شمانیوز
شما نیوز

بزرگ‌ترین شانس من این بود که این سازها را به‌عنوان معیار داشتم

بزرگ‌ترین شانس من این بود که این سازها را به‌عنوان معیار داشتم. حتی بسیاری از سازندگانی که رقم‌های نجومی هم برای تار دریافت می‌کنند این نمونه‌ها را در اختیار نداشته‌اند و با دیدن هم نمی‌شود به رموز ساختار این سازها پی برد

بزرگ‌ترین شانس من این بود که این سازها را به‌عنوان معیار داشتم

به گزارش شما نیوز ، کتاب «راز ساز در ساختار تار» مجموعه کاملی درباره ساز تار است. هرکس به فراخور اطلاعاتی که می‌خواهد درباره این ساز ملی ایرانیان به‌دست آورد می‌تواند بهره‌های فراوانی از آن داشته باشد. اما مهم‌ترین مسئله کتاب که در نوع خود بی‌نظیر است توضیح و شرح نسبت‌های طلایی سازهایی است که توسط برجسته‌ترین استادان سازسازی ایران همچون یحیی و دیگران ساخته شده‌اند. فرمول‌هایی که اگر در این کتاب منتشر نمی‌شدند شاید هرگز سازندگان تار از آن مطلع نمی‌شدند. مازیار حیدری مولف و پژوهشگری است که نزدیک به ۱۵ سال از زمان عمرش را در راه گرداوری این مجموعه صرف کرده است. مجموعه‌ای که به‌دست خط بسیاری از اساتید نوازندگی ایران همچون فرهنگ شریف، هوشنگ ظریف و... و همچنین مقدمه‌های دکتر میرجلال‌الدین کزازی و پرفسور سید حسن امین مزین شده است. به خانه او که می‌رویم با مجموعه بی‌نظیری از سازها روبرو می‌شویم که مبهوتمان می‌کند و همین کافی است که فقط شنونده باشیم. مجموعه‌ای که شاید هرکدامش پوست‌به‌پوست، کاسه‌به‌کاسه و نقاره‌به‌نقاره داستانی منحصر به فرد و تاریخی شنیدنی برای خودش داشته باشد. مازیار حیدری علاوه بر تجربیات عمیقش در ساختن ساز، خود نوازنده چیره‌دست تار و تنبور هم هست. به‌دلیل مفصل بودن موضوع و گل انداختن صحبت‌هایمان، گفت‌و‌گوی مفصلی با او داشته‌ایم که بنابر ذات روزنامه که آن را با سایت‌ و فضای مجازی متمایز می‌کند، بالاجبار تنها بخشی از این گفت‌و‌گوی مفصل را در ادامه می‌خوانید.

لطفا روایتی از ضرورت‌های پژوهش بر روی ساز تار و روند تحقیق، گرداوری و انتشار کتاب «راز ساز در ساختار تار» به‌دست دهید. چه شد که از ابتدا وارد این عرصه شدید؟

من از دوران کودکی در محفل و مجالس با تنبور و دف آشنایی داشتم و نواختن این‌ها را می‌دیدم و چند رفیق داشتم که به‌اتفاق یکدیگر به موسیقی رو آوردیم. یادم هست که اولین شبی که سه‌تار را دیدم از زیبایی و شوق به این ساز تا صبح خوابم نبرد. اتفاقا یک سه‌تار ساخت گهواره استاد اسدالله بود. جالب آن‌که همه استاد اسدالله را به تنبورهایش می‌شناسند اما من اولین بار سه‌تارش را دیدم و اتفاقا اکنون هم دو سه‌تار ساخت دست ایشان را دارم. عشق به موسیقی از همانجا در من شکل گرفت و شاید بیشتر از خود موسیقی عشق به ساختن این ساز در من به‌وجود آمد چون علاوه بر نغمه‌های آن، ساختمان این ساز رویم تاثیر گذاشته بود. آن زمان چندان توجهی به وادی ساختن ساز نداشتم و به نواختن ساز می‌پرداختم. استادی داشتم به‌نام ابراهیم سپهری که در منزلش مشق سه‌تار می‌کردیم و همانجا خرک یک سه‌تار استاد اسدالله را برایم عوض کرد. ابراهیم سپهری از شاگردان درجه یک استاد عبادی هستند و چندی پیش هم بزرگداشتی برایش برگزار کردیم و انسانی دوست‌داشتنی است و لحظه‌به‌لحظه ارادت من به او بیشتر می‌شود اما هرگز دنبال برگزار کردن کنسرت نبوده است. خیلی تاکید می‌کرد که هیچ سازی جز سه‌تار نزنید و این نصیحتی بود که استاد عبادی به ایشان کرده بود. من او را دوست داشتم اما در کنارش سازهای دیگر را هم دوست داشتم و به همین دلیل دور از چشم او سراغ سازهای دیگری هم می‌رفتم. اولین تاری هم که حریدم نقطه عطفی برایم بود. در منزل یکی از دوستان یک تار دیدم که شکسته بود و در یک گونی گذاشته بودند. یک تار یحیی هم کنارش بود. آن زمان نمی‌دانستم یحیی بهتر است یا ساز دیگر. خود آن دوست هم به من گفت ساز یحیی بخر. گفتم نه من آن ساز در گونی را می‌خواهم. همه قسمت‌هایش از هم جدا شده بودند؛ پول زیادی هم در ازای آن ساز پرداخت کردم. حتی خودش می‌پرسید که آیا مطمئن هستی همین ساز را می‌خواهی؟ بالاخره ساز را خریدم و سعی کردم تعمیرش کنم. صاحب قبلی ساز با چسب چوب آن را چسبانده بود که از نظر من صورت زیبایی ایجاد نکرده بود. آن زمان من سواد ساخت و تعمیر ساز نداشتم و برای اینکه درستش کنم در کاسه ساز آب ریختم و جالب آن‌که لبه‌هایش به‌جای این‌که رو به بیرون برگردد، رو به داخل برگشت. از همانجا به ساخت تار علاقه‌مند شدم چون یک ساز قدیمی و قیمتی را خودم تعمیر کرده بودم و با همان شروع کرده بودم به مشق کردن. کار ساخت ساز را هم از سه‌تار شروع کردم و اولین سازی را که ساختم هنوز دارم. تا این‌که از استاد اسدالله یک تنبور گرفتم که صفحه‌ای برایش با اره‌دستی تراشید؛ کاری که هنوز هم من نمی‌توانم انجام بدهم و برایم خیلی عجیب بود و این من را به ذوق آورد. رفته‌رفته از استاد اسدالله نکته آموختم، مرا دوست داشت و به من لطف داشت و سازسازی را به من می‌آموخت. بالاخره شروع به ساخت تار کردم اما بعضی از تارهایم خوش‌صدا می‌شدند و بعضی هم نه. همزمان با تجربه‌هایم در زمینه ساخت تار، سازهای دست‌ساخت استادان بزرگ مثل یحیی و دیگران را هم به‌مرور می‌خریدم و اکنون برخی از سازهای مجموعه‌ام در موزه موسیقی و دیگر موزه‌های دیگر هم نمونه‌هایش پیدا نمی‌شوند. به هر حال این سازها تعمیر و نگهداری نیاز داشتند و مجبور بودم گاهی آن‌ها را برای تعمیر باز کنم و همان زمان‌ها می‌دیدم که ساختار این‌ها با دیگر سازها فرق دارد.

این سازها و همراه داشتن آن‌ها در این پروسه چه کمکی به شما کرد؟

مطمئنا بزرگ‌ترین شانس من این بود که این سازها را به‌عنوان معیار داشتم. حتی بسیاری از سازندگانی که رقم‌های نجومی هم برای تار دریافت می‌کنند این نمونه‌ها را در اختیار نداشته‌اند و با دیدن هم نمی‌شود به رموز ساختار این سازها پی برد و مسلما داشتن این نمونه‌ها است که باعث می‌شود بتوانید نسبت‌های درست و امتحان‌پس داده را پیدا کنید و همه این سازهای قدیمی برایم مثل یک دانشگاه بودند. همیشه می‌گفتم چرا صدای سازهای من مثل سازهای یحیی در نمی‌آید؛ چون غایت ساخت ساز رسیدن به همان الگوی ساز یحیی است ولی تاکنون کسی نتوانسته به آن خوبی ساز بسازد چون یا الگو نداشته‌اند و یا اگر داشته‌اند توان استخراج نسبت مناسب از آن را نداشته‌اند. درست مثل اتومبیل تیبا و پژو ۲۰۶. سعی کرده‌اند تیبا به ۲۰۶ شبیه شود ولی به‌هیچ وجه به زیبایی و کارایی نسخه اصلی نیست. شاید کسانی که از اتوموبیل شناختی نداشته باشد بگوید این‌ها مثل یکدیگر هستند و فرق چندانی ندارند ولی کسی که شناخت داشته باشد می‌فهمد که چه تفاوت‌های زیادی دارند. تارهایی که امروز می‌گویند الگوی یحیی را تکرار کرده‌اند دقیقا همین حالت را دارند. تا این‌که در سال‌های ۸۳ و ۸۴ شب‌ها تاصبح سازها را نگاه می‌کردم و فکرم مشغول شده بود که حلقه مفقوده چیست که نمی‌توانم آن صدا را از تار در بیاورم. شبی از همین شب‌ها فرمولش را متوجه شدم. ابتدا می‌خواستم این فرمول را برای خودم نگه دارم اما بعد به خودم گفتم مگر یحیی درنگذشت؟ من هم روزی از دنیا می‌روم و این باقی نمی‌ماند. پس پیش خودم گفتم در یک جزوه ۴۰ تا ۵۰ صفحه‌ای ثبت کنم تا دیگران از آن استفاده و پخش کنند. کم‌کم دیدم این ساز تار است و تنها سازی است که در هیچ جای دیگری از دنیا مشابهش وجود ندارد و اگر برای غیر ایرانی‌ها بخواهیم ساز بزنیم حتما از تار استفاده می‌کنیم. تنبور و سه‌تار و کمانچه خیلی قدیمی هستند اما مشترکاتی با سازهای دیگر دنیا دارند اما تار کاملا ایرانی است و دیدم تار شان و شخصیت دیگری دارد و نمی‌شود با یک جزوه تمامش کرد. اتفاقا ماجرا مربوط به کمی قبل از این بود که جمهوری آذربایجان تار ترکی را به نام خودش ثبت کند و به مسئولان هم پیشنهاد کردم حمایت کنند تا این پژوهش را به سرانجام برسانم اما متاسفانه حمایتی نکردند. در نهایت خودم دست‌به‌کار شدم و فرمول‌ها را استخراج کردم و تناسب این سازهای ارزشمند را به‌طور دقیق و همراه با عکس و فیلم در آن گنجاندم. ابتدا می‌خواستم اندازه‌ها را بدهم اما بعد دیدم درج اندازه‌های صرف مثل این است که ماهی به دست مردم داده باشم اما وقتی نسبت‌های درست را درج کنم یعنی ماهیگیری به آن‌ها آموخته‌ام پس آن‌چه فهمیده بودم عینا منتقل کرد و اگر بخواهند یک تار کوچک هم درست کنند با نسبت دقیق می‌توانند این کار را بکنند. تحقیق کردم و دیدم در چند قرن اخیر چیزی درباره تار نوشته نشده است. حتی درباره تاریخچه تار و تارسازان بزرگ هم منبعی وجود ندارد یعنی برای فرج‌الله که تارساز بزرگ و استاد یحیی بوده است تنها یک سطر زندگینامه در کتاب استاد خالقی وجود داشت؛ «استاد فرج‌الله از صنعتگران ممتازی است که در ساختن تار، سه‌تار و کمانچه مهارت داشته است.» و لاغیر. به‌هر حال طی پژوهش بر روی آثار توانستم این زندگینامه‌ها و تاریخچه‌ها را هم تکمیل کنم. از طرف دیگر علاوه بر تاریخچه، چون در موزه موسیقی هم کار می‌کردم در الگوشناسی هم حرفه‌ای شده بودم چون از نوجوانی الگوهای مختلف را دیده بودم و روی آن‌ها کار کرده بودم. مشکلی که داشتیم و هنوز هم داریم این است که خیلی از بزرگان در الگوشناسی اشتباه می‌کنند اینطور که الگوی اصغر را به‌نام اکبر می‌شناسند. من با سند می‌دانم کدام الگو متلق به‌کدام استاد است. این تمایز جواهرساز و جواهر شناس است. یعنی بزرگانی ممکن است خیلی خوب ساز بسازند و صدای خوبی هم بدهد اما ندانند بر اساس چه الگویی آن را ساخته‌اند. در این مورد من به الگوشناسی و پیکره‌شناسی اشاره کردم و استادانی همچون فرج‌الله، یحیی خاچیک یعنی پدر یحیی و دیگران را معرفی کردم. از طرف دیگر سراغ بزرگان نوازندگی تار در موسیقی ما که تار یحیی در اختیارشان بود مثل استاد ظریف، استاد فرهنگ شریف، استاد قنبری مهر و... رفتم و از سازهای ایشان را مستندسازی کردم و نمونه‌های عکس و فیلم این سازها را در این کتاب آرشیو کردم. هرکدام از این‌ها تاریخچه‌ای غنی دارند و نوازندگان بزرگی با آن‌ها ساز زده‌اند و در جایگاه خودشان بسیار مهم هستند. یعنی اگر چنین کاری صورت نمی‌گرفت خیلی راحت بعد از فوت آقای شریف هرکسی می‌توانست ادعا کند ساز او دست خودش است و اصطلاحا ساز شناسنامه‌دار در اختیار خودش است. من باز این شانس را آوردم که در نسلی بزرگ شدم که هم نسل قدیم را دیدم، هم نسل بزرگان دوره خودمان و شاگردان آن‌ها پس زمانی که ساتاد شریف در قید حیات بود به او مراجعه کردم و سه تار یحیی که در اختیار ایشان بود را عکاسی و مستندنگاری کردم. تار آقای طریف و... را هم به همین ترتیب. پس اکنون دیگر هرکسی نمی‌تواند به‌راحتی ادعا کند که فلان ساز که دست بهمان استاد بوده اکنون در اختیارش است و خیلی راحت با مراجعه به این کتاب می‌توان چنین ادعاهایی را راستی‌آزمایی کرد. امضاهای همه این اساتید هم ابتدای کتاب گذاشته‌ایم تا سندیت کتاب اعتبار داشته باشد. مهرها سازها را هم در این زمینه مستندنگار شده است. یعنی بعضی از اساتید که حتی مهر روی ساز نمی‌گذاشته‌اند سازهایشان نشانه‌هایی داشته‌اند که مشخص شده است.

بازخورد این پروژه در میان اساتید موسیقی امروز چگونه بوده است؟

خوشبختانه خدا را شکر می‌کنم اساتید بزرگی همچون استاد حسین علیزاده کتاب را که دیدند خوششان آمد و گفت ما چنین چیزی را کم داشتیم و اصلا باید جزو واحدهای درسی دانشگاه تهران در رشته موسیقی باشد.

می دانیم که تار هیچ‌وقت اندازه استانداردی نداشته است پس اساتید چگونه این هنر-صنعت را به شاگردانشان آموزش می‌داده‌اند؟

بله مشکل اغلب سازندگان این است که الگو و اندازه ندارند. استادان اجازه نمی‌دادند کسی اندازه‌هایشان را به‌دست بیاورند. استادانی هم که تار یحیی داشتند خیلی راحت آن‌ها را دست یک جوان نمی‌دادند که اندازه و الگو بگیرند. به من لطف داشتند و از آن‌ها اجازه گرفتیم تا این کار را بکنیم.

اگرشما ۱۰ تار یحیی تاکنون دیده باشید، آیا در تمام این‌ها نسبت‌ها یکسان بوده است یا حتی خود یحیی هم طبق آزمون و خطا پیش می‌رفته است؟

همه تصور می‌کنند که تنها یک نوع ساز یحیی کاسه‌بزرگ داریم. همانطور که خود من سازی که روز اول ساختم با سازی که اکنون می‌سازم فرق می‌کرد، همه اساتید از جمله یحیی هم سازهای بسیار متوعی ساخته‌اند که فرق‌های زیادی با هم دارند. او دوره‌ای شاگرد پدر خودش بوده و کارهای اولش با نام پدر و عمویش بیرون می‌آمده است. بعد از مدتی از کارهای فرج‌الله تقلید می‌کند برای همین سازهایی که در آن دوره ساخته همه تصور می‌کنند ساخته فرج‌الله بوده است. بعد از مدتی در دوره دیگر که تار روی پا می‌آید کمی عمق را بیشتر می‌کند. بعد از آن یحیی خالدار می‌سازد و در زمانی بوده که در قزوین کارمند دولت بوده است. تازه وقتی مشهور می‌شود که تار کاسه‌بزرگ را می‌سازد؛ حتی در این باره هم اشتباه می‌کنند و تصور می‌کنند این ساز کاسه بزرگ‌تری دارد در حالیکه یحیی در اندازه‌ای ثابت کاسه را از نقاره بزرگ‌تر می‌گرفته است و کاسه بزرگ‌تر به نظر می‌رسیده است.

یعنی اندازه تغییر نمی‌کرده و فقط نسبت میان کاسه و نقاره تغییر ‌کرده است؟

بله. دقیقا. اتفاقا در تنبور هم این اشتباه پیش آمده است و به‌اشتباه کاسه را بزرگ می‌سازند و به آن می‌گویند «شاه‌تنبور». این اندازه‌ها و الگوها خیلی به‌درد سازندگان خواهد خورد و کتاب پدیده ماندگارتر است. به‌خصوص این کتاب که یونسکو تاییدش کرده و به‌ کشورهای دیگر هم رفته است. من اول می‌خواستم فقط روی تار یحیی کار کنم اما هرچه پیش‌تر رفتم دیدم فرج‌الله هم هست، جعفر هم هست، عباس صنعت هم همچنین و خیلی‌های دیگر. من یک ساز از عباس صنعت دارم اما چون نمونه‌ای از ساز نورعلی‌خان برومند داشتیم دیگر من عکس ساز خودم را در کتاب نگذاشتم زیرا آن ساز شناسنامه‌دار تر بود؛ یک روز به منزل خواهرزاده نورعلی‌خان رفتم و ابعاد و اندازه‌هایش را به‌دست آوردم و عکس و فیلم گرفتم. توضیحات هم هست. مسیر طولانی برای آماده کردن این کتاب طی کردم چون هرچه پیش می‌رفتم مسائل جدید پیش می‌آمد. در کنار این‌ها بسیاری از نوازندگانی که خارج از کشور به‌سر می‌برند و دسترسی به سازندگان ندارند وقتی می‌خواستند پوست عوض کنند یا پرده ببندند با مشکل مواجه می‌شدند پس در این کتاب اندازه‌ها و روش‌های تعمیر، پرده‌بندی، پوست‌اندازی و... را هم به‌طور دقیق توضیح داده‌ام. حتی اندازه هم ندادم چون ممکن است سازها در اندازه‌های مختلف باشند.

عکس‌های کتاب هم کیفیت خوبی هم دارند.

بله و تازه آن چه که ایدئال من بود نشد و برای همین هم فیلم‌برداری کردیم و دی‌وی‌دی را کنار کتاب گذاشتیم. دکتر بیگی که در امریکا زندگی می‌کند هم برخی تاریخچه‌ها و توضیحات را به‌انگلیسی ترجمه کرد و صدای خوبی هم داشت بنا بر این نریشن انگلیسی هم خودش گفت. دکتر میرجلال‌الدین کزازی هم مقدمه‌ای فارسی و پروفسور سید حسن امین مقدمه‌ای انگلیسی برای این کتاب نوشتند و در نهایت همه چیز دست به دست هم داد تا به شمایل معتبری که می‌بینید منتشر شد.

سهند آدم‌عارف

آیا این خبر مفید بود؟
بر اساس رای ۰ نفر از بازدیدکنندگان
جهت مشاهده نظرات دیگران اینجا کلیک کنید
copied