شمانیوز
شما نیوز

مرغ همسایه‌مان غاز است!

«ما فقط کمی غریب‌پرست هستیم و مرغ همسایه برایمان غاز است.»

مرغ همسایه‌مان غاز است!
فرهاد هراتی؛ نوازنده پیانو، آهنگساز و سرپرست گروه کر نامیرا است و سال‌ها با این گروه فعالیت‌های اجرایی موفقی داشته‌ است. آلبوم «فصل سکوت» که به‌تازگی منتشر شده با آهنگسازی و اجرای فرهاد هراتی بوده و علی جعفری‌پویان هم به‌عنوان نوازنده ویولن در این اثر به نوازندگی پرداخته است؛ آلبومی که حال و هوای خاصی با ترکیب موسیقی کلاسیک و موسیقی الکترونیک برای شنونده به‌وجود می‌آورد. «فصل سکوت» در هشت موومان و با زمان کلی حدود ۵۰دقیقه در قالب یک دی‌وی‌دی عرضه شده است و این اثر مدتی پیش یعنی اواخر اردیبهشت‌ماه در فضای باز فرهنگسرای نیاوران با حضور چهره‌های برجسته موسیقی کشور رونمایی شد. به بهانه انتشار این آلبوم با فرهاد هراتی گفت‌و‌گو کرده‌ایم.

به گزارش شما نیوز ،

از چه زمانی روند تولید آلبوم «فصل سکوت» را آغاز کردید؟ لطفا روایتی از پروسه خلق و آماده‌سازی آن ارائه کنید.

از ابتدای تیرماه سال۹۶ شروع به کار کردن برای این آلبوم کردم و حدود ۳۳روز ضبط پیانوی این اثر طول کشید چون اصلا قرار بود یک سولوی پیانو باشد. با دوستان مشغول طراحی پروژه دیگری بودیم ولی به این دلیل که می‌بایست بخشی از خودم را آزاد می‌کردم و از بخشی از زندگی‌ام می‌بایست فاصله می‌گرفتم تا بتوانم آرام‌تر کار کنم بنابراین به‌یکباره پروژه را تغییر دادم و از ابتدای تیرماه این پروژه را آغاز کردم. در همین مسیر فرید حامدی که دوست خوب من است انتهای ضبط پیانو به من گفت که فکر می‌کند این پروژه به یک نخ تسبیح نیاز دارد تا این هشت قطعه به‌یکدیگر متصل شوند؛ باهم به یک ایده رسیدیم و داستان به‌این منوال ادامه پیدا کرد که من ۴۴روز دیگر برای تنظیم سازهای دیگر وقت گذاشتم و مجموعا ۷۷روز این کار تمام شد و درخصوص اسم هم خیلی فکر کردیم و به نتیجه هم رسیدیم و اتفاقا خود همین اسم هم در ادامه تکمیل قطعات خیلی به من کمک کرد. به‌طراحی کاور رسیدیم که فرید حامدی زحمتش را کشید و عکس‌هایی که می‌بینید را طی سفری که به شهر تفلیس گرجستان داشتیم تهیه کردیم. از مهرماه تمرینات را شروع کردم و براساس ایده‌هایی که فرید حامدی داشت به یک کنسرت‌تئاتر رسیدیم که بازیگر هم داشته باشد و در آذرماه۹۶ در یک اجرای وی‌آی‌پی که همه تماشاگران مهمانان و هنرمندان بودند آن رسیتال و نمایش روی صحنه رفت. سرانجام مراحل مجوز گرفتن آغاز شد و با شرکت «پیانوهفت» و کامبیز منصوری کار را جلو بردیم و مجوزهای اثر را دریافت کردیم. تا پایان بهمن‌ماه همه مراحل تولیدمان تمام شده بود و می‌توانستیم اسفندماه آلبوم را منتشر کنیم ولی از آن‌جا که در اسفندماه سه آلبوم اینسترومنتال(سازی) رونمایی شد، یعنی «تا ابد ابری» علی جعفری‌پویان، «بشنو از نو» بهرام دهقانیار و «۳۵میلی‌متری» رضا مرتضوی در همان برهه زمانی منتشر شده بودند پس تصمیم گرفتیم کار را اردیبهشت‌ماه منتشر کنیم. دو هفته پیش یک رونمایی وی‌آی‌پی در فضای باز فرهنگسرای نیاوران رونمایی مطلوبی شد و نماینده رسمی فروش اینترنتی آلبوم هم دوستان عزیز ما در سایت بیپ‌تونز هستند. نشر و پخش جوان هم کار پخش فیزیکی آلبوم را به‌عهده گرفتند. تهیه‌کننده اثر هم خودم هستم.

باتوجه به استفاده شما از موسیقی الکترونیک و ترکیب آن با عناصر موسیقی کلاسیک که فضای کار شما را شاید به موسیقی نئوکلاسیک، نیوایج و دیگر ژانرها نزدیک می‌کند، خود شما اگر بخواهید این آلبوم را دسته‌بندی کنید، در چه ژانری قرار می‌دهید؟

من با همان نیوایج موافق‌تر هستم و ترکیبی از موسیقی‌های مدرن، کلاسیک و الکترونیک را در خودش دارد ولی خیلی پایه و اساسش بر ساختار کلاسیک استوار است. به‌طور کلی من در فضای نیوایج کار می‌کنم و در این اثر هم با ترکیب‌بندی سازها و مخصوصا فضاهایی که سازهای الکترونیک به‌وجود آورده‌اند کار را کاملا از فضای کلاسیک صرف خارج کرده‌ و آن را به یک موسیقی تصویری تبدیل کرده‌اند. یکی از ویژگی‌های دیگر این آلبوم این است که همه در یک تونالیته است. همه در گام سی‌بمل‌مینور است و اگر دقت کنید آخرین نت و آخرین آکورد هر قطعه، اولین نت و اولین آکورد قطعه بعدی هم هست یعنی به همین گونه زنجیر را پیوند دادم. البته در کار مدولاسیون‌ها و... زیادی گنجانده‌ام که باعث نشود احساس کنند کار در یک تونالیته است ولی به‌دلیل موضوعیت کار گامی را برای نوازندگی انتخاب کردم که یکی از سخت‌ترین گام‌های پیانو است. شاید می‌خواستم از فشار روحی‌ای که رویم بود خالی شوم تا به آرامش بهتری برسم و حتی گامی انتخاب کردم که اذیتم کند و وقتی از عهده کار برآمدم احساس کردم واقعا به آرامش رسیده‌ام و حالم خیلی بهتر شده است.

«فصل خاموش» به هشت موومان تقسیم شده است. دلیل ایجاد این پیرامتن چیست و لطفا درباره وجه تسمیه هم توضیح دهید و این‌که چرا نام آلبوم در نام‌گذاری قطعات نفوذ نکرده‌اند؟

این آلبوم در اصل اپیزود سوم از یک مجموعه است. اول «خلوت خاکستری» را منتشر کردم، بعد «بانوی سایه‌ها» و حالا «فصل سکوت». این یک سه‌گانه است که در آن‌ها خلوت شخصی خودم را به‌تصویر کشیده‌ام ولی در «فصل سکوت» بخشی از زندگی را تصویر کرده‌ام که سکوت در آن معنای عجیب و غریبی داشت. احساس می‌کنم همه ما در زندگی به اشکال مختلف سکوت را تجربه می‌کنیم و بعضی سکوت‌ها هستند که بسیار هم دلچسب و شیرین هستند و آدم‌ها به‌عمد سکوت می‌کنند چون چیزهایی در زندگی وجود دارد که ارزش سکوت کردن و گذشتن را دارد و چیزهایی وجود دارد وقتی انسان در برابرشان سکوت می‌کند به جاهای بهتری هم می‌رسد اما اندک‌اندک به جایی هم می‌رسیم که احساس می‌کنیم نه دیگر، نمی‌شود در مقابل بعضی مسائل سکوت کرد پس وقتی سراغش می‌رویم تا سکوت نکنیم و داد بزنیم می‌بینیم فریادهای قبلی هم روی آن تلنبار می‌شود و تبدیل می‌شود به پدیده‌ای که دیگر نمی‌توانیم افسارش را به‌دست بگیریم و کنترلش کنیم. از قطعه یک تا چهار سکوت‌های رمانتیکی است که عاطفی‌تر است و شنونده حسش می‌کند و خیلی هم به تلخی نمی‌رسد اما از اواخر قطعه چهارم و اوایل قطعه پنجم کاملا مشخص است که وارد فضای دیگری می‌شویم و جنگ و دعواهای ذهنی شخص شروع می‌شود تا سرانجام به تصمیم استواری در قطعه آخر می‌رسد که احساس می‌کنم حال من بهتر می‌شود. من تا پایان قطعه یا موومان پنجم همه سازهایم را معرفی کرده‌ام یعنی هر چیز لازم بوده در کار باشد تا پایان قطعه پنجم هست. از این قطعه به بعد سازها دوباره خودشان را تکرار می‌کنند و به ایفای نقششان می‌پردازند درست مثل بازیگران یک فیلم که تا جایی معرفی می‌شوند و بعد به پیش رفتن روایت کمک می‌کنند.

به‌تازگی اتفاقی در موسیقی به‌خصوص اینسترومنتال کشور افتاده است و آن هم آمدن موزیسین‌های برجسته‌ای همچون شیلر، اولافور آرنالدز و اینائودی برای اجرای کنسرت بوده است. شما شخصا این اتفاقات را باعث رشد موسیقی‌سازی در کشور می‌دانید یا برعکس تصور می‌کنید این کار باعث نادیده گرفته شدن موزیسین‌های ایرانی می‌شود؟

به‌طورقطع و صددرصد می‌تواند کمک کند و کار بسیار خوبی است اما شاید آوردن ریچارد کلایدرمن چیز جدیدی نخواهد داشت؛ شاید صرفا یک نوستالژی را برای مردم زنده کند ولی شیلر یا لودویکو اینائودی موسیقی‌شان در دنیا حرفی برای گفتن دارد و استقبال از کنسرت‌های این‌ها می‌تواند کمک کند که دست‌به‌دست هم دهیم تا آثار بدون‌کلام بیشتر شنیده شوند و در سبد کالای موسیقی خانواده‌ها قرار بگیرد. متاسفانه تا حرف می‌زنیم می‌گویند ایرانی‌ها این‌طوری‌ هستند دیگر! یعنی چه؟ خوب باید این سلیقه را تغییر داد. خیلی از موسیقی‌های باکلام زود فراموش می‌شوند. البته موسیقی‌های باکلامی هم داشته‌ایم که ماندگار شده‌اند و من اصلا با موسیقی باکلام مخالفتی ندارم اما موسیقی باکلام به شما می‌گوید چون شعر وجود دارد شما فقط به متن شعر فکر کن و تصویرسازی ذهنت هم باید همین باشد که من می‌گویم ولی وقتی موسیقی بدون کلام گوش می‌کنید در هر حالتی که باشید از آن یک تاثیر، حس و تصویر تازه دریافت می‌کنید. تخیل و تفکر شما را تقویت و فعال می‌کند و باعث می‌شود هر بار سناریویی جدید طراحی کنید. همین آلبوم «فصل سکوت» را اگر هنگام خواب گوش کنید یک تاثیر می‌گیرید، زمان مطالعه تاثیر دیگر، زمان تفکر تاثیر دیگری می‌گیرید و همین‌طور الی آخر. همه این تاثیرات از یک قطعه به‌وجود می‌آید ولی با شما همراه می‌شود و تاریخ مصرف هم ندارد و به همین دلیل خیلی آرام جای خودش را در تاریخ موسیقی باز می‌کند. احساس من این است که آمدن هنرمندان مطرح بین‌المللی خیلی خوب است به شرط این‌که هم احترام آن‌ها را حفظ کنیم و بگذاریم کارشان را به‌نحو مناسب انجام دهند و هم البته در کنارش تهیه‌کنندگانی که آن گروه‌ها و آن افراد را به ایران می‌آورند، این اتفاق را برای هنرمندان ایرانی که توانایی دارند و می‌توانند، رقم بزنند. یعنی تمام سالن وزارت کشور در کنسرت شیلر می‌لرزید چون از باندهای آن‌جا درست استفاده شده بود. آیا دلیلش فقط این بوده که صدابردارش را از آلمان آورده است؟ آیا به این دلیل است که تجهیزات خودش را آورده است؟ یعنی ما نمی‌توانیم این کار را بکنیم؟ جوابش مشخص است.

اتفاقا شخصا در کنسرت اینائودی دامنه‌ها و فرکانس‌هایی را شنیدم که تاکنون در کنسرت‌های هنرمندان ایرانی در همان تالار وزارت کشور نشنیده بودم. دلیل این تفاوت و تمایز کیفیت‌های صوتی در یک سالن مشترک چیست؟

یک دلیلش فردی است که خروجی صدا را می‌گیرد. رسم است که صدابرداران ما دایم اعتراض کنند که تجهیزاتمان به‌دردنخور است یا چه. ما باید بپذیریم باندی که در وزارت کشور گذاشته شده باند خوبی است، سیستم، سیستم خوبی است و می‌شود از آن کار کشید. ضمن این‌که شعار من در زندگی این است که ساوندچک در هر اجرا از خود اجرا مهم‌تر است. وقتی صدابردار نداند چه چیزی و چه ارکستری را می‌خواهد صدابرداری کند، وقتی آن موسیقی را با گوشش تجربه نکرده باشد چه توقعی باید از صدابردار داشته باشیم؟ وقتی دو ساعت به گروه زمان ساوندچک می‌دهند مشخص است که نتیجه مطلوبی حاصل نمی‌شود. همیشه اولین و دومین در هر کنسرتی می‌شود اجرای عمومی و مثل ساوندچک واقعی می‌شود و تازه از شب دوم کنسرت به بعد، دستمان می‌آید که چه کار باید بکنیم. خود درامز چیدنش دو ساعت طول می‌کشد، چگونه می‌شود که در کنسرت‌های پاپ کلا دو ساعت زمان ساوندچک دارند؛ صدابردار چه گناهی دارد که کمتر از دو ساعت زمان ساوندچک دارد؟ مضاف بر این‌که اعضای ارکستر معمولا دیر می‌رسند و درنهایت صدابردار اصلا نمی‌تواند از همه سازها صدایی که می‌خواهد را بگیرد. همه چیز دست به دست هم می‌دهد که کیفیت به‌تمام‌معنا متمایز باشد و آن هنرمند غیرایرانی در همان سالن و با همان امکانات، بتواند صدایی بی‌نظیر را به مخاطب بدهد. اگر امکانات و تجهیزات در اختیارمان نبود می‌گفتیم فضا در اختیارمان نیست اما وقتی هست، چه پاسخی برای آن داریم؟ ما فقط کمی غریب‌پرست هستیم و مرغ همسایه برایمان غاز است! نه چیز دیگر.

سهند آدم‌عارف

آیا این خبر مفید بود؟
بر اساس رای ۰ نفر از بازدیدکنندگان
جهت مشاهده نظرات دیگران اینجا کلیک کنید
copied