جهان بعد از کرونا چگونه است ؟
شیوع گسترده ویروس کووید-۱۹ در سطح جهانی، باعث بوجود آمدن دو دیدگاه متفاوت و متقابل درباره نظم جهان پس از غلبه بر این ویروس شده است.
به گزارش خبرنگار شمانیوز و به نقل از خبرنگاران جوان : شیوع گسترده ویروس مرگبار کرونا در سطح جهان و تأثیرات عمیق این پدیدهِ تاکنون ناشناخته بر زندگی بشر به حدی رسیده که بسیاری از اندیشمندان و نظریهپردازان مشهور جهان، آن را «نقطهعطفی» در نظم بینالمللی میدانند و بیشتر آنها بر این امر تأکید دارند که جهانِ پساکرونا قطعاً با جهان کنونی ما تفاوت چشمگیری خواهد داشت، اما از سوی دیگر برخی نیز اصرار دارند که این کرونا تغییرات آنچنانی در نظم بینالملل ایجاد نخواهد کرد.
رابرت مالی ، رئیس و مدیر اجرایی اندیشکده « گروه بینالمللی بحران »، نیز با انتشار یادداشتی در پایگاه تحلیلی «پراجکت سیندیکت» در این مباحثه مشارکت کرده که ترجمه کامل این متن در ادامه میخوانید.
با توجه به تغییرات پدید آمده به دلیل شیوع جهانی ویروس کووید-۱۹ ، در نگاه اول به نظر میرسد این ویروس مقدماتی برای همکاری بینالمللی میان کشورهای مختلف جهان را فراهم آورده است، اما احتمالا با نگاهی عمیقتر متوجه شویم که بحرانهای مختلف میتوانند در تشدید و تسریع روندهای موجود در جهان نقش مهمی ایفا کنند و ممکن است این همهگیری به بومیگرایی بیشتر نیز منجر شود.
با دقت و تفکر بیشتر در دو دیدگاه مطرح شده در بالا با سوالی روبهرو میشویم که این روزها ذهن افراد زیادی در سرتاسر جهان را به خود مشغول کرده است، نظم جهانی پس از کرونا به کدام سمت میرود؟ آیا اتحاد و همبستگی جهانی افزایش خواهد یافت یا با بیگانههراسی و انزواگرایی بیشترِ جوامع روبهرو خواهیم شد؟
به موازات درگیری و نبرد جهانی با شیوع ویروس کووید-۱۹، دو موضع متفاوت از روایت جهانِ پس از کرونا و نظم جهانی وجود دارد که به ثمر نشستن هر کدام از این روایتها، نتایج متفاوت و گاهی دور از ذهن به دنبال دارد.
به منظور روشن شدن بیشتر این دو نقطه نظر در این گزارش به تعریف آنها و استدلالِ منطقِ نهفته در هر یک از آنها خواهیم پرداخت.
تعریف این دو روایت متفاوت چیست؟
روایت اول از نظم جهانیِ پس از کرونا بیانی بسیار صریح و قاطعانه دارد. بحران جهانی بهداشت نیاز به چندجانبهگرایی را افزایش داده و ناسیونالیسم (ملیگرایی) یا انزاوگرایی را غلط و ناعادلانه میخواند.
اما روایت دیگر از نقطه نظری مخالف به این مسئله نگاه میکند. بر اساس این دیدگاه، جهانیشدن و آزاد گذاشتن مرزهای جهانی به آسیبپذیری بیشتری در مقابل ویروس و دیگر تهدیدهایی که ممکن است جهان با آن روبهرو شود، میانجامد. افرادی که این دیدگاه را مطرح میکنند، باور دارند تلاشی که اکنون برای کنترل خطوط تأمین تجهیزات و وسایل محافظت شخصی به کار گرفته شده به این معنی است که هر کشور ابتدا باید به مراقبت و تأمین نیازهای خود بپردازد.
در نتیجه میتوان اینگونه برداشت کرد که افرادی که روایت اول را دنبال میکنند بر این باورند که برای مقابله با این همهگیری جهانی باید اتحادی بینالمللی ایجاد کرد.
اما در مقابل موافقان روایت دوم معتقدند امنیت بیشتر کشورها وامدار فاصله بیشتر میان آنهاست و کشورها باید از هم جدا باشند.
استدلال منطق نهفته در دو روایت
نگاه ابتدایی به این همهگیری بیان کننده این است که شیوع جهانی این ویروس کشورها را به رویکردی بینالمللی و هماهنگ سوق میدهد. به عبارتی، این ویروس در مرزهای کشورها متوقف نمیشود پس نباید پاسخ به آن محدود و یک جانبه باشد.
این منطق استدلالی از منظر بهداشت جهانی معقول به نظر میرسد. یعنی اگر ویروس کرونا در کشوری بماند، تهدید جهانی محسوب شده و مشارکت بینالمللی نیاز دارد. به عبارتی، هر چه کیتهایِ تشخیص و در آینده، واکسن و داروهای کرونا بیشتر باشد و در اختیار همگان قرارگیرد، زودتر شاهد پاکشدن جهان از آلودگی به این ویروس خواهیم بود. همچنین بر اساس این روایت میتوان گفت با به اشتراک گذاشتن دانش علمی، داروها و واکسن زودتر کشف خواهند شد. یا همکاری در وضع قوانین فاصلهگذاری اجتماعی و محدویت سفرها در ابعاد جهانی، به کشورهای مختلف برای راحتتر پشتسر گذاشتن بحران کمک خواهندکرد.
به نظر میرسد این ویروس مرگبار تلاشی جهانی میطلبد تا جهان با فشارهای اقتصادی در بیشتر کشورهای دنیا و فروپاشی برخی کشورها و شکست آنها مقابله کند. همچنین اگر در مقوله مهاجرت، قوانین بینالمللی در نظر گرفته نشود و همکاری جهانی در میان نباشد، میتواند به هرج و مرج منجر شده و فرصتی برای سوء استفاده از این موقعیت برای از بین بردن نظم جهانی ایجاد کند.
در نهایت، دنبالکنندگان این دیدگاه باور دارند با منطق اقتصادی روشنی که در این روایت مطرح است، کشورهای دنیا ملزم به کمک به کشورهایی خواهند بود که ضربه اقتصادی کرونا در آنها شدید بوده است، زیرا دنیا با سقوط و آسیب شدید اقتصادی روبهرو خواهد شد.
با اینحال، این همهگیری را میتوان از دیدگاهی مخالف نیز مشاهده کرد و باور داشت شیوع جهانی کرونا به تقویت روایت دوم کمک میکند. برای استدلال این دیدگاه باور بر این است که بحرانها به تشدید و سرعت بخشیدن به روندهای موجود در جهان کمک میکنند و بحرانهای شدیدی مانند شیوع جهانی ویروس کووید-۱۹ میتوانند نقطه عطفی برای این روندها در مقیاسی جهانی باشند.
به عبارتی، همهگیری جهانی کرونا زمانی صورت گرفته که در دوره مقاومت پوپولیستی (عوامگرایانه) و بومیگرایانه در مقابله با مفهوم جهانیشدن هستیم. همچنین بحث نظم جهانی پس از جنگ نیز، به دنبال نابرابری، در داخل کشورها و بین آنها با هم وجود دارد.
سیستم اقتصاد جهانی که پس از پایان جنگ سرد پدید آمد، وامدار منفعت عدهای کم در ازای هزینههای گزاف افرادی بیشمار بود. همچنین، سازمان ملل متحد به انعکاس روابط بر پایه قدرت و انکار وجود اعتراض از سوی کشورهای جهان سوم میپردازد.
به موازات این مسائل، از زمان بحران مالی سال ۲۰۰۸ (سال ۱۳۸۷) که به گفته بسیاری از اقتصاددانان بدترین بحران مالی از زمان رکود بزرگ یعنی دهه ۱۹۳۰ بوده، نارضایتی اجتماعی-اقتصادی، منجر به شکلگیری مواضع پوپولیستی، بومیگرایانه و اقتدارگرایانهای در کشورهایی نظیر روسیه، ترکیه، مجارستان و یا حتی آمریکا و برزیل شده است. همهگیری جهانی ویروس کرونا میتواند به راحتی این روندها را سرعت بخشیده و تشدید کند.
از یک منظر میتوان با توجه به این روند انتظار داشت که در ماهها و سالهای آینده همبستگی بینالمللی چیزی جز تجملی دور از دسترس نباشد. با انعقاد قراردادهای اقتصادی ملی، دولتها تنها برای تأمین نیازهای مردم خود تلاش خواهند کرد. رهبران سیاسی نیز به سختی میتوانند بودجههایی برای کمک به توسعه خارجی، سازمانهای بینالمللی بهداشت و پناهندگان تخصیص دهند. با این حساب، پیشبینی میشود سرخوردگیهای داخلی در درون کشورها به نارضایتی و سرخوردگی بیشتر در ابعاد بینالمللی خواهد انجامید.
علاوه بر این شیوع جهانی کرونا ثابت کرد این فرضیه که آمریکا روزی بر تمامی کشورها سلطه جهانی پیدا خواهد کرد، امکانناپذیر است. زیرا دونالد ترامپ، رئیس جمهور آمریکا در این همهگیری نشان داد حتی قابلیت اداره کشور خود را هم در بحرانهای بزرگی مانند کرونا ندارد.
اما در نقطه مقابل، چین که بخشندگی و روحیه همکاری خود را در زمان این همهگیری نشان داد، ممکن است قدمی به سوی رهبری جهانی بردارد. از طرفی نیز ممکن است به دلیل ضربه شدید اقتصادی ناشی از شیوع کرونا خود را قادر به رهبری ندانسته و از این کار کنارهگیری کند.
در نتیجه، حتی اگر باور داشته باشیم یک کشور بر جهان مسلط میشود، ناامیدی اقتصادی و اجتماعی شکلگرفته از شیوع جهانی ویروس کووید-۱۹ به تقویت گرایشهای بومیگرایی و زنوفوبیک (بیگانههراسی، تبعیض و نفرت از افراد خارجی) خواهد انجامید.
آیا امکان شکلگیری یک حکومت واحد جهانی وجود دارد؟
در پاسخ به سوالی که در خصوص ایجاد یک حکومت واحد جهانی پس از کرونا پرسیده میشود باید گفت احتمال آن وجود دارد. حتی قبل از اتمام جنگ جهانی دوم، متفقین قوانین نظم جهانی برای پس از جنگ را تدوین کردند تا از درگیری دوباره میان کشورها جلوگیری کنند. از این قوانین با نام نظم نوین جهانی (تئوری توطئه) یاد میشود که ضعفهای بسیاری نیز داشت. این مسئله به ایجاد توهم حاکمیت جهانی منجر شد. به عبارتی حکومتی تمامیتخواه برای سلطه بر تمام دنیا ایجاد خواهد شد، حکومتی که جایگزین حاکمیت تمامی کشورهای مستقل جهان شود.
البته سیستمی که پس از دهه ۱۹۴۰ بوجود آمد به مراتب به سیستم پیش از آن ارجح بود. با در نظر داشتن این مسائل، در سال ۲۰۲۰ برای تدوین نظمی جهانی، فقط باید به این فکر بود که برنامهای تنظیم شود تا پاسخگوی نگرانیهای روزافزون به مسئله نابرابری بوده و به وسیله آن تمامی کشورهای جهان بتوانند صدایشان را به گوش جهانیان برسانند. در این میان ممکن است به دنیایی جدید قدم بگذاریم که در آن آزادی همگانی جایگزین نظم کنونی و قوانین حال حاضر دنیا شود.
در پایان میتوان نتیجه گرفت شیوع جهانی بیماری کووید-۱۹ جنبههای مختلف مواجهه با بحرانی جهانی با داشتن سیستم اقتصادی ناکارآمد را بر همگان آشکار کرده است. بدترین شکل عواقب این شیوع میتواند مواجهه با بحران بعدی بدون حضور هیچ سیستم اقتصادی در جهان باشد.