یکی از مهمترین شاخههای مدیریت در علم مدرن امروزی، شاخه مدیریت شهری است. ترکیب مدیریت و شهر، مفهوم ساماندهی به امور مربوط به برنامه ریزی، سازماندهی، بسیج منابع و امکانات، هدایت و کنترل، در محدوده شهر را تداعی میکند. شاید بتوان مهمترین اهداف مدیریت شهری را در ارتقای شرایط کار و زندگی همه جمعیت شهر با توجه به افراد و گروههای کم درآمد، تشویق توسعه اقتصادی و اجتماعی پایدار و حفاظت از محیط کالبدی شهر دانست. در این گزارش ابتدا جستاری خواهید خواند در باب ماهیت و چند و چون مبحث مدیریت شهری و متعاقبا بررسی مسئله ترافیک به عنوان یکی از حادترین معضلات در شهرهای بزرگ و راهکارهایی که این علم جامع الطراف یعنی مدیریت شهری پیش پای ما میگذارد. اگر مدیریت، به درختی تشبیه شود که شاخههای گوناگونی، مانند مدیریت صنعتی، مدیریت مالی و چون اینها، دارد، یکی از شاخههای جدید این درخت، مدیریت شهری است. روشن است که مشخصات و ساختار نهادهای قانونی اداره کننده شهر، از کشوری به کشور دیگر، تفاوت دارد و هر جامعهای، با توجه به ساختار اقتصادی، اجتماعی و سیاسی خود، تعریف یا تلقی ویژه ای از
مدیریت شهری دارد. معیارهای شناسایی شهر، از گونههای غیر خود، به طور معمول، میزان جمعیت، شغل غالب مردم ساکن، وجود شهرداری و مواردی اینگونه بودهاست. امروزه، شهرها، از دو جنبه، اهمیت یافته اند: یکی، بعنوان مرکز تجمع گروه عظیمی از مردم و دیگری بعنوان عمده ترین بازیگر نقش اقتصادی، در کل اقتصاد ملی. از اینرو، باید به مسائل و مشکلات آنها، توجه بیشتر و دقیق تر کرد. زیرا، در حالتی که برنامهریزی دقیق و درست، سبب رشد اقتصادی، تثبیت سیاسی و افزایش مشارکت شهروندان درامور شهرها میگردد، شکست در حل مشکلات و مسائل شهری، سبب رکود اقتصادی، نارضایتیهای اجتماعی و سیاسی، فقر، بیکاری و تخریب محیط زیست خواهد شد. ترکیب مدیریت و شهر، مفهوم ساماندهی به امور مربوط به برنامه ریزی، سازماندهی، بسیج منابع و امکانات، هدایت و کنترل، در محدوده شهر را تداعی میکند. استرن steren، در سال ۱۹۹۳ میلادی، طی مقالهای در نشریه شهرها Cities بیان میکند که اصول کلی برای فهم مدیریت شهری وجود ندارد و مفهوم اصلی این واژه بسیار گیج کنندهاست. مدیریت شهری با توجه به سلیقهها، ادارک افراد و همچنین اقتضای سیاسی - اجتماعی زمانهای مختلف معانی متفاوت
داشتهاست. چنانچه ما در زمان کنونی نیز این اختلاف معانی ومفهوم را کاملاً شاهد هستیم. برنامه ریزی اجتماعی، از دهه ۱۹۶۰ میلادی رواج یافت. در آن دهه، دولت و مدیران شهرهای بزرگ دریافتند که ناآرامیهای اجتماعی مانند قومی، نژادی و طبقاتی؛ تهدیدی برای پایداری اقتصادی و سیاسی در شهرها است. از اینرو، مقوله برنامه ریزی اجتماعی، اقبال و رواج یافت. در واقع، برنامه ریزی اجتماعی، به عنوان نشانهای از برابری طلبی و مشارکت جویی دولت و مدیران شهر، تفسیر شد. با این حال نقطه شروع مدیریت شهری به معنای نوین آن را بایستی در تحولات دهه ۸۰ و ۹۰ میلادی جست. در این زمان و پس از دوره رکود نسبی دهه ۸۰ مضامین و مفاهیم جدیدی در ارتباط با نقش و وظایف دولتها به وجود آمد و دولت رفاهی که در دهه ۷۰ ناکارآمدی خود را در مواجهه با رخدادهای جاری در زمینههای فنی و اجتماعی نشان داده بود جای خود را به دولت حداقلی داد و دولتهای محلی در پرتو مدیریت نوین دولتی به توانمندساز بدل شدند. فرایند تمرکززدایی نیز در تبدیل مدیریت شهری به یک فعالیت قدرتمند و داراری اختیارات قانونی سرعت بخشید. در گام آخر تحلیل اندیشههای پوزیتویستی در مقابل تفکرات انتقادی و
ساختگرایانه در حوزههای اجتماعی و فرهنگی و شکست راه حلهای همسان در نقاط مختلف که از روی نمونههای غربی الگو برداری شده بودند (به عنوان نمونه طرحهای اقتصادی در امریکای لاتین) و تأکید بر حل مشکلات به صورت محلی در اهداف توسعه هزاره سبب تقویت بیش از پیش مدیریت شهری، علیالخصوص در کشورهای در حال توسعه شد. اهداف مهم مدیریت شهری عبارتند از ارتقای شرایط کار و زندگی همه جمعیت شهر با توجه به افراد و گروههای کم درآمد، تشویق توسعه اقتصادی و اجتماعی پایدار، حفاظت از محیط کالبدی شهر .
یک مدیر شهری باید بتواند در دنیای رقابتی نقاط قوت و ضعف شهر خود را شناخته و درصدد تقویت مزایای رقابتی آن برآید. از این رهگذر است که شهر میتواند نقطه قابل اتکایی در شبکه جهانی شهرها بیابد و کارکردهای خود را در نظام سرمایه داری بینالملل بهبود بخشد. بدین ترتیب «مدیر شهری» با «مدیر شهرداری» تفاوتهای بسیار دارد چه اینکه اولی مسئول ارتقای قابلیتها و توانمندیهای شهر و شهرنشینان است در حالیکه دومی بیشتر مجری است و پاسخگویی آن تنها محدود به نحوه عملکرد است و نه نتایج و پیامدها. بسیاری، معتقدند که جامعه آینده، جامعهای شهر نشین خواهد بود. بنابراین، شهرها به جای این که مکانهایی بی ثمر برای سرمایه گذاری اقتصادی یا تراکم کارگران بیکار با انبوه مشکلات اقتصادی، اجتماعی و محیط زیستی باشند؛ باید که به مراکز رشد و پویایی اقتصادی و اجتماعی، در چارچوب ملی، بدل شوند. این مراکز، باید که آفرینشگر فرصتهایی ارزنده برای رفاه و توسعه نه تنها جمعیت ساکن در آن، بلکه جمعیت تمامی کشور باشد. وظایف کنونی مدیریت شهری (صرف نظر از تنوع و اختلاف در نظامهای اجتماعی و سیاسی گوناگون)، تنها محدود به مواردی از قبیل برنامه ریزی، خدمات
رسانی، مدیریت فرهنگ محلی، انجام پروژههای عمرانی و... نمیشود. بلکه جهت دهی فعالیتهای شهری و ترسیم چشم انداز شهر در راستای دستیابی به توسعه پایدار از جمله مهمترین وظایف مدیران شهری به شمار میرود. یک مدیر شهری باید بتواند در دنیای رقابتی نقاط قوت و ضعف شهر خود را شناخته و درصدد تقویت مزایای رقابتی آن برآید. از این رهگذر است که شهر میتواند نقطه قابل اتکایی در شبکه جهانی شهرها بیابد و کارکردهای خود را در نظام سرمایه داری بینالملل بهبود بخشد. بدین ترتیب «مدیر شهری» با «مدیر شهرداری» تفاوتهای بسیار دارد چه اینکه اولی مسئول ارتقای قابلیتها و توانمندیهای شهر و شهرنشینان است. در حالیکه دومی، بیشتر مجری است و پاسخگویی آن تنها محدود به نحوه عملکرد است و نه نتایج و پیامدها. بسیاری، معتقدند که جامعه آینده، جامعهای شهر نشین خواهد بود. بنابراین، شهرها به جای این که مکانهایی بی ثمر برای سرمایه گذاری اقتصادی یا تراکم کارگران بیکار با انبوه مشکلات اقتصادی، اجتماعی و محیط زیستی باشند؛ باید که به مراکز رشد و پویایی اقتصادی و اجتماعی، در چارچوب ملی، بدل شوند. این مراکز، باید که آفرینشگر فرصتهایی ارزنده برای رفاه و
توسعه نه تنها جمعیت ساکن در آن، بلکه جمعیت تمامی کشور باشد. امروزه، شهرها از دو جنبه اهمیت یافتهاند: یکی بعنوان مرکز تجمع گروه عظیمی از مردم، دیگری بعنوان عمده ترین بازیگر نقش اقتصادی، در کل اقتصاد ملی. از اینرو، باید به مسائل و مشکلات آنها، توجه بیشتر و دقیق تر کرد. زیرا، در حالتی که برنامه ریزی دقیق و درست، سبب رشد اقتصادی، تثبیت سیاسی و افزایش مشارکت شهروندان درامور شهرها میگردد، شکست در حل مشکلات و مسائل شهری، سبب رکود اقتصادی، نارضایتیهای اجتماعی و سیاسی، فقر، بیکاری و تخریب محیط زیست خواهد شد. شهرهای بزرگ را میتوان، یک سازمان بزرگ دانست. در این سازمان، مجموعهای از نهادها و شیوهها، در تعامل برای دستیابی به اهداف هستند. امروزه، مشارکت و تعامل، مفاهیمی محوری در مدیریت شهری اند. مدیریت شهری میکوشد تا بین نهادهای عمومی، خصوصی و مدنی، رقابت و توازن ایجاد کند. همچنین، میکوشد تا بین سه وجه سیاسی، اقتصادی و اجتماعی، تعادل و هماهنگی فراهم نماید تا زمینههای پیدایی شهر یکپارچه را فراهم کند. مفهوم حکمرانی پیچیده ومناقشه برانگیز است. پیش از آنکه به حکمرانی خوب بپردازیم باید دید که حکمرانی چیست؟ از نظر
برنامه توسعه سازمان ملل متحد حکمرانی عبارتست از "استفاده از اختیارات قانونی در حوزههای سیاسی، اقتصادی و مدیریتی (اجرایی) برای اداره امور کشور در همه سطوح آن. حکمرانی در بر گیرنده سازو کارها، فرایندها و نهادهایی است که از طریق آنها شهروندان منافع خود را مطالبه مینمایند، حقوق قانونی خود را میطلبند و اختلافات خود را حل وفصل میکنند."
اضافه شدن لغت «خوب» سبب پیچیده تر شدن اوضاع میگردد. افراد، سازمانها، حکومتها و حاکمان حوزه شهری هر کدام با توجه به منافع و تجارب خود اقدام به ارائه تعریفی از حکمرانی خوب مینمایند. از دیدگاه کمیته اسکان سازمان ملل متحد، برنامه ریزی استراتژیک و فرایند تصمیم گیری فراگیر کلیدهای اصلی در حکمرانی خوب و پایدار در شهرها به شمار میروند. از نظر این کمیته: "حکمرانی شهری مجموعهای از افراد، نهادها، بخش عمومی و خصوصی است که امور شهر را برنامه ریزی کرده و اداره مینمایند. در واقع فرایندی مستمر از تطبیق و همسو سازی منافع متضاد و متفاوت افراد و گروههاست. این فرایند شامل نهادهای رسمی و غیر رسمی و نیز سرمایه اجتماعی شهروندان است. حکمرانی شهری پیوندی نا گسستنی با رفاه شهروندان دارد. حکمرانی خوب شهری باید شهروندان را در دسترسی به مزایای شهروندی یاری رساند." با این حال نقطه شروع مدیریت شهری به معنای نوین آن را بایستی در تحولات دهه ۸۰ و ۹۰ میلادی جست. در این زمان و پس از دوره رکود نسبی دهه ۸۰ مضامین و مفاهیم جدیدی در ارتباط با نقش و وظایف دولتها به وجود آمد و دولت رفاهی که در دهه ۷۰ ناکارآمدی خود را در مواجهه با رخدادهای
جاری در زمینههای فنی و اجتماعی نشان داده بود جای خود را به دولت حداقلی داد و دولتهای محلی در پرتو مدیریت نوین دولتی به توانمندساز بدل شدند. فرایند تمرکززدایی نیز در تبدیل مدیریت شهری به یک فعالیت قدرتمند و داراری اختیارات قانونی سرعت بخشید. حکمرانی خوب دارای ۸ مؤلفه اصلی است. این مؤلفهها عبارتند از مشارکتی بودن، اجماع محوری، پاسخگویی، شفافیت، مسؤلیت پذیری، کارایی و اثر بخشی، جامعیت و عدم تبعیض میان شهروندان و نهایتاً حاکمیت قانون. حکمرانی خوب تضمین کننده کمینه شدن فساد، احترام به نظر اقلیتها و اقشار آسیب پذیر در انجام تصمیم گیری است. همچنین حکمرانی خوب در قبال نیازهای کنونی و آینده جامعه مسؤل است حکمرانی خوب در حکم محور اصلی فعالیتهایی است که در جهت افزایش مصالح عامه جامعه صورت میپذیرند. راهکارهای مدیریت شهری درباب جلوگیری از ترافیک همچنان که شهرها گسترش مییابند، به تعداد خودروهایی که فضای خیابانها را اشغال میکنند، هم اضافه میشود و افزایش حجم ترافیک به یک مشکل اساسی تبدیل میشود. برخی از راهکارهای حل این معضل، شامل گسترش حمل و نقل عمومی، توجه ویژه به برنامهریزی شهری و اجباری شدن
استفاده از خودروهای همگانی برای جابهجایی کارمندان و پرسنل سازمانها و ادارهها است. حمل و نقل عمومی یکی از راههای مقابله با ترافیک، پرداختن ویژه به حمل و نقل عمومی است. استفاده از مسیرهای ویژه برای اتوبوس، احداث پارکینگ و ارائهی خدمات به شهروندانی که خودروی خود را در این پارکینگها میگذارند و از سیستمهای حمل و نقل عمومی برای رفتن به مراکز اصلی شهر استفاده میکنند، سرمایهگذاری برای ایجاد سیستمهای حمل و نقل عمومی سریع مثل مترو یا اتوبوسهای تندرو، از راههای مدیریت ترافیک هستند. برنامهریزی شهری یکی از مسائلی که موجب افزایش حجم ترافیک میشود، گسترش شهرها و جابهجایی روزانهی افرادی است که در مناطق حومهی شهر زندگی میکنند و به مراکز اصلی شهر رفت و آمد مینمایند. این سفرهای روزانه از حومه به مناطق مرکزی شهر، موجب گسترش ترافیک و مشکلات ناشی از آن میشود. ایجاد اماکن اقامتی موقت در مراکز اصلی شهر برای اسکان چند روزهی این افراد و کاهش رفت و آمد آنها از محل کار به مناطق مسکونی خود، میتواند تا حدی مشکلات ترافیک را کاهش دهد. استفاده از خودروهای همگانی برای سازمانها و ادارهها در
برخی از شهرهای بزرگ، اجرای این طرح در مدیریت ترافیک بسیار موثر بوده است. اجباری شدن استفاده از خودروهای عمومی برای دانش آموزان و کارکنان مدارس، مراکز تجاری و فروشگاهها، دانشگاهها و سایر سازمانها برای رفت و آمدشان به محل کار، در ترویج فرهنگ استفاده از وسایل نقلیهی عمومی بسیار موثر است. ترافیک همواره در مناطق شهری وجود دارد. برنامهریزان شهری و مسئولان اجرایی و شهروندان، همگی بر ضرورت حل معضل ترافیک اتفاق نظر دارند. عاملی که مسئله را پیچیدهتر میکند، به توافق نرسیدن بر نوع راه حل است. ضمن این که فضای شهرها معمولا بر اساس طرحهای مدیریتی سالها پیش طراحی شدهاند؛ در حالی که طرحها و تئوریهای جدید به سمت گسترش و ترجیح حمل و نقل عمومی بر خودروهای شخصی تغییر یافتهاند. در طرحهای جدید باید مناطق ویژه و جداگانهای برای عابران پیاده، دوچرخهسواران و موتورسواران اختصاص داده شود. طراحان شهری باید از طریق پروژههای دقیق به ایجاد فضای مورد نیاز جدید برای ساماندهی ترافیک بپردازند. برای طراحی و اجرای این طرحها به اطلاعات دقیق، تجزیه و تحلیل اطلاعات و بودجه نیاز است. راهکارها:
1- مناطقی که مشکل دارند و علت مشکل آنها را پیدا کنید. طراحی برخی از خیابانها به گونهای است که باعث توقف خودروها میشود و به اصطلاح راه را بند میآورد. این خیابانها را شناسایی کنید و به جمعآوری اطلاعات لازم و تحلیل آنها بپردازید. همچنین باید تعداد ماشینهایی را که در مناطق مختلف شهر به طور میانگین در رفت و آمد هستند، محاسبه کرد. در اکثر موارد، در همان خیابانهای دهها سال پیش، تعداد ماشینهای در حال رفت و آمد، چندین برابر شده است. در چنین مواردی یکی از اقدامات ضروری، ایجاد مسیر جدید تعریض خیابان است. 2- یکی از راههای تامین بودجه و همچنین کنترل کردن جریان ترافیک، دریافت عوارض و هزینه بابت عبور از برخی مناطق خاص و مرکز شهر است. 3- گسترش حمل و نقل عمومی همزمان با گسترش و تجهیز راهها هم از اقدامات لازم برای کنترل و کاهش ترافیک است. در مناطقی از شهرکه همیشه با معضل ترافیک روبهرو هستند، ایجاد یک سرویس حمل و نقل کارآمد و سریع، موجب کاهش قابل توجه تعداد خودروهای شخصی میشود. 4- الگوهای توسعهی شهری باید از جهت ایجاد سازمانها و ادارههای جدید و مکانهایی که محل تجمع افراد هستند، کنترل شوند. اگر
همهی سازمانها و ادارهها در مراکز اصلی شهر ساخته شوند، موجب افزایش ترافیک و عبور و مرور در این مناطق میشوند. بنابراین باید بخشی از این سازمانها را به حومهی شهر انتقال داد و ساختمانهای اداری جدید را در این مناطق ساخت. از این طریق میتوان حجم وسیعی از بار ترافیک را به مناطق حومه و اطراف شهر انتقال داد و ترافیک را در همهی نقاط شهر تعدیل کرد. ضمن اینکه در چنین وضعیتی باید سیستم حمل و نقل عمومی حومهی شهر را گسترش داد و تجهیز کرد. 5- توزیع مناسب و برابر امکانات و پیشرفتها در نقاط مختلف شهر، عامل مهمی در کاهش بار ترافیک در نقاط پر ازدحام شهر است. کلیهی امکانات رفاهی و شهری در مناطق مختلف شهر باید به صورت یکسان توزیع شود تا از جابهجاییهای شهروندان از نقاط محروم از امکانات به نقاط پیشرفته و مجهز شهری کاسته شود. 6- مطالعه و بررسی مناطق مختلف شهر از جهت تغییراتی که برای کنترل ترافیک در هر منطقه مورد نیاز است و مشخص کردن کوتاه مدت یا بلندمدت بودن ایجاد این تغییرات، بسیار ضروری است. در خصوص اجرای راهکارهایی که گفته شد، توجه به این نکتهها مهم و تاثیرگذار است: پرداخت عوارض ممکن است باعث کند شدن
سفرهای درون شهری و وقتگیر شدن برای رانندگان و به دنبال آن نارضایتی آنها شود. برای کاهش این مشکلات، میتوان از سیستمهای اتوماتیک و هوشمند برای پرداخت عوارض استفاده کرد و برای مثال میتوان عوارض عبور و مرور در برخی نقاط پرتردد شهری را برای مدت یکسال پرداخت کرد یا اینکه عوارض را برای همان روز از طریق آنلاین و اینترنتی پرداخت کرد. برای نمونه ترافیک در لندن با استفاده از سیستمهای هوشمند پرداخت عوارض در سال 2003، نسبت به قبل از آن به میزان 30 درصد کاهش یافته است. افزایش قیمت بنزین و هزینه و مشکلات پارک کردن خودرو در ساعتهای اوج ترافیک و ازدحام، همگی موجب گرایش رانندگان خودروهای شخصی به سمت استفاده از سیستم حمل و نقل عمومی است. اما سیستمهای حمل ونقل عمومی هم در صورتی جوابگوی نیاز شهروندان هستند که قابل اعتماد، کم هزینهتر و سریعتر از خودروهای شخصی باشند. - بایستی به همهی راههای حل معضل ترافیک توجه کرد و آنها را بررسی نمود و از بین همهی راهها، از شیوههایی که تغییر و تاثیر قطعی دارند و برای شهرها با ویژگیهایی که دارد، مناسبتر هستند، استفاده کرد. شاید برخی از طرحهای کنترل ترافیک، با توجه به
وضعیت و شرایط خاص شهر مورد نیاز ما، برای آن مناسب نباشد و نتیجهی معکوسی در پی داشته باشند. دلایل افزایش حجم ترافیک: برخی از دلایل افزایش ترافیک، ریشهای و زیربنایی و بلندمدت هستند و برخی دیگر، مقطعی و کوتاه مدت هستند. دلایل بلند مدت و زیربنایی طبق آمار موسسهی حمل و نقل ایالات متحده، 45 درصد از افزایش حجم ترافیک بر اثر دلایل زیربنایی و بلندمدت است. برخی از این دلایل، ظرفیت اندک و امکانات ناکافی، تقاضای نامحدود و مدیریت ناکارآمد امکانات است. ظرفیت اندک و تقاضای نامحدود با یکدیگر در ارتباط هستند؛ چرا که گنجایش اندک خیابان، موجب بالاتر رفتن تقاضای بدون پاسخ میشود و بر عکس افزایش تعداد خودروها، نیاز به افزایش ظرفیت خیابان را بیشتر نشان میدهد. دلایل مقطعی و کوتاه مدت برخی از دلایل مقطعی که موجب افزایش حجم ترافیک میشوند، وقایعی مثل تصادف، خراب شدن خودروها، عملیات ساخت و اصلاح جادهها، بد بودن آب و هوا و حوادث اورژانسی و موارد خاص هستند؛ طبق آمار موسسهی حمل و نقل ایالات متحده، تصادفها 25درصد، بدی آب و هوا 15درصد، عملیات راه سازی 10 درصد و حوادث اورژانسی 5 درصد در افزایش حجم ترافیک سهم دارند.
برای پیشگیری و حل معضل ترافیک که بر مبنای این دلایل افزایش مییابد، یکی از راههای موثر، ساخت راهها و گسترش خیابانها است که موجب افزایش گنجایش خیابانها و کاهش تقاضا در برخی مسیرها میشود. همچنین با کاهش زمان عملیات راهسازی و اصلاح خیابانها و تسریع در روند اجرای این عملیات، میتوان بخشی از بار ترافیک را کم کرد؛ اما برای برخی عوامل مثل بدی هوا، کار خاصی نمیتوان انجام داد.