شمانیوز
شما نیوز

چگونه از کسانی که نابارور هستند حمایت کنیم؟

افرادی که دچار ناباروری هستند، نیاز دارند که بتوانند همه نا امیدی ها، ترس‌ها و نگرانی هایشان را بیرون بریزند. اگر شما نتوانستید همیشه نقش آن شخص را بازی کنید، به آن‌ها کمک کنید تا عضو گروه‌هایی بشوند که افراد متخصص و ابزار این کار را دارند، تا بتوانند به آن‌ها کمک کنند.

چگونه از کسانی که نابارور هستند حمایت کنیم؟
مادر بودن چیزی بسیار فراتر از فرآیند بارور شدن و به دنیا آوردن فرزند است؛ کاری است که بیشتر زن‌ها احساس می‌کنند ناگزیر از انجام آن هستند؛ به عبارتی برای این کار به دنیا آمده اند. در همین حال زنان بسیاری وجود دارند که در حال مبارزه‌ای هستند که دیگران از آن بی خبرند؛ مبارزه‌ای در درون خود که گاه حتی به حد گریه و زاری به درگاه خداوند می‌رسد. این نبرد آن‌ها نبرد با ناباروری است، که دردی را درون زنان ایجاد می‌کند که هیچ گاه قابل بیان با کلمات نخواهد بود. آنچه ناباروری در پی دارد فداکاری ها، ناامیدی‌ها و شب‌های بی پایانی است که صرف گریه‌هایی می‌شود که ناشی از تحمل این درد جانکاه و غیر قابل تحمل می‌شود، در حالی که کسی نمی‌تواند درکی از این غم سنگین داشته باشد؛ به رغم تمام تلاشی که اطرافیان می‌کنند تا ثابت کنند غم شما را درک می‌کنند. اول از همه، می‌خواهم با صحبت در مورد عزیزی آغاز کنم که زمانی دختر کوچکی بود، هنگام بازی با دوستانش در کف اتاق دراز می‌کشید و رویای یک زندگی کامل با چند بچه قد و نیم قد که در حیاط پشتی خانه بازی می‌کنند، و یک شوهر ایده آل و خانه‌ای رویایی را در سر داشت. رویایی که شاید مدتی به کنار گذاشته می‌شود تا آن دختر بتواند تحصیلاتش را تمام کند، در کار و حرفه خود موفق شود، یا شاید، چون هنوز نتوانسته است آن مرد ایده آل خودش را پیدا کند. اگر شما به علت ناباروری غرق در احساس گناه هستید که هنوز نتوانسته اید بچه‌ای را در دستان خود نگه دارید، من از شما می‌خواهم لحظه‌ای درنگ کنید و خوب به حرف من فکر کنید: شما، چون در مرحله‌ای از زندگی خود احساس می‌کردید از لحاظ روحی یا جسمی آماده بچه دار شدن نیستید، هیچ دلیلی برای این که اکنون احساس گناه بکنید ندارید؛ تنها چیزی که نیاز دارید فرآیندی برای پالایش روح خودتان است و چه به خدا باور داشته باشید یا نداشته باشید، برای هر چیزی زمان و مکان خاصی وجود دارد. آیا شما می‌دانید چه اتفاق‌هایی ممکن بود برای شما یا بچه شما بیافتد اگر آن موقع که از لحاظ روحی یا جسمی آماده نبودید، صاحب فرزند می‌شدید؟ بنابراین مجبور هستید که افکار خود را معطوف به مکانی کنید که در آن عشق و آرامش وجود دارد. این جهان و همه آنچه در این جهان است به کسی وفا نمی‌کند، ما مجبور هستیم از سرزنش کردن خود به دلیل عوامل که هیچ کنترلی بر آن‌ها نداریم، دست برداریم؛ یکی از آن دلایل، ناباروری است. گناه، خشم و شرم احساسات طبیعی هستند که هر فردی در زندگی آن‌ها را تجربه می‌کند، اما این که اجازه بدهیم این احساسات کنترل زندگی و روابط ما را در دست بگیرند روش صحیحی نیست. ما اغلب فراموش می‌کنیم چه آسیب‌هایی دیده ایم، آن گاه که عنان اختیار زندگی خود را در اختیار احساساتی که تمام وجودمان را در برگرفته بود، گذاشتیم. پس جلوی احساسات خود را نگیرید، آن‌ها را لمس کنید و حتی اگر لازم شد احساسات خود را در آغوش بگیرید؛ اما در آخر از آن‌ها عبور کنید و پشت سر بگذارید. این تنها راهی است که باعث می‌شود شما و همسرتان در راه پیش رو بتوانید دوام بیاورید، شما مجبورید دست در دست هم و شانه به شانه یکدیگر این راه را طی کنید و بر ناباروری غلبه کنید. به همین منظور قصد داریم در ادامه مقاله چگونگی حمایت از افرادی که دچار ناباروری هستند را با شما در میان بگذاریم.

لطفا از فیل در اتاق تاریک فرار نکنید زمان‌های زیادی خواهد رسید که شما احساس می‌کنید مجبور هستید به طور غیر مستقیم درباره تجربه‌های دردناک دوستان خود صحبت کنید و از صحبت کردن مستقیم درباره فرزندان تان و تجربیاتی که با آن‌ها داشته اید خودداری کنید؛ فقط برای این که آن‌ها احساس بهتری داشته باشند. اما شما باید آگاه باشید که اگر فرزندان شما احساس کنند شما درباره موقعیت آن‌ها دست به عصا هستید، باعث افزایش خودآگاهی و احساس شرم بیشتر در آن‌ها می‌شوید. شما فقط به آن‌ها یادآوری می‌کنید که مخمصه‌ای به نام ناباروری که در آن گرفتار شده اند چگونه به زندگی شما رسوخ کرده و کاملا آن را تحت تاثیر قرار داده است. به آن‌ها احترام بگذارید و از این مساله فرار نکنید. این حتما به این معنی نیست که آن‌ها دوست دارند در مورد این مشکل صحبت کنند، اما به یاد داشته باشید این احساس ناراحتی شما بیشتر آن‌ها را آزار می‌دهد. آن‌ها همیشه به دلداری دادن احتیاج ندارند، اما احتیاج دارند مطمئن باشند هرگاه به شما احتیاج داشتند، شما در دسترس شان هستید. این مساله نکته بعدی است که مطرح می‌کنیم: همه چیزی که نیاز دارند شانه‌ای است که به آن تکیه کنند کنار آمدن با ناباروری بسیار خسته کننده است، هم از لحاظ فیزیکی و هم از لحاظ احساسی. اغلب همه چیزی که افراد نابارور احتیاج دارند این است که مقداری بارشان را سبک کنیم، حالا می‌خواهد یک فعالیت فیزیکی باشد، مانند این که پیشنهاد کنیم آن‌ها را با ماشین خود تا کلینیک ناباروری برسانیم، یا فقط آن‌ها را از این تنش و مشکلاتی که گرفتارش هستند، با رفتن به یک سفر به کوه یا دریا، از آن‌ها دور کنیم. گاهی کافی است دست کسی که دچار باروری است را بگیرید و با او راه بروید. یادتان باشد به خاطر احساس شان با آن‌ها اوقات تلخی نکنید، به خصوص اگر عصبانی هستند. به آن‌ها این حق را بدهید که احساس خشم کنند. دانستن این حقیقت که به درد تنها هدفی که از لحاظ طبیعی برایش به این دنیا آمده اند، یعنی ادامه حیات نمی‌خورند بی اندازه رنج آور است، انقدر زیاد که انگار عزیزترین فرد زندگی شان را از دست داده اند. درد و رنجی که زندگی شما را تغییر می‌دهد. این درد و رنج به اوج خود می‌رسد هنگامی که در شبکه‌های اجتماعی دوستان خود را می‌بینند که پست‌هایی مربوط به اولین سونوگرافی، تولد فرزندان شان و اولین کار‌های فرزندان آن‌ها را می‌بینند؛ البته منظور ما این نیست که افراد باید به خاطر آن‌ها خوشحالی خود را با دیگران به اشتراک نگذارند، بلکه باید بدانید اگر این دوستان آرام و گوشه گیر شده اند چه دلیل دارد. آن‌ها از شما متنفر نیستند، بلکه فقط درآرزوی آن چیزی که شما دارید هستند و با ناباروری می‌جنگند؛ این مساله اغلب حفظ روابط را بسیار سخت می‌کند. آگاه باشید که به احتمال زیاد آن‌ها سعی می‌کنند از روابط اجتماعی فاصله بگیرند، اما شما باید سعی کنید از این کار جلوگیری کنید. افسردگی چاله خطرناکی است که همراه ناباروری می‌آید، علی الخصوص اگر فردی مجبور شود تنها در این چاله بیفتد. شما باید آن‌ها را از این چاله بیرون بکشید و از آن دور کنید؛ به آن‌ها یادآوری کنید علی رغم این موضوع که نابارور هستند، هنوز دنیا پر از شگفتی هاست و هنوز می‌شود یک زندگی عالی با تجربیات منحصر به فرد داشت. اگر عزیزان شما به دلیل این موضوع احساس شرمندگی می‌کنند، این وظیفه شماست که به آن‌ها یادآوری کنید هیچ دلیلی برای شرمندگی وجود ندارد؛ به آن‌ها این اطمینان را بدهید که تقلا کردن آن‌ها چیزی از انسان بودن آن‌ها کم نمی‌کند. آن‌ها به پشتیبانی احتیاج دارند که برایش اهمیت نداشته باشد چه در سر آن‌ها می‌گذرد، بلکه در هر حالتی پشتیبان شان باشد. افرادی که دچار ناباروری هستند، نیاز دارند که بتوانند همه نا امیدی ها، ترس‌ها و نگرانی هایشان را بیرون بریزند. اگر شما نتوانستید همیشه نقش آن شخص را بازی کنید، به آن‌ها کمک کنید تا عضو گروه‌هایی بشوند که افراد متخصص و ابزار این کار را دارند، تا بتوانند به آن‌ها کمک کنند. گروه‌های پشتیبانی آنلاین زیادی هستند که یک شخص می‌تواند از آن‌ها در مورد کل فرایند حاملگی و احساسات و مشکلاتی که در این مدت با آن رو به رو می‌شود، اطلاعات و پشتیبانی بگیرد. شاید جایی هم باشد که در مورد امید دادن به افراد همین کار را انجام دهد. کورسوی امیدی در افراد نابارور ایجاد کنید ناباروری باعث می‌شود یک شخص کاملا احساس تنهایی و شکست خوردگی داشته باشد؛ آن‌ها در حال نبردی نامرئی هستند، با اسلحه‌هایی که ممکن است همیشه به کار آن‌ها نیاید. این بر عهده شماست که به آن‌ها اطمینان بدهید که علی رغم احساسی که دارند، تنها نیستند و هزاران انتخاب دیگر برای آن‌ها هست تا آن میل درونی خود را از راه دیگری بیان کنند. اگر درمان IVF یا لقاح آزمایشگاهی نتیجه بخش نباشد، باید به عزیزانتان کمک کنید تا بدانند که این تنها حاملگی نیست که آن‌ها را تبدیل به پدر و مادر می‌کند، بلکه تربیت کردن و مراقبت از فرزند است که شما را تبدیل به والدین می‌کند، حال از طریق حاملگی، فرزند خواندگی، از طریق عضویت در گروه‌هایی که از بچه‌های یتیم نگهداری می‌کنند، یا از داوطلب شدن برای کمک به بچه‌های ناتوان جسمی. همچنین به آن‌ها یادآوری کنید چند مورد مختلف وجود داشته است که غیر ممکن، ممکن شده است، جایی که معجزاتی در جلوی چشم زوج‌های مختلف اتفاق افتاده است. نه تنها آن‌ها را، بلکه خانواده و دوستانی که در این مسیر سخت همراه شان هستند را از ترسیدن برحذر کنید. یکی از این معجزات در مورد خانم محترمی که از لحاظ خونی خاله من است، اما برای من همچون خواهری بزرگتر و بهترین دوستم بوده است، رخ داد. من شما را با گفته‌های سارا تنها می‌گذارم و امیدوارم گفته هایش احساس امید بخشی در شما به وجود آورد و کورسوی امیدی باشد برای آن‌هایی که خود را در تاریکی گمشده می‌بینند. علی رغم این که دنیا می‌خواهد شما به چه چیزی باور داشته باشید، طرح بزرگتری از ما در این دنیا در جریان است و اغلب تنها کاری که شما باید انجام دهید این است که به این طرح بزرگتر باور داشته باشید که خیر و صلاح شما را می‌خواهد. این ایمان راسخ را در خودتان نگه دارید، بسیاری از مواقع این تنها اسلحه‌ای است که آن پیروزی را که دنبالش بودید برای شما به ارمغان می‌آورد. لطفا به یاد داشته باشید این گفته‌ها به عنوان نمادی از امید آورده شده است و به هیچ عنوان به دنبال تغییر دادن کسی نیست. این گفته ها، شهادتی امید بخش و صادقانه هستند که لازم است گفته شوند. درخواست من از شما این است که از این منظر به قضیه نگاه کنید و به آن احترام بگذارید: «درست قبل از این که معجزه اتفاق بیفتد نا امید نشوید.» این جمله مو را بر بدن من سیخ می‌کند و در همین لحظه که اینجا نشسته ام وجود خدا را حس می‌کنم. برای ۱۱ سال به جمله‌هایی انگیزشی مانند این نگاه می‌کردم و آن‌ها را به عنوان نقطه امیدی برای اشتیاق وافری که داشتم استفاده می‌کردم. بله اشتیاق داشتم. اشتیاق مادر شدن و مهم نبود چقدر تلاش کردیم، اما این مساله اتفاق نیفتاد. به من الهام شد که بچه‌ای خواهم داشت و باید اسم او را ریحانه بگذارم، که به معنی «گل خوشبو» است. باور داشتن به این الهام کمک زیادی به من کرد، اما بعضی روز‌ها نیز حالم را بدتر می‌کرد؛ مخصوصا روز‌هایی که کسی از اطرافیانم خبر حامله بودنش را می‌داد، انگار به من حس یتیم بودن دست می‌داد. سوال‌هایی از خودم می‌پرسیدم مثل «خدایا چرا؟ چرا همه آن چیزی که من اشتیاقش را دارم دیگران می‌توانند به دست بیاورند؟ چرا آن چیزی که قولش را به من داده بودی، نصیب آن‌ها می‌شود؟»، اما ناگهان احساس کردم باید به خدا در انجام این قول کمک کنم، احساس کردم باید کاری انجام دهم، احساس کردم نمی‌توانم منتظر بنشینم تا معجزه‌ای برای من رخ دهد. من و همسرم درمان IUI (تلقیح داخل رحمی) را انجام دادیم، باز هم ناموفق بود. این تلاش‌ها اثر خود را بر من گذاشت و تصمیم گرفتم مدتی از معالجات دست بکشم. من واقعا خسته شده بودم و از لحاظ احساسی تخلیه شده بودم و تمام روز و شب با این سوال طی می‌شد که چرا من دچار ناباروری هستم؟ چند روز بعد، مستقیما درگیر یک دزدی مسلحانه شدم! ما به خانه رسیدیم و چند مرد مسلح در خانه منتظر ما بودند. آن‌ها دست و پای مادر شوهرم و یکی از گارگران را داخل خانه بسته بودند. من به کنار دیوار رفتم و وقتی به گوشه دیوار رسیدم یکی از آن‌ها یقه من را گرفت و تفنگ را روی سر من گذاشت. داشت می‌گفت: «امروز قراره من تو را بکشم.» در حالی که من کاملا شوکه شده بودم، به یکباره بدون هیچ توضیحی، آرامشی تمام وجود من را فرا گرفت. آن‌ها به ما لگد می‌زنند و به اطراف پرت می‌کردند، ما را با طناب بسته بودند و پول ما را می‌خواستند. من آرام زیر لب شروع به خواندن دعا کردم، زیرا می‌دانستم این جدال با شیطانی است که کنترل آن از دست ما خارج است و به تنهایی قادر به شکست آن‌ها نیستیم. در کسری از ثانیه، این جواب به ذهنم رسید که این دلیلی بود که تو بچه دار نشدی، امروز ممکن است بمیری و اگر حامله بودی، بچه ات هم با تو می‌مرد. بعد از این فکری که به ذهنم رسید، اراده‌ای قوی در من ایجاد شد. ۱۰ دقیقه بعد، خانه در سکوت فرو رفته بود و آن‌ها فرار کرده بودند. ما شرایط شهر خود را می‌دانستیم، این روش دزدان در شهر ما نبود! وقتی که همه چیز تمام شد، من بسیار شکرگذار خدا بودم و فهمیدم که زندگی ام هدفی دارد. من همچنین فهمیدم که زمان من فرا رسیده است چند ماه بعد، من چند آزمایش دادم تا دکتر بفهمد چه دلیلی وجود دارد که من حامله نمی‌شوم. من و همسرم فکر می‌کردیم قرار است دکتر به ما بگوید که ما کیست یا آماسی در بدن شما پیدا کرده ایم و جای نگرانی نیست و به زودی درمان می‌شود. اما نتیجه چیزی نبود که ما فکر می‌کردیم: دکتر به ما گفت که بسیار متاسف است، اما من باید بچه دار شدن را فراموش کنم. دکتر چنین ادامه داد که شیپور رحمی من غیر طبیعی است و اگر با یک معجزه هم حامله بشوم، منجر به حاملگی بیرون رحمی خواهد شد. من و شوهرم در آن لحظه نابود شدیم. به خدا گفتم من دیگر کمکی به تو نمی‌کنم. من به خدا گفتم که می‌دانم او هیچگاه زیر قولش نمی‌زند و او قول یک بچه را به من داده است. هیچ چیزی در دنیا برای او بسیار بزرگ یا بسیار کوچک نیست و من می‌دانستم که خدا عاشق لحظاتی است که می‌تواند قدرتش را با معجزه به همه نشان بدهد. برای اولین بار در عمرم، احساس آرامشی عمیق داشتم. دیگر چه کاری از من بر می‌آمد؟ ۲ ماه بعد از این جریان، همسرم به من گفت: مطمئن است که من حامله هستم. من از این فکر احمقانه او عصبانی شدم که باز این موضوع را پیش کشیده است. همسرم من را مجبور کرد تست حاملگی بدهم و من فقط برای این که بتوانم به او بگویم «من که بهت گفته بودم»، این تست را انجام دادم. اما آن‌ها آنجا بودند: ۲ خط صاف... من حامله بودم! چطور ممکن بود؟ من به دیدن دکترم رفتم، قلبم از شدت هیجان به سرعت می‌زد. من در هفته پنجم حاملگی بودم! چشم‌های دکترم از تعجب گرد شده بود، خودم هم همین طور. من بسیار شکرگزار بودم. چون این کوچولو معجزه من است و همیشه به یادم می‌آورد که خداوند هرگز زیر قولش نمی‌زند. من از شما می‌خواهم که اگر مثل من دچار ناباروری هستید باز هم منتظر معجزه بمانید. ممکن است معجزه در راه شما باشد و منتظر اتفاق افتادن باشد. امیدوار باشید و ایمان و عقیده راسخ داشته باشید که هنوز معجزات به وقوع می‌پیوندند. برای تک تک شما عزیزان دعا می‌کنیم که مادر شدن را تجربه کنید. منبع: برترین‌ها
آیا این خبر مفید بود؟
بر اساس رای ۰ نفر از بازدیدکنندگان
جهت مشاهده نظرات دیگران اینجا کلیک کنید
copied