برخی قضاوتهای سطحی درباره نام نمایش صورت گرفته است! «کوکوی کبوتران حرم» نامی نمادین است. نباید از یک اسم، قضاوت سطحی شود!»
به گزارش شما نیوز ،از ۱۳ مهرماه ساعت ۱۹ نمایش «کوکوی کبوتران حرم» نوشته علیرضا نادری و با کارگردانی افسانه ماهیان به سالن شماره دو پردیس تئاتر شهرزاد آمده است. مرضیه بدرقه، بهناز جعفری، ناهید مسلمی، مسیح کاظمی، عاطفه رضوی، فروغ قجابگلی، مرضیه وفامهر، یلدا عباسی، فرزانه سهیلی، گیتی قاسمی، شقایق دهقان و شیدا خلیق گروه بازیگران این نمایش ۱۳۵ دقیقهای را تشکیل میدهند و صدای امیر جعفری هم در این اثر شنیده میشود. در خلاصه «کوکوی کبوتران حرم» آمده است: «۱۲ زن در سفری به شهر مشهد، معضلات و مسائل تلخ زندگی و جامعه امروز خود را بازگو میکنند. رازهای زنان، برای مردان (خوب شنیدن و دیدن زنان برای خوب فهمیدن آنها)» به بهانه این اجرا با افسانه ماهیان گفتوگو داشتهایم که در ادامه میخوانید.
اجرای نمایش «کبوتران حرم» بسیار دشوار به نظر میرسد، از یکسو آثار علیرضا نادری شرایط و شخصیتپردازی پیچیدهای دارند که در نظر گرفتن آنها در نمایش کار دشواری است و از سوی دیگر این اثر با کارگردانی خود نادری اجراشده بود و ازاینرو ممکن بود مورد قضاوت قرار بگیرید. چه شد که این کار دشوار را روی صحنه بردید؟
از سال ۸۲ که علیرضا نادری متن «کوکوی کبوتران حرم» را نوشت، به متن علاقهمند بودم. البته کلا به آثار او بسیار علاقهمند هستم. از سویی دیگر از سال ۸۵ که این متن از طریق نمایشنامهخوانی معرفی شد تا سال ۸۷ که این اثر به اجرا رسید، من یکی از افرادی بودم که بهشدت اصرار داشتم نمایش روی صحنه برود. در آن زمان نقش حاجخانم رئیسه کاروان را ایفا میکردم. درنتیجه بهعنوان کارگردان تمایل داشتم «کوکوی کبوتران حرم» را اجرا کنم. البته اجرای این نمایش با ریسک فراوانی برایم همراه بود، چون بعدازآن اجرای موفق، روی صحنه بردن نمایش کار خطرناکی است اما باید توجه داشته باشیم که از زمان آن اجرا، سالهای بسیار زیادی گذشته است. همچنین تماشاگران زیادی آن اجرا را ندیده بودند. از سویی دیگر من کارگردان هستم و از دید خودم و باتوجه به فرم کاریام این نمایش را اجرا میکنم. این نمایشنامه بهقدری غنا دارد که بتوان در هر دوره آن را اجرا کرد. نمایشنامه علیرضا نادری تاریخمصرف ندارد. این بود که باوجود تمام دشواریها و ریسکها دوست داشتم این نمایش را روی صحنه ببرم.
اتفاقا یکی از نکات جالب در نمایشنامه همین است. در این اثر درباره معضلاتی صحبت میشود که امروز هم با آنها درگیر هستیم؛ بهعنوانمثال در بخشهایی به معضلات سیستم آموزشی و شرایط خشن که امروز درباره آنها صحبت میکنیم اشاره میشود و ازمعضلاتی سخن گفته میشود که نمیتوان آنها را تنها مختص به زنها دانست. چهقدر این وجه از نمایشنامه باعث شده است که به زمان خاصی محدود نباشد؟
دقیقا ما این خشونت را در جامعه خودمان میبینیم. میدانیم در مدارس ما چه فجایعی اتفاق میافتد. باید به یاد داشته باشیم که علیرضا نادری پیش از آنکه تئاتری باشد، معلم بوده است. او نظام آموزشی ما را بهخوبی میشناسد و بسیار درست آن را جراحی کرده است و بهصراحت نوشته و البته آن را دراماتیزه کرده است. تا زمانیکه در فرهنگ زندگی ما، فرهنگ روابط ما، جبرگرایی در روابط اجتماعی ما چه در خانواده و چه در اجتماع و... آسیبها وجود دارند، تا زمانیکه این آسیبها وجود دارند، میتوان نمایش «کوکوی کبوتران حرم» را اجرا کرد چون درباره یک مسئله عمیقتر صحبت میکند. در این نمایشنامه از جنگ، نقد نظام آموزشی، خشونت زن علیه مرد، مرد علیه زن، زن علیه زن و مرد علیه مرد صحبت میشود. واقعا نمیتوان باتوجه به تاریخ نگارش نمایشنامهها آنها را کنار گذاشت. ما تماشاگرانی در سالن داریم که نسل جدید هستند اما کار بهقدری بر روی آنها تاثیر گذاشته است که دیالوگهای کار در ذهنشان حک شده است و آنها را تکرار میکنند یا درحالیکه اشک میریزند از سالن خارج میشوند. پس با کار ارتباط برقرار کردهاند.
البته این معضلات تنها به ایران مربوط نمیشود و آسیبهایی که درباره آنها صحبت میشود در سراسر جهان دیده میشوند. چه میزان جهانی بودن ذهن علیرضا نادری سبب ماندگاری متون او میشود؟
دقیقا این مفاهیم جهانشمول هستند. در این نمایش شاهد خشونت، تجاوز به حریم شخصی افراد، تجاوز به فکر، روح و ذهن انسانها هستیم. مصداقهای امروزی این مفاهیم بسیار بارز هستند و اگر از منظر انسانی و اخلاقی به این نمایشنامه نگاه کنیم، دیگر این نمایش را نمیتوان محدود به ایران دانست. خشونتهای فردبهفرد در تمام جوامع اتفاق میافتد. در سراسر جهان شاهد اعمال خشونت به زنان و کودکان هستیم. این مسائل از آسیبهایی که انسانها در بنیان خانواده، دوران کودکیشان و... خوردهاند نشأت میگیرد که در سراسر جهان دیده میشود.
در طراحی لباس نمایش شاهد نوعی همسانی هستیم؛ تمام بازیگران نمایش کفشهای طوسی دارند و بهغیراز شخصیت رئیس کاروان، سایر شخصیتها لباسهای همرنگ و همشکل پوشیدهاند. این طراحی چه میزان به همسان بودن این ۱۲ زن اشاره دارد؟
باتوجه به اتفاقی که برای این زنها افتاده است، هیچکدام سفید سفید یا سیاه سیاه نیستند. همه این زنها دردمند هستند و مسئله دارند. من با منوچهر شجاع؛ طراحصحنه، لباس و نور این نمایش که نقش بسیار مهمی را در این پروژه دارد؛ بسیار گفتوگو کردم و به این نتیجه رسیدیم که این همسانی در دردمندی، مشکلاتی که دارند، میزان خوشیهای اندکشان و هر آنچه برآنها حادث شده است را باید در یک طیف رنگی از سیاه تا سفید و در این تونالیته نشان دهیم. این افراد وجوه مشترک بسیار زیادی با هم دارند، حتی رئیسه کاروان هم یک انسان است که سختیهای بسیار زیادی کشیده و آسیبهای روانی و روحی دیده است. شخصیت آذر که اعتیاد دارد، شخصیت هما که از دید اغلب زنان کاروان، محبوبیتی ندارد، بهنوعی رهایی میرسند. هما میخواهد از مرز عبور کند، این مرز چه در نمایشنامه و چه در نمایش ما، مرز جغرافیایی نیست؛ درواقع هما مرزهای خودش را میشکند و رها میشود. شرایط هرکدام از شخصیتهای نمایش، محصول مشکلات و اتفاقات تلخی هستند که برای تکتک آنها رخ داده است؛ برخی از این شرایط حاصل جبر خارجی و دیگری است و برخی دیگر از رفتار و کنش خود آنها ناشی میشود. این یکسانی، با این دیدگاه در لباس و چادر این شخصیتها در نظر گرفته شده است.
در نمایش شاهد هارمونی و نوعی حرکت آیینی در تعویض چادرها از سیاه به سفید و برعکس بودیم که بهصورت دستهجمعی انجام میشد، کمی درباره این تغییر رنگ متناقض بگویید.
این ۱۲ زن از نوعی سیاهی؛ به مکانی میروند که فکر میکنند وقتی در آنجا آرزوها و آمالشان را مطرح کنند، بهسرعت حاجت میگیرند و نیاز خود را برطرف میکنند. نویسنده با هوشمندی این زنها را در فضایی مقدس قرار میدهد چون این قصه میتوانست در مکانهای توریستی اتفاق بیفتد اما با این کار میخواستیم به تماشاگرمان بگوییم خودش باید برای رسیدن به حاجت خود تلاش کند چون اگر هیچ قدمی برندارد، نمیتواند انتظار برطرف شدن مشکلاتش را داشته باشد. درنتیجه این زنها با چادرهای سیاه وارد میشوند، سپس چادرهای سفید را میپوشند. چادر سفید هم تمثیلی از کبوتران است و هم رنگ آرزوهای آنها است؛ آرزوهایی که باید داشته باشند و ندارند و همچنین این رنگ سفید، نماد زنانگی، فداکاری و پاکی است اما درنهایت دوباره چادرهای خود را عوض میکنند و با همان رنگ مشکی بازمیگردند.
در این نمایش شاهد هستیم که برخی از بخشها بهصورت ضبطشده در جریان نمایش پخش میشوند. بسیاری از کارگردانها از شرایط صوتی پردیس تئاتر شهرزاد چندان راضی نبودند. آیا برای اجرای شما شرایط صوتی سالن مشکلی را ایجاد نکرد؟
مسئله صدا در اغلب سالنهای ما وجود دارد و متاسفانه شهرزاد هم چندان شرایط صوتی مناسبی ندارد. این سالن تازهتاسیس است و مسئولان سالن بهتازگی متوجه شدهاند که از نظر شرایط آکوستیک و صوتی سالن چه مشکلاتی دارد و درصدد برطرف کردن این مشکلات هستند.
چه شد که پردیس تئاتر شهرزاد را برای اجرای نمایش انتخاب کردید؟
به هر سالنی که بروید، با برخی مشکلات مواجه میشوید. یک سالن صندلی مناسب برای تماشاگران ندارد، دیگری عمق نامناسبی دارد و... یکی از نکات بسیار مهم برای ما این بود که سقف سالن بلند باشد که این مسئله تعداد سالنهایی که برای اجرای ما مناسب باشند را محدود میکرد. بهعنوانمثال نمیتوانستیم این نمایش را در چهارسو اجرا کنیم اما در تالار حافظ اجرای نمایش ممکن بود و اتفاقا قرار بود در این سالن نمایش را اجرا کنیم، اما فضای طراحی ما بهگونهای بود که در حافظ، بخشی از صندلیها را از دست میدادیم که از نظر بازگشت هزینههای کار، برایمان ریسک داشت. از سوی دیگر واقعا از سوی مدیریت شهرزاد با ما همکاری شد؛ در دوران حاضر کمتر میتوان سالنی را یافت که بتوان در آن تکاجرا نمایش روی صحنه برد اما شهرزاد این امکان را برای ما فراهم کرد. شرایط دکور ما بهگونهای است که نمیتوانیم در سالنی دو اجرایی، کار کنیم و مسئولان سالن همدلانه با ما همکاری کردند تا بتوانیم به این شرایط دست یابیم. دکور ما بهظاهر بسیار مینیمال است اما اسکلت خاصی دارد و اصلا پرتابل نیست. از سویی دیگر نمیتوانستیم امکانات نوری را با نمایش دیگری هماهنگ کنیم.
دقیقا تاکید خاصی به نور داشتید. فارغ از کارکرد نور در زمینه پیشبرد داستان و مشخص کردن شخصیتها، نور این توهم را برای مخاطب بهوجود میآورد که قفسه روی صحنه، زنده است و یکی از شخصیتهای نمایش است. آیا شما هم این به این تصور تاکید داشتید؟
این قفسه دقیقا یک شخصیت است! فضای نمایشنامه کاملا ناتورالیستی و رئالیستی است و حتی در توضیح صحنههای نمایشنامه هم این شرایط ذکر شده است اما ما نمیخواستیم با این فضا نمایش را اجرا کنیم. میخواستیم هرکدام از مخاطبان تاویل و تعبیر خودشان را از نمایش داشته باشند. نوع طراحی انتزاعی بهطورکلی در کنار ایدههایی که منوچهر شجاع بهعنوان طراح داشت، این شرایط را بهوجود آورده است و هرکدام از مخاطبان بهعنوانمثال قفسه را یکچیز دیدهاند. کف براق، فضای نوری، چلچراغ و... بهعنوان نماد و نشانه در یک فضای انتزاعی دست مخاطب را برای مفاهیم بیشتر باز میگذارند.
«کوکوی کبوتران حرم» ۱۲ بازیگر دارد و مدتزمان اجرای نمایش بیش از دو ساعت است. نگاه داشتن ریتم نمایش هم بسیار دشوار است و هم ضروری. برای حفظ ریتم نمایش چه برنامهای داشتید؟
این نمایش نیاز به حضور بازیگران باتجربه داشت. البته در کنار بازیگران باتجربه، بازیگران جوانتری هم حضور دارند که در تئاترهای بسیار زیادی هم ایفای نقش کردهاند. چون باید به شیوهای این شخصیتها را ایفا میکردند که از سوی مخاطب قابلباور باشد؛ باید زندگی را بازی میکردند که برای یک بازیگر سختترین کار است چون پر از ظرافت است که باید باورپذیر باشد! درنتیجه ما سه ماه، روزی هفت ساعت تمرین میکردیم. بازیگر باید جزئیات شخصیتش را پیدا میکرد و باید تمام ما فضای تحلیلی کار را درک میکردیم و همه با هم به یک نقطه اشتراک میرسیدیم. خوشبختانه تمام اعضای گروه با من همکاری کردند و زمان موردنیاز برای تمرینها را در اختیارم گذاشتند. زمان تمرین، آزمونوخطاهای بسیار زیادی داشتیم تا ریتم را پیدا کنیم و بازیگران با شخصیتها منطبق شوند، رسیدن به جزئیاتی که مدنظر من بود و خلاقیت بازیگران در شیوه بازی، به زمان نیاز داشت و اگر این زمان را در نظر نمیگرفتیم نمیتوانستیم نمایش را روی صحنه ببریم. البته خود من همواره به تمرینهای طولانیمدت اعتقاد داشتهام و دارم اما برای این نمایش باید زمان و ساعت بیشتری را در نظر میگرفتیم. متاسفانه این روزها در تئاتر ما باب شده است که گروهها با دو هفته تمرین نمایش روی صحنه میبرند. من بلد نیستم با این شرایط تئاتر روی صحنه ببرم چون تئاتر در پروسه تمرین شکل میگیرد.
مینا صفار