شمانیوز
شما نیوز

یک هفته هفت چهره؛ از محمد غرضی تا ناصر ملک مطیعی

ناصر ملک مطیعی پس از 36 سال به روی پرده ی سینماها آمد و حالا می توان تصویری از یک بازیگر و در واقع کاراکتر ماندگار سینمای قبل ازانقلاب به روی پرده دید.

برترین ها - ایمان عبدلی:

رضا احدی یا (بکر، هفته) «رضا احدی» فوتبالیست با تکنیک دهه های گذشته تیم ملی و استقلال بر اثر بیماری درگذشت.

یک هفته هفت چهره

مرگ احدی و امثال او که این روزها گوشه بیمارستان و یا در انزوای خانه در انتظار مرگند، مرگ یک شکل از زندگی است که حالا با نگاهی که از دور به آن می کنیم آمیخته به حسرت است، نسل آدمهایی که پنج دهه از عمرشان را سپری کرده اند و خب احدی و هم تباران او به واسطه نقش سلبریتی که داشتند به عنوان نماد آن شکل از زندگی بیشتر و بهتر در معرض قضاوت قرار می گیرند، بی گمان نکته ی بازز نسل یاد شده «بکارت» بود، عنوانی که در نسل های بعدی به یغما رفت و بالکل فراموش شد. «بکارت» آن ها از سر تا پایشان؟آشکار بود؛ ابروهای طبیعی، موهایی که در راحت ترین شکل با برس شانه می شدند، رد چهارانگشت را میشد در میانشان دید، جوراب های کوتاه، پاهایی که دست نخورده بودند. گویی همین الان از خانه به زمین چمن رسیده بودند و در نهایت سادگی فوتبال میکردند، این ها همه نشانه های ظاهری و سطحی بود، بطن آدم ها که قیاسش مع الفارق است. آن ها فوتبال می کردند و اما امروزی ها فوتبال را بازی می کنند، وجهه نمایشی تعمیم یافته به تمامی پدیده های دنیای مدرن ماهیت آن ها را از معنای اصیل تهی کرده است. «بکارت» درجا می میرد وقتی فوتبالیست جوان برای مدل مویش، برای شادی پس از گلش، برای تک تک کلوزآپ های دوربین برنامه دارد و اینگونه نسل بازیکن هایی چون: رضا احدی، به نسل بازیگرهای فوتبالیست امروزی تبدیل می شود، مرگ احدی مرگ «بکارت» بود و اینگونه می شود که استادیوم های امروزی هیچ غافلگیری ندارد، چون فوتبالیست بازیگرها با برنامه وارد زمین می شوند! ناصر ملک مطیعی یا (فقط بازیگر، هفته) فیلم «نقش نگار» به کارگردانی علی عطشانی سرانجام به روی پرده رفت و...

یک هفته هفت چهره

ناصر ملک مطیعی پس از 36 سال به روی پرده ی سینماها آمد و حالا می توان تصویری از یک بازیگر و در واقع کاراکتر ماندگار سینمای قبل ازانقلاب به روی پرده دید، فیلم بارها دچار حاشیه های گوناگون شد و تقریبا با روند ناامید کننده ای پیش می رفت تا اینکه بالاخره اکران شد و البته تصویر ملک مطیعی از پوسترها و بنرها حذف شد، اما چرا باید حضور یک بازیگر به واسطه هنر نمایی در نظام سابق دچار چالش بشود؟ این تفکر مرزبندی و پولاریزه شده که از هنرمند توقع موضع سیاسی دارد ریشه در کجا دارد؟! حزب توده به گواه اسناد در تاریخ معاصر ایران پر رنگ ترین و سازمان یافته ترین حزب بوده است؛ فوق العاده تشکیلاتی و موثر در تمام بزنگاه های موثر تاریخ معاصر سردمداران حزب با ریشه کردن در میان روشنفکران و تهیج طبقه کارگری به خوبی حلقه ی واسطی شدند برای نیل به اهدافی که از سمت شوروی تغذیه میشد، اما در میان همه ی این اهداف غرض ورزانه سیاسی بسیاری از تفکرات به اصطلاح چپ را در فرهنگ ایرانی جا گذاشتند؛ یکی همین هنر متعهد و هنرمند دردمند از همان روزگار هنرمند آلوده به سیاست شد و این توقع نهادینه شد که هنرمند یا با ماست و یا بر ما، همین شد که بعدتر همه هنرمند را در جبهه ی خودشان خواستند؛ چه روشنفکر و چه مسئولان و مردم عوام، هنرمند را در قاب موضع گیری هایش نه صرفا هنری که ارائه می کند قضاوت کردند و شد آنچه نباید میشد، چه جفاها که بر هنر ایرانی از دریچه همین نگاه رفت و همچنان می رود. پریناز جهانگیری یا (روزگار نو، هفته) انتشار قطعه جدید سریال شهرزاد به نام افسار و اشتباه عوامل این قطعه در معرفی ترانه سرا.

یک هفته هفت چهره

شمشیر دو لبه ای است تکنولوژی؛ از طرفی کار تولید در عرصه هنر را آسان کرده و مشقت های خلق هنری را کاهش داده از طرفی دیگر آن لبه ی دیگرش که در خدمت مصرف کننده هنر است، کار را برای نقد آثاری که به سرعت و در کمیتی انبوه تولید می شوند سهل کرده است و حکایت می شود همین قطعه جدید چاوشی، خواننده ی این روزها پر کاری که سهوا شعر شاعره جوان را به جای شهریار معرفی می کند و... قدیمی ترهای موسیقی وقتی از انتشار یک قطعه حرف می زنند؛ از روزها و شب هایی می گویند که یک تیم به الهامی مشترک رسیده اند و با ملودی و ترانه ای همنشین شده اند، آن ها آنقدر کار را صیقل می دادند که در نهایت تصویری از خود در کار می دیدند، به نوعی عاشقانه زیستن و ته نشیدن شدن در اثر با وجود سازندگان بخشی از سیستمی بود که احساس و تکنیک در آن رل اصلی را ایفا می کرد، تک تک واژه های شعر در کارهایی که در دهه 50 موسیقی ایرانی چه در شکل «گلها» چه در شکل عامه پسند ترش(پاپ) تولید شد، با ممارست و و در گذر روزها و هفته هایی بود که شب و روز در آن بهم می پیچید. حالا اما این روزها می شود در یک 12 ساعت شعر نوشت و ملودی سوار کار کرد و خواند و منتشر کرد؛ تولید انبوه هنر در قالبی مکانیکی و یا خلق احساس در چارچوب صفر و یک. اما احساس که قالب نمی شناسد و وقتی که محصورش کنیم اینگونه می شود که شعر شهریار جعلی از آب در می آید.بماند که کاری که چاوشی ارائه می کند جزو نمونه های وزین موسیقی پاپ ایرانی است حکایت دیگران که غم انگیز تر از این هاست. همایون خرم یا (خاطره ساز، هفته) سومین سالگرد درگذشت همایون خرم در بیست و هشتم دی ماه .

یک هفته هفت چهره

موسیقی با همه ی ما زندگی می کند، دوست خوبی که افت و خیز هایش زندگی را قابل تحمل می کند. در شادی و غم کنار ماست، در تاکسی، در خیابان و در محفل و منزل و هر جایی که آدم ها نفس می کشند، اکسیر موسیقی هوای ذهنی را تمیز تر می کند، اصلا آدم ها را می شود با موسیقی که گوش می کنند دسته بندی کرد و تمیز داد که کدامشان سالم ترند و صاف ترند. همایون خرم یکی از آن هایی بود که ملودی هایش در پالایش ذهنی شنوندگان موسیقی و در امتدادآن مردم کوچه و بازار بی نهایت موثر بوده است. آن ها مقصودم همان هایی است که زندگی ما رنگی می کنند و گوش هایمان رانوازش می کنند، فراموش نمی شوند، مانایی آن ها به قدمت تکرار موسیقی آن ها در گوش مردمان است، چند بار با «امشب در سر شوری دارم...» در خلوت عقده گشایی کرده ایم؟ «شبی که آواز نی تو شنیدم...» عاشقی مگر می شود بدون این تصنیف ؟ احساسات فرو خورده و سرکوب شده را چگونه و با چه کیفیتی فراتر از «رسوای زمانه منم شمع میخانه....» تخلیه کرد؟ و سرت سلامت «همایون» موسیقی ایرانی در هر دستگاه کائنات که هستی. دخترک مهاجر ایرانی یا (دنیای دیوانه، هفته) تجاوز یه یک دختر بچه ایرانی در کمپ پناهجویان در کشور استرالیا...

یک هفته هفت چهره

البته که خبر کمی کهنه شده است و اما حیف بود که درباره اش ننویسم؛ تجسم آن لحظه ای که دخترک ایرانی زیر دست و پای آن ...تقلا می کند و پدر دخترک سر صحنه می رسد و... نمی دانم به چه فکر می کرده، اصلا مگر می شود فکر کرد؟ در آن لحظه! دخترکت را، خانواده ات را به دندان بگیری به امید زندگی بهتر دل به اقیانوس آرام! بزنی و بعد روزی بیاید که دخترکت را در چنگال هیولایی ببینی، آن چشم ها مگر میتواند باز هم ببیند؟ مگر سویی هم برایش می ماند، تصورش سخت است. در سال هجرت از نوع خاورمیانه ای اش، تجاوزش سهم ما شد و خفگی اش سهم سوریه و سهم باقی هم محفوظ است، یک ثانیه هم که قربانی تصمیات خام سیاسی شویم خیلی زیاد است، مگر آن دخترک مهاجر، آن جگر گوشه ی ایران در چند ثانیه دفن شد؟مگر آیلان در چند ثانیه خفه شد؟ نمی دانم پدر آن دختر به چه فکر می کند؟ برجام؟ انتخابات؟ یا یک زندگی بهتر؟ اصلا کدام یک از ین همه تیتر یک سیاسی می تواند زخم آن دخترک را مرهم شود؟ محمد غرضی یا (یادگار آرمانگرایی، هفته) گفت و گوی محمد غرضی با رشید پور در برنامه «دید در شب»

یک هفته هفت چهره

غرضی در انتخابات 92 چهره شد به واسطه مواضع متفاوت و جالب توجهی که داشت و همچنان دارد، او انگار در دهه 60 جا مانده است و هنوز همان آرمانگرایی و ساده انگاری یک انقلابی با طراوت را حفظ کرده، نگاه به سن و سالش نکنید، اتفاقا غرضی جوانترین انقلابی حال حاضر فضای سیاسی ایران است؛ ذهن او در همان شرایط آرمان و انقلابی گری مانده است. انگار نه انگار سال ها گذشته و خیلی از فعالان انقلاب در آن سوی آب ها فریاد اپوزسیون شده اند، انگار نه انگار که روزگار دیگریست و مثلا تسخیر سفارت از افتخار به انکار رسیده است . هر که از پستش افتاد، مواضع آزادی طلبانه گرفت و دهه های گذشته را افراط نامید، اما غرضی همان بوده که هست همان آدم از روزگار کوپن و نفت و صف کبریت، از روزگار اتحاد وهمدلی آوردنش جلوی دوربین «دید در شب»، شاید این برنامه رشید پور کمتر مورد توجه قرار گرفته باشد اما از قضا این خاص ترین مهمان او بود؛ مهمانی که هیچوقت رنگ عوض نمی کند و دوربین نمی گیردش و چون مانند همیشه است، تمام چرخش های آدم های سیاسی را در ذهن می آورد. چه بسیار هم قطاران غرضی در ذهن زنده می شوند وقتی این همه ثبات او را می بینیم و دیگران را هم البته در قاب تغییر، تغییر مال آدمیزاد است آدمی در دهه سی زندگی اش، بی گمان با دهه 50 باید هم تفاوت های آشکاری داشته باشد، اما یک سیاستمدار تصمیم گیر نمی تواند خیلی بچرخد آنقدر که مردمش سرگیجه بگیرند.غرضی اگر تکاملی نداشته حداقل سرگیجه آور نیست. شهاب مرادی یا (آش شور،هفته) حضور حجت السلام والمسلمین در یک برنامه زنده تلویزیونی و انتقاداتش به مجموعه معمای شاه.

یک هفته هفت چهره

تعریف «معمای شاه» از دوران پهلوی آنقدر جانبدارانه است که صدای شهاب مرادی را هم در آورده است و لب او را به گلایه باز کرده، مطمئنا اگر قرار به دسته بندی باشد ، جناب مرادی در زمره روحانیون محبوب تلویزیونی قرار می گیرد، سیمای دلنشین و کلام شیوا و همچنین تسلط ایشان به القای آنچه که می خواهد او را در ردیف پر کارترین روحانیون صدا و سیما قرار داده است. او همچنین در اتخاذ مواضع کاملا همسو با خواست های مدیران تلویزیون حرکت می کند هیچ هزینه ای ندارد، اینکه یکی از یاران خودی اینچنین انتقاد کند و تحملش از «معمای شاه» تاق شده باشد...در مجموع خسته نباشید! با این شکل از سریال سازی ماهواره که سهل است، رقیب رادیو هم نمی شوید.

آیا این خبر مفید بود؟
بر اساس رای ۰ نفر از بازدیدکنندگان
جهت مشاهده نظرات دیگران اینجا کلیک کنید
copied