عوامگرایی ریشه در نابسامانی بازار هنری دارد
عوامگرایی در جامعه امروز ما ریشه در نابسامانی بازارهای هنری دارد که دست افراد سودجو را برای کمرنگ کردن هنر متفکر و اندیشهورز باز میگذارد.
به گزارش شما نیوز ، کامران رسولزاده؛ شاعر، ترانهسرا و خواننده پاپ است که تاکنون سه آلبوم موسیقی «بیسرانجام»، «واژههای بیقرار» و «دستهای نامحرم» را منتشر کرده است. همچنین تاکنون پنج مجموعه شعر به نامهای «فکر کنم باران دیشب مرا شسته، امروز توام … »، «کوتاه بیا! عمرم به نیامدنت قد نمیدهد … »، «دستورهای زبانی یک دیکتاتور عاشق»، «مردماهی» و «نيستي و دوستت دارم، بي تو رفتارهام دچار توگانگياند» را منتشر کرده است. همچنین نمایشنامه «زَنْمَرد» به سه زبان فارسی، انگلیسی و تُرکی اثر دیگر کامران رسولزاده است که توسط انتشارات مروارید منتشر و روانه بازار شده است. رسولزاده کنسرتهای بسیاری در ایران برگزار کرده است اما یکی از مهمترین کنسرتهای او با همراهی خواننده ترک «مورات ککیلی» در استانبول ترکیه برگزار شده است. باتوجه به اینکه این روزها در محافل موسیقی بحثهای مربوط به هنرمند مؤلف و مؤلفیت موزیسینها داغ شده است؛ گفتوگوی ما با کامران رسولزده در این مباحث را در ادامه میخوانید.
به نظر شما باید کاری که هنرمندی خودش مینویسد و اجرا میکند چه ویژگیهایی داشته باشد؟ فرصتها و آسيبهاي اين نوع اثر را در چه مي بينيد؟
طبیعتا وقتی تمام مولفههای یک اثر را یک نفر تالیف میکند، یکدستی، همخوانی و عمق منحصربهفردتری در مجموعه و کلیت آن اثر ایجاد میشود، هر چند که حضور روحهای متفاوت در تالیف یک اثر هنری میتواند باعث کمک به عمومیتیابی و تعمیمپذیری بیشتر آن اثر هنری شود اما در بیشتر مواقع آثاری که مولف آنها یک نفر بوده ضریب ماندگاری بیشتری در تاریخ موسیقی داشتهاند. اما از سوی دیگر وقتی خوانندهای خودش ترانه کارش را تولید میکند ممکن است به ورطه تکرار بیفتد که البته این آسیب در روشهای دیگر تالیف نیز وجود دارد و بهتر است از آن جلوگیری کرد.
اغلب كامران رسولزاده را بهعنوان يك خواننده مولف در موسیقی مردمی ميشناسند. نظر خودتان در اين مورد چيست؟
باتوجه به اینکه ترانهسرای آثارم خودم بودهام؛ میتوان گفت که علاقه من این است که ذهنیات و احساساتم را با مولفههایی بیان کنم که در جهان خویش جستوجو میکنم و این رویکرد مرا به سمت نامگذاری جهانم با واژهها و الحان خودم میکشاند.
اصولا خلقکردن اثر هنری، فرآيندى است كه طى آن، هنرمند به بازتعريف و نامگذارى جهانى مىپردازد كه از دريچه نگاه خويش مشاهده مىكند. مسائل، وقايع و آرمانهاى اجتماعى بهانهاى است كه هنر به اين نامگذارى دچار شود. طبيعى است در تاليف، هنرمند از مولفههاى مختلفى بهره مىجويد كه بتواند به دغدغهاى نزديك شود كه او را به سمت خلق کردن اثر هنری میبرد، من هم اگر در مسير انديشههايم با مولفههايى كه ديگران خلق کردهاند برخورد كنم حتما در اثر تاليفى خويش از آن بهره خواهم جست. تاكنون درگير نوشتهها و ساختههاى خودم بودهام و شايد بعد از اين از زبان و انديشههاى دوستان ديگر نيز در آثارم استفاده كنم
يكي از آسيبهاي هنر اجتماعي اينروزها، عوامانه شدن هنر است و اين اتفاق در جریان اصلی موسیقی امروز ايران بسيار مشهود و دامنگير شده است. نظر شما در اين مورد چيست و چگونه آن را تحلیل میکنید؟
عوامگرایی در جامعه امروز ما ریشه در نابسامانی بازارهای هنری دارد که دست افراد سودجو را برای کمرنگ کردن هنر متفکر و اندیشهورز باز میگذارد. برای اصلاح این روند، سازمانهای حامی هنر باید به اقتصاد هنر توجه کنند تا هنر متفکر بتواند تاثیر قابل توجه خود را در فرهنگسازی اجتماعی نشان دهد. براى واردشدن به اين بحث ترجيح مىدهم در مورد يك شاخه هنرى ترانه و موسيقى كه در آن فعال هستم حرف بزنم. در ابتدا باید تعریف درستی از ترانه ارائه دهیم. ترانه شامل دو بخش مهم متن و موسیقی است. اگر ترانهسرا یک موسیقیدان هم باشد میتواند بهعنوان یک مؤلف بهتنهایی یک اثر موسیقایی مبتنی بر متن را تعریف کند البته آثار درخشانی در تاریخ موسیقی وجود دارد که محصول کار گروهی ترانهسراها، آهنگسازها و خوانندگان بوده است و توفیق یک اثر به تالیف گروهی یا انفرادی آن چندان وابسته نیست. اما آیا لازم است که وجه شعری در ترانه وجود داشته باشد، یا خیر؟ تجربه نشان داده که در بسیاری از ترانههایی که با استقبال مردم مواجه شده و به گوش آنها مقبول افتاده، متن ترانه، وجه شعری چندانی نداشته و از گذشته تا به امروز هم چنین نمونههایی بوده است. طبیعتا آنچه گوش مردم و ذائقه موسیقایی مردم را شکل میدهد به نحوه پخش آثار موسیقایی وابسته است و وقتی کنترل بازار در اختیار جریانهایی است که فقط به جنبههای مالی فکر میکنند قرار میگیرد، کیفیت آثار به مخاطره میافتد و آثار سطحی ذائقه مخاطبان را تعیین میکند
با این وصف آیا ترانه باید از خصوصیات شعری هم برخوردار باشد یا خیر؟
در پاسخ به این سوال که آیا شعر باید وارد فضای ترانه بشود یا خیر باید بگویم؛ بهنظرم در دهه۵۰ ترانهسرایانی چون اردلان سرفراز، ایرج جنتیعطایی، شهریار قنبری و... ثابت کردند که شاعرانگی ضریب ماندگاری یک اثر را بیشتر میکند. اگر بخواهیم بدانیم که ماندگاری ترانه چقدر وامدار شعر است طبیعتا شعریت را جزو لاینفک ترانه خواهیم دانست. بهشخصه معتقدم اندیشه و تفکر باید در متن ترانه وجود داشته باشد چراکه مخاطب را آگاهی میکند و باعث رشد آن میشود و طبیعتا تاثیر خوبی بر فرهنگ دارد. امروزه مردم در هر نقطهای که باشند میتوانند به موسیقی دسترسی داشته باشند حال اگر این موسیقی دارای اندیشه و تفکر باشد طبیعتا فرهنگساز محسوب میشود و اگر این وجه را نداشته باشد ممکن است تاثیر مخربی بر مخاطب بگذارد. بهعنوان مثال مسئله معشوقستیزی(واسوخت) که امروزه در ترانهها وجود دارد، قطعا روی رابطههای عاشقانه مردم تاثیر دارد. اگر بخواهیم تقسیمبندی کنیم، در موسیقی سنتی چون متنها ریشه در شعر دارند، عموما تاثیرات ماندگارتری در ذهن مخاطبان دارند. من احساس میکنم موسیقی سنتی حتی در سالهای اخیر نسبت به موسیقی پاپ پیشرفت محسوستری داشته است.
فکر میکنید شعر و ترانه در سالهای آینده چه مسیری را طی خواهد کرد؛ آیا این روند رو به نزول ادامه خواهد داشت؟
اگر بهطور کلی بپرسید که شعر و ترانه به چه سمتوسویی خواهد رفت باید بگویم نمیتوان برای آن هدفی تعیین کرد زیرا در حال طی کردن مسیر خود است و در این مسیر مثل یک گیاه رشد میکند. زمان در مورد عاقبت به خیری شعر و ترانه قضاوت خواهد کرد و جای نگرانی نیست چرا که به قول نیمایوشیج، آنکه غربال به دست دارد از پشت سر کاروان میآید و این طبیعت موسیقی و هنر است. تنها چیزی که با اطمینان میتوان گفت این است که هرگاه جامعه بتواند بین جریانهای مثبت و منفی خودش تعادل برقرار کند اتفاقات خوبی در همه زمینهها ازجمله در هنر میافتد
الدوز بیدلی