شمانیوز
شما نیوز

«زخم‌های وحشتناک زمین بازی» خودزنی‌ عاشقانه است

«این متن رابطه عاشقانه عجیب‌وغریب و مریضی را میان دو آدم تصویر می‌کند. در جریان متن این دو نفر سر بزنگاه‌هایی به‌هم می‌رسند و می‌خواهند به‌هم ابراز علاقه کنند اما نمی‌توانند، دوباره از هم جدا می‌شوند.»

«زخم‌های وحشتناک زمین بازی» خودزنی‌ عاشقانه است

به گزارش شما نیوز ، نمایش «زخم‌های وحشتناک زمین بازی» نوشته راجیو جوزف و با ترجمه و کارگردانی علی منصوری این روزها هر روز به‌غیر از شنبه‌ها ساعت۲۱:۳۰ در سالن شماره۲ خانه ‌نمایش مهرگان روی صحنه می‌رود. در این نمایش ۷۰دقیقه‌ای آیه کیان‌پور و محمد صدیق‌مهر به ایفای نقش می‌پردازند. در خلاصه داستان نمایش آمده است: «دوستی و عشق پرفراز و نشیب یک دختر و پسر از ۸ تا ۳۸ سالگی. عشقی که شبیه هیچ عشقی نیست یا مثل هر عشق دیگر پر از زخم و جراحت است.» به بهانه این اجرا با علی منصوری؛ مترجم و کارگردان «زخم‌های وحشتناک زمین بازی» گفت‌وگو کرده‌ایم.

شما یکی از افرادی هستید که نمایشنامه «زخم‌های وحشتناک زمین بازی» را ترجمه کرده‌اید، روایتی از ترجمه متن و نحوه آشنایی با آن بدهید.

وقتی این نمایشنامه را ترجمه کردم، فکر می‌کردم اولین کسی هستم که متن را ترجمه کرده است اما وقتی متن را نزد محمد چرمشیر بردم تا آن را بخواند، او به من گفت که سمیه نصرالهی هم این متن را ترجمه کرده و چاپ شده است. فکر می‌کنم او پیش از من ترجمه کرده بود چون فرایند دریافت مجوز و چاپ کردن کتاب، زمان‌بر است. من نخستین کسی بودم که این نمایشنامه را در ایران اجرا کردم. بسیار اتفاقی با راجیو جوزف؛ نویسنده نمایشنامه آشنا شدم؛ خبری مبنی بر ا جرای یکی از نمایشنامه‌های او در برادوی را خواندم و این‌که نویسنده به‌خاطر نمایشنامه «ببر بنگال در باغ‌وحش بغداد» برنده جایزه پولیتزر شده است. در اجرای برادوی «ببر بنگال در باغ‌وحش بغداد»، رابین ویلیامز و آرین موید که یک بازیگر ایرانی‌الاصل است، بازی کرده بودند. موید موفق شد برای حضور در این نمایش، در بخش بهترین نقش مکمل، نامزد جایزه تونی بشود همچنین برای حضور در این نمایش یک جایزه جهانی تئاتر را هم دریافت کرد. وقتی با این نویسنده آشنا شدم، در اینترنت جست‌وجو کردم تا «ببر بنگال در باغ‌وحش بغداد» را بخوانم اما کتابی شامل سه نمایشنامه که «ببر بنگال در باغ‌وحش بغداد» هم یکی از آن‌ها بود را پیدا کردم و خریدم. نخستن نمایشنامه این کتاب، «زخم‌های وحشتناک زمین بازی» بود که بسیار از آن خوشم آمد. سپس «ببر بنگال در باغ‌وحش بغداد» را خواندم اما «زخم‌ها...» را بیشتر دوست داشتم. نمایشنامه بعدی که در این کتاب بود و «حیوانات کاغذی»، نام داشت هم متن خوب و جمع‌وجوری بود اما نمایشنامه «زخم‌های وحشتناک زمین بازی» را بیشتر دوست داشتم.

چه نکته‌ای در «زخم‌های وحشتناک زمین بازی» در وهله نخست شما را به خود جذب کرد؟

این متن رابطه عاشقانه عجیب‌وغریب و مریضی را میان دو آدم تصویر می‌کند. در جریان متن این دو نفر سر بزنگاه‌هایی به‌هم می‌رسند و می‌خواهند به‌هم ابراز علاقه کنند اما نمی‌توانند، دوباره از هم جدا می‌شوند. در کنار این تم جذاب، نمایش به‌شکل خطی پیش نمی‌رود و داستان‌ها به‌صورتی خاص از نظر زمانی تعریف می‌شوند و درواقع در زمان به جلو و عقب می‌رویم. در جریان نمایش شاهد هستیم که شخصیت‌ها بیشتر زخم می‌خورند و اذیت می‌شوند و نمی‌توانند احساس خود به یکدیگر را ابراز کنند. این موضوع، بسیار انسانی است و تمام ما با این مشکلات دست‌وپنجه نرم می‌کنیم.

این نمایش از نظر تغییر زمانی، شرایطی غریب دارد، داستان از هشت‌سالگی دو شخصیت شروع می‌شود و سپس زمان نمایش ۱۵سال به‌جلو می‌رود و دوباره ۱۰سال به عقب بازمی‌گردد و همین‌طور ادامه می‌یابد. چه برنامه‌ای برای گریم بازیگران داشتید؟

هر چقدر که به گریم توجه کنید، بازهم نمی‌توانید بازیگری که قرار است نقش یک فرد ۳۸ساله را بازی کند، را به یک کودک هشت‌ساله تبدیل کنید. برای اجرای ناتورالیستی، راه‌کار این است که آدم‌های مختلف در سنین متفاوت را برای بازی در نمایش انتخاب کنید. برای این‌که در این فرصت کوتاه شخصیت‌ها را نشان دهید، باید از قرارداد استفاده کنید و مخاطب این قراردادها را قبول می‌کند و با آن، ارتباط برقرار می‌کند چون در ابتدای نمایش می‌فهمد که با دو بچه هشت‌ساله مواجه است و زمانی‌که داستان پیش می‌رود از روند و سن شخصیت‌ها آگاه می‌شود. این نکات در جنس بازی و المان‌های دیگری که در نوع کار هست، به تماشاگر انتقال داده می‌شود.

در این نمایش شاهد خودزنی‌های مداوم شخصیت‌های نمایش هستیم که در اجرای شما نسبت به متن اصلی، تفاوت‌هایی دارد. درباره این وجه از نمایش، ارتباط آن با شرایط امروز خودمان و این‌که آیا می‌توان خودزنی را نوعی بیماری دانست، بگویید.

من این‌که آدم‌ها به خود ضربه بزنند را بیماری خاصی نمی‌دانم. من در اجرای جدید خودم، لایه خودزنی را پررنگ‌تر کردم چون زمانی‌که سال۱۳۹۵ نمایش را در قشقایی اجرا کردم، مسئله خودزنی به‌اندازه امروز در جامعه خودمان مطرح نبود. در این نمایش نه‌تنها پسر که دختر داستان ما با مسئله‌ای به‌نام خودزنی مواجه هستند. دختر داستان در ۱۸سالگی و بعد از این‌که به او تجاوز می‌شود، برای خودزنی از کاتر استفاده می‌کند البته در نمایشنامه آمده است که او با کاتر ران خود را می‌برد اما ما برای این‌که نمی‌شد این زخم را نشان داد، مکان ضربه کاتر را تغییر دادیم. همچنین کمی این وجه را پررنگ‌تر کرده‌ام. در این دوره اجرایی خودزنی دختر را بیشتر کرده‌ام تا با شرایط روز و اخباری که می‌شنویم ارتباط داشته باشد، مسئله آسیب‌هایی است که کودکان در خانه می‌بینند؛ خشونت‌های خانگی و کودک‌آزاری‌های جنسی. کیلی از پدر و مادر درست‌و حسابی‌ای برخوردار نیست و در خانه‌ای زندگی می‌کند که خانواده باهم مشکل دارند. اشاره‌های بسیار بسیار خفیفی در متن وجود دارد مبنی بر نفرت کیلی نسبت به پدرش. یکی از نکاتی که درخودزنی دیده می‌شود این است که بچه‌هایی که مورد آزار جنسی قرار می‌گیرند، با خودزنی به این ماجرا واکنش نشان می‌دهند. از طریق همین نشانه‌ها می‌توانیم به این نتیجه برسیم کیلی قربانی خشونت خانگی است. روان‌شناس می‌گفت خودزنی تنها این نیست که کاتر بردارید و دست و پای خود را ببرید بلکه حتی این‌که خود را در معرض خطر قرار دهید هم نوعی خودزنی است. پسر داستان باور خرافی دارد که اگر به خودش آسیب برساند و نزد دختر برود، او می‌تواند حالش را خوب کند و درواقع با زخم‌هایش به کیلی ابراز عشق می‌کند. در جریان نمایش شاهد هستیم که هر زمان این دو نفر زخم جدیدی برداشته‌اند، به یکدیگر می‌رسند.

در اجرای قبلی نمایش آیه کیان‌پور به‌همراه شهروز دل‌افکار بازی می‌کردند اما این بار از آیه کیان‌پور در کنار محمد صدیقی‌مهر استفاده کردید. چه میزان وجه خبرنگاری آیه کیان‌پور در کنار این‌که بازیگر بسیار خوبی است دلیل انتخاب او برای این نقش بسیار چندوجهی بوده است؟

هر سه بازیگری که در این دو دوره حضور داشتند، از بازیگران باسابقه و بسیار خوب تئاتر هستند. آیه کیان‌پور را از سال‌ها قبل می‌شناسم؛ از نخستین تجربه کار تئاتر من که یک نمایشنامه‌خوانی بود، آیه کیان‌پور تا امروز حضور داشته است. سال۱۳۸۷ نمایش «ماجرای ناپدید شدن شهرزاد شادمان» را به‌عنوان نویسنده و کارگردان و با بازی آیه کیان‌پور در جشنواره بانو اجرا کردیم که او جایزه بهترین بازیگری آن سال را از این جشنواره دریافت کرد. طبیعتا زمانی‌که تصمیم گرفتم بعد از سال‌ها تئاتر کار کنم، سراغ او رفتم. در اجرای قبلی نقش داگی را شهروز دل‌افکار بازی می‌کرد که بسیار متفاوت و فعال‌تر بود اما طرفداران زیادی هم داشت و من هم دوست داشتم در اجرای جدید هم حضور داشته باشد اما چون هم‌زمان درگیر دو اجرای تئاتر بود، نتوانست در این اجرا حضور پیدا کند. از محمد صدیقی‌مهر دو یا سه نمایش دیده بودم و تصمیم گرفتم با او کار کنیم. او واقعا بازیگر خوب و باهوشی است و ظرافت‌های کار را بسیار خوب درک می‌کند و می‌توان در جسم او روی صحنه دید.

دکور نمایش بسیار مینیمال انتخاب شده است و شاهد حضور دو تخت هستیم که به ابزارهای مختلف تبدیل می‌شوند. چه میزان پرش‌های زمانی باعث شده است این نوع دکور را برای نمایش در نظر بگیرید؟

درواقع دو سازه چوبی شبیه تخت را در نظر گرفتیم که کاربری‌های متفاوتی دارند، در بخشی از نمایش تخت‌خواب هستند، در بخش دیگر مبل، در جای دیگر نیمکت، در بخشی ایوان خانه است، در بخشی هم زمین اسکیت و... طراحی‌صحنه را بسیار کاربردی انتخاب کردم.

شما برای اجرای دوباره نمایش تماشاخانه «مهرگان» را انتخاب کردید که تازه‌تاسیس است. باتوجه به این‌که شما این نمایش را در تالار قشقایی به‌مدت پانزده شب اجرا کرده بودید، میزان استقبال مخاطبان چگونه بوده است؟

درواقع ضربه‌های متوالی خوردیم. در وهله نخست اجرای نمایش ما در ماه رمضان آغاز شد که تاثیر بسیار زیادی روی بیرون رفتن مردم، برنامه‌ریزی زندگی‌شان و... دارد. خردادماه و اواسط ماه رمضان که نمایش توانسته بود تا حد زیادی مخاطبان خود را پیدا کند، یک هفته نمایش‌ها تعطیل شدند! تا خواستیم دوباره شرایط را مساعد کنیم، جام‌جهانی فوتبال آغاز شد. در کنار تمام این مشکلات، کار کردن در سالن تازه تاسیسی که اتفاقا تبلیغات خوبی نداشته است و چندان شناخته‌شده نیست، شرایط را بدتر از بد می‌کند. به بسیاری از افراد که می‌گوییم نمایشمان در سالن مهرگان اجرا می‌شود، نمی‌دانند اصلا این سالن وجود دارد و از ما نشانی این مجموعه را می‌پرسند! این سه عامل روی کار ما تاثیر گذاشته است اما هرکس نمایش را دیده است، با آن ارتباط برقرار می‌کند و از کم بودن تعداد مخاطبان متعجب می‌شود!

جامعه و بن‌بست نسل نوجوان

میان اجرای قبلی ما از نمایش «زخم‌های وحشتناک زمین بازی» و اجرای امروز آن، حدود یک‌سال‌واندی فاصله زمانی داشتیم. در این مدت با چیزهای وحشتناکی مواجه شدیم. سال گذشته خبری منتشر شد که دختران دبیرستانی به‌شدت به خودزنی روی آورده‌اند. کافی است هشتگ خودزنی را در اینستاگرام جست‌وجو کنید تا شرایطی بسیار عجیب و غریب را ببینید. انگار فرقه‌ای برای خودزنی به‌وجود آمده است و این گروه حتی آهنگ‌های خاص خود را هم دارند. وقتی در این‌باره با یک روان‌شناس صحبت می‌کردم، می‌گفت مسئله خودزنی و آسیب زدن به خود، دلایل متفاوتی دارد؛ به‌عنوان‌مثال دوقطبی بودن به این اقدام، دامن می‌زند. افرادی که مشکل روانی دارند، با این کار به شاخ مدرسه تبدیل می‌شوند و بچه‌های دیگر آن‌ها را به‌عنوان الگو در نظر می‌گیرند و برای این‌که مثل او باشند، خودزنی می‌کنند. به نظر آن‌ها کسی خفن است که روی دست خود جای زخم وجود داشته باشد. شنیدم آموزش‌وپرورش جلسات آموزشی برای والدین کودکان برگزار می‌کند تا آن‌ها ار از این خطر آگاه کند. یکی دیگر از دلایلی که به خودزنی منجر می‌شود، آزارهای جنسی است و این روزها بحث آزار جنسی هم یکی از بحران‌های ماست. در دوران سه الی چهار ماهی که نمایش را تمرین می‌کردیم، خبرهایی که در این زمینه منتشر شد، وحشتناک بودند؛ پدری که دختر خود را با قمه زده است، فرد دیگری که دست فرزند خود را با تبر شکسته است، در مدرسه به کودکان تجاوز می‌شود و... به هیمن دلیل یکی از اجراهای نمایش را به دختران ایرانشهر تقدیم کردیم که هر روز با مقدار زیادی اخبار وحشتناک مواجه هستند. البته انتشار اخبار به این معنی نیست که در دوران حاضر این نوع خشونت‌ها افزایش یافته است بلکه از آن روست که قبح این مسائل ریخته‌اند و رسانه‌ها افزایش یافته‌اند.

آیا این خبر مفید بود؟
بر اساس رای ۰ نفر از بازدیدکنندگان
جهت مشاهده نظرات دیگران اینجا کلیک کنید
copied