شمانیوز
شما نیوز

اشکان خطیبی: حفظ متن، وظیفه شخصی بازیگر است

نمایش «در‌انتظار آدولف» با کارگردانی علیرضا کوشک‌جلالی از ۲۱‌آبان‌ماه ساعت ۱۸:۳۰ به سالن استاد ناظرزاده‌کرمانی تماشاخانه ایرانشهر آمده است.

اشکان خطیبی: حفظ متن، وظیفه شخصی بازیگر است

به گزارش شما نیوز ، نمایش «در‌انتظار آدولف» با کارگردانی علیرضا کوشک‌جلالی از ۲۱‌آبان‌ماه ساعت ۱۸:۳۰ به سالن استاد ناظرزاده‌کرمانی تماشاخانه ایرانشهر آمده است. اشکان خطیبی، آناهیتا درگاهی، حسین امیدی، آوا شریفی و رضا مولایی بازیگران این نمایش ۸۰‌دقیقه‌ای هستند . نمایش «در‌انتظار آدولف» ترجمه علیرضا کوشک‌جلالی از نمایشنامه «اسم» نوشته ماتیو دلاپرته و الکساندر دلاپاتلیر است. نکته جالب‌توجه این‌است که «در‌انتظار آدولف» سومین اجرای نمایشنامه «اسم» در سالن استاد ناظرزاده‌کرمانی محسوب می‌شود. نخستین اجرای این نمایش؛ با نام «اسم» و کارگردانی لیلی رشیدی، تیرماه‌۹۴ روی صحنه رفت. سپس علی احمدی نمایش «پپرونی برای دیکتاتور» را مردادماه همان‌سال در سالن استاد ناظرزاده‌کرمانی روی صحنه برد که البته این نمایش فروردین‌ماه امسال دوباره در تماشاخانه پالیز اجرا شد. به‌بهانه اجرای نمایش «در‌انتظار آدولف» با اشکان خطیبی، آناهیتا درگاهی، حسین امیدی، آوا شریفی و رضا مولایی گفت‌وگو کرده‌ایم.

بازیگران نمایش «در‌انتظار آدولف» کار دشواری را در‌پیش دارند چون این نمایشنامه به‌شدت شخصیت‌محور است و گره‌های زیادی که در نمایش وجود دارد باید توسط این بازیگران به‌وجود بیاید و بازگشایی شود. برای باورپذیر از‌ آب‌درآمدن این گره‌ها چه کردید؟

آناهیتا درگاهی: زمانی‌که علیرضا کوشک‌جلالی به ایران آمد، تمرین فشرده یک‌ماهه‌ای را برای آماده‌سازی نمایش برگزار کردیم. حدود دو‌جلسه دورخوانی داشتیم و سپس به تجزیه‌وتحلیل شخصیت‌ها پرداختیم.

رضا مولایی: در نیمی از نمایش، کلود کاملا ساکت است. با علیرضا کوشک‌جلالی درباره حضور کلود به‌عنوان نخستین مهمان، بحث داشتم و دلیل آن‌را نمی‌دانستم؛ اما به‌مرور شخصیت کلود برای من جذابیت پیدا کرد.

آوا شریفی: بابو، شخصیت جذابی است و من بسیار او را دوست دارم. بابو مادر جمع است و باید اکت و حس را با‌‌هم تلفیق می‌کردم.

آیا آماده کردن نمایش در مدت‌زمان یک‌ماه امکان‌پذیر است؟

رضا مولایی: واقعا کار‌کردن با علیرضا کوشک‌جلالی کار دشواری است. سختی‌های بسیار زیادی را به‌گروه بازیگران می‌دهد تا نمایش به‌صورت کامل آماده باشد. او از آن دسته کارگردان‌هایی که به دوره اجراها به‌عنوان زمانی برای تمرین بیشتر فکر می‌کنند، نیست. شب افتتاحیه باید همه‌چیز آماده باشد.

اشکان خطیبی: بعد از همکاری‌هایی که با علیرضا کوشک‌جلالی داشتم، به این نتیجه رسیدم که برخلاف بسیاری از کارگردان‌ها که اول خودشان را می‌بینیم و سپس درام دیده می‌شود و در‌نهایت سایر عوامل دیده می‌شوند، کوشک‌جلالی همیشه پشت اثر خود قرار می‌گیرد. بازیگران کوشک‌جلالی بیشتر از بازیگران سایر نمایش‌ها دیده می‌شوند. البته واقعا کار‌کردن با علیرضا کوشک‌جلالی کار دشواری است اما وقتی به اجرا می‌رسیم، دلیل این سخت‌گیری‌ها را درک می‌کنم. هر‌بار در پروسه تمرین از خود می‌پرسم که چرا باز با کوشک‌جلالی کار کردم اما زمانی‌که به اجرا می‌رسیم، می‌فهمم چرا این‌کار را انجام داده‌ام.

آناهیتا درگاهی: واقعا کار‌کردن با علیرضا کوشک‌جلالی کاری دشوار اما شیرین است. در پروسه تمرین‌ها به او گفتم پرده گوش میانی‌ام مشکل دارد و نمی‌توانم بچرخم؛ به من گفت برعکس بچرخ!

خانم درگاهی شما نقش آنا را ایفا می‌کنید که طراحی‌لباس انجام می‌دهد و خود شما طراحی‌لباس «در‌انتظار آدولف» را بر‌عهده داشتید که این مساله نوعی متادرام را به‌وجود آورده است. آیا این التزام و قصدیت از سوی کوشک جلالی وجود داشت؟

آناهیتا درگاهی: نه،این‌گونه نبود. بعد از این‌که نمایشنامه را خواندم، تمرین‌ها برگزار شد و به زمان اجرا نزدیک می‌شدیم، قرار شد که طراحی‌لباس نمایش را هم بر‌عهده بگیرم. علیرضا کوشک‌جلالی به ما گفت که خودمان تصمیم بگیریم چه لباس‌هایی را روی صحنه بپوشیم؛ احساس کردم این نوع برخورد با طراحی‌لباس این نمایش چندان دل‌پذیر نیست و به کارگردان پیشنهاد دادم که برای نمایش طراحی لباس را انجام دهم. با‌توجه به اتفاقی که روی صحنه می‌افتد و نامی که علیرضا کوشک‌جلالی برای این نمایش انتخاب کرده است، رنگ‌های مشکی، خاکستری و قرمز را انتخاب کردم و در تمام لباس‌ها از این سه‌رنگ استفاده کردم.

اشکان خطیبی: واقعا در مدت‌زمان ۴۸‌ساعت تصمیم گرفته شد آناهیتا درگاهی طراحی لباس نمایش را انجام دهد و این تصمیم به اجرا رسید.

در نمایش شاهد دکوری سنگین هستیم که از دو‌بخش تشکیل شده است و شاهد اختلاف‌سطح هستیم. این وضعیت طراحی‌صحنه چه‌میزان میزانسن‌ها را تحت‌الشعاع قرار داده است؟

آناهیتا درگاهی: طبقه‌دومی که روی صحنه دیده می‌شود، جایگاهی است که پیر برای خود درست کرده است. پیر اهل مطالعه است و با سایر شخصیت‌ها متفاوت است. پس این منطقه فضایی است که او در‌آن احساس قدرت می‌کند و جایگاه خود را به سایر اعضای خانواده نشان می‌دهد.

اشکان خطیبی: درواقع آن طبقه‌ای که پیر برای خود ساخته است، مامن او محسوب می‌شود

حسین امیدی: هر‌زمان که پیر مقابل دیگر اعضای خانواده به‌اصطلاح کم می‌آورد، به کتابخانه خود که در طبقه‌‌بالا قرار دارد، می‌رود تا حداقل به‌لحاظ فیزیکی در میزانسن‌ها به‌نوعی برتری خود را نشان دهد.

ساختار دراماتیک نمایش بر‌اساس گره‌افکنی‌ها و گره‌گشایی‌هایی پیش می‌رود که توسط بازیگران اتفاق می‌افتد. در این شرایط مسئولیت بازیگران سخت می‌شود چون باید لحظات دراماتیک را از متن استخراج کند. تفاوت اجرای این جنس از اتفاق دراماتیک که به‌شدت مبتنی بر دیالوگ است، با سایر انواع این اعمال دراماتیک چیست؟

حسین امیدی: شخصیت‌های نمایش در‌یک مهمانی شرکت کرده‌اند، معمولا در مهمانی‌ها گفت‌وگو شکل می‌گیرد و گره‌ها هم از این طریق در نمایش باز می‌شوند. طبیعتا این شیوه‌کار دشواری‌های خاص‌خود را دارد چون مبتنی بر‌کلام است. تا پیش‌ از این نمایش، تجربه حضور در نقشی که بار دراماتیک نمایش بر دیالوگ باشد، نداشتم. این وجه از نمایش، کار مرا کمی پیچیده و سخت کرده بود. از سویی دیگر این نکته که پروسه آماده‌سازی نمایش با فشردگی بسیار زیادی همراه بود کار مرا دشوارتر کرده بود. زمانی برای کشف‌وشهود نداشتم و ناچار بودم تمام اتفاق‌های نمایش را به‌سرعت بفهمم و از‌آن رد شوم و آن را به مخاطب منتقل کنم.

آناهیتا درگاهی: ریتم‌کار سبب شده است تماشاگر نمایش را دوست داشته باشد و نکته‌هایی که کشف می‌کند، برای او جذابیت دارد.

اشکان خطیبی: «در‌انتظار آدولف» از آن دست نمایش‌هایی است که زمان خط مشخصی دارند و در آن‌ها زمانی‌که بیرون از نمایش در جریان است با زمان داخل صحنه منطبق است درنتیجه مخاطب به‌راحتی با اثر ارتباط برقرار می‌کند.

تماشاگر این نکات را کشف می‌کند یا شما این کشف را به او منتقل می‌کنید و او منفعل، فقط اتفاق‌ها را دنبال می‌کند؟

آناهیتا درگاهی: هر‌لحظه از نمایش برای او جذاب است چون به‌صورت مداوم تمام معادلات ذهنی او به‌هم می‌ریزد. همچنین تمام گره‌افکنی‌ها و گره‌گشایی‌ها به‌سرعت و پشت‌سرهم اتفاق می‌افتند که به جذابیت اثر، هم برای ما و هم برای مخاطب می‌افزاید.

رضا مولایی: باید این نکته را در نظر گرفت که داستان‌هایی که میان اعضای خانواده در نمایش «در‌انتظار آدولف» می‌افتد، مربوط به فرانسه یا فرهنگ خاصی نیست. تماشاگر ما بارها مشابه همین اتفاق‌ها را در جمع‌های خانوادگی خود دیده است. درنتیجه در ذهن و تخیل خود حتی از اجرا هم سریع‌تر حرکت می‌کند. درواقع جذابیت نمایش این است که تماشاگر خود را از این قصه و آدم‌ها دور نمی‌بیند. ما برشی از زندگی افرادی را می‌بینیم که ماسک تمدن را به چهره زده‌اند.

اشکان خطیبی: واکنش تماشاگر نسبت به میزانسن‌هایی که در کار طراحی شده است، کنش‌گر است. همان‌طور که رضا مولایی هم اشاره کرد، در برخی از لحظه‌ها تماشاگر کمی جلوتر از ما لحظات را پیش‌بینی می‌کند و علیرضا کوشک‌جلالی هم از این‌وجه استفاده کرده است تا تماشاگر را در دام بیندازد. میزانسنی را به مخاطب نشان می‌دهد که بر‌اساس آن، مخاطب قضاوتی می‌کند که واقعیت ندارد. تماشاگر در هر‌لحظه با‌توجه به چیزی‌که روی صحنه می‌بیند، واکنش نشان می‌دهد. اساسا کمدی درصد بالایی از واکنش مخاطب را می‌طلبد. گول خنده تماشاگر را نخور اصطلاحی است که در بازیگری وجود دارد. درواقع کمدی درام زنده‌تری است چون بازیگر حداقل صدای واکنش تماشاگر را می‌شنود. درنتیجه ارتباط زنده‌تری برقرار است.

حسین امیدی: نویسندگان این نمایشنامه به‌درستی تلاش کرده‌اند شرایط واقعی زندگی اجتماعی معاصر را به‌تصویر بکشد. این جنس برخوردها در تمام خانواده‌ها از فرانسه تا ایران اتفاق می‌افتند. همه‌ما همین‌طور رفتار می‌کنیم. البته تلاش می‌کنیم خودمان را بهتر از آن‌چه هستیم نشان دهیم اما این نمایشنامه تلاش می‌کند واقعیتی که در‌زیر رفتار روزمره ما وجود دارد را نمایان و رسوا کند.

تماشاگران این وجوه را می‌بینند و می‌خندند، از دید شما جنس خنده مخاطبان چیست؛ آیا واقعا خود را می‌بیند و به‌نوعی تزکیه می‌رسد یا خنده‌ای ناآگاهانه است؟

رضا مولایی: اعتقاد دارم تماشاگر به خودش می‌خندد و این مساله را می‌داند. در زمان اجرای «خدای‌کشتار» نوشته یاسمینا رضا بازخوردهای جالبی داشتیم. بسیاری از مخاطبان به ما می‌گفتند که خودشان را در این نمایش پیدا کرده‌اند.

اشکان خطیبی: البته معتقد هستم چون انسان‌ها تمایل دارند فرافکنی کنند، ممکن است در ظاهر شوخی‌ها را به گروه دیگری نسبت دهند اما در خلوت خودش می‌داند که در کجای داستان قرار دارد. از دید‌ من در‌ برخی از موارد این خندیدن‌ها هیستریک هستند. درواقع واکنشی به اتفاق‌های روی صحنه است تا فشاری که بر او وارد شده است را تخلیه کند. یکی از جذابیت‌های نمایش برای من این‌است که هرچه از ابتدای نمایش می‌کارد را درو می‌کند. حتی از کنار کلیدی که در ابتدای نمایش گم شده است و شاید اهمیت چندانی هم نداشته باشد، نمی‌گذرد. حتما در انتهای نمایش به‌آن می‌رسند. در این نمایش هیچ نکته‌ای ناگفته رها نمی‌شود.

مینا صفار‌ - سهند آدم‌عارف

آیا این خبر مفید بود؟
بر اساس رای ۰ نفر از بازدیدکنندگان
جهت مشاهده نظرات دیگران اینجا کلیک کنید
copied