شمانیوز
شما نیوز

جرح‌و‌تعدیل در بداهه‌نوازی آزاردهنده است

طعم اصلی آلبوم بداهه‌نوازی است اما دلیل و انگیزه اصلی برای این کار این بود که خیلی از بداهه‌نوازی‌هایی که انجام می‌شود با ویرایش و ادیت زیاد است و جرح‌و‌تعدیل‌های استودیویی روی آن‌ها صورت می‌گیرد

جرح‌و‌تعدیل در بداهه‌نوازی آزاردهنده است

به گزارش شما نیوز ، مقداد شاه‌حسینی موسیقی را از سال۱۳۶۹ با ساز سه‌تار آغاز کرد. آواز را نزد افسانه رثایی ادامه داد و در ادامه مسیر هنری خود به دانشکده موسیقی دانشگاه هنر و معماری راه یافت. شاه‌حسینی در این سال‌ها از آموزه‌های اساتیدی همچون فخرالدینی، پورتراب، اسعدی، عمران، کیانی و طلایی در زمینه موسیقی غربی و ایرانی بهره برد. همچنین از آموزه‌های مرحوم سروستانی و سالک اصفهانی در زمینه آواز اصیل و طاهر یارویسی در زمینه تنبور یارسان بهره برد. پیش‌تر از وی آلبوم‌هایی با نام‌های «زبور تنهایی» و «در سایه‌سار مهتاب» منتشر شده و در پروژه‌های تصویری متعدد با عیار هنری قابل توجهی حضور داشته است. شاه‌حسینی به‌تازگی آلبوم «اوقات» که شامل چهار قطعه مفصل بداهه‌نوازی سه‌تار است را منتشر کرده است؛ آلبومی با حال و هوایی کاملا حسی‌ و دوری از فضاهای معمول بداهه‌نوازی‌های این روزها که نوازندگان در آن‌ها سعی می‌کنند حداکثر توان تکنیکی خود را نشان دهند. با مقداد شاه‌حسینی درباره این آلبوم گفت‌و‌گو کرده‌ایم.

چه شد که اقدام به تولید و انتشار آلبوم «اوقات» کردید و ایده اولیه آلبوم از کجا شکل گرفت؟

همان‌طور که در کاور آلبوم هم اشاره کرده‌ام طعم اصلی آلبوم بداهه‌نوازی است اما دلیل و انگیزه اصلی برای این کار این بود که خیلی از بداهه‌نوازی‌هایی که انجام می‌شود با ویرایش و ادیت زیاد است و جرح‌و‌تعدیل‌های استودیویی روی آن‌ها صورت می‌گیرد. بسیاری از آن‌ها را شاید کسی به‌طور زنده نتواند اجرا کند یعنی اغلب آلبوم‌های به‌ظاهر بداهه‌نوازی حاصل ادیت و برداشت‌های متعددی است که در استودیو انجام گرفته است. این موضوع برایم آزاردهنده بود و دوست داشتم اجرایی داشته باشم که بداهه به‌معنای واقعی باشد و در آن خبری از ادیت، جرح و تعدیل، روتوش و دوباره نواختن نباشد و همان وضعیت حال نوازنده در آن انعکاس یابد و بنابراین اگر به کار دقت کنید حتی یک ثانیه از قطعات را هم ویرایش نکرده‌ام؛ نه از چیزی کاسته و نه به چیزی افزوده‌ام یعنی پنج اجرا بوده که چهار اجرایش را در قالب چهار قطعه در آلبوم گذاشته‌ام.

تاکید خاصی روی تکنیک‌پردازی و انجام عملیات محیرالعقول روی ساز نداشته‌اید و چه‌بسا تاثیر همین بدون ویرایش بودن باشد، درست است؟

شاید نشود گفت کاملا اما تاحدودی تاثیر همان است. بقیه هم تاثیر برخی اساتید است مثلا روی ترجمه انگلیسی‌اش خیلی کار کردیم چون دو قطعه که به استاد لطفی و استاد هرمزی تقدیم شده، اغلب برای این تقدیم‌ها می‌نویسند به یاد فلانی یا به یاد بهمانی اما ما نوشتیم «با» یاد استاد محمدرضا لطفی چون در لحظه خلق ذهنیتم درگیر نوازندگی ایشان هم بوده است و نه آن‌که قطعه‌ای را بزنم و بعد بگویم خوب درآمده پس به کسی تقدیمش کنم. از سوی دیگر تفاوت در طول قطعات است. وقتی ما پنج دقیقه سخن می‌گوییم با زمانی که ۴۰دقیقه سخنرانی می‌کنیم در ۴۰دقیقه است که بی‌برنامگی سخن مشخص می‌شود و در مدت پنج‌دقیقه خیلی کسی متوجه شلختگی و بی‌برنامگی نمی‌شود. در بداهه‌نوازی هم این‌گونه است یعنی چون مدیوم‌های رسانه‌ای موسیقی هم خیلی کوتاه شده‌اند و یک‌دقیقه، سه‌دقیقه یا چهار‌دقیقه‌ای هستند، موسیقی سنتی را از فرم ۲۰ تا ۳۰ سال اخیر مثل بداهه‌نوازی‌های استاد علیزاده یا استاد لطفی خارج کرده‌اند. این اساتید ۴۰دقیقه می‌توانستند بداهه‌نوازی کنند و شلختگی هم در کارشان نباشد. توجه نداشتن و فقدان توانایی گاهی باعث می‌شود هر دو جنبه از بین برود یعنی هم تکنیک تحت‌الشعاع قرار بگیرد و هم انتقال حس و حال. وقتی شما قرار است ۴۰دقیقه بداهه‌نوازی کنید طبیعتا باید تکنیک‌تان را طوری در طول ۴۰دقیقه خرج کنید که متناسب باشد در صورتی که اگر بخواهید در پنج‌دقیقه ساز بزنید مجبور می‌شوید به ادیت و روتوش‌های استودیویی روی بیاورید. گرایش که در این کار داشتم همین انتقال حس و حال به دلایلی که گفتم، بود؛ چون یکی از قسمت‌های دیگری هم که در حال آسیب خوردن است همین فدا شدن حس‌وحال به نفع تمیزی و تکنیک‌پردازی است. این موضوع بسیار فراگیر شده است یعنی شما در بازار موسیقی با انبوهی از آثار مواجه می‌شوید که هیچ حسی به شما منتقل نمی‌کنند و نشنیدن یا شنیدن کار برای شنونده تفاوتی ندارد.

نوازندگی درواقع تبدیل به یک عمل مکانیکی می‌شود. این‌طور نیست؟

می توانم بگویم غیرانسانی؛ نه به معنای اخلاقی. منظور این است که دیگر رد پای انسان را در اثر حس نمی‌کنید و فقط اتکا به ماشین حس می‌شود. خودم صدابردار هم هستم و این توانایی را داشتم و برایم خیلی راحت بود که با روش‌های مختلف روی صدادهی و بهبود مکانیکی اثر کار کنم اما درصد خطا خودش یک عامل انسانی محسوب می‌شود و اصلا می‌تواند عامل جذابیت باشد و باعث می‌شود مترونوم کار را که می‌شنوید و پایین و بالا رفتن‌های حسی نرم کار اجازه شنیده شدن پیدا می‌کنند، مخاطب هم خیلی راحت‌تر می‌تواند این فضای انسانی را درک کند و حس بهتری بگیرد.

بداهه‌نوازی فی‌نفسه این‌گونه باید باشد.

بله، دقیقا. اکنون از این موضوع دور شده‌ایم. بداهه‌نوازی یا تبدیل شده به یک‌سری کارهای عجیب و غریب و محیرالعقول که فقط باید همه را پشت سر هم انجام بدهند و این‌که این تکنیک با بعدی چه ارتباطی برقرار می‌کند و با بعدی‌‌ها دیگر مسئله‌ای برایشان نیست و محلی از اعراب ندارد، همین که سریع و پشت سر هم هر تکنیکی که بلدند را اجرا کنند کافی است. دوم این که بی‌حس هم اگر بود اشکال ندارد و در ازایش می‌توانند بگویند ببینید چقدر کار تمیزی شده است؛ البته خیلی وقت‌ها این‌که کار تمیزی هم از آب درآمده باشد محل مناقشه است اما فرض می‌کنیم تمیز باشد که غالبا حسی ندارند. نکته سوم هم این است که خط داستانی شکل نمی‌گیرد. در بداهه‌‌نوازی روایت خیلی مهم است. مثلا در کشورهای همسایه که بداهه‌نوازی رونق دارد به‌عنوان مثال تقاسیم موسیقی عرب یا موسیقی ترکیه اگر نگاه کنیم می‌بینیم که روایت و سیر داستانی عنصر مهمی در موسیقی آن‌هاست؛ سنت بداهه‌نوازی ما هم این روایت را دارد اما متاسفانه روز‌به‌روز در حال کم‌رنگ‌تر شدن است.

فرمی که با ایجاد روایت در آلبوم شکل می‌گیرد بسیار اهمیت دارد و فکر می‌کنم شما علاوه بر این که در بداهه‌نوازی به این موضوع التفات داشته‌اید، در نام‌گذاری قطعات و آلبوم‌ هم سعی کرده‌اید آن را کامل‌تر کنید. نکته‌ای که در نام‌گذاری مشهود است این که ما پیش‌زمینه‌ای از «گاه» در تاریخ موسیقی داریم و مترادفش نام قطعات آلبوم شماست اما شما از این پیش‌زمینه استفاده نکرده‌اید و مسیر دیگری رفته‌اید. در این باره توضیح می‌دهید؟

بله، حتی شما اگر به کاور دقت کنید در ترجمه انگلیسی از واژه استفاده کردیم و نخواستیم کلمه را به‌کار ببریم. چون نمی‌خواستم معنایش بشود وقت‌های زمانی یا پاره‌های زمانی. بیشتر وقت درونی و انفسی بود. «مودز» یا همان اوقات، معنایی تقریبا معادل احوال می‌دهد. از «گاه» هم استفاده نکردم چون اولاً در این سال‌ها خیلی با این اسم کار کرده‌اند و دوم این‌که از فضای خصوصی‌تر، شخصی‌تر و درونی‌تر کمی فاصله می‌گرفت و تاریخی‌ترش می‌کرد. مقصود من آن معنای تاریخی گاه و زمان نبود. مقصود من درکی درونی از زمانی بود که حین بداهه‌نوازی اجرا می‌شود؛ نه لزوما زمان کرونولوژیک و نه لزوما زمان تاریخی که در موسیقی از آن استفاده می‌شود و سه‌گاه، چهارگاه و... برگرفته از همان روایت‌ها تلقی می‌شود.

شما در نواختن سازهای دیگری هم مثل تار، تنبور و عود هم تبحر دارید. در نواختن سه‌تار و به‌خصوص در این آلبوم، چقدر می‌توانید ردپای تاثیر تنبورنوازی، تارنوازی و یا حتی عودنوازی خودتان را حس کنید؟

قطعا بی‌تاثیر نیست. البته چون تنبور ربع‌پرده ندارد و فواصل مخصوص موسیقی ایرانی را ندارد و نیم‌پرده است که البته اکسنت و لهجه خودش را دارد و ارتباط زیادی با نیم‌پرده موسیقی کلاسیک ندارد، تاثیر زیادی بر خود قطعات نمی‌گذارد اما تکنیک نوازندگی تنبور گاهی تاثیر می‌گذارد مثلا تکنیک‌های دست‌راست مثل «شُر» و «دوتک» یا تکنیک‌های دست‌چپ مثل برخی کندن‌ها تاثیر خودش را می‌گذارد یا حتی لهجه برخی مقام‌ها. تار تاثیرش خیلی بیشتر است چون به هر حال تار و سه‌تار قرابت ذاتی با یکدیگر دارند و با تفاوت‌های تکنیکی و اجرایی از یک خانواده‌ هستند. عود هم تاثیرش ملموس است و پرداخت‌هایی که گاهی روی سیم‌های بم می‌کنم کاملا تاثیر نوازندگی ساز عود است. همچنین استفاده از سه‌تارهای دسته‌بلندتر برای بهره گرفتن از صداهای بم‌تر تحت تاثیر عود است چون همه قطعات را روی سه‌تار دسته‌بلند زده‌ام که کوک پایین را بهتر می‌شود رویش اجرا کرد و نرم‌تر درمی‌آید. سه‌تارهای کوک بالا و دسته‌کوتاه استفاده نکردم و به همین علت صدا بم‌تر می‌شود. مخصوصا قطعه آخر که شور است و با یاد استاد لطفی این مسئله برجسته‌تر است.

به‌خصوص که شور، نوا و اصفهان یعنی همه دستگاه‌هایی که در این آلبوم زده‌اید به‌جز سه‌گاه کم‌و‌بیش روی فواصل نیم‌پرده تنبور قابل اجراست.

به‌طور کامل خیر. مثلا شور را نمی‌شود اجرا کرد زیرا همه دستگاه‌ها و آوازها ربع‌پرده را دارند اما تنبور در جاهایی نزدیک می‌شود چون سیستم تنبور سیستم مقامی است نمی‌شود سیستم دستگاهی را روی آن پیاده کرد. بعضی از دستگاه‌ها شباهت‌های گویشی باهم پیدا می‌کنند مثل ماهور، شور و یا آواز اصفهان و چهارگاه. این‌ها هم فقط چند گوشه و فقط درآمدها را می‌شود استفاده کرد.

نکته‌ای درباره عود اشاره کردید که برای من پرسش به‌وجود آمد. در خاورمیانه و حتی در شمال آفریقا ساز عود بسیار فراگیر است و عرب‌ها توانسته‌اند زبان موسیقی خودشان را بسیار تعمیم‌پذیر و بین‌المللی کنند. این روزها شاهد هستیم در بسیاری از گروه‌های ورلدمیوزیک و جز از ساز عود و نوازنده‌های عرب یا ترک استفاده می‌شود. چرا ضریب نفوذ موسیقی ایرانی در سطح بین‌المللی این میزان کمتر از عرب‌ها و ترک‌هاست؟

این درست است اما باید یک نکته را در نظر بگیریم؛ این که همه این وسعتی که اشاره کردید مساحت بسیار زیادی است که همه تحت یک تئوری و یک طبقه‌بندی بررسی می‌شوند. مثلا اگر شما نزد یک نوازنده ترکیه‌ای بروید و از او بخواهید مقام حجاز را بزند، با همان پرده‌بندی و فواصلی می‌زند که یک عرب در مصر آن پرده‌بندی را می‌زند؛ درست است که زبان و یا لحن کلامشان متفاوت است اما سیستم موسیقی‌شان یکی است. ما به‌علت جداکردن موسیقی‌مان از فضای پیشاصفوی، فقط با جمهوری آذربایجان اشتراکات تئوریک داریم. ما در موسیقی ردیف‌دستگاهی به‌طور کامل یک چیدمان جدید به‌وجود آورده‌ایم. یعنی ما یک کشور هستیم که تولید می‌کنیم و آن‌ها بیست کشور هستند که فعالیت می‌کنند. البته که شکی نیست هم دولت‌ها و حکومت‌ها و هم رسانه‌هایشان به‌شدت از موسیقی‌شان حمایت می‌کنند اما ما به‌طور کامل از این امتیاز محروم هستیم. کما این که اگر نگاه کنید دوره‌هایی ما حضورهایی در برخی مناطق داشته‌ایم. ضمن این که نفوذهای نرمی هم داشته‌ایم مثلا با یک نوازنده معروف عود مکاتبه داشتم یعنی آقای علی جیهاد راسی که خیلی معروف هستند و در یوسی‌ال‌ای تدریس می‌کند. او به مقامی که عرب‌ها به آن مقام عجم می‌گویند نمی‌گفت عجم و به آن می‌گفت مقام ماهور یعنی اسم درست را به‌کار می‌برد. موسیقی ایرانی را گوش می‌کرد. نور براهم که اصلا گفته بود موسیقی ایرانی را خیلی دوست دارم و ردیف گوش می‌دهم؛ مشکاتیان را می‌شناخت و شنونده‌اش بود. تعداد آدم‌های خارج از ایران ما هم کم است؛ یعنی افرادی که بتوانند با فرهنگ‌های دیگر وارد گفت‌و‌گویی واقعی شوند تعداد زیادی نیستند. معدود افرادی نظیر کیهان کلهر هستند که می‌توانند با یک کامیونیتی کاملا غیرایرانی در ارتباط باشند و حتی با موسیقی‌هایی که خیلی از ما دور هستند مثلا دیابَتی که موسیقی آفریقایی است و خیلی از ما دور است می‌بینیم که استاد کلهر به‌راحتی در کنار آن‌ها ساز می‌زند. یا کسانی که از لحاظ جغرافیایی نزدیک هستند اما موسیقی‌هایمان دور است مثل شجاعت حسین‌خان. تصور می‌کنم مراوده و تعداد زیاد کشورها خیلی مهم است. همه کشورهای عربی مهرجان(فستیوال)‌‌های موسیقی برگزار می‌شوند که همه حوزه سیستمی موسیقایی‌شان را پوشش می‌دهند و حتی از ترکیه هم گروه و نوازنده دعوت می‌کنند. ما حتی درباره خود عود در کشورمان مشکلی که داریم این است که اغلب نوازندگان عود، نوازندگان تار و سه‌تاری هستند که عود هم می‌زنند. یعنی خیلی از امکانات همان عود را به‌کار نمی‌گیرند چون پس‌زمینه ذهنی‌شان از ابتدا آن ساز نبوده و اکنون دارند از همان ساز به‌صورت بم استفاده می‌کنند.

نکته خاصی هست که در پایان بخواهید درباره آلبوم به آن اشاره کنید؟

خیر. تنها در پایان میل دارم از آرش وطن‌خواه تشکر کنم که واقعا زحمت کشید و بدون حمایت‌هایش این کار به سرانجام نمی‌رسید.

سهند آدم‌عارف

آیا این خبر مفید بود؟
بر اساس رای ۰ نفر از بازدیدکنندگان
جهت مشاهده نظرات دیگران اینجا کلیک کنید
copied