شمانیوز
شما نیوز

جایزه‌ها تاثیر زیادی روی مخاطب ندارد

«جایزه‌ها تاثیر زیادی روی مخاطب و سلیقه‌سازی ندارد؛ شاید به‌طور مقطعی کتابی که جایزه گرفته تا چند روز پس از جایزه فروشش کمی بالا برود اما سلیقه‌ای در این میان شکل نمی‌گیرد و جریانی ساخته نمی‌شود.»

جایزه‌ها تاثیر زیادی روی مخاطب ندارد

به گزارش شما نیوز ،

رضا روزبهانی فعالیت جدی ادبی خود را از سال ۷۵ با انتشار شعر و داستان‌هایش در نشریات دانشجویی همچون «عصر آزادی» تبریز و همچنین نشریات عمومی مثل «همشهری» شروع کرد. او از ابتدای دهه۸۰ از محافل ادبی فاصله گرفت و تنها به نوشتن مشغول شد. نخستین کتاب روزبهانی پروژه‌ای بود که روی دیوان شمس انجام داده بود و سال ۹۴ با نام «مالیخولیای غزل» توسط نشر قطره منتشر شد. وی اکنون به‌عنوان پژوهشگر و ویراستار در موسسه دانش‌گستر فعالیت می‌کند و در این موسسه مشغول گردآوری و تدوین دانش‌نامه جامع دانش‌گستر با همکاری کامران فانی است. روزبهانی همان سال منتخبی از غزل‌های دیوان شمس را با عنوان «دیوانهِ (‌یِ) شمس» با نشر روزگار و ابتدای سال ۹۵ مجموعه شعر مشترکش با بهار الماسی شاعر ایرانی مقیم کانادا را با نام «حروف سربی» توسط نشر داستان منتشر کرد. انتهای سال۹۵ هم گزیده‌ای از اشعار آزاد روزبهانی با عنوان «خلسه‌ی چرخ لای جدول» منتشر شد. «بیتی که گشاده شد در آن کو» نام آخرین اثر روزبهانی است که به‌تازگی منتشر شده و شامل خوانش و گزینه غزل‌ها و رباعیات مولانا جلال‌الدین است و نشر داستان آن را منتشر کرده است. به بهانه انتشار این آثار با روزبهانی گفت‌و‌گو کرده‌ایم.

یادم هست اواخر دهه ۷۰ و اوایل دهه ۸۰ در کرج که خودتان هم حضور داشتید اتمسفر غزل‌سرایی و نوآوری در غزل بسیار فراگیر بود و پیشنهادهای زیادی مطرح می‌شد. آن زمان نام شما هم در برخی جلسات برده می‌شد اما خودتان خیلی حاضر نمی‌شدید. چقدر خودتان را در آن ماجراها دخیل می‌بینید؟

من خیلی آن زمان ورود نمی‌کردم. شروع کار جدی من با شعر شاملویی بود. منتها اتفاقی که در کرج افتاد و صاحب‌نظران درباره‌اش زیاد صحبت کردند این بود که جریان‌هایی که نام‌های مختلفی به‌خود گرفت مثل غزل روایی، غزل پست‌مدرن، غزل خودکار، غزل فرم و... شکل گرفتند و من هم تاحدودی جذب آن‌ها شدم و به‌طور کامل در جریان روند شکل‌گیری این جریانات بودم. اتفاقی بود که با حضور محمد سعید میرزایی به‌دلیل تحصیلش در دانشگاه آزاد کرج در این شهر افتاد. سال ۷۶ مجموعه‌ای به نام «درها برای بسته شدن آفریده شدند» از او منتشر شد و بعد مجموعه «مرد بی‌مورد» اوج این داستان بود. البته خود میرزایی تحت تاثیر امثال حسین منزوی، سیمین بهبهانی، نوذر پرنگ و حتی ادبیات کلاسیک ما و غزل مولانا بود و رد بسیاری از نوآوری‌های اخیر را می‌توان در غزل‌های مولانا گرفت. یادم هست که بعد از آن، سه‌،چهار شاعر دیگر کرجی هم به اتفاق مجموعه مشترکی از غزل‌هایشان را چاپ کردند. من هم تاحدودی ورود کردم اما بیشتر تحت تاثیر بودم. دو، سه سال تجربه کردم و بعد غزل را کنار گذاشتم و همان‌طور که اشاره کردید همیشه منزوی بوده‌ام. من هنوز خودم را دانشجویی می‌دانم که روی عرفان و ادبیات عرفانی پژوهش می‌کند.

از مصادیق نوآوری در مولانا سخن گفتید. در این بخش پروژه‌ای داشتید و حالا گزینه‌ای منتشر کردید با تقطیع خاص خودتان. پرسشی که در چنین پروژه‌ای به ذهن می‌رسد این است که چه میزان از نوآوری‌های یادشده بالذات متعلق به آثار کلاسیک ما هستند و چه میزان از آن‌ها پدیدارهایی هستند که شما باتوجه به زیبایی‌شناسی امروز آن‌ها را صادر کرده‌اید؟

باید مثال بزنیم. مثلا احمد شاملو ابتدا که شروع به نوشتن شعر کرد آشنایی زیادی با ادبیات کلاسیک نداشت و پس از مدتی که با ادبیات غرب آشنا شد و دروه‌ای از آن منابع استفاده کرد یک‌باره به سمت ادبیات کلاسیک فارسی برگشت و در نامه‌ای که برای نیما فرستاد گفت: ملای رومی هم کارهای خاصی کرده است. به هر حال همه شخصیت‌های معاصر ما از ابتدا یا در دوره‌ای به مولانا رجوع کرده‌اند و می‌دانسته‌اند که مولانا کارهای عجیبی کرده‌ است. اگر با ابتهاج و شهریار کاری نداشته باشیم که بیشتر تحت تاثیر حافظ هستند تا مولانا؛ مشکل غزلسرایان مدرن ما این است که اذعان نمی‌کنند ریشه سوررئالیسم، جریان سیال ذهن و کارهای فرمی که می‌کنند مثلا در سبک هندی وجود دارد. ما در شعر مولانا روایت و سوررئالیسم را توامان می‌بینیم؛ فرم می‌بینیم؛ او دغدغه‌ وزن و قافیه‌اش را مدام تکرار می‌کند و... مولانا در دل غزل قالب نو ابداع می‌کند و با ردیف و قافیه طوری مواجه می‌شود که تعریف ما را از غزل به هم می‌ریزد. به همه این‌ها در کتاب «مالیخولیای غزل» به‌طور کامل پرداخته‌ام.

در کتاب «بیتی که گشاده شد در آن کو» برخی غزل‌ها و رباعیات مولانا را برگزیده‌اید و بعضا با شیوه‌ای دیگر تقطیعشان کرده‌اید. هدف از این تقطیع دیگرگونه چه بوده است؟

در این کتاب من اشعار مولانا را تا حدودی چیدمان کرده‌ام. چیدمانی که دیدگاه و خوانش من هم در آن‌ها دیده شود. می‌خواستم مولانایی را معرفی کنم که در امروز ما زندگی می‌کند و نه هفت‌صد سال پیش. خیلی‌ قسمت‌ها ابیات را حذف کرده‌ام؛ کلمات را تغییر داده‌ام؛ تقطیع صوری را تغییر داده‌ام و تغییراتی از این دست.

زنده‌یاد کیارستمی هم تا حدودی تقطیع کرده بود؟ درست است؟

خیر. کیارستمی فقط قاب کرده بود و بعضی بیت‌ها و مصراع‌ها را برجسته کرده بود. همیشه وجه سماعی و موسیقایی شعر مولانا در نظرگرفته شده است. من حتی اگر غزلی را انتخاب کرده باشم که این وجه را در خودش داشته باشد طوری ابیات را تقطیع کرده‌ام که وجه تصویری و زبانی‌اش به‌چشم بیاید. در این زمینه محمدعلی سپانلو گزینه خوبی دارد. تنها گزینه‌ خوبی که من از مولانا دیده‌ام همین گزینه سپانلو است. من سه انتقاد به گزینه دکتر شفیعی کدکنی از عزلیات مولانا دارم؛ یکی این‌که خریداری که نداند تصور می‌کند کلیات مولانا را خریده است چون «گزینه» را روی جلد خیلی کوچک نوشته‌اند؛ دوم این‌که مگر می‌شود نیمی از اشعار مولانا در یک کتاب به‌عنوان گزینه بیاید؟ یعنی انتخاب چندانی هم صورت نگرفته است. سوم این‌که او هم خوانش خودش را دارد و غزلی که در کلیات مولانا بیست بیت است را به ۱۲ بیت تقلیل داده‌ است. از اختلاف نسخ حرف نمی‌زنم؛ بلکه کامل حذف کرده‌اند چون مشکلی که با حافظ در اختلاف نسخ داریم بنا به دلایل مختلف در مورد غزلیات مولانا چندان با آن مواجه نیستیم.

به‌نظر می‌رسد دغدغه اصلیتان در شعر آزاد معطوف به زبان باشد. در دهه۷۰ شمسی دغدغه اغلب شاعران به‌هم ریختن هنجارهای زبانی شعر شاملویی بود و هرکدام به نحوی و با رویکردی این کار را انجام دادند. اگر عبدالرضایی با استخدام زبان کنایی و اروتیسم این کار را کرد، مهرداد فلاح با دخل و تصرف در نحو و ورود عناصر بصری و کانکریت همین کار را کرد، دیگران هم هر یک به طریقی. هر کدام حفره‌ای در زبان را گرفتند و کارشان را پیش بردند. به‌نظر می‌رسد ترکیبی از همه این‌ها در شعر شما دیده می‌شود. خودتان این را قبول دارید؟ نگاه کردن از کدام منظر به زبان برای شما مهم‌تر است؟

خیلی از شعرهایم‌خصوصا به‌تازگی، فرم مشهود ندارد. به این موضوع رسیده‌ام که زبان می‌تواند از فرم بیرون بزند. اتفاقا با این‌که اذعان دارم شعر زبان تجربه‌های خوبی داشته، اما هیچ وقت جذابیتی نداشته است که محو آن بشوم. تعریف شعر برای من ساده است؛ می‌گویم شعر تخیلی است که در نحو زبان اتفاق می‌افتد. اگر کسی رویکردی هم به زبان در شعر من ببیند اتفاقی است که در نحو افتاده است، یعنی جاهایی که از نحو سالم دور شده‌ام. مطمئنا ویژگی ممتاز یک شعر، زبان آن شعر است. زبان باید آن‌قدر پخته شود که به موجزترین شکل ممکن زیباترین نحوی را که وجود نداشته است ابداع کند. سعی کرده‌ام همین کار را بکنم بی‌آنکه از جوهره و ذات زبان دور شوم. در کنار این، من شعر متعالی را در گونه‌ای می‌بینم که در ناهشیاری و خلسه اتفاق بیفتد. برخی کارهای من این ویژگی را دارد.

نکته‌ای هست و آن این که در ادبیات پساهفتاد، شاعران از زیبایی‌شناسی عام عبور کردند. شاید مرزی که تا پیش از آن رعایت می‌شد تا نظام رمزگانی شعر و نشانه‌ای اثر همراه با خواننده شعر حرکت کند، پشت سر گذاشته شد. برخی شاعران سعی کردند نظام رمزگانی خودشان را در آثارشان به‌وجود بیاورند. به نظر شما حد این موضوع کجاست؟ اصلا چنین حدی وجود دارد؟

بستگی به تلقی خود شاعر از مخاطب دارد و این‌که خودش کدام مخاطب را هدف گرفته باشد. دیدگاه خود من حفظ تعادل است به سمت مخاطب خاص شعر. نمی‌شود حد و مرزی برای زبان قائل شد. زبان نه به تعریف فیزیکی آن، بلکه در تعریف معنوی آن بی‌نهایت است. امکان ندارد بتوانیم کسی را مثال بزنیم که همه زبان را بداند؛ حتی مولانا. می‌دانیم که مولانا بیشترین کلمه‌سازی‌ها را داشته و چندین زبان می‌دانسته است. باید همه چیز را در زبان تجربه کرد اما از آن طرف بام هم نباید افتاد؛ یعنی کسی که به تجربه زبان مشغول می‌شود باید این راهم بداند که وجهی از شعر ویژگی‌های بلاغی، معانی و بیان است. این نیست که ساخت نحو را بگیرد و از تصویرسازی و ارائه‌ها مطلقا بتواند دور شود.

دو دهه است شعر معاصر فارسی بحران مخاطب دارد و در چهار سال اخیر این بحران حادتر شده و تعداد مجموعه‌های شعر ریز و درشت آنچنان زیاد شده است که رسیدن به یک قضاوت درباره قوت یا ضعف شعر امروز کار بسیار دشواری است. اگر کسی بخواهد به یک قضاوت جامع برسد باید همه کتاب‌هایی که سالانه منتشر می‌شوند را خوانده باشد که به‌نظر می‌رسد غیر‌ممکن باشد. شما سعی کردید در ویژه‌نامه اخیر مجله رودکی یک انتولوژی از شاعران امروز به‌دست دهید. سازوکار انتخاب‌های شما چگونه بود؟

سیاستی که مدنظرم بود و مورد تایید واقع شد این بود که فراجناحی، فراجریانی و حتی فراقالبی نگاه کنیم. مستحضر هستید که ما فراخوان منتشر کردیم و حدود پانصد نفر شعر فرستادند. اولا باید شاعر به زبان کاملی رسیده باشد. می‌دانید که در همین سه تا چهارهزار عنوان کتاب شعری که سالانه چاپ می‌شود، درصد زیادی فقط دل‌نوشته هستند و به سطح شعر نمی‌رسند. در درجه دوم شاعر باید به زبان خودش هم رسیده باشد.

یعنی مرحله اول باید از دل‌نوشته‌های سانتی‌مانتالیستی عبور کند و در مرحله دوم زبان منحصربه‌فرد هم پیدا شود؟

بله. خوشبختانه در این پویش نتایج جالبی به دست آمد. فکر می‌کردم شعر ما محدود شده به شاعران بزرگ، در حالی‌که شاعران بسیار خوبی از نسل جدید داریم. شاعرانی که شعرهای بسیار خوبی نوشته و منتشر کرده‌اند، افرادی مثل آزاده فراهانی، میلاد کامیابیان، سهند آدم‌عارف، اسماعیل مهرانفر و... کتاب‌هایی از این‌ها و دیگر شاعران این نسل خواندم که احساس کردم شعرهایشان کم و کسری از بهترین مجموعه‌های شاعران بزرگ معاصر ندارند. بر‌عکس نگاه‌های تلخی که به شعر امروز می‌شود، من اعتقاد دارم اگر این شاعران به کار خودشان اشراف داشته باشند، می‌توانند اتفاق‌های عجیبی را رقم بزنند. اگر شعر ما مخاطب داشت و تبلیغ و پوشش رسانه‌ای مناسبی روی آن صورت می‌گرفت، شاید ‌شاعری مثل میلاد کامیابیان پنج سال دیگر شهرتی در سطح شاملو یا احمدرضا احمدی یا نصرت رحمانی به هم می‌زد؛ اصلا بعید نیست. از سوی دیگر غزل مدرن ما هم پابه‌پای شعر مدرن ما پیش آمده است و من سعی کرده‌ام نمونه‌هایی از شعرهای افرادی همچون محمدسعید میرزایی و... را هم بیاورم. در کنار این دو رویکرد، شعر دیگر جریان مهمی از جریان‌های زنده شعر معاصر ما است که نمونه‌هایی در این انتولوژی وجود دارد. همچنین شاعران زبان‌گرای دهه ۷۰. جواد مجابی از نسل گذشته در این مجموعه حضور دارد. غیر از چند نفر که دسترسی به آن‌ها امکان نداشت و یا نخواستند شعر در اختیارم بگذارند، از همه شاعران شعر منتشر نشده گرفتم. مجموعا ۱۳۱ شاعر هستند که از برخی آن‌ها دو یا چند شعر آمده است. از احمدرضا احمدی و هرمز علی‌پور شعر هست تا شاعری که چهار سال است شعر می‌نویسد.

جوایز ادبی چقدر می‌توانند به ذهن مخاطب سمت و سو بدهند و به‌طور خاص تاثیرگذاری جایزه شاملو روی شعر امروز چه میزان است و شعر امروز چقدر توانسته بر جهت‌گیری این جایزه تاثیر داشته باشد؟

باتوجه به این‌که شعر امروز موجود رو به موتی است باید گفت به تبعش جایزه‌ها و جشنواره‌ها نیز تاثیرشان بر مخاطب ناچیز است. درخصوص جایزه شاملو هم استثنایی وجود ندارد. حدود دو دهه است که جایزه‌ها تاثیر زیادی روی مخاطب و سلیقه‌سازی ندارد؛ شاید به‌طور مقطعی کتابی که جایزه گرفته تا چند روز پس از جایزه فروشش کمی بالا برود اما سلیقه‌ای در این میان شکل نمی‌گیرد و جریانی ساخته نمی‌شود. همان‌طور که از وضعیت نشر و آمارسازی‌هایی که در زمینه تیراژ صورت می‌گیرد اطلاع دارید، هیچ یافته مشخصی هم از این افزایش فروش نداریم. کتابی که تیراژش را پانصد جلد قید می‌کند، شاید پنجاه جلد تیراژ داشته باشد. این‌ها همه باید بررسی شوند تا بعدش ببینیم جوایز ادبی چه تاثیری بر شعر امروز می‌گذارند.

پس شاید اکنون روند معکوس شده باشد و جوایز ادبی باشند که از جریان‌های ادبی تاثیر بپذیرند؛ درست است؟

از این مرز هم گذشته است. داوری‌ها معمولا براساس روابط با ناشران است. البته موردهای نقضش هم وجود دارد اما اغلب اساس انتخاب‌ها همین است. ممکن است شانس بیاوریم و کتاب شعری که حقش بوده و شعرهای خوبی دارد، روابط عمومی ناشرش هم خوب باشد و چند دوست داور داشته باشد؛ این موارد نقضش بوده است!

علی مینایی

آیا این خبر مفید بود؟
بر اساس رای ۰ نفر از بازدیدکنندگان
جهت مشاهده نظرات دیگران اینجا کلیک کنید
copied