شمانیوز
شما نیوز

نخستین واژه‌ که نگاشتی چه بود؟

بهرام کلهرنیا

نخستین واژه‌ که نگاشتی چه بود؟

به گزارش شما نیوز ،

«نخستين واژه كه نگاشتي چه بود؟» واژه‌اي كه معنايي را نشان دهد؟ يا كه معني‌اي، تا معنايي را به رمز بپوشاند؟!

تا كه زبان پوسته‌ها بيابد، روي هم. تا تو - به حد و ميزاني- در او شوي. تا بداني و نداني هم.

نخستين خط از كجا آمد؟ در تو بود؟ داشتيش و نمي‌دانستي؟ آمده بود، در تو، تا بداني يا ببيني؟

از كجا؟ به كجا؟ كي؟ آموخته بودي؟

آ- الف- ب-... اگر آموختي كه به هم بپيونديشان مي‌شود بنويسي. مثلا: خاك يا زمين، هوا و يا مادر و حتي جان و دوستي هم!

چه باهوده دستگاه كارسازي كه وقتي به آن درآميختي وجودت بار مي‌گيرد و ديگر مي‌شود و دويي مي‌يابي !

اما آموختي و در تو نشست و جايافت؛ اگر بشود كه بگريزي از آن و به نخست كار بازگردي و ببيني؛ كار و داستان ديگر مي‌شود.

***

جناب محسن‌خان كرمي خوب آموخته، آگاه و آراسته به خط و طرح و نقش و معني، در كارهايش از مدار ظاهر گريزان، چشم سوي ديگري دارد. مثل اين‌كه به رمز آگاه است، به رمز كار مي‌سازد. مي‌خواهد كه بگويد و مانع مي‌سازد. تا نداني، به راه انديشمند گم شده مي‌گويد و مي‌گويد و مي‌گويد... ناگاه پا پس مي‌كشد! شايد دانايي و يا كليد اكسير گم‌شده را بايد پنهان كرد! تا غير نبيند و نداند.

كارهايش براي ديدن است و در خود پنهان شدن، زينت دارد و زيبايي اما سرخوشي، نه. گويا پوسته‌اي بر آن نشسته تا چشمه نجوشد. مثل رايحه‌اي گم‌شده و گنگ تا شايد ياد چيزي بيفتي؛ رد خاك، دژها، خانه و جاي آرام -از نگاه پرنده! شايد، جان‌آميخته سياه و سفيد و يا كمي رنگ- مثل اين‌كه چيزي سوخته است! شايد شهري است؛ سوخته از تاراج و شايد شكل سوگ است!

نشان‌هاي خط و نوشتار در هم آميخته و آويخته، به راه ديدن و دانايي يا نديدن و ناآگاهي، بانگت مي‌زنند كه ببين؛ بشنو؛ بگذار قصه‌اي برايت بگويم:

يكي بود، يكي نبود. شهري بود. زني بود، مادري بود،...

شهر سوخت به تاراج در شب! زبان از ياد رفت. رهگذري به رمز در خاكستر اجاق نوشت:

آ - الف - ب-... تا يادگاري‌ها تبرك شوند.

آیا این خبر مفید بود؟
بر اساس رای ۰ نفر از بازدیدکنندگان
جهت مشاهده نظرات دیگران اینجا کلیک کنید
copied