شمانیوز
شما نیوز

اینک، «دولت مقاومت»...

چهارم آذر ۱۳۵۸ بود، ده‌ماه از پیروزی انقلاب و ۲۰ روز از استعفای دولت موقت مهدی بازرگان می‌گذشت. نظام نوپای جمهوری اسلامی در این مدت توانست با برگزاری یک همه‌پرسی، اسم و رسم خود را تثبیت کند و با تشکیل مجلس خبرگان قانون اساسی، به آنچه که قرار است نقشه‌ی راهش باشد، شکل ببخشد اما هنوز خبری از مجلس قانون‌گذاری نبود، ارتش شاهنشاهی هم با خروج جمعی از فرماندهانش از کشور و اعدام جمع بزرگتری از آنان به دست انقلابیون، فروپاشیده و تلاش ها برای شکل‌دهی و پیکربندی دوباره نیروهای مسلح هنوز به نتیجه‌ی قابل‌قبولی نرسیده بود، در این وانفسا دولت موقت هم «ماشین نازک‌نارنجی»‌اش را خودخواسته راهی گاراژ کرده بود.

اینک، «دولت مقاومت»...

به گزارش شما نیوز ، شورای انقلاب مرتضی مطهری و چندی پس از آن محمود طالقانی که این دومی کمابیش زمینه را برای «همفکری» اعضای فراهم می‌کرد، از دست داده بود و سایرین نیز کمتر با یکدیگر بنای سازگاری داشتند. محمد بهشتی با تأسیس حزب جمهوری اسلامی و به‌عهده گرفتن دبیرکلی آن عملاً فضای شورای انقلاب را «سیاسی» کرده بود و روحانیان جمع حاضر، همگی به حزب متبوع وی پیوسته‌بودند، از اکبر هاشمی رفسنجانی، عبدالکریم موسوی اردبیلی و محمدجواد باهنر که جزء هسته‌ی اولیه‌ی شورا بودند گرفته تا سیدعلی خامنه‌ای و محمدرضا مهدوی کنی و میرحسین موسوی که بعدها اضافه شدند. از سوی دیگر عزت‌الله سحابی، ابوالحسن بنی‌صدر، صادق قطب‌زاده و علی‌اکبر معین‌فر هر کدام دیدگاه‌های خاص خود را در شورای انقلاب مطرح می‌کردند.

این مختصر، اوضاعِ اندرونیِ آن‌روزهای عمارتِ انقلاب بود، در کوچه و خیابان اما چیز دیگری می‌گذشت. در تهران احزاب و گروهک‌های مسلح چپ‌گرا مانند سازمان مجاهدین خلق، سازمان چریک‌های فدائی خلق و سازمان پیکار در راه آزادی طبقه‌ی کارگر آرام‌آرام با برگزاری کنفرانس‌های علنی و نشست‌های خصوصی ضرورت پشتیبانی از حکومت یا علنی‌کردن انتقادها را به پرسش می‌گذاشتند و گروهی مانند فرقان هم عملاً دست به اسلحه برده و چهره‌هایی همچون محمدولی قرنی، رئیس ستاد مشترک ارتش را در سوم اردیبهشت، مرتضی مطهری را در دوازدهم اردیبهشت، مهدی عراقی مدیر مالی مؤسسه‌ی مطبوعاتی کیهان و از نزدیکان به بیت آیت‌الله خمینی را در چهارم شهریور و محمدعلی قاضی طباطبایی امام جمعه‌ی تبریز را نیز در دهم آبان ۱۳۵۸ ترور کردند.

در کردستان، حزب دموکرات فعالیت علنی‌اش علیه حکومت مرکزی را آغاز و ۵۰ روز پس از پیروزی انقلاب، در گام نخست، راهپیمایی ۱۷ هزارنفره‌ی‌ مسلحانه‌شان در شهرستان نقده را برگزار کردند که در نهایت به درگیری و کشته‌شدن بیش از ۲۰۰ نفر منجر شد. با بالاگرفتن دامنه‌ی اختلافات میان آنان و حکومت، در ۲۸ مرداد ۵۸ با ورود نیروهای مسلح به استان کردستان، آتش جنگ داخلی تند شد و نخستین بحران جمهوری اسلامی شکل گرفت.

در گنبدکاووس و بندر ترکمن، چریک‌های فدائی خلق که از چهاردم اسفندماه ۵۷ برای تغییر نام بندرشاه با نیروهای کمیته انقلاب اسلامی به اختلافاتی خورده بودند و کار به درگیری مسلحانه و سنگربندی شهر رسیده بود، شرایط جنگی را تا بهمن‌ماه ۵۸ و فرارسیدن سالروز حادثه سیاهکل حفظ کردنداما در نهایت شهر به تصرف نیروهای سپاه و ارتش درآمد. در خوزستان و تبریز نیز اوضاع بهتر از این نبود و هر روز اخباری از کشته‌شدن چندین نفر در درگیری‌هایی که میان حزب خلق مسلمان تبریز یا خلق عرب با نیروهای مسلح حکومت شکل گرفته بود، منتشر می‌شد.

در چنین اوضاع و احوالی، آیت‌الله خمینی در سخنانی کوتاه در جمع اعضای سپاه پاسداران، فرمان شکل‌گیری آنچه بعدها «نیروی مقاومت بسیج» نامیده شد، را صادر کردند و گفتند: «مملکت شما الآن یک حالی دارد که اگر دیر بجنبیم از بین رفتیم تا آخر. همه باید یکصدا باشیم. برای مسائلی که برای خودمان طرح است، هر چه هم مسأله بزرگ باشد، مسائلی که برای دوستانمان طرح است، هر چه هم بزرگ باشد، امروز نباید ما تشنج ایجاد کنیم برای آن... قوای خودتان را مجهز کنید. و یک تعلیمات نظامی خودتان پیدا کنید. به دوستانتان تعلیم بدهید. به اشخاصی که همین طوری دارند راه می‏روند تعلیمات نظامی بدهید. مملکت اسلامی باید همه‏اش نظامی باشد.تعلیمات نظامی داشته باشد... اگر یک ملت که همه جوان‌هایش مجهز باشند و همچی نباشند که یک تفنگی دستشان آمدند ندانند با آن چه بکنندش... بعد از یک چند سالی بشود یک کشوری با ۲۰ میلیون جوان که دارد بیست میلیون تفنگدار داشته باشد. بیست میلیون ارتش داشته باشد. و این یک همچه مملکتی آسیب بردار نیست.»

سخنان رهبر انقلاب مبنی بر لزوم آموزش نظامی همگانی و تشکیل «ارتش ۲۰ میلیونی» با استقبال نیروهای مسلح و اعضای شورای انقلاب همراه شد و در اصل ۱۵۱ قانون اساسی‌ای که۱۲ آذر همان سال به همه‌پرسی گذاشته شد، تصریح گردید که «دولت موظف است برای همه افراد کشور برنامه و امکانات آموزش نظامی را بر طبق موازین اسلامی فراهم نماید، به طوری که همه افراد همواره توانایی دفاع مسلحانه از کشور و نظام جمهوری اسلامی ایران را داشته باشند، ولی داشتن اسلحه باید با اجازه مقامات رسمی باشد.» و در نهایت مقدمات تشکیل بسیج با نام اولیه‌ی «سازمان بسیج ملی» فراهم شد. شورای انقلاب نیز در روز۱۰ اردیبهشت ۱۳۵۹ لایحه‌ی قانونی تشکیل سازمان بسیج ملی را تصویب و برای اجرا به وزارت کشور ارسال کرد.

بسیج به توان سه!

اما مدتی پیش از آن، با تشکیل «ستاد بسیج ملی» در ۱۱ آذرماه ۵۸ و انتصاب حجت‌الاسلام امیر مجد به‌عنوان سرپرست آن در ۱۶ دی‌ همان سال و ارائه برنامه‌ها و سازماندهی نیروهای غیرنظامی و جوان در این ستاد، زمزمه‌هایی مبنی بر «انقلابی‌نبودن» این تشکیلات مطرح شد و عده‌ای ستاد بسیج ملی را وابسته به «جریان بنی‌صدر» عنوان کردند و کوشیدند با آموزش و ساماندهی جوانان در گروه‌ها و سازمان‌های «انقلابی» حول محور مساجد، حسینیه‌ها و اماکن محلی، جوانان را جذب سازمان‎های متبوعِ متولیان این جریان موازی با ستاد بسیج ملی کنند.

هنوز زمان زیادی از ایجاد این دودستگی نمی‌گذشت که جریان سوم هم تحت لوای سپاه پاسداران اعلام موجودیت کرد و از همان ابتدا موفق شد با اخذ نظر مؤید آیت‎الله خمینی، راه را بر ایجاد و البته گسترش جریان‌های جدید و موازی در امر بسیج ببندد و آنچه که بعدها به «نیروی مقاومت بسیج» شهرت یافت را تأسیس کند؛ هرچند که ستاد بسیج ملی نیز کماکان به فعالیت خود ادامه می‎داد و در ۱۸ دی‎ماه ۵۸ گزارشی از فعالیت‎هایش را در قالب مصاحبه‎ای با امیر مجد در روزنامه‎ی «جمهوری اسلامی» منتشر ‎کرد و سپس در ۳۰ بهمن، روزنامه‌ی «کیهان» با ارائه‌ی آماری از عضویت ۱۸۰ هزار نفر در ستاد بسیج خبر داد که به گواه آن، ۶۰ هزار نفر از این تعداد نیز «دوره‌ی آموزش تشریحی نظامی را گذارنده‌اند و به مقام سرگروه ارتقاء یافته‎اند.»

از سوی دیگر سپاه پاسداران هم با راه‎اندازی «ستاد هماهنگی آموزش عمومی»، وظیفه‌ی «ارائه‌ی طرح‎های کوتاه‌مدت و بلندمدت آموزشی» را به آن ‎سپرد و اندکی بعد، «واحد بسیج» را تأسیس کرد که از بهار ۱۳۵۹ به صورت رسمی در چارت سازمانیِ مرکزیت سپاه جای گرفت.

« انطباق با اهدافِ مکتبی»در گروی تغییر نام

درست بیست‎ویک روز پیش از حمله‌ی سراسری نیروهای مسلح عراق به خاک ایران، همچنان که ستاد بسیج ملی و سپاه پاسداران به آموزش «ارتش ۲۰ میلیونی» مشغول بودند و با برگزاری مانورهایی در تهران، تشکیل گروه‎های رزمی و گروه‎های مقاومت، ابعاد تازه‎ای به کارشان بخشیده‏ بودند؛ تصمیم ‎گرفتند «با توجه به اهداف مقدس انقلاب و لزوم جهانی‌شدن مبارزات رهایی‌بخش مستضعفین» ستاد بسیج ملی را به «ستاد بسیج مستضعفین» تغییر نام دهند و ارتش ۲۰ میلیونی را «ارتش رهایی‎بخش مستضعفین» صدا بزنند. در همین اوضاع و احوال بود که نشریه‌ی «پیام انقلاب» از عضویت «حدود یک میلیون و دویست‎هزار نفر» در واحدهای بسیج سپاه در سراسر کشور خبر ‎داد و این در حالی بود که اختلاف‎نظرها نیز میان مسئولان ستاد بسیج مستضعفین و فرماندهان واحدهای بسیج سپاه افزایش یافته و هر کدام می‎کوشیدند نیروهای بیشتری را در اختیار داشته باشند.

آغاز جنگ و پایان عمر ستاد بسیج مستضعفین

جنگ تحمیلی که شروع شد، واحدهای بسیج از یک‎سو و ستاد بسیج از سوی دیگر نیروهای‏شان را آماده اعزام به مناطق مرزی کردند و البته در این میان، دستِ‎ بالا از آن واحدهای بسیج سپاه بود که تجربه‎ی حضور در کردستان و مقابله با حامیان حزب دموکرات را هم در کارنامه داشتند. ستاد بسیج هم که نمی‎خواست ضعفی نشان داده باشد در اقدامی - مطابق گفته‎های حجت‎الاسلام محمدعلی رحمانی (مسئول نیروی مقاومت بسیج در سال‎های ۱۳۶۲ تا ۱۳۶۸) - «ناهماهنگ» با مسئولان ارشد نظام، به اجرای مانوری شبانه در تهران و به‎ویژه منطقه‎ی جماران با همکاری ارتش می‎پرداخت که تأثیرات نگران‎کننده‎ای بر سلامت آیت‎الله خمینی گذاشت، به طوری که رحمانی تصریح کرد: «بعداً حاج احمد آقا فرماندهان ارتش را احضار کرد و برخور دشدیدی با آنان داشت و به آقای مجد گفتند حاج احمد آقا از تو دست بردار نیست تو با جان امام بازی کردی.»

مدت کوتاهی پس از آن، در روز هفدهم مهرماه ۱۳۵۹، جمعی از نمایندگان مجلس، طرح «ادغام ستاد بسیج مستضعفین در سپاه» را تهیه و در کمیسیون امور دفاعی پارلمان مورد بررسی قرار ‎دادند، طرحی که ابتدا در مجلس رأی لازم را برای به بحث گذاشته‎شدن کسب نکر‎د اما پس از اعمال «اصلاحات»ی بر آن، مجدداً در یازدهم آذرماه همان سال در مجلس مورد بررسی قرار گرفت و در نهایت، به تاریخ ۲۸ دی‎ماه ۵۹ به تصویب نمایندگان رسید و از این پس سپاه مسئولیت قانونی و رسمی آموزش و سازماندهی مردم را برای حضور در بسیج به عهده ‎گرفت و حجت‎الاسلام احمد سالک در اسفندماه ۵۹ به‎عنوان سرپرست «واحد بسیج مستضعفین» منصوب ‎شد.

«پروژه‎ی مقابله با نفوذی‌‏ها» و یکدست‎سازی بسیج

سپاه پاسداران در گام نخست به تکمیل ساختار تشکیلاتی و فعالیتی واحدهای بسیج پرداخت، برای هر واحد، یک مسئول، یک قائم مقام و شورایی مرکزی در نظر ‎گرفت و از آنان می‎خواست تا بخش‎هایی همچون تبلیغات، تدارکات، سازماندهی و عملیات، آموزش، پرسنلی و امور پاسداران را تشکیل دهند. گام بعدی رسیدگی به وضعیت تشکل‎های مختلف بسیج در کشور بود، بخش‎هایی که تا آن زمان به عنوان بسیج عشایری، روستایی، دانش‎آموزی، کارگری، شهری و خواهران که همگی زیر نظر شورای فرماندهی بسیج فعال بودند، محدود شدند و سپاه علاقه‎مند بود این تشکل‎ها را تا جایی که امکان دارد گسترش و افزایش دهد و در گام سوم به پاک‌سازی گروه‏ها و افرادی بپردازد که گرایش‎های لیبرالی یا ملی‎گرا دارند. گام‎هایی که همگی در نخستین سال‎های دهه‎ی ۶۰ برداشته ‎شدند و فرماندهان سپاه دیگر می‎توانستند با خاطری آسوده روی تک‎تک اعضای بسیج برای تحقق اهداف از پیش برنامه‎ریزی‎شده‏شان، حساب کنند.

حضور بسیج در جبهه‎ و شکل‌گیری اختلاف‎نظرها میان محسن رضایی و احمد سالک

آن‎طور که احمد سالک می‎گوید، از نیمه‎ی نخست سال ۶۰ حضور نیروهای بسیج به صورت سازمان‎یافته در جبهه‎ها، هویت مشخصی یافت و بعد از عملیات آزادسازی خرمشهر این حضور، گسترده‎تر نیز ‎شد. به‌ویژه که توسعه‎ی یگان‏های رزمی سبب شده بود نیروهای بیشتری به جبهه اعزام شوند و بسیجیان توانستند در این میان نقش مهم‎تری برای خود به دست آورند اما چندی نگذشت که میان فرمانده کل سپاه پاسداران با مسئول واحدهای بسیج اختلاف‎نظرهایی شکل ‎گرفت و محسن رضایی نگران از اینکه سپاه تحت‎الشعاع بسیج قرار گیرد، کوشید این نیرو را تحت کنترل کامل سپاه حفظ کند و سالک نیز مصمم ‎شد با تدوین اساسنامه‎ای، بسیج را از سپاه جدا کند. اختلاف نظرهایی که با تصویب اساسنامه‎ی سپاه پاسداران در ۱۵ تیرماه ۶۰ و اختصاص فصلی از آن به واحد بسیج، کم‎کم رنگ ‎باخت.

در بهمن ۶۲، آیت‎الله خمینی در حکمی مسئولیت واحد بسیج را به حجت‎الاسلام محمدعلی رحمانی که بعدها از اعضای ارشد مجمع روحانیون مبارز ‎شد، ‎سپارد. او در طول سال‎های ۶۴ و ۶۵ و با کاهش ظرفیت آموزشی بسیج برای نیروهای اعزامی به جبهه، «پادگان‎های قدس» را با همکاری دولت میرحسین موسوی تاسیس و راه‎اندازی ‎کرد تا مراکز آمورشی محدود واحدهای بسیج که پاسخگوی نیازهای نیروهای اعزامی نبودند، جای خود را به این پادگان‎ها دهند و در پی افزایش شتاب آموزش نیروهای بسیج بود که در آذرماه ۶۵، سپاه ۱۰۰ هزار نفری «محمد (ص)» بسیج عازم جبهه‎ها شدند. هرچند که این حضور با انجام عملیات کربلای ۵ در زمستان ۶۵ و آمار سنگین تلفات انسانی و تسلیحاتی ناشی از آن، اعزام‎های بعدی واحدهای بسیج را که در این عملیات نقش اصلی را ایفا می‎کردند، با مشکل مواجه ‎کرد و در دو سال پایانی جنگ دیگر اعزام‏ عمده‎ای از سوی آنان به جبهه‎ها انجام نگرفت.

پایان جنگ و تشکیل نیروی مقاومت بسیج

با خاتمه‎ی جنگ و آسودگی سپاهیان از جبه‏ه‌های جنگ، فرصتی فراهم ‎شد تا فرماندهان آن، نگاهی به نقاط ضعف و ناکارآمد واحدهای بسیج بیندازند و برای جبران و اصلاحش در خلوت خودشان به این نتیجه برسند که بسیج را بدل به یکی از واحدهای نیروی زمینی سپاه و نام «نیروی مقاومت بسیج» را برایش انتخاب کنند. فرمانده کل سپاه همراه با این تحولات، موضوع را با رهبر نظام در میان ‎گذاشت و آیت‎الله خامنه‎ای نیز موافقت خود را با تشکیل نیروی مقاومت اعلام و سردار علیرضا افشار، سخنگوی سپاه در طول جنگ را در ۱۰ اسفند ۶۸ جایگزین رحمانی ‎کردند.

در دوره جدید، با راه‎اندازی و آغاز به کار تیم‏‌های «ضابطین و ناصحین در زمینه امر به معروف و نهی از منکر» و نیز تشکیل گردان‎های «عاشورا» و «الزهرا (س)» که با هدف پیشگیری و مقابله با بحران‏های شهری، آمادگی‎های لازم را کسب کرده‏ بودند، مقدمات انجام فعالیت‎های سیاسی و اجتماعی سال‎های آینده برای این نیروها آماده ‎شد. مقدماتی که با توجه به ایجاد ناآرامی‎هایی در شیراز، اراک و مشهد طی آن سال‎ها و ناتوانی نیروی انتظامی برای آرام‎کردن شرایط از یک‎سو و پرورش تفکر «ضرورت مقابله» با چنین رخدادهایی در نیروهای مسلح، بیش از پیش بسترهای لازم را برای بهره‎گیری از بسیج در چنین بزنگاه‎هایی فراهم آورده بود.

همچنین در سال ۷۲، بسیجیان برای انجام «امور خدماتی و رفاهی» دارای نهادهای اقتصادی مخصوص به خود شد و از همین سال بود که «بنیاد تعاون بسیج» تاسیس شد و «صندوق قرض‎الحسنه‎ی بسیجیان» نیز در کنار بنیاد تعاون و چندین مؤسسه‎ی اقتصادی دیگر کار خود را آغاز کرد و یک‎سال بعد با تقویت و توسعه‌ی گردان‎های عاشورا و الزهرا، تیم‎های امر به معروف نیز به «قرارگاه سیدالشهدا» ارتقاء ‎یافتند و مستقل ‎شدند. در سال ۷۵ هم فعالیت بنیاد تعاون بسیج با شش مؤسسه‎ی تابعه‎ مورد تأیید رهبری قرار ‎گرفت و فعالیت‎شان جنبه‎ی «الزامی و قانونی» یافت .

بسیج و «اصلاحات»

با پیروزی سیدمحمد خاتمی در هفتمین انتخابات ریاست جمهوری، بسیج که به‌عنوان نیرویی «ارزشی» کمابیش حمایت علنی خود از رقیب کاندیدای پیروز، علی‌اکبر ناطق نوری را به نمایش گذاشته بود ، باید با دولتی همکاری می‌کرد که اساساٌ میلی به تشکیل‌شدنش نداشت؛ آن‌هم درست در زمانی که این نیرو با توسعه و گسترشی که در ابعاد نظامی و اقتصادی یافته بود، آماده‌ی به‌عهده گرفتن نقش‌هایی به مراتب اساسی‌تر در امور اجرایی و در ابعاد گوناگون بود. مسئولیت این دوره‌ی پرچالش را در بسیج، سردار محمد حجازی برعهده داشت. او که از فرماندهان قدیمی سپاه پاسداران بود و تجربه‌ی حضور در مناطق بحران‌زده‌ای همچون کردستان و آذربایجان غربی را در نخستین ایام پس از پیروزی انقلاب در کارنامه داشت، حال با حکم رهبری به فرماندهی نیروی مقاومت بسیج برگزیده شده بود.

نیروی مقاومت بسیج در طول سال‌های دولت اصلاحات از دو جهت دوره‌ای متفاوت را پشت سرمی‌گذاشت، هم با چالش‌ها و بحران‌های غیرقابل ‌پیش‌بینی‌ای همچون حادثه‌ی کوی دانشگاه در ۱۸ تیرماه ۷۸، سالگرد آن در سال ۸۲، ترور سعید حجاریان در اسفند ۷۸ و مواردی از این دست روبه‌رو بود، هم از سوی دیگر از حمایت و پشتیبانی معنوی صددرصدی بزرگان و مادی و امکاناتی تمام‌قد سپاه پاسداران برخوردار بود.

در همین اثنا بود که نقش نیروی مقاومت بسیج، به ویژه گردان‌های عاشورا در کنترل اعتراضات اجتماعی و سیاسی خیابانی تبیین شد و حضور آنان در حادثه‌ی کوی دانشگاه تهران را نیز می‌توان به عنوان یکی از نخستین اقدامات این نیرو در راستای «وظایف»ی دانست که برایش برنامه‌ریزی‌های مدونی صورت گرفته بود. رویکردی که البته سبب شد اهداف اولیه‌ی تأسیس این نیرو در سال‌های پس از جنگ که مبتنی بر سازندگی و اقدامات «جهادی» در مناطق محروم بود، به شدت کاهش یابد و پروژه‌های در دست اجرا یا برنامه‌ریزی در این زمینه در آن دوره به فراموشی سپرده شود.

استقلال نسبی نیروی مقاومت بسیج از سپاه پاسداران

با آغاز دوره‌ی فرماندهی سردار محمدحسین جعفری در سپاه پاسداران در سال ۱۳۸۶، رویکردی نوین برای تقویت بسیج در نیروهای مسلح شکل گرفت که طی آن فرمانده‌ی جدید سپاه کوشید برای جلوگیری از فعالیت‌های موازی بسیج و سپاه راهکاری بیابد و در گام نخست با موافقت حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، خودش فرماندهی نیروی مقاومت را هم در دست گرفت تا با نظارت مستقیم چاره‌ای برای این موضوع بیندیشد اما طولی نکشید که اعتراضات خیابانی پس از انتخابات ریاست جمهوری ۸۸ شرایط را به سمت‌وسویی برد که در تیرماه همان سال، حجت‌الاسلام حسین طائب به فرماندهی نیروی مقاومت بسیج منصوب شد ولی او سه ماه بعد از فرماندهی بسیج کنار گذاشته شد و با دستور رهبری نیروی مقاومت بسیج به «سازمان بسیج مستضعفین» تغییر نام ‌یافت و سردار محمدرضا نقدی در حکمی به ریاست این سازمان منصوب شد. به این ترتیب از آن تاریخ به بعد تنها نیروهای نظامی بسیج تحت فرماندهی نیروی زمینی سپاه عمل می‌کنند و سایر اعضای بسیج تحت عنوان سازمان تازه، فعالیت‌های خود را دنبال می‌کنند. فعالیت‌هایی که قرار است تنها جنبه‌ی «فرهنگی و اجتماعی» داشته باشند. هرچند که سردار شهید حسین همدانی حوزه‌ی تازه‌ی مأموریت بسیج را در این دوره، «امنیتی و فرهنگی» توصیف کرده بود اما این پایان تعریفات جدید از مأموریت‌ها و وظایف محوله به سازمان بسیج نیست. فرمانده نیروی زمینی سپاه در آن زمان، وظیفه‌ی بسیجیان تحت امر نیروی زمینی را مقابله با «شورش‌های شهری» دانسته بود و عنوان می‌کرد که بسیجیان تحت پوشش سازمان موظف به حضور مؤثر در «جنگ نرم» هستند.

اینک، «دولت مقاومت»

سازمان بسیج اکنون با در اختیار داشتن پایگاه‌های مقاومت در سراسر کشور (از جمله راه‌اندازی بیش از ۳۰۰ هزار پایگاه در تهران بزرگ) و ۴۰ هزار پایگاه در سایر استان‌ها و نیز مطابق آمار ارائه شده از سوی حجت‌الاسلام سعید دسمی مسئول سازمان بسیج مساجد در مردادماه ۱۳۹۶ مبنی بر این‌که به ازای هر هزار و ۳۰۰ نفر، یک مسجد وجود دارد، توسعه گسترده‌ای پیدا کرده است. این سازمان با تأسیس بیش از بیست تشکل وابسته به خود همچون بسیج اصناف، مساجد و محلات، جامعه‌ی پزشکی، هنرمندان، کارگری، علمی و پژوهشی، جامعه‌ی زنان، حقوقدانان، دانش‌آموزی، اساتید، دانشجویی، طلاب ، عشایری، فرهنگیان، مهندسین، کارمندان و مداحان و عبور تعداد اعضای رسمی آن از مرز ۱۲ میلیون نفر- البته درباره‌ی میزان دقیق تعداد بسیجیان آمار قابل اتکایی وجود ندارد - توانسته است بودجه‌ی قابل توجهی را از آن خود کند - هرچند که بازهم درباره‌ی میزان دقیق این رقم اختلاف‌نظرهایی وجود دارد - بودجه‌ای که مسئولان بسیج معتقدند چندان کفاف خرج این سازمان عریض و طویل را نمی‌دهد. مطابق ارقام اعلام‌شده بودجه‌ی سازمان بسیج از ۶۲ میلیارد و ۷۲۵ میلیون تومان در سال ۹۳، به ۸۸ میلیارد و ۵۹۱ میلیون در سال ۹۴ و این رقم به ۱۰۷ میلیارد و ۱۶ میلیون در سال ۹۵ رسیده است و بودجه‌ی سال جاری‌اش نیز ۱۱۵ میلیارد و ۵۰۵ میلیون تومان است. این ارقام بدون در نظر گرفتن امتیازاتی است که در زمینه‌های اقتصادی و غیراقتصادی دیگر برای سازمان بسیج و اعضای آن در نظر گرفته می‌شود.

سازمانی که اینک قریب ۳۸ سال از تولدش می‌گذرد و مسئولان همچنان معتقد به افزایش، گسترش، توسعه و هم‌افزایی بیشتر آن نسبت به گذشته هستند. سازمانی که در نام‌گذاری روزهای هفته‌ی بزرگداشتش، چهارم آذرماه امسال را «بسیج، دولت مقاومت و استکبارستیزی» نامیده تا نشان دهد بسیج فراتر از یک «واحد»، یک «نیروی مقاومت»، یک «سازمان» یا حتی یک «ارتش» عمل می‌کند؛ بسیج اینک «دولت مقاومت» است.

آیا این خبر مفید بود؟
بر اساس رای ۰ نفر از بازدیدکنندگان
جهت مشاهده نظرات دیگران اینجا کلیک کنید
copied