سفر به مناطق زلزله زده / قسمت اول
به قلم صادق زیبا کلام
قبل از هر سخن دیگری، پوزش میطلبم که از پنجشنبه تاکنون نتوانستهام شرح کارها را برایتان گزارش نمایم. جدای از حجم کارها، متأسفانه بهواسطه عارضه کمردرد زمینگیر شدهام و امروز سهشنبه همچنان افتادهام. حجم انبوهی از مطالب دارم که میبایستی برایتان بنویسم. مطالب را در سه بخش دستهبندی کردهام و هرکدام را در پستی جداگانه به محضرتان ارائه خواهم داد. قسمت اول: شرح سفر به مناطق زلزلهزده قسمت دوم: ملاقات و جلسات با مسئولین و افراد ذیربط قسمت سوم: جمعبندی و نتیجهگیری مقدماتی کمکهایتان تا به الآن، ظهر سهشنبه ۳۰ آبان، بالغبر دو میلیارد و سیصد میلیون تومان شده و همچنان هم در حال افزایش است. پیشتر گفتم که پنجشنبه ۲۵ام بهاتفاق دخترانم سارا و لیلا راهی کرمانشاه شدیم. همان شبانه با دوستانی که ساکن سرپل ذهاب بودند جلسه گذاشتم برای گرفتن آمار و اطلاعات. بعلاوه با دو تن از دوستان، آقایان کهزاد محبی و سعید مسجدی که از همان ابتدا درگیر کمکرسانی بودند هم گفتگو داشتم. اولین نکته برنامهریزی بازدید بود. من اصرار داشتم تا سرحد امکان بیسروصدا باشد تا بتوانم ارزیابی بهتری از وضعیت پیدا کنم. متوجه دو مسئله شدم. نخست آنکه تقریباً همه کمکرسانها به سرپل ذهاب رفته بودند. دوم اینکه بعضاً گفته میشد که به مناطق سنینشین و اهلحقیها کمتر کمکرسانی صورت گرفته. بهواسطه این دو نکته من پیشنهادم به دوستان آن بود که به سرپل نرفته و از مسیر جوانرود به سمت دشت ذهاب برویم. تدارکات کار فراهم شد و فردای آن روز یعنی جمعه صبح زود به سمت جوانرود حرکت کردیم. در جوانرود آقای ارشاد رستمی دانشجوی دوره دکترای خودم که او هم درگیر امدادرسانی به زلزلهزدگان بود به ما پیوست و به سمت منطقه دشت ذهاب که مرکز اصلی زلزله بود حرکت کردیم. از شهرهای ثلاث باباجانی، ازگله، تپانی و دالاهو گذشتیم. برخی روستاها کاملاً از بین رفته و برخی آسیب کمتری دیده بودند. در طول مسیر هزاران دستگاه وسایط نقلیه حاوی کمکهای مردمی درحرکت بودند. ساعت از ۱۲شب گذشته بود که به کرمانشاه بازگشتیم. بیبرنامگی در امر کمکرسانی مشهود بود. بااینکه روز چهارم بعد از زلزله بود، اما همچنان هیچ نظم و ترتیبی به چشم نمیخورد. بیبرنامگی سبب شده بود که حجم انبوهی از هزاران بطری آبمعدنی، نان و کالاهای دیگر در روستاها هدر رود. از اینها بدتر لباسهایی بود که در کنار جادهها ریخته شده بودند. لازم به توضیح است که نه تبعیضی علیه سنیها دیده میشد و نه علیه اهلحقیها. مهمترین نتیجهگیریام آن بود که نیازهای اولیه اعم از پتو، چادر و غیره تأمین شده و با نزدیک شدن فصل سرما میبایستی به سمت نیازهای بعدی رفت.