شمانیوز
شما نیوز

کوزه‌ای پر آب که «غول رادیو» آن را کج نگاه داشته است

باقر رجبعلی - پژوهشگر و فعال رسانه‌یی - به مناسبت روز رادیو مطلبی را با عنوان «وضعیت کج‌دار و مریز نویسندگی در رادیو ادامه خواهد داشت؟» نوشته است که آن را اختصاصی در اختیار سرویس تلویزیون و رادیو خبرگزاری دانشجویان ایران(ایسنا) قرار داده است.

باقر رجبعلی - پژوهشگر و فعال رسانه‌یی - به مناسبت روز رادیو مطلبی را با عنوان «وضعیت کج‌دار و مریز نویسندگی در رادیو ادامه خواهد داشت؟» نوشته است که آن را اختصاصی در اختیار سرویس تلویزیون و رادیو خبرگزاری دانشجویان ایران(ایسنا) قرار داده است.

در این مطلب که در آستانه‌ی چهارم اردیبهشت، سالگرد رادیو منتشر شده است، می‌خوانید:

«با آن که همیشه و همه جا‌، حتی در صحبت‌های مدیران ارشد صدا‌، از ضعف نویسندگی در رادیو گلایه می‌شود باید به جنبه‌ی دیگر این قضیه یعنی قوت آن هم توجه داشت. در رادیو هنوز هم نویسندگان قوی و چیره‌دستی هستند که اگر درآمدی از راه‌های دیگر نداشتند و با وجود رفتار کج دار و مریز با حیثیت و هنر‌، و در واقع شغل‌شان‌، در این رسانه حضور نمی‌یافتند،‌ بدون شک رادیو بطور کلی از مفهوم و محتوا خالی مانده بود.

شغل نویسندگی در رادیو به واقع مانند کوزه‌یی پر از آب است که «غول رادیو» آن را کج نگاه داشته اما به حالتی که آب از درون آن نریزد و به طور کلی از دست نرود‌؛ و این حالت «کج‌دار و مریز» و قهر و آشتی و سخت‌گیری و مهربانی‌، همین طور تا اطلاع ثانوی باقی بماند شاید فرجی شود و روزی بالاخره تکلیفش روشن و بودن یا نبودن آن مشخص شود.

اما به محض آن که این قضیه مطرح می‌شود،‌ تلویحا باید اضافه کنم که همراه با این نویسندگان خوش‌قلم «شغل‌شان کج نگاه داشته شده»، کسان دیگری هم در رادیو به عنوان نویسنده قلم می‌زنند که کار اصلی‌شان نویسندگی نیست‌؛ گوینده‌، مشاور‌، کارشناس یا حتی مدیر و غیره هستند اما نوشتنشان استمرار دارد،‌ چرا؟ چون توقع خاصی ندارند و حقوق‌شان از راه شغل اصلی‌شان تامین می‌شود برخی از اینان استعداد بالقوه‌ای در نویسندگی دارند اما چون شغل‌شان چیز دیگری است نمی‌توانند به عنوان نویسنده‌ِ حرفه‌ای قد علم کنند؛‌ پس هیجان و کنجکاوی خود را با نوشتن‌های گه‌گاهی ارضاء می‌کنند و به سبب آشنایی با رادیو می‌توانند در بین فاصله‌ها و در لحظات به اصطلاح اورژانسی‌، مطالبی عادی اما قابل قبول بنویسند و کار برنامه را راه بیندازند.

این‌ها همه تا حدی قابل تحمل هستند اما صحبت سر کسانی است که جای نویسندگان واقعی و همین نیمچه نویسندگان قابل قبول را اشغال کرده‌اند و با اقتباس‌های غیرحرفه‌ای (یعنی کپی کاری و رونویسی جزء به جزء و برداشت از مطالب یک کتاب به این صورت که برای این رسانه‌ی مطلقا «شنیداری» حتی مواردی چون «براساس نمودار مقابل» یا «طبق عکس زیر» را هم نقل می‌کنند) بطور علنی و روز افزون هویت کار نویسندگی را بی‌اعتبار کرده‌اند.

و همین است که روش‌شان آرام آرام به همه‌ِ بخش‌های مرتبط با نویسندگی در رادیو تسری می‌یابد و مدیران هم انگار نه انگار که باید از تجربه‌ی پیشکسوتان و استخوان خرد کرده‌های این وادی کمک بگیرند. نمونه‌ی این غفلت‌، در همین انتخابات اخیر رخ داد و آن‌، زمانی بود که در بخش‌های خبری رادیو اطلاعیه‌ی ستاد انتخابات‌، چندین‌بار به همان صورت که آنها فرستاده بودند خوانده شد. یعنی به این مورد حساس فنی فکر نکردند که در رادیو، ترکیب «افراد زیر» و «به شرح ذیل» نباید به کار رود و در واقع‌، متن باید توسط نویسنده‌ی رادیو‌، به متن رادیویی تبدیل و بعد خوانده شود.

(مثل معضل ویرایشی مهمی که در مترو صادقیه جریان دارد و سال‌هاست کسی به فکر تصحیح آن نیفتاده‌؛ آنجا که گوینده‌ی ایستگاه می‌گوید: «قطار فوق، عادی بوده و در تمایم ایستگاه‌ها توقف خواهد داشت.»

این یعنی قطار بالا عادی است و در تمامی ایستگاه‌ها توقف خواهد داشت. دقیقا عین همان متن مکتوبی را که از بالا برایشان ارسال شده می‌خوانند و توجه نکرده‌اند که هنگام خوانده شدن در ایستگاه‌، کلمه‌ی فوق را باید تغییر دهند و به جای آن بگویند «قطاری که وارد ایستگاه می‌شود عادی است و در تمامی ...»

این نویسندگان، (برگردیم به رادیو) وقتی پای لحظه‌های حساس و کلیدی پیش آید جز آن که با سطحی‌ترین مطالب‌، آبروی خود و تهیه‌کننده و مدیر برنامه را ببرند هیچ کاری صورت نمی‌دهند و با آن که «گاف» هایشان همواره رو می‌شود، انگار نه انگار‌، همچنان در رادیو حضور دارند و جولان هم می‌دهند. جالب است که متاسفانه اینان در اغلب موارد‌، دستمزدی برابر با نویسندگان واقعی هم می‌گیرند. همین نور چشمان هستند که وجهه‌ِ نویسندگی در رادیو را مخدوش کرده‌اند و اعتراض همگان (حتی مدیران ارشد) را به این بخش از مشاغل رادیویی باعث شده‌اند؛‌ و این چنین است که نویسنده‌ی واقعی و اساسا شغل نویسندگی در رادیو، دیرگاهی است افسرده و رنجور شده است اما،‌ شاید کسی سئوال کند چرا موضوع نویسندگی در رادیو، با وجود این مخدوش شدن و حذف تدریجی‌، همچنان سرپاست و تا حدی قابل تحمل؟ که باید گفت: چون آن ده درصد حرفه‌ای‌ها‌، و در سایه‌ی آنها آن ده درصد غیرحرفه‌ای‌های بطور نسبی خوش قلم،‌ هنوز دارند در رادیو نفس می‌کشند و با وجود دریافتی کم‌، در پاسخ به تعهد‌، رسالت‌، عشق‌، دیوانگی یا حتی احتیاج و هر علت دیگری که می‌توان برشمرد‌، همچنان سفارش‌های تهیه‌کنندگان و سردبیران کاربلد رادیو را به جان می‌خرند و به اصطلاح «روی» آنها را زمین نمی‌اندازند!

واقعا مگر می‌شود به برخی تهیه‌کننده‌های دلسوز رادیو‌، «نه» گفت؟ حتی اگر برآوردی هم وجود نداشته باشد!

البته گاهی نیز (و فقط گاهی) این نویسندگان حرفه‌ای‌، به یمن حمایت مدیران دلسوز‌، در مقام کنترل مطالب قرار می‌گیرند تا حقوقی شایسته دریافت کنند،‌ اما کارشان آنطور که عده‌ای فکر می‌کنند سانسور و ممیزی نیست‌؛ در واقع تصحیح مطالب نویسندگان جوان است.

نمی‌خواهم بگویم سانسور و حذف مطالب وجود ندارد‌، وجود دارد اما اینها به بخش‌های دیگری مربوط است و راه و روش خاص خود را دارد که به نظر من وجودشان کاملا ضروری است؛ چون هر نویسنده‌ای اگر چنین کنترل‌هایی وجود نداشته باشد می‌خواهد ساز خودش را بزند و برنامه را ملک طلق خود بداند!

مثلا وقتی یک نویسنده که از نظر فکری مشکلاتی دارد و می خواهد در مطالبش مانور روانی‌، سیاسی‌، یا حتی جنسیتی(فمینیستی یا زن‌ستیزی) بدهد تو اگر کمی شرف داشته باشی از خود می‌پرسی اینها واقعا نباید کنترل‌، سانسور‌، ممیزی‌، حذف و یا هرنام دیگری‌، بشوند؟!

و اینجاست که اگر گاهی برای جبران دریافتی کم،‌ برخی از شاعران و نویسندگان حرفه‌ای مثلا کسی مانند استاد مشفق کاشانی که مدتی سرپرست بخش ویراستاری رادیو بود‌، یا حتی فریدون مشیری و امثال او که در جایگاه تصحیح مطالب قرار می‌گیرند،‌ کارشان در واقع این است که ببینند متن به اصول زبان و ادبیات فارسی و متقضیات ساختاری برنامه وفادار است یا نه؛ به زبان دیگر‌، کار آنها یعنی تصحیح غلط‌ها‌، بی‌توجهی‌ها،‌ دستکاری‌ها و من درآوردی‌های سطحی و بلاهت‌آمیز همان نویسندگان هشتاد درصدی.

به عنوان مثال‌، یکی از همین نویسندگان،‌ در متنی برای امام زمان (عج) بعد از توصیف‌ها و درد دل‌های تکراری فراوان‌، در پایان اضافه کرده بود:«نامت سپیده دمی ست که بر پیشانی آسمان می‌گذرد - متبرک باد نام تو - و ما همچنان دوره می‌کنیم - شب را و روز را - هنوز را» که خب این شعر در جای خودش بسیار عالی است؛‌ از شاملوست و برای فروغ فرخزاد سروده شده‌، اما در رادیو و یا هر جای دیگر هیچ کس مجاز نیست آن را در مورد امام زمان (عج) به کار ببرد.

این‌، نمونه‌ای از خروار اشتباهات و موارد من‌درآوردی برخی نویسندگان درجه‌ی سه و چهار رادیوست که آشنایی با غلط‌ها و دسته گل به آب دادن‌هایشان از مدیر گروه و تهیه‌کننده و سردبیر انتظار نمی‌رود؛ اینها را کسانی مانند سعید نفیسی‌، حسینقلی مستعان،‌ فریدون مشیری‌، مشفق کاشانی و امثال سید حسن حسینی می‌توانند متوجه شوند. باز هم به عنوان مثال‌ روزی یکی از همین نویسندگان ناآگاه‌، شعر «امشب همه غم‌های عالم را خبر کن - بنشین و با من گریه سر کن‌، گریه سر کن ...» از هوشنگ ابتهاج را که برای واقعه‌ی جنگل سروده شده است‌، در شب شهادت یکی از ائمه(علیهم السلام) نوشته شده بود تا در یک برنامه‌ی مناسبتی خوانده شود.

شما تصور کنید اگر یکی از همین شاعران و نویسندگان حرفه‌ای و آشنا با وسعت دراز دامن ادبیات فارسی نباشد که هنگام ویراستاری جلو پخش و اجرای این شعر را در برنامه‌ای مذهبی بگیرد‌، چه پیش خواهد آمد! معروف است در یکی از شب‌های شعر ماه رمضان که سید حسن حسینی هم حضور داشت‌، مقام معظم رهبری از سید می‌پرسند شما الان کجا هستید؟ سید می‌گوید در رادیو مسئول ویرایشم. آقا می‌فرمایند اگر شما آنجا هستید پس رادیو چرا اینقدر غلط دارد؟ و سید با لرزش کلام می‌گوید: قربان آقا بروم‌،همه‌ی برنامه‌های رادیو‌، دست این حقیر نیست! (این را خود سید در رادیو برای ما تعریف کرد و من چون همان موقع یادداشتش نکردم‌، نقل به مضمون است).

حالا ببینید یک ویراستار چقدر باید مطالعه و دقت داشته باشد که میلیون‌ها مورد‌ مانند‌ آن شعرهای شاملو و ابتهاج را متوجه شود.

اینجاست که وجود نویسندگان حرفه‌ای‌، لااقل باعث به وجود آمدن چنین مسائلی نمی‌شود و‌ آنها اساسا خود اهل ویرایش و پالایش و مراقبت از نوشته‌هایشان هستند و نویسندگی‌شان برای رادیو هرگز چنین حاشیه‌هایی ندارد و کسی نباید مراقب «این شکلی» نوشته‌هایشان باشد.

باری‌، در یک جمع بندی کلی‌، نوشته‌های آن هشتاد درصد نویسندگان تحمیل شده به رادیو را می‌توان اینطور آسیب‌شناسی کرد که:

1- اغلبشان مطالعه‌ی کافی ندارند و در این زمینه فقط به تورق روزنامه‌ها و مجله‌ها و احیانا کتاب‌های گهگاهی بسنده می‌کنند.

2- فرق بین نثر ادبی‌، کتابی‌، رسمی و فاخر را با نثر ساده،‌ محاوره‌، شکسته و کوچه بازاری نمی‌دانند و در نیمی از نوشته‌های خود،‌ این «گونه‌»ها را با هم درمی‌آمیزند و جمله‌های نامناسبی می‌سازند.

3- به سبب آشنا نبودن با دستور زبان مخصوصا صرف و نحو آن‌، ظرفیت‌های ترکیب سازی در ادبیات رادیویی را نمی‌شناسند و نمی‌دانند که در رساندن مقصود و منظور و پیام به شنونده(که فقط صدا می شنود) کلمات انتخابی را چطور و چه وقت در کنار هم قرار دهند تا برآیند کارشان شامل «صدا و تصویر همزمان» باشد و جادوی کلمات،‌ به عینه در بافت آنچه که به گوش مخاطب می‌رسد حس شود.

4- اغلب این نویسندگان تازه کار‌، اصل ضروری کوتاه نویسی را نمی شناسند و با آوردن جمله‌های بلند،‌ ضمن خسته کردن گوینده و به لکنت انداختن او،‌ شنونده را نیز از شنیدن برنامه پشیمان می‌کنند.

5- از آنجا که مطالعه‌ی مستمر و جدی ندارند و کتاب‌های مختلف ادبی (شامل متون کهن‌، رمان‌، شعر) و متون تاریخی و نثر امروزی را نمی‌خوانند‌، در اکثر موارد هنگام آوردن جایگزین و معادل برای کلمات کلیشه‌ای و تکراری و احیانا سخیف و نامناسب، دچار مشکل هستند و ناچار با آوردن همان کلمات‌، نوشته‌ی خود را دچار تیغ نظارت و ویرایش می‌کنند.

6- عنصر مهم «هول و ولا» یا «تعلیق» در نویسندگی برای رادیو را فراموش کرده‌اند و می‌پندارند چنین عناصری مختص داستان و نمایشنامه و فیلمنامه است. در حالی که نوشته‌های رادیویی نیز باید واجد چنین عناصری باشند تا شنونده برای شنیدن ادامه‌ی برنامه رغبت و کنجکاوی داشته باشد.

7- اغلب این نویسندگان تازه کار برای این که مطلب مردمی بنویسند همیشه چیز مهمی که دارند،‌ اینان چون دور از جریان‌های تپنده‌ی کوچه و بازارند همیشه از اعماق می‌ترسند و از شناخت راز و رمز زندگی عاجزند؛ در نتیجه با ویژگی‌های هزارتوی زندگی مردم بیگانه‌اند. این خصلت محافظه‌کارانه‌، به هنر سرک کشیدن در لابیرنت زندگی‌ها‌، حتی اگر معقول و منطقی، نام دیگری می‌دهد و نویسنده را وا می‌دارد که همچنان به نوشتن کلیاتی درباره‌ی جامعه و مردم آن بسنده کند‌؛ برای همین است که همیشه سطحی می‌اندیشد.

نویسنده‌ی رادیو و اساسا هر نویسنده‌ای‌، با ورود غیرنمایشی به دنیای درونی آدم‌ها و درک عمیق مینیاتورهای خلوت آنهاست که به شناخت واقعی می‌رسد‌، وگرنه هیچ گونه چفت و بست تئوریکی متضمن کیفیت نوشته‌هایشان نخواهد بود‌؛ گو این که اغلب این نویسندگان حتی حس خواندن رمان را هم ندارند تا لااقل با زوایایی از ماهیت و واقعیت جریان‌های پرپیچ و خم زندگی آشنا شوند این را قبول داریم که آدم‌های اهل مطالعه و مخصوصا آنها که «رمان» می‌خوانند‌، با چالش‌هایی از زندگی آدم‌ها آشنا می‌شوند - مواردی که حتی در معاشرت با مردم هم نمی توان به همه‌ی آنها دست یافت - اما این هم به هر حال‌، اکتسابی و مصنوعی است و هرگز نمی‌تواند جایگزین شناخت تنگاتنگ و رو در رو بشود.

8- و سرانجام این که نویسندگان جوان ما اغلب‌، خصلت‌های مهم و ریشه‌ای نویسندگان مشهور را نمی‌شناسند و نمی‌دانند که آنها به این دلیل ماندگار شده‌اند که بیشتر از دیگران کنجکاو و پیگیر بوده‌ اند و صدها برابر دیگران دست به تلاش زده‌اند،‌ زجرهایی را تحمل کرده‌اند،‌ دردها دیده‌اند،‌ ژنده پارگی را به مفهوم واقعی تجربه کرده‌اند،‌ دود چراغ و خاک راه خورده‌اند‌، بی خوابی و محرومیت کشیده‌اند و آن‌قدر طاقت آوردند که زندگی در مقابل اراده و جسارت‌، وطاقت و صبرشان کم آورد.

این نویسندگان‌، همین طور «شانسی» و با توی خانه نشستن و از مردم دوری کردن‌، همینگوی‌، جک لندن‌، اشتاین بک نشده‌اند.

«دکتر سید ضیاء الدین سجادی» که قبل از انقلاب اسلامی سال‌هایی چند،‌ عضو شورای نویسندگان رادیو و یکی از مسئولان تصویب مطالب بود،‌ درباره‌ی «هوشنگ مستوفی» و چگونگی تحویل مطالبش به رادیو گفته است: «... جالب است بدانید که در تمام آن سال‌ها شیوه کار ما یعنی من و‌ آقای هوشنگ مستوفی بدین شکل بود که ایشان هر شب نزدیکی‌های صبح‌ به در خانه ما می‌آمدند و متن برنامه را از زیر در داخل حیاط می‌انداختند. من هم ترتیبی داده بودم که بتوانم در همین ساعت‌ها آنها را بردارم و بخوانم و تصویب کنم و بلافاصله به رادیو بفرستم تا بتوانند آن را ضبط یا پخش کنند ...»

«اسماعیل جمشیدی» روزنامه‌نگار و نویسنده‌ی پرکار مطبوعاتی هم در یکی از خاطرات خود که مربوط به دکتر علی بهزادی است و در آن از پرویز نقیبی به نیکی نام می‌برد، یادی از هوشنگ مستوفی و برنامه‌ی رادیویی او کرده و نوشته است:

«... برادرم یک رادیو «گرندویک» خریده بود که شب‌های جمعه اجازه داشتم برنامه ادبی هوشنگ مستوفی را گوش کنم و لذت ببرم. امکاناتی این چنین را پس از چاپ داستان از دست دادم (منظور جمشیدی داستانی است که از او به کوشش نقیبی در مجله‌ی روشنفکر چاپ شده بود و برادرش از این موفقیت او در رنج بود و برای آزار او هر کاری می‌کرد) و یکی از آن‌ کارها این بود که «حق استفاده از رادیو از من گرفته شد و این محرومیت‌، مشکلی دیگر بر مشکلاتم افزوده بود. به شنیدن این برنامه عادت کرده بودم. به هوشنگ مستوفی و برنامه‌ی ادبی و بیان گرمش دلبسته بودم. راهی می‌جستم برای نجات. باید با مشکلات درگیر می‌شدم. خلاصه آن شب به خانه همسایه رفتم تا برنامه مورد علاقه‌ام را گوش کنم...» برای همین محبوبیت‌ها بود که هوشنگ مستوفی در نویسندگی‌، پله‌های ترقی را پیمود و سفارش‌های فراوانی از جانب تهیه‌کنندگان دریافت کرد.

از جمله برنامه‌های دیگری که نویسندگی آنها را به او سپردند می‌توان به «رادیو و شنوندگان»، «آنچه شما خواسته‌اید» و «وعده‌ی ما در این ساعت» اشاره کرد.

خود دکتر ضیاء‌الدین سجادی هم بعدها به دلایلی (یا ضرورتی) که احتمالا یکی از آنها خستگی بیش از حد سعید نفیسی بود،‌ یکی از جایگزین‌های برنامه‌ی «در مکتب استاد» شد و مدتی به جای نفیسی به سئوال‌های شنوندگان پاسخ می‌داد.

ناصرالدین شاه حسینی هم که یکی از اولین اعضا و در مقاطعی سرپرست نویسندگی رادیو بود در مورد رسیدن به این جایگاه گفته است: «یکی از روزهای شهریور 1328 در تحریریه روزنامه اطلاعات مشغول نوشتن بودم که آقای بزرگمهر سرپرست اداره تبلیغات‌، نامه‌ای داد و مرا برای شرکت در اولین جلسه شورای نویسندگان اداره تبلیغات دعوت کرد.

بعد از چند جلسه‌، دکتر پرویز عدل از من دعوت کرد به رادیو هم بروم و در جلسات شورای نویسندگان آنجا شرکت کنم. آنجا علی اکبر کسمایی‌، جواد فاضل‌، شجاع الدین شفا‌، اسماعیل پور والی‌، ضیاءالدین سجادی، محمود رجاء حسینقلی مستعان حضور داشتند بعد از مدتی سرپرستی این شورا را به من سپردند. من و آقای سجادی موظف بودیم همه مطالبی را که قرار بود از رادیو پخش شود به دقت بخوانیم و تصویب کنیم، و این کار نه تنها نمی توانست دوستان تازه برای ما فراهم بیاورد بلکه حتی گاهی موجب می‌شد به علت سختگیری در توصیب مطالب‌، بعضی از دوستان خودمان را هم از دست بدهیم و تنها عیب کار ما همین بود. بعد به دستور «معینیان» تغییراتی در ترکیب اعضای شورای نویسندگان به وجود آمد طوری که آقای دکتر نیر سینا‌، خانم دکتر شمس الملوک مصاحب‌، حسن شهباز‌، عباس فروتن و نعمت الله قاضی هم به جمع ما پیوستند. بعد مجله رادیو را راه انداختیم و سردبیری آن را به «تورج فرازمند» سپردیم تا در آن، متن برنامه‌های خوب و برگزیده رادیو را چاپ کنیم و به این ترتیب پاسخگوی هزاران نامه‌ای باشیم که در طول هفته به دست ما می‌رسید و اغلب تقاضای ارسال نسخه‌هایی از متن برنامه‌های ادبی‌، علمی‌، مذهبی و تاریخی رادیو را داشتند...»

شاه حسینی افزوده است:

«بیشترین گرفتاری ما در آن ایام کمبود نویسنده ماهر بود ما سال‌ها کوشیدیم تا توانستیم لحن بسیار رسمی و قالبی گفتارها را در رادیو تا حدودی بشکنیم و به صورت محاوره دربیاوریم و شاید جالب باشد که بدانید بیشتر نویسندگان،‌ انجام این پیشنهاد ما را در واقع کسر شأن خود می‌دانستند و معتقد بودند که اگر محاوره‌نویسی بکنند لطمه به مقام نویسندگی آنها خواهد خورد...» سرانجام‌، آنها که با محاوره‌ای شدن نوشته‌ها و گفتارهای رادیو مخالف بودند کاری کردند که مقامات بالا‌، افرادی را که از این تغییر حمایت می‌کردند برکنار کنند و به جاهای دیگر بفرستند بعد‌، افراد دیگری را جایگزین آنها کردند تا وضعیتی متعادل‌تر بر نویسندگی و گفتارهای رادیو حاکم شود از جمله‌ی آنها می‌توان دکتر رضازاده شفق‌، دکتر محمد معین‌، پرویز ناتل خانلری و جلال‌الدین همایی را نام برد که به آنها ماموریت داده شد با درک موقعیت‌، به برخی نویسندگان و حتی گویندگان از نظر درست نویسی و درست خوانی آموزش‌هایی بدهند. اما این حرف شاه حسینی کاملا درست بود که یک عده کسر شأن‌شان بود کمی مردمی‌تر‌، ساده‌تر و همه فهم بنویسند.

به قول «رضا بهاری» در جزوه‌ی «به زبان آدمیزاده»: «اینها فکر می‌کنند که «خوبیت» ندارد نوشته‌شان شبیه حرف زدنشان باشد و بنابراین سعی می‌کنند با فعل‌های عتیقه به زعم خودشان به آثار منثورشان وزن و اعتبار ببخشند،‌ مثل این متن: عزیزان سلام. سلامی چو بوی خوش آشنایی. سلامی به بلندی جوهری عشق. به وسعت زرد کویر‌، و به تهنیت قافیه شعر زیستن. یاران‌، باز هم در یک صبح زیبای دیگر سوار بر امواج مهر به سوی شمار رهسپار گشته‌ایم تا در انتظار بهاران،‌ به ضیافت دل‌های گرمتان در جای جای سرزمین پهناورمان،‌ گلواژه‌های مهر و صفا بوزانیم و چلچله‌های شعف را بر بام قلبتان بنشانیم. آرزو داریم مشام جانتان از شمیم جانفزای عطر محبت لبریز‌ و زورق وجودتان بر کرانه‌های سلامت پهلو گرفته باشد...»

بخش دیگری از نویسندگی‌های رادیو در سال‌های گذشته‌، که مورد انتقاد این محقق زبان قرار گرفته مربوط به نمایشنامه‌های رادیویی است. «بهاری» به تعدادی از کلمات و مخصوصا افعال به قول او «عتیقه» در نمایشنامه‌های رادیویی انتقاد دارد و می‌گوید: «... از جمله متونی که افعال عتیقه در آن جا خوش کرده‌اند نمایش‌نامه‌هایی با مضامین تاریخی است که برای اجرای رادیویی نوشته می‌شوند(می‌شدند)،‌ بخصوص آنهایی که به دوران‌ و دم و دستگاه‌هایی مثل دوران‌ هارون الرشید مربوط باشند‌؛ از آن داستان‌هایی که در آنها معمولا کارگزاران خلیفه‌ی ظالم یک ساعت تمام در مقابل دادخواهی مظلومان قاه قاه می‌خندند و آنها را به غل و زنجیر می‌کشند و آخر سر البته حق پیروز می‌شود و ظالمانه به سزای اعمالشان می‌رسند. حالا کاری به قصه‌ی این برنامه‌ها نداریم‌، ولی این بار که چنین چیزی از رادیو پخش شد لطفا خوب توجه بفرمایید و به گفتارهای آدم‌های نمایش خوب گوش بدهید خودتان خواهید دید (در واقع خواهید شنید) که این آقایان کارگزاران دستگاه ظلم و جور در تمام یک ساعتی که «دیالوگ» می‌گویند حتی یک بار هم فعل‌های زبان آدمیزاد را به کار نمی‌برند. تازه‌، اصولا کل زبان این نوع‌ آثار به نوعی کتابی و «قلمبه» است و متاسفانه نویسندگان آنها هم درست مثل عوام‌، گمان می‌کنند هر چیزی که دور از زبان گفتار و قلمبه و کتابی باشد الزاما ادبیات است؛ البته اگر مناسبتش موجود باشد‌، هیچ اشکالی ندارد که نمایشنامه‌ای‌، مقاله‌ای یا هر نوشته‌ی دیگری به مفهوم واقعی و با تعریف متناسب با زمانه‌اش‌ ادیبانه باشد؛ ملا ژول سزار و شاه لیر و رمئو و ژولیت در ترجمه‌هایشان هم باید مثل روایت اصلی‌شان به زبان سنگین و حتی فاخر صحبت کنند،‌ اما دلیلی ندارد که فعل‌های عتیقه به کار ببرند. این فصل‌ها‌، یعنی فصل‌های مصدر‌های باشیدن و نمودن و گردیدن‌، در اثر کثرت استعمال در متون اداری‌ آنقدر مضحک شده‌اند که می‌توانند نثرهای فاخر را از تفاخر و نثرهای رسمی را از رسمیت بیندازند و آنها را به کاریکاتورهای اداری بی‌خاصیت یا کم خاصیتی تبدیل کنند...»

باید اضافه کنم که این مثال‌های آقای بهاری بیشتر مربوط به گذشته‌های دور رادیوست و امروزه‌، و حتی باید گفت از چندین سال قبل‌، نویسنده‌های رادیو مرتکب چنین مواردی نمی‌شوند و اغلب‌شان خود با این سبک و سیاق مخالفند؛ البته صحبت سر آن 10، بیست درصد نویسندگان واقعی است‌؛ حتی باید گفت امروزه کلمه‌ی «می‌باشد» به جای «است» در رادیو‌، یک عمل خلاف و نابخشودنی است و بجز موارد خاص‌، هیچ نویسنده‌ی حرفه‌یی به این کلمه و مشابه آن علاقه ندارد‌، چون به هر حال در طی این سال‌ها مطالب و کتاب‌هایی در زمینه‌ی نویسندگی برای رادیو نوشته یا ترجمه شده که تا حدی بر کار آنها تاثیر داشته. اما همین جا باید اضافه کنم که تعداد این کتاب‌ها و مقاله‌ها در واقع از تعداد انگشتان دو دست تجاوز نمی‌کند‌؛ این در حالی است که اغلب آنها اگر از روی دست هم نوشته نشده باشند‌، بیشتر‌، حاصل نگرش‌ها و تجربه‌های شخصی نویسنده‌اند و اگر به آنها دقت شود هرگز نمی‌توانند به عنوان یک راهنما و راهکار اصولی و عمومی‌، مورد استفاده نویسندگان دیگر بخصوص نسل جوان قرار گیرند.

در این میان «دکتر حسن خجسته» که به سبب مسوولیتش در معاونت رادیو‌، بیشتر از دیگران احساس تعهد می‌کرد‌، دست به ترجمه‌ی مطالب و کتاب‌هایی درباره‌ی رادیو و مختصری هم درباره‌ی نویسندگی برای رادیو زد که خب‌،‌ اغلب‌شان ترجمه بودند و ماهیتا به درد نویسندگان داخلی نمی‌خوردند‌، اساسا به کار نوشتن برای رادیوهای کشور خودمان نمی‌آمدند‌، جز البته در برخی از اصول و قواعد کلی که می‌توانست تا بیست سی درصد برای بخش‌هایی از نویسندگی مفید باشد. اما در میان همه‌ی تلاش‌های نوشتاری دکتر خجسته یک مطلب با عنوان «اصول نوشتار رادیویی» وجود دارد که با دقت در آن می‌توان بهره‌های ارزشمندی برای نویسندگی در رادیوهای خودمان از آن کسب کرد.

در واقع اگر به همه‌ی آنچه که درباره‌ی نویسندگی برای رادیوهای خودان نوشته شده دقت کنیم می‌بینیم این مقاله اگر بهترین نباشد‌، لااقل یکی از دو سه مقاله‌ی برتر در میان همه‌ی آنهاست.

بنابراین‌، آن را دقیق و دلی مرور می‌کنیم تا ببینیم چرا این مقاله‌، کاربردی و اصولی است و از نظر این قلم که سال‌هایی چند در کنار فعالیت‌های ادبی و رسانه‌ای دیگر‌، در رادیو‌، هم نویسندگی کرده و هم مسوولیت تحریریه و واحد ویرایش را به عهده داشته می‌تواند اگر خوب خوانده شود‌، برای نویسندگان جوان (و حتی قدیمی) رادیو نقطه‌ی عطفی در مطالعه و آموزش این رشته باشد.

مولف محترم در این مطلب‌، بعد از مقدمات و زمینه چینی‌های ضروری‌، در اصلی‌ترین و کاربردی‌ترین بخش مقاله‌، رعایت دو اصل را بسیار مهم دانسته و گفته است:

«متن رادیویی باید در عین حال که جنبه‌ی تفسیر ناپذیری دارد تفسیر ساز باشد و در عین حال که تقطیعی است باید جنبه‌ی پیوستگی آن رعایت شود...»

باید اعتراف کنیم که این گزاره در آغاز کلام بسیار خوش نشسته و به رادیوهای ما می‌آید.

بنابراین نویسنده‌ی رادیوهای ایران با رعایت این دو اصل می‌تواند متنی قابل قبول برای رادیو بنویسد‌؛ البته به شرط آن که معیارهای چهارده گانه‌ای را که در جلسات متعدد کمیته‌های فنی معاونت صدا وضع شده است رعایت کند.

یادآوری آن معیارها گرچه تکرار مکررات است، ضرری نخواهد داشت و مخصوصا برای جوانترها ضروری است:

«گویایی و رسایی - یکدستی زبان متناسب با موضوع برنامه - نزدیکی به زبان رایج در بین مردم و پرهیز از تکلف و تصنع - پیراستگی از تعبیرهای مبتذل و کوچه بازاری و جاهلی - محترمانه بودن و پیراستگی از سرزنش و توهین و تحکم - دوری از مداهنه و تملق و تعارف‌های بیجا - پیراستگی از واژه‌ها و تعبیرهای عربی‌ای که در فارسی امروز معمول نیست - تلفظ واژه‌ها بیگانه مطابق ‌؛ ساختار آوایی زبان فارسی - کوتاه بودن جمله‌ها - مطابقت با ساختار زبان فارسی - مطابقت با گویش رسمی و رایج در کشور و کاربرد گویش‌ها و لهجه‌های دیگر بر اساس مقررات سازمان - تنوع واژگانی با توجه به زایندگی زبان و بار معنایی کلمات و تحمیل نکردن واژگان جعلی به زبان - پیراستگی از واژه‌های فرنگی‌ای که معادل فارسی دادند - خوش آهنگ بودن ترکیبات و نبودن تنافر در بین آنها.»

در ادامه و در توضیح و تشریح آن دو اصل اولیه آمده است:

«رادیو رسانه‌ای تفسیر ساز یا تخیل‌زاست زیرا مخاطب آن در خلال آنچه می‌شنود همه چیز را برای خود به تصویر می‌کشد و حتی لحن و نوع صدای گوینده‌، سبب می‌شود که شنونده در تخیلات خود از او‌، شکل و شخصیتی خاص بسازد و این به معنای تفسیر سازی مخاطب از من برنامه‌ است.»

اما این «تفسیرسازی» روی هم رفته به چه معناست؟

دکتر می‌گوید: وقتی از تخیل زایی یا تفسیر سازی رادیو سخن می‌گوییم جهت نگاه ما از مخاطب رادیو به این رسانه است‌، و اضافه می‌کند: رادیو بدان علت تخیل‌زا یا تفسیرساز است که مخاطب آن در فهم برنامه‌هایش مشارکت فعال دارد،‌ در حالی که تلویزیون‌، معنای مورد نظرش را به وسیله‌ی تصویر به همراه صدا یا حتی فقط نمادهای تصویری بدون مشارکت بیننده به او منتقل و او را از هرگونه فعالیتی برای درک معنا‌، بی نیاز می‌کند.

احتمالا برای همین است که «مک لوهان» رادیو را رسانه‌ی گرم و تلویزیون را رسانه‌ی سرد می‌نامد.

حالا اگر از سمت رسانه به مخاطب بنگریم چه می‌شود؟

دکتر می‌گوید: آنگاه رادیو را تفسیر ناپذیر و تلویزیون را تفسیر پذیر می‌یابیم و ما اگر بپرسیم این به چه معناست؟

توضیح می‌دهد: متن یک برنامه‌ی رادیویی را‌، نویسنده و برنامه ساز نمی‌توانند تفسیر کنند بلکه مخاطب با تخیل خود آن را تفسیر می‌کند. در مقابل‌، متن برنامه‌ی تلویزیونی که مخاطب آن را از طریق نمادهای تصویری درمی‌یابد‌، در حقیقت همراه با تفسیر خاصی است که ناشی از ویژگی‌های نمادهای به کار رفته در برنامه است.

بر این اساس‌، برنامه‌ساز تلویزیون نمی‌تواند تفاسیر تصاویر ارسالی را تغییر دهد مگر به کمک نمادهای دیگر که البته همه‌ی آنها تفاسیر آشکار و پنهان و خواسته و ناخواسته‌ی خود را دارند؛ یعنی اگر تصویر دیگری پخش شود، باز برنامه‌ساز تلویزیون نمی‌تواند تفسیر ذاتی آن را تغییر دهد به علاوه‌، مخاطب از پذیرش تفسیر برخاسته از تصویر‌، گریزی ندارد.

مولف در انتهای بحث مربوط به اصل تفسیرناپذیری اما تفسیرسازی در برنامه‌ها و از جمله متن مکتوب رادیویی‌، تاکید کرده است که ما نباید از این اصل‌، برداشت غلطی داشته باشیم و فکر کنیم جملات متن نباید ابهام داشته باشد و باید کاملا صریح و روشن باشد‌، بلکه برعکس‌، نویسنده یا گوینده یا تهیه‌کننده‌ی برنامه باید متن را «آگاهانه» مبهم یا غیرمبهم و واضح یا غیرواضح کند؛ یعنی در جاهایی که نوعی از ابهام یا تعلیق‌، مورد نظر نویسنده یا تهیه‌کننده است و او نتیجه و تفسیر خاصی از آن می‌طلبد‌، ضرورتا موظف است بعضی کلید واژه‌های راهنما را در متن قرار دهد.

اینجا دکتر روی نکته‌ی مهمی انگشت گذاشته و این کلید واژه‌ای که از آن سخن گفته در واقع راز و رمز هر نوشته‌ای است.

به قول او «وقتی اخبار رادیو‌های بیگانه را پیگیری کنیم می‌بینیم آگاهانه کلید واژه‌هایی در آنها مستقر است که در واقع برای هدایت تفسیر یا تخیل مخاطب به سمت هدف مورد نظر در جملات خبر تعبیه شده است.» حالا می‌رسیم به اصل دوم یعنی: تقطیع در عین پیوستگی.

این اصل‌، بخصوص در ایران که رادیو‌ها شنونده‌های گذری و مقطعی دارند (مثلا در تاکسی یا مترو و غیره) می‌تواند بسیار قابل توجه باشد. همان‌طور که می‌دانیم‌، رادیو به علت‌ ماهیتش و قواعد زبانی و شرایط محیطی مخاطبانش، همواره با خطر قطع یا تضعیف ارتباط با مخاطب مواجه است و (از نارسایی‌های فنی و بی‌کفایتی برخی عوامل و صدها مورد این چنینی گذشته) قطع ارتباط مخاطب با رادیو در لحظه یا لحظاتی از برنامه تقریبا حتمی است.

حال که قطع برنامه در کشور ما خارج از اراده‌ی برنامه‌ساز یا حتی خود مخاطب است‌، وظیفه‌ی نویسنده‌ در متن چیست؟

دکتر می‌گوید: تقطیع در عین پیوستگی.

و توضیح می‌دهد: برای حفظ ارتباط پیوست یا ارتباط موثر مخاطب با متن برنامه‌ی رادیویی‌، آن برنامه باید از بخش‌های کاملا مستقل از حیث کلام و معنا و در عین حال واقعا متصل و پیوسته به یکدیگر تشکیل شود؛ یعنی اگر این اصل رعایت نشو‌د، هنگامی که بر اثر اتفاقی ارتباط با مخاطب برای لحظه‌ای قطع شود او در ارتباط مجدد معنا و منظور نویسنده و برنامه‌ساز را درست درنمی‌یابد و به همین علت رضایتش از برنامه‌ به حداقل می‌رسد.

منظور دکتر بسیار واضح و روشن است و در واقع از اصلی‌ترین روش‌های ارتباط موثر در رسانه‌های پیشرفته‌ی جهان به شمار می‌رود آنها هر برنامه‌ی رادیویی خود (البته نه همه‌شان بلکه بعضی‌هایشان) را به بخش‌های مستقل چند دقیقه‌ای اما متصل به هم تقسیم می‌کنند و پیام اصلی را مانند نمک در غذا‌، در همه‌ی آن بخش‌ها می‌گنجانند.

دکتر هم در نوشته‌ی راهبردی خود برای نویسندگان رادیو‌، معتقد به همین روش است و توصیه می‌کند که گرچه نویسندگی برای رادیو از این لحاظ بسیار سخت است اما نویسنده‌ی واقعی باید در هر بخش حداکثر بین پنج تا هشت دقیقه‌ای طرحی از پیام کلی برنامه به مخاطب بدهد و در بخش‌های متعدد برنامه‌، آن طرح را کامل‌تر و واضح‌تر کند: یعنی اگر شنونده‌ای نصف برنامه را نشنید‌، لب پیام برنامه‌ساز را از همان نیمه‌ای که شنیده دریافت کند.

آیا در رادیوهای ما‌، این شیوه رعایت می‌شود؟

دکتر می‌گوید متاسفانه در رادیوهای جمهوری اسلامی ایران‌، هنوز بعضی از همکاران،‌ هرچند با سابقه‌ی چند ساله‌، به برنامه و نوع تاثیر در مخاطب از منظر دهه‌ِ هفتاد میلادی یا دهه‌ی چهل و پنجاه شمسی می‌نگرند ...

و اضافه می‌کند: اگر در متن مکتوب این نوع برنامه‌ها به دقت بنگریم، درمی‌یابیم که متن آنها بیشتر به مقاله‌ی علمی شبیه است تا یک نوشته‌ی رادیویی به قول او این برنامه‌ها ممکن است از محتوای بسیار خوبی برخوردار باشند. اما چون اصل تقطیع و پیوستگی در آنها مراعات نشده است نمی‌توان آنها را برنامه‌ی موفق رادیویی دانست. براساس این نظریه‌ها‌،در همه‌ی برنامه‌های رادیویی و مخصوصا موضوعات مهم‌، ارجاعات هر بخش به بخش‌های قبل بسیار ضروری و تعیین کننده است زیرا موجبات پیوستگی بخش‌های منقطع و مستقل را فراهم می‌سازد.

نویسنده‌ی رادیو با رعایت این دو اصل‌، به شرط آن که اصول چهارده گانه‌ی مصوب را هم مدنظر داشته باشد‌، می‌تواند متنی واقعی برای برنامه‌های رادیویی خلق کند که البته غیرممکن نیست اما نویسندگانی که بتوانند چنین مهمی را با مهندسی و خلاقیت خاصی انجام دهند حکم کیمیا دارند! تازه اگر هم یافت شوند‌، غول رادیو که کسی نمی‌داند کیست‌، دستمزدی و اعتباری در شأن آنها فراهم نکرده (گویی در چشم اندازش هم چنین تصوری وجود ندارد) تا بتوان امید گشایشی را در این زمینه داشت. نتیجه آن که با وجود غلبه‌ی نویسندگان زیر متوسط در کلیت نویسندگی برای رادیو‌، هنوز هستند (و گاهی یک باره ظهور می‌کنند) نویسندگان جوان و خوش قلمی که نوشته‌هاشان واقعا از نبوغ سرچشمه می‌گیرد و پیشکسوتان نویسندگی را متحیر و انگشت به دهان می‌کند. اینها‌، مدیران دلسوز رادیو را به مقوله‌ی نویسندگی در این رسانه امیدوار می‌کند. اما این امیدواری یک طرفه است چون از آن طرف همان طور که گفتم‌، این نویسنده‌های کیمیا با آن عرق ریزان روح و کلنجار رفتن‌های فرساینده برای از کار درآوردن صد صفحه مطلب اورژینال‌، وقتی سر ماه متوجه می شوند که برای صد صفحه خون دل خوردن‌هایشان هیچ کس تره هم خرد نکرده و در خوش‌بینانه‌ترین حالت مبلغی در واقع «بخور و نمیر» به حساب شان واریز شده‌، نه تنها به شغل‌شان دل نمی‌دهند که دچار بهت‌زدگی و خسران معنوی نیز می‌شوند؛

این در حالی است که قاعدتا وقتی یک نویسنده‌ی حرفه‌ای در ماه 100 صفحه مطلب قابل قبول می‌نویسد‌، باید به اندازه‌ی یک ماه حقوق کامل (حداقل به اندازه‌ی حقوق یک کارمند ساده) دریافت کند،‌ اما عجب که هیچکس تا به حال چنین اندیشه‌ای برای این کار کلیدی و حساس به مخیله‌اش راه نداده است.

اینجاست که حرفه‌ای‌ها پس می‌نشینند و آنها که پیش می‌آیند‌، عرق ریزان روح را تجربه نکرده‌اند و در لحظه‌ای و با اشاره‌ای صد صفحه مطلب تایپ شده از جادوی قرن (اینترنت)، یواشکی هم نه‌، کاملا علنی برمی‌دارند و «کار راه انداز» و فرز هم تلقی می‌شوند، چون توانسته‌اند در کمترین زمان ممکن‌، خیال تهیه‌کننده را از بابت دغدغه‌ی مطلب‌، آسوده و رها کنند.

اینان در دلشان احساس خاصی دارند و همیشه سرشان بالاست. آن جستجوی اینترنتی را هم از سر رادیو زیاد می‌دانند و همواره به ریش نویسندگان «سر بر کاغذ گرفته و دست را ستون پیشانی کرده» می‌خندند و تعجب می‌کنند که چرا این «کلاسیک‌ها» اینقدر ساده‌اند و راه‌های «رکب زدن» به طرف مقابل را نمی‌شناسند.

اینجاست که وقتی می‌بینی اینها خرامان راه می‌روند و سینه سپر می‌کنند‌، به خود می‌گویی حق دارند‌! چون از قدیم گفته‌اند دزدِ نگرفته‌، پادشاست!»

انتهای پیام

آیا این خبر مفید بود؟
بر اساس رای ۰ نفر از بازدیدکنندگان
جهت مشاهده نظرات دیگران اینجا کلیک کنید
copied