عکس کمتر دیده شده پژمان جمشیدی
پژمان جمشیدی عکسی از خودش در کنار جواد عزتی و بهرام رادان منتشر کرده در جشنواره که نظر کاربران را به خود جلب کرده است.
فیلم رقص پژمان جمشیدی در یک سکانس از سریال تلویزیونی منتشر شده است. پژمان جمشیدی متولد 21 شهریور 1356 بازیکن اسبق تیم های فوتبال سایپا، پاس و پرسپولیس است. پژمان جمشیدی فوتبال خود را از باشگاه کشاورز تهران آغاز کرد و در تیم های سایپا ، پرسپولیس ، پاس تهران ، استیل آذین ، فولاد و ابومسلم نیز بازی کرد. پژمان جمشیدی سال 2111 زمان مربیگری میروسلاو بلاژویچ(ملقب به چیرو) در تیم ملی کشورمان برای دیدارهای مقدماتی جام جهانی 2112 کره و ژاپن به این تیم دعوت و جایگزین فرهاد مجیدی شد. پدر و مادر پژمان جمشیدی هر دو فرهنگی بازنشسته هستند.پژمان جشمیدی فوتبالیس سابق پرسپولیس و تیم ملی کشورمان که بعد از پایان فوتبالش به بازیگری روی اورده به کانون توجهات رسانه ها و کاربران شبکه های اجتماعی تبدیل شده است و از همین رو خبرنگاران و عکاسان سعی میکنند پیرامون زندگی شخصی او خبر تهیه کنند
رقص پژمان جشمیدی
به تازگی فیلم رقص پژمان جمشیدی در یک سکانس از سریال تلویزیونی منتشر شده است.پژمان جمشیدی بازیگر نام آشنای سینمای ایران که درحال حاضر به عنوان نقش اول سریال تلویزیونی زیرخاکی 2 در قاب تلویزیون قرار گرفته است در یک سکانس از این سریال رقص جالبی دارد.
بیوگرافی پژمان جمشیدی
پژمان جمشیدی متولد 21 شهریور 1356 بازیکن اسبق تیم های فوتبال سایپا، پاس و پرسپولیس است. پژمان جمشیدی فوتبال خود را از باشگاه کشاورز تهران آغاز کرد و در تیم های سایپا ، پرسپولیس ، پاس تهران ، استیل آذین ، فولاد و ابومسلم نیز بازی کرد. پژمان جمشیدی سال 2111 زمان مربیگری میروسلاو بلاژویچ(ملقب به چیرو) در تیم ملی کشورمان برای دیدارهای مقدماتی جام جهانی 2112 کره و ژاپن به این تیم دعوت و جایگزین فرهاد مجیدی شد . آخرین بازیکنی که پرسپولیس را در اصفهان مقابل سپاهان برنده از زمین بیرون آورده ( سال 82 ) کسی نیست جز پژمان جمشیدی، بال راست آن روزهای پرسپولیس که بازی های جالبی از او می دیدیم.
علی دایی و پژمان جمشیدی در کنارهم
این روزها هنرنمایی جمشیدی را به جای مستطیل سبز در قاب تلویزیون و این بار در نقش اول یک سریال تلویزیونی به نام پژمان میبینیم. موضوع سریال پژمان درباره زندگی فوتبالیست ها می باشد جمشیدی درباره سریال پژمان می گوید:من چهار ماه تمام زندگی ام را روی این کار معطوف کردم و امیدوارم کار خوبی شده باشد.
پژمان قصه فوتبالیستی است که برای چهارمین فصل متوالی با وجود تلاش فراوان، موفق نشده تیمی را برای خود دست و پا کند. پژمان به تدریج وارد دورانی می شود که کمتر کسی او را در کوچه و خیابان می شناسد و دیگر نمی تواند از امتیازات شهرت رو به زوالش استفاده کند، اما او هنوز در حال و هوای دوران ستارگی اش است و نمی خواهد بپذیرد که عمر دوران فوتبالش به سرآمده است.
پژمان جمشیدی در این سریال در کنار سام درخشانی که نقش مدیر برنامه های پژمان را دارد و بهاره رهنما، شقایق دهقان، هوشنگ حریرچیان، بیژن بنفشه خواه، ویدا جوان و غلامحسین لطفی بازی میکند.
ازدواج پژمان جمشیدی
خواهر و برادرم ازدواج کردند ولی من من هنوز ازدواج نکردم و شرایط زندگیم این گونه پیش رفته. ازدواج اتفاقیه که هنوز برای من رخ نداده به نظر من ملاک و معیار برای ازدواج تعیین کردن اشتباهه مهم اینه که یه نفر به دلت بشینه و دوسش داشته باشی. طبیعتاً آدم هایی که با آن ها اشنا می شویم و باهاشون رفت و آمد میکنیم از نظر شخصیتی و رفتار مورد قبول مون هستند اینکه قلاب دلمون کجا گیر کنه معلوم نیست.یه چیزه دیگه که خیلی مهمه باید حرفی برای گفتن با همسرتون داشته باشید و باید به روزها و شب هایی که قراره با همسرتون زیر یه سقف زندگی کنید فکر هم بکنید البته من خیلی دوست دارم با دختری ازدواج کنم که زندگی اش با هیجان همراه باشد و شاغل هم باشه یعنی زندگی اش طوری باشه که حرف های زیادی برای گفتن داشته باشه
ماجرای فیلم سقوط هواپیمای پژمان جمشیدی
چند ماهی می شود که پژمان جمشیدی در حال گذراندن دوره های آموزش خلبانی است. اخیراً در استوری پژمان جمشیدی فیلمی منتشر شده که پژمان جمشیدی تنهایی سوار هواپیما میشه و با اینکه خلبان اصرار میکنه که پژمان این کارو نکن و او گوش نمیده و پرواز میکنه و بعد از چند دقیقه سقوط می کند و خلبان با گفتن یا ابوالفضل یا ابوالفضل به سمت هواپیمای سقوط کرده می دود.پژمان جمشیدی در سلامت کامل هست و این فیلم فقط یه شوخی بود که پژمان جمشیدی با خلبانش ترتیب داده بود طی خبرهایی که منتشر شده خلبان ممنوع پرواز شده است و پژمان جمشیدی در سلامت کامل است.
پژمان جمشیدی بازیکن تیم ملی
من فوتبالم را از باشگاه کشاورز تهران شروع کردم و در تیم هایی مثل سایپا, پاس تهران, استیل آذین, فولاد, ابومسلم و پرسپولیس بازی کردم من در تیم پرسپولیس در چب و راست بازی میکردم و گلی که در سال 82 در اصفهان به سپاهان زدم و باعث شدم پرسپولیس پیروز بشه هیچ وقت یادم نمیره.
من در جام جهانی 2002 کره وژاپن به تیم ملی دعوت شدم و تک گل ملی خودم را مقابل تیم ملی کشور گرجستان زدم . در سال 90 از فوتبال خداحافظی کردم البته بعدش دو سال مربی گری هم کردم ولی بعد ها که بحث بازیگری پیش اومد کلا فوتبال را بیخیال شدم.
مصاحبه با پژمان جمشیدی
مربیگری در فوتبال را دوست دارم
دیگر نمی توانم فوتبال بازی کنم اما خیلی دوست دارم با یک موقعیت خوب به دنیای فوتبال برگردم. کلاس های مربیگری را تا سطح B رفته ام و دلم می خواهد مربیگری کنم که به نظرم سخت ترین کار جهان است ولی دوست دارم در جای خوب و با یک گروه خوب این کار را انجام بدهم.
به مخالفینم احترام می گذارم
همه ایران از سریال پژمان استقبال کردند. بحث هایی که باعث شد کسانی با بازیگری من مخالفت و انتقاد کنند، بعد از اینکه در تئاتر بازی کردم و قرار شد در این عرصه ماندگار شوم، به وجود آمد. آدمی که مشهور می شود، باید جنبه داشته باشد که همه آدم ها درباره او نظر بدهند، بخصوص در کشور ما که همه در مورد هم حرف می زنیم. از این موضوع نگرانی و ناراحتی ندارم و به مخالفینم نهایت احترام را گذاشته ام. هر کسی می تواند نظرش را بدهد. نظر شخصی من این است هر آدمی در جهان می تواند هر ورزش یا هنری که توانایی اش را داشته باشد، انجام بدهد.
اگر یک هنرمند کارهای کودک و نوجوان بتواند به تیم ملی برود و خوب بازی کند، خیلی هم جذاب است. برای نظر کسانی که می گویند بازیگر خواننده نشود و فوتبالیست بازیگر نشود، احترام قائلم اما همیشه به هوادارانم و نوجوان ها می گویم این جهان با همه امکاناتش برای همه است؛ به همین دلیل هر کاری که فکر می کنید در آن توانایی دارید، انجام بدهید، چون حرف همیشه هست.
از حفظ قضیه هندسه تا حفظ دیالوگ نمایش
برای حفظ دیالوگ مشکلی نداشتم. تنها خصوصیت خوبم در زندگی، حفظیاتم است. من ریاضی خوانده ام. تمام قضایای هندسه را حفظ می کردم. اگر در امتحان یک عدد عوض می کردند بدبخت می شدم ولی بازی در تئاتر، بخصوص نمایش «آرسنیک...»، نسبت به کارهای قبلی ام سخت تر بود.
رفاقت شما با پیمان قاسم خانی چطور شروع شد؟
پیمان را از سال 81 می شناسم. اول با خانم بهاره رهنما، همسر پیمان در یک مراسمی آشنا شدم. همیشه آرزو داشتم 2 نفر را در زندگی ام از نزدیک ببینم. شاید چون کم دیده می شدند. هدیه تهرانی؛ و پیمان قاسم خانی. خانم رهنما به من گفتند من می خواهم شما را یک شب دعوت کنم منزل مان تا با همسرم آشنا شوید چون همسرم پرسپولیسی است و فوتبالیست ها را خیلی دوست دارد. من هم که می دانستم ایشان همسر پیمان قاسم خانی هستند، خیلی خوشحال شدم و از خدا خواسته قبول کردم. بعد با دعوت به خانه آنها رفتم. فکر کنم یک نفر هم با من بود. اگر اشتباه نکنم برزو ارجمند با من آمد. خلاصه رفتیم و با پیمان آشنا شدم و خیلی عشق کردم. از آن موقع رفاقتم با پیمان خیلی ماندگار شد. پیمان هم خیلی اهل فوتبال است و فوتبالیست ها را هم دوست دارد. خودش و برادرش، مهراب هر دو پرسپولیسی هستند. آقای چگینی، تهیه کننده، استقلالی است. سروش صحت هم سپاهانی است.
پیمان سر صحنه هم می آمد؟
بله، به خصوص روزهایی که فوتبالیست ها می آمدند چون پیمان عاشق فوتبال و فوتبالیست هاست. همیشه می گوید بزرگ ترین آرزویم این بود که فوتبالیست می شدم.
این روزها فوتبال بین زن ها هم طرفداران پر و پا قرصی دارد اما هنوز هم اکثر طرفداران جدی و پیگیر آن مردها هستند. شما فکر می کنید چرا؟
یک علت مهم آن به نظر من خشونت نسبتا زیاد این ورزش است ولی از آن مهم تر این است که مردها زیاد فوتبال دوست دارند. شاید زن ها فکر می کنند هر چیزی که مردها زیاد دوست داشته باشند بین آنها و مردها فاصله ایجاد می کند.
برای خیلی از زن ها غیر قابل درک است چرا مردها اینقدر عاشق فوتبال هستند؟
فکر می کنم کلا هیجان انگیزترین کار برای زنان آن گپ ها و حرف های بین خودشان است ولی برای مردها هر چیزی که هیجان داشته باشد، جذاب است. فوتبال یکی از هیجان انگیزترین پدیده های دنیاست البته مهم ترین گره کار همان است که گفتم؛مردها خیلی فوتبال دوست دارند زن ها از خودشان دافعه نشان می دهند.
زن های دور و بر شما میانه شان با فوتبال چطور است؟
مادرم و خواهرم وقتی بازی می کردم به خاطر من نگاه می کردند ولی الان دیگر نگاه نمی کنند، یعنی الان مادرم قطعا سال هاست فوتبال ندیده و خواهرم هم همچنین. به طور کلی زنان دور و بر من اکثرا فوتبال دوست ندارند یا خیلی کم نگاه می کنند؛ مثلا فقط بازی های ملی مهم را می بینند.
کمی از فضای خانوادگی تان برای ما می گویید؟ پدر و مادرتان چه می کنند؟
پدر و مادرم هر دو فرهنگی بازنشسته هستند. مادرم معلم اول دبستان بود و پدر دبیر زمین شناسی و زیست شناسی بود. او لیسانس تربیت بدنی دارد و فوق لیسانس زمین شناسی. پدر پیش از انقلاب سال ها رئیس هیات کشتی کرج بود. بعد از انقلاب رئیس هیات کوه نوردی کرج شد. فکر می کنم او از بهترین کوهنوردهای تاریخ ایران است. مادرم هم زمانی والیبال بازی می کرد. نسبتا خانواده ام ورزشی بودند اما درس برای شان در اولویت بود. کار من هم وقتی سخت شد که برادرم سال 70 مهندسی دانشگاه شریف قبول شد و دیگر همه از من هم انتظار داشتند که یک رشته خوب در یک دانشگاه خوب بخوانم. برای همین مجبور شدم کنار فوتبال درسم را هم ادامه بدهم. زندگی خانوادگی ما یک زندگی آرام با درآمد کارمندی بود. یک برادر بزرگ تر و یک خواهر کوچک تر دارم.
با این عشق تان به فوتبال لابد مرتب درس را می پیچانید و فوتبال بازی می کردید. مادرتان عصبانی و شاکی نمی شد؟
بله، ولی مادرم معمولا عصبانی که می شد به پدرم می سپرد و می گفت دیگه خودت می دونی ولی من سعی کردم درسم را هم کنار فوتبال جدی بگیرم که راضی نگه شان دارم. برای همین وقتی وارد دانشگاه شدم فشارها کمتر شد. بعد هم که عکس هایم را در روزنامه ها می دیدند و تصویرم را تلویزیون نشان می داد، فضا برای ادامه راه برایم آماده تر شد.
فیلم شناسی پژمان چمشیدی
سریال های تلویزیونی
1٣٩٠ساختمان پزشکان پژمان جمشیدی (بازیگر مهمان)شبکه سه
1392پژمان پژمان جمشیدی شبکه سه
1393سال های ابریمهرانشبکه دو
1396دیواربه دیواربهرام رضاییشبکه سه
1396نفس عباس شبکه س
سوء تفاهم (فیلم) (1396)
تگزاس (1396)
لونه زنبور (1396)
من دیوانه نیستم (1395)
آذر (1395)
خوب، بد، جلف (1395)
50 کیلو آلبالو (1394)
آتش بس 2 (1393)
تله فیلم
شرف خانواده فاضل (پوریا جاوید پور - 1392)
بادی که تو را خشک کرد مرا برد (علی نرگس نژاد _ آذر و دی _ 1392)
آرسنیک و تور کهنه (حسین پارسایی _ مرداد و شهریور _ 1393)
آرامسایش (محمد حاتمی _ مهر و آبان _ 1393)
وقتی ما برگردیم دو پای آویزان باقی مانده است (ابراهیم پشت کوهی _ آبان و آذر _ 1393)
گنجفه (نوشین تبریزی _ بهمن _ 1393)
پلیس (شایان افکاری _ فروردین و اردیبهشت _ 1394)
پپرونی برای دیکتاتور (خسرو احمدی _ مرداد و شهریور _ 1394)
بی نوایان (سروش طاهری _ فروردین و اردیبهشت _ 1395)
نمایش خوانی «الد سیبروک» (مرتضی برزگر زاده گان _ 1395)
یادم تو را فراموش(ژاله صامتی _ تیر و مرداد _ 1395)
دو باره اون آهنگ رو بزن سَم (داود بنی اردلان _ تیر و مرداد _ 1395)
حکومت نظامی (تینو صالحی _ مهر و آبان _ 1395)
پوست انداختن (آرش سنجابی _ آبان و آذر _ 1395)
پپرونی برای دیکتاتور (علی احمدی _ فروردین و اردیبهشت _ 1396)
آنسوی آینه (علی سرابی _ دی و بهمن _1396)