شمانیوز
شما نیوز

نمی‌توانیم به‌سمت شعاری شدن پیش برویم

کارگردان نمایش «لولیتا»: «چون به تماشاگر حق انتخاب داده‌ایم و به‌جای او فکر نکرده‌ایم، نمی‌توانیم به‌سمت شعاری شدن پیش برویم.»

نمی‌توانیم به‌سمت شعاری شدن پیش برویم

به گزارش شما نیوز ، نمایش «لولیتا» نوشته فرشاد جعفری و با طراحی و کارگردانی بهنام احمدی از بیستم اردیبهشت‌ماه ساعت۲۰:۴۵ به سالن سایه مجموعه تئاتر شهر آمده است. کتایون سالکی، نهال دشتی، راشین دیدنده و مهدی شاهدی در این نمایش ۹۰دقیقه‌ای به ایفای نقش می‌پردازند. این نمایش تازه‌ترین اثر گروه تئاتر پاپتی‌ها به سرپرستی حمید پورآذری است. در خلاصه داستان «لولیتا» آمده است: «اینجا گلخانه است و درختان از بی‌خوابی در بیداری خواب می‌بینند.» به بهانه این اجرا، با بهنام احمدی؛ کارگردان و طراح صحنه نمایش، گفت‌وگو کرده‌ایم.

نمایش «لولیتا» چندان ارتباطی به رمان «لولیتا» نوشته ولادیمیر ناباکوف ندارد و از این نام به‌نوعی استفاده شده است. کمی درباره این نام‌گذاری توضیح دهید.

از داستان «لولیتا» استفاده نشده است بلکه این داستان وسیله‌ای بوده است تا کابوس‌های دختربچه‌هایی که زود به سن بلوغ رسیده‌اند را نشان دهیم. درواقع اگر قرار باشد کار را از لحاظ داستانی بسنجیم، داستان دیگری را روایت می‌کنیم که ربطی به لولیتا ندارد اما وقتی به عمق اتفاق‌هایی که برای دختربچه‌ها در دوران کودکی آن‌ها رخ داده است، ورود می‌کنیم، با کانسپت لولیتا مواجه می‌شویم و از این طریق به این داستان گریز زده‌ایم.

نمایشنامه «لولیتا» را فرشاد جعفری نوشته است که یکی از اعضای گروه پاپتی‌ها هم هست. این متن به‌صورت آماده در اختیار شما قرار گرفت یا همچون سایر آثار این گروه، در پروسه‌ای کارگاهی، متن شکل گرفت؟

پروسه نگارش متن حدود ۱۸ماه به‌طول انجامید و متن هم‌زمان با تمرین‌ها به‌صورت کارگاهی نوشته شد. در این مسیر، متن ۱۱ بار از ابتدا بازنویسی شد. برخی از مخاطبان معتقد هستند که متن با اجرا هم‌سو است و این هم‌سو بودن به‌دلیل کارگاهی پیش رفتن متن اتفاق افتاده است.

در این نمایش شاهد هستیم بازیگران به‌خوبی از بدن خود استفاده می‌کنند که البته به‌نوعی این اتفاق امضای گروه تئاتر پاپتی‌ها محسوب می‌شود. درباره کارکرد بدن بازیگران در نمایش بگویید.

در این نمایش بازیگر حسی که در هر لحظه دارد را توسط بدن خود نشان می‌دهد. درواقع بدن است که حس را تولید می‌کند. به‌عنوان‌مثال زمانی‌که «سین» کابوس خود را تجربه می‌کند، حسی که از چک خوردن و سگ‌دو زدن و... به او دست می‌دهد را با بدن خود نشان می‌دهد. قرار است بازیگران تمام حس‌هایی که در صحنه درگیر آن‌ها هستند را از بدن خود بگیرند و درواقع در این اجرا دیدگاه ما کمی به شیوه تئاتر گروتوفسکی نزدیک است.

در «لولیتا» با قراردادهای تئاتر بسیاری مواجه می‌شوم، به‌عنوان‌مثال، برای نشان دادن دریا از کاغذ استفاده کرده‌اید، پلک را با چشم‌بند نشان می‌دهید و... چه شد که تصمیم گرفتید این قراردادها و نمادسازی‌ها را در نمایش در نظر بگیرید؟

بسیاری از دوستان با این قراردادها مخالف هستند و اگر بخواهیم با نگاهی حرفه‌ای به این مسئله نگاه کنیم، قراردادهای این‌چنینی که در کار ما به‌شدت زیاد است به مذاق بسیاری از خواص خوش نمی‌آید اما تجربه‌ای که من از کار قبلی‌ام؛ «جنی» داشتم، سبب شد این قراردادها را در «لولیتا» قرار دهم. نمایشنامه «جنی» را هم فرشاد جعفری نوشته بود و بازخوردی که داشتیم نشان می‌داد ۹۰درصد مخاطبان متن را به‌صورت کامل متوجه نشده بودند و صرفا فضایی که ساخته شده بود آن‌ها را درگیر می‌کرد. درنتیجه برای اجرای «لولیتا» تصمیم گرفتم با آوردن این قراردادها و نشانه‌ها فهم متن را برای تماشاگر عام هم آسان کنم. در اجرای «جنی» موسیقی، متن و فضاسازی و کارگردانی، هر کدام برای خود چهارچوبی ساخته بودند و کامل بودند درنتیجه مخاطب نمی‌توانست تمام آن‌ها را هم‌زمان هضم کند درنتیجه تعدادی درگیر متن و برخی دیگر درگیر فضا می‌شدند که ۹۰درصد مخاطبان درگیر فضای کار بودند تا متن. به همین دلیل از المان‌های به‌شدت ریزی استفاده شده است تا تماشاگر از ابتدا تا انتها کلام نمایش را گوش کند و تصاویر هم به او در ملموس‌تر بودن نمایش کمک کند.

در طراحی لباس هم این شرایط در نظر گرفته شده است. در نمایش شاهد حضور دو زن به‌شدت شبیه به هم هستیم که با تغییراتی بسیار کوچک در لباس‌هایشان از هم تفکیک می‌شوند و به‌نوعی نمادسازی در لباس این دو شخصیت هم دیده می‌شود. چه میزان این شباهت‌ها در لباس «ستی»، «بتی» و «سین» به تفاوت موقعیت این سه شخصیت و لولیتا اشاره دارد؟

نمی‌توان به‌صورت قاطع گفت که «ستی»، «بتی» و «سین» از زمان و مکان دیگری به دنیای لولیتا وارد شده‌اند چون تمام این بحث‌ها، تأویل شخصی است. در این مدت‌زمان طولانی‌ای که «لولیتا» نوشته شده است، تاکید بر این داشته‌ایم که به‌نوعی نمایش نوشته و کارگردانی شود که هر تماشاگر تأویل شخصی خود از کار را داشته باشد. تأویل خود من این است که تمام شخصیت‌ها کاراکترهای کابوس لولیتا هستند و او اراده کرده است تا این افراد به جزیره بیایند. البته «ستی»، «بتی» و «سین» و لولیتا، دنیاهای ذهنی متفاوتی را تجربه می‌کنند. ما در نمایش به‌هیچ‌عنوان به مکان و زمان خاصی اشاره نکرده‌ایم. حتی «ستی»، «بتی» و «سین» از مکان خاصی نام نمی‌برند بلکه می‌گویند که از بیابان آمده‌اند.

آیا تفاوت‌های اندکی که در لباس‌های «بتی» و «ستی» دیده می‌شود را با شخصیت‌پردازی‌ها هم‌سو در نظر گرفته‌اید؟

در لباس سعی کردم نشانه‌هایی قرار دهم تا فهم کاراکترها و داستانشان برای تماشاگر آسان‌تر شود. برای بتی از لباس یک‌دست سیاه استفاده شده است که تورهای مشکی ریزی روی آن به چشم می‌خورد، این تورها نماد کلاغ سیاهی است که در کابوس‌هایش به او اشاره می‌شود و اصلا او را به نام کلاغ‌سیاه صدا می‌کنند. لباس «ستی» از دو تور استفاده شده است که لباس رویی سیاه و لباس زیری، آبی است. با این کار روی آستین‌های لباس «ستی» یک سری خطوط هندسی آشفته به‌وجود آورده‌ایم که نماد این است که معماری خوانده است و می‌خواهد خانه خاص خود را بسازد. از سویی دیگر لباس‌های بسیار گشاد «سین»، نماد کارمندی است که در کابوس‌هایش هم با این شرایط روبه‌رو می‌شویم.

شما در این نمایش به بحث دموکراسی می‌پردازید و در کنار این مسئله در قالب کابوس‌ها، مفاهیمی همچون کودک‌آزاری را هم مورد توجه قرار می‌دهید. چگونه با وجود این حجم از نقد و گستردگی موضوعات، از شعارزده شدن نمایش، جلوگیری کردید؟

باید توجه کرد حرفی که قرار است بزنیم، از کجا شروع شده است و آیا به این حرفی که می‌زنیم باور داریم یا نه. زمانی‌که به حرفی که می‌زنید، اعتقاد نداشته باشید، اثر شعاری می‌شود. از سویی دیگر پافشاری روی یک مسئله اگر به‌درستی در متن اتفاق نیفتد می‌تواند مطلب مطرح‌شده در نمایش را به شعار تبدیل کند. کاری که ما در این نمایش انجام دادیم، این بود که اجرای اثر را به‌سمتی پیش ببریم که به تماشاگر سمت‌وسو ندهم و او را مجبور نکنیم در مسیری که ما تعیین کرده‌ایم پیش برود و در انتها به آن‌چه ما می‌خواهیم برسد تا تماشاگر بتواند تأویل شخصی خودش را داشته باشد. حس می‌کنم چون به تماشاگر حق انتخاب داده‌ایم و به‌جای او فکر نکرده‌ایم، نمی‌توانیم به‌سمت شعاری شدن پیش برویم؛ ممکن است تماشاگر تأویلی داشته باشد که خود من به‌عنوان کارگردان را هم شگفت‌زده کند.

سالن سایه دو اجرا در روز را تجربه می‌کند. این مسئله در بحث نور و صحنه برای شما مشکلی به‌وجود نیاورد؟

واقعا نور هنوز مرا راضی نکرده است و در زمینه طراحی‌صحنه هم ناچار شدیم در میانه اجراها، دوباره صحنه را تغییر دهیم. البته از ابتدا هم قرار نبود این طراحی را برای نمایش در نظر بگیرم بلکه قرار بود یک باکس سفید روی صحنه داشته باشم اما باتوجه به دواجرایی بودن سالن، همان ابتدا این ایده را کنار گذاشتم. البته این محدودیت‌ها سبب شده‌اند برای دکور به سمت‌وسویی دیگر برویم که آن را هم دوست دارم اما قطعا در آینده دوباره «لولیتا» را اجرا می‌کنم و در آن اجرا دکوری که دوست دارم را پیاده می‌کنم.

مینا صفار
آیا این خبر مفید بود؟
بر اساس رای ۰ نفر از بازدیدکنندگان
جهت مشاهده نظرات دیگران اینجا کلیک کنید
copied