شمانیوز
شما نیوز

بلبل خوش‌لحن ما «گلدسته‌خوانی» می‌کند

ما ایرانی‌ها از دیرباز سنت‌ها و آیین‌هایی موسیقایی داشته‌ایم که به فراخور منسبت‌هایی که فرا می‌رسیده، در میان مردم رواج داشته و برگزار می‌شده است

بلبل خوش‌لحن ما «گلدسته‌خوانی» می‌کند

به گزارش شما نیوز ، ما ایرانی‌ها از دیرباز سنت‌ها و آیین‌هایی موسیقایی داشته‌ایم که به فراخور منسبت‌هایی که فرا می‌رسیده، در میان مردم رواج داشته و برگزار می‌شده است. در ماه رمضان هم بسته به منطقه جغرافیایی و تفاوت‌های قومی منطقه برگزاری آیین موسیقایی این ماه، این آیین‌ها به نام‌های مختلفی چون «سحری‌خوانی»، «مهره‌نوازی» و... هم خوانده می‌شود. در ادامه سراغ نوازندگان، پژوهشگران و افراد بومی از سرتاسر کشور رفته‌ایم و درباره این آیین قدیمی اما جالب توجه موسیقایی پژوهش کرده‌ایم. با وجود این که این آیین در بسیاری از مناطق ایران دیگر رواج گذشته خود را ندارد اما برخی از نواحی ایران همچنان این مراسم به‌صورت خودجوش و محلی اجرا می‌شود و مردم این مناطق بیداری خود برای خوردن سحری و نماز صبح را به دست ساز و حنجره سحر‌خوانان می‌سپارند.

«مهره»نوازی در گیلان

صفرعلی رمضانی؛ نوازنده و پژوهشگر موسیقی مقامی گیلان در ارتباط با سحری‌خوانی در گیلان به خبرنگار ما می‌گوید: از قدیم‌الایام برای افطار و سحری‌خوانی در گیلان شیپورهایی داشتیم به نام «مهره» که در زبان گیلکی به معنای بوق است. آن‌ها که می‌توانستند ساعات شرعی را استخراج کنند، به‌علت این که فاصله خانه‌ها تا مساجد زیاد بود، این بوق را می‌نواختند اما در بعضی محله‌های گیلان شب‌ها بیدار می‌شدند و نزدیک سحر آوازهایی در مایه دشتی در مدح ماه مبارک رمضان و منقبت مولی امیرالمومنین(ع) اجرا می‌کردند و در ایام سوگواری و شهادت در ماه رمضان این اشعار را با سوز و گداز بیشتری می‌خواندند.

زمزمه با ریش‌ سفید و فانوس

مصطفی رحیم‌پور که خودش سحری‌خوان بوده است، درباره این سنت موسیقایی اظهار می‌کند: اکنون امکانات بسیار زیاد شده است اما در آن زمان و پیش از این که ردیف‌های آوازی مدون شود، لهجه‌های موسیقی بسیار فرق می‌کرد مثلا در جایی خودم شاهد بوده‌ام که یک سحری‌خوان در تالار شمالی خانه‌اش نیمه‌شب با یک فانوس می‌نشست و با ریش سفید و چهره آفتاب‌سوخته زمزمه می‌کرد و از خداوند طلب مغفرت و بخشش می‌کرد و می‌گفت: خدایا مرا ببخش و طاعاتم را قبول کن. یا می‌گفت: توبه‌کارم توبه‌کارم/ عقوبتت را طاقت ندارم/ خدایا موسفید روسیاهم؛ یا چنین می‌خواند: سحر برخیز عبادت بر خدا کن/ اگر قرض خدا داری ادا کن. این‌ها را آن زمان با آهنگ مخصوص خودشان می‌خواندند اما امروزه به گونه دیگری اجرا می‌شوند. شیوه‌هایی که آن زمان اجرا می‌کردند، بسیار زیبا و ساده بود و اگر کسی آن‌ها را می‌شنید، خودبه‌خود به سمت توبه و استغفار سوق پیدا می‌کرد.

مرا ورد زبان غیر از علی نیست

رحیم‌پور اضافه می‌کند: مثلا این شعر را به آواز می‌خواندند: «اگر خواهی محمد را ببینی/ نظر بر کشتگان کربلا کن » یا «مرا ورد زبان غیر از علی نیست/ مرا آرام جان غیر از علی نیست/ به هر شهری بود اسمی و رسمی/ به شهر شیعیان غیر از علی نیست.» این سحری‌خوان و تعزیه‌خوان پیشکسوت گیلانی در ادامه تاکید می‌کند: در گیلان سحری‌خوانی را همیشه در دستگاه‌های شور و دشتی اجرا می‌کردند و البته مناجات‌های سحر را هم در همان راستا در ابوعطا می‌خواندند که به‌نوعی ادامه شور و دشتی محسوب می‌شود. البته دیده شده است که بیات ترک هم خوانده‌اند و هم بیات ترک و هم ابوعطا هر دو از فرزندان شور هستند. این مناجات‌ها گاهی مشاهده شده است که از حالت عاجزانه خارج شده و شکل حماسی و رجزخوانی به خود گرفته‌اند. در همان زمان آن‌ها که سواد قرآنی داشتند و به موسیقی هم مسلط بودند، قرآن را در مایه حجاز می‌خواندند. بیشتر تقاضاها از خداوند اما در دستگاه شور و دشتی خوانده می‌شده است که با دوبیتی‌های چارواداری و دیلمانی همراه بوده است.

رحیم‌پور در ادامه می‌افزاید: این‌ها که گفتم درباره شرق گیلان بود. در مرکز گیلان هم همین ابیات را با آهنگ‌های دیگری در همان شور و دشتی می‌خواندند مثل دوبیتی‌های دیلمان که این چنین هستند: «اوستا کریم که تی دامت بمیرم/ ناهار و شام همه‌اش به یاد تی‌ام/ تی و اون ناهار و شام ر بمیرم/ زمین سفره، آسمان بام منه/ تی اون سفره و بام ر بمیرم/ تمام قرآن همه تی کلامه/ تی اون کجیر کلام ر بمیرم/ تی اون مهربانی بهترین مرامه/ تی نازنین مرام ر بمیرم.» آن‌ها که سواد قرآنی داشتند هم مناجات‌های عربی را وقت سحر می‌خواندند اما الان به‌علت این که رادیو و تلویزیون هست، دیگر متداول نیستند و این‌ها با یکدیگر قابل مقایسه نیستند. امروزه از آن ایمانی که آن زمان با خواندن زنده این آوازها تقویت می‌شد، دیگر خبری نیست و باید باور کنیم که بدون این آیین‌ها و بدون آن ایمان، انسان سرگردان می‌شود. در گذشته مردم در عین گرفتاری‌ها، بدبختی‌ها و ناهنجاری‌ها بسیار محکم ایمان خودشان را نگه می‌داشتند. امروزه تصور می‌شود روزه گرفتن فقط همین است که ناهار نخوریم اما درست این است که نخست چشم و دهان ما روزه باشند، بعد اگر توانستیم لقمه‌ای هم ذخیره کنیم برای مستمندان بسیار خوب است. اکنون به این شکل شده است که ناهار نمی‌خوریم اما بعد از افطار چندین برابر همیشه می‌خوریم و تازه از خدا طلبکار هم هستیم.

سحری قبل از تنبور با سرنا نواخته می‌شده است

فرزاد مرادی؛ خواننده گروه رستاک و نوازنده تنبور و دوتار تصریح می‌کند: مقام «سحری» که امروز در منطقه غرب کشور با ساز تنبور نواخته می‌شود، بسیار به دستگاه شور عربی نزدیک است اما چون نت کروم ندارد، شور عربی حساب نمی‌شود. همان‌طور که می‌دانید، شور عرب مانند شور ایرانی است اما در نت چهارم به جای یک پرده، فاصله‌اش نیم‌پرده است. از قدیم‌الایام در غرب کشور صبحگاهان که خورشید طلوع می‌کرده است، سرنا می‌نواخته‌اند و همان مضامین بعدها با ساز تنبور نواخته شده است که عموما برای بیدار کردن مردم برای سحر در ماه رمضان و جشن‌های عروسی که شب قبلش پایکوبی کرده بودند.

سحرخوانی بوشهر هنوز زنده است

محسن حیدریه؛ سرپرست گروه «شبدیز» و نوازنده بوشهری می‌گوید: در بوشهر به مراسمی که برای بیدار کردن روزه‌داران در خیابان‌ها برپا می‌شود «دُم دُم سحری» می‌گویند؛ در قدیم که تکنولوژی به ایران نیامده بوده است گروهی از نوازندگان با ساز دمام اشعاری می‌خواندند تا مردم را برای سحری خوردن و خواندن نماز بیدار کنند. هنوز هم در بعضی محله‌های بوشهر مخصوصا در محلات قدیمی صبح‌ها همان اشعار را می‌خوانند. اشعار مراسم «دُم دُم سحری» در بوشهر بیشتر به زبان عربی است و می‌گویند: «السلام السلام/ یا شهر الرمضان/ لا اله الا اله/ محمد رسول‌اله/ علی ولی‌اله.» در روز عید فطر همین را می‌خوانند اما به جای «السلام» می‌گویند «الوداع» یا به فارسی می‌خوانند: «خداوندا تو ستاری/ همه خوابن تو بیداری.» این آواها ریتم‌های خاص خودشان را دارند که بسیار جالبند. مثلا ریتم همین «خداوندا تو ستاری... » دوچهارم است. قدیم‌ها مناجات می‌گفتند و الله‌اکبر اما از حدود سیصد سال پیش که ساز دمام وارد بوشهر شد، «دُم دُم سحری» را با این ساز اجرا می‌کنند و هرکس در حد توانش انعامی را به «دم دم سحری»خوانان می‌دهد.

رواج «شوخوانی» در روستاهای بیرجند

مناجات و شب‌خوانی «شوخانی» از نخستین شب رمضان آغاز می‌شود، بدین‌سان که هر شب برخی مردان خوش‌صدا پس از نیمه‌شب به نوبت بر بالای بام خانه رفته و با صدای بلند به خواندن ادعیه و نیایش می‌پردازند که با این عمل، مردم با شنیدن صدای آنان از خواب بیدار شده و تدارک سحری را می‌بینند. این آیین هنوز در روستاهای بیرجند رواج دارد.

بلبل خوش‌لحن ما «گلدسته‌خوانی» می‌کند

علیرضا وحیدی؛ کارشناس تاریخ، در کنکاشی از سنت‌های هنگام سحر در خراسان‌رضوی یادآور می‌شود: در آداب هنگام سحر خراسان افراد خوش‌صدا بسته به وظیفه‌ای که اجدادشان به آن‌ها محول کرده بودند، برحسب تکلیف واجب یک یا دو ساعت مانده به اذان، مناجاتی را که اغلب از اشعار شاعران بزرگ بود بر بام خانه‌های خود با نواهایی خوش به اجرا درمی‌آوردند، مردم با این آوازها بیدار شده و به تدارک سفره سحری می‌پرداختند. تعداد آوازخوان‌ها بسته به بزرگی و کوچکی روستا و منطقه تغییر می‌کرد به گونه‌ای که اگر منطقه وسیع‌تر بود، خوش‌خوان‌ها به‌صورت چندنفره به مسجد محله رفته و به نوبت و به‌صورت تک‌صدایی یا چندصدایی مناجات سحری را می‌خواندند که البته از آن جا که این عمل در گلدسته‌ها رخ می‌داد، به آن «گلدسته‌خوانی» می‌گفتند و افرادی که آن را انجام می‌دادند، گلدسته‌خوان نام داشتند.

آیین‌های جمعی؛ رمز عشق به اعتقادات

اگر قرار باشد کمی به این مراسم نزدیک‌تر شده و در دل آن‌ها به این آواها و نواها گوش فرا دهیم چه‌بسا بایستی سختی سفر به فرسنگ‌ها و کیلومترها دورتر از محل زندگی را به جان بخریم. همچنین با مشاهده نظر کارشناسان ملی و محلی موسیقی نواحی و همچنین کسانی که از نزدیک با این آیین‌ها آشنا هستند، بسیار راحت می‌شود دریافت که وقتی سخن از «سحری‌خوانی» یا «سحوری» می‌گوییم، از یک سنت تقریبا فراموش‌شده سخن می‌گوییم. دلیلش هم ساده است؛ ممکن است هنوز افرادی باشند که نغمه‌های سحری را در سینه داشته باشند و اشعاری که خوانده می‌شده است را حفظ کرده باشند یا بتوانند سازهایی که با آن مردم را بیدار می‌کرده‌اند، بنوازند اما کمتر منطقه و ناحیه‌ای را می‌توان یافت که همچنان این سنت‌ها به‌عنوان یک آیین پویا، زنده و ارگانیک با همه مناسکش اجرا شود. سحوری به یک پدیده موزه‌ای تبدیل شده است که رهگذران گهگاهی آن را از تلویزیون

ببینند یا بشنوند و پیش خودشان بگویند «چه قشنگ» و دوباره به فراموشی بسپارند. این‌طور به نظر می‌رسد که اگر در گذشته این مرز و بوم اعتقادات مردم قوی‌تر بوده، اگر به آن‌چه اعتقاد داشته‌اند، از عمق جان عشق نیز می‌ورزیده‌اند نیک به این دلیل بوده است که همه مناسک و آیین‌ها را در قالب سنت‌ها و آیین‌های موسیقایی دسته‌جمعی تجربه نیز می‌کردند.

علی مینایی

آیا این خبر مفید بود؟
بر اساس رای ۰ نفر از بازدیدکنندگان
جهت مشاهده نظرات دیگران اینجا کلیک کنید
copied