سریال گاندو / وحید رهبانی
حواشی جنجالی زندگی وحید رهبانی بازیگر سریال گاندو | بیوگرافی وحید رهبانی
وحید رهبانی متولد ۲۹ فروردین ۱۳۵۸ در تهران، بازیگر سینما و تلویزیون است.
به گزارش شمانیوز: وحید رهبانی بازیگر سریال گاندو متولد ۲۹ فروردین ۱۳۵۸ در تهران، بازیگر سینما و تلویزیون است. وحید رهبانی بازیگر سریال گاندو فارغ التحصیل رشته کارگردانی تئاتر از دانشگاه یورک تورنتو کانادا می باشد که از 17 سالگی وارد تئاتر شد سپس وارد ترجمه نمایشنامه نیز شد وحید رهبانی در تهران به دنیا آمده اما از سمت پدر و مادر ریشه های اصفهانی دارد.
در سال ۱۳۷۶ توانست تئاتر ” معرکه در معرکه” نوشته داوود میرباقریرا به روی صحنه برد و کارگردانی کرد.
شروع بازیگری اش در سال ۱۳۷۷ با بازی در نمایش دایره گچی قفقازیبود و سال بعد از این نمایش هم در سریال خاطره انگیز “خانه ما” به کارگردانیمسعود کرامتی بازی کرد . وحید رهبانی در این سریال در کنار بازیگران بزرگیمانند گوهر خیر اندیش و رضا بابک هم بازی بود.
ورود وحید رهبانی در سال ۱۳۸۲ به دنیای سینما با فیلم سینمایی “دوئل”به کارگردانی و نویسندگی احمدرضا درویش وارد شد.
زندگینامه وحید رهبانی
وحید رهبانی در سال ۱۳۸۹ به شدت حاشیه ساز بود. او تئاتری به نام “هدا گابلر” را روی صحنه بردکه با انتقادات گستردهای مواجه شد و در نهایت این نمایش توقیف شد.نویسنده نمایش ” هدا گابلر ” هنریک ایبسن می باشد که عمده موضوع آن حولشخصیت یک زن هوسران استوار شده که با اینکه شوهر داردبا یک قاضی دوست شده و با وی رابطه برقرار می کند .
این نمایش توسط بعضی از خبرگزاری ها مانند کیهان و فارسبه اباحهگری ، ابتذال ، عادیسازی چند شوهری ، اختلاط زن و مردو استفاده از نمادهای یک فرقه انحرافی، بردگی جنسی و … متهم شد وعکس های حاشیه سازی که از این نمایش منتشر شد در نهایت منجر به توقیفاین نمایش شد.
پس از این نمایش روزنامه کیهان وحید رهبانی را به تبلیغبردگی جنسی و فراماسونری تبلیغ کرد و حتی عده ای از کیهان دوستانپا را فراتر از این موضوعات گذاشتند و وحید رهبانی را تحت حمایت سازمانسیا آمریکا می نامند!
زندگی وحید رهبانی در کانادا
وحید رهبانی سال هاست در کشور کانادا زندگی می کند و حتیتحصیلات تکمیلی اش را در دانشگاه یورک واقع در تورنتو ، انتاریو ، کانادا انجام داد .
او از این دانشگاه در رشته آموزش بازیگری فارغ التحصیل شده استو هنوز بین ایران و کانادا در رفت و آمد است.
علت بازگشت وحید رهبانی به ایران
بازگشتم به این دلیل بود که دلم میخواست به کشورم برگردم.احساس میکردم به عنوان یک فرد فرهنگی ایرانی، بعد از مدتی آموزش و یادگیری،به قولی صید ماهی جدید، حالا وظیفه دارم آنچه به دست آوردهام را با افرادی که قرار استبعد از من وارد این حیطه شوند قسمت کنم.
زمانی که تئاتر را شروع کردم آدم خشمگین، جدی و عصبی بودم. احتمالا به این دلیل که درختم همچنان بار نداشت.امروز همه گروه امکان اظهارنظر دارد، حتی شاگردی که مسوول چای ریختن است.من نظر او را جویا میشوم و اتفاقا به کار میبندم. امکان ندارد هنگام تمرین در گروه ما صدای بلنداز یک نفر بشنوید. اینجا همه با عشق کار میکنند. حس میکنم حال خوبگروه قطعا باید به تماشاگران هم منتقل شود.
ازدواج وحید رهبانی
وحید رهبانی تا کنون ازدواج نکرده است و اطلاعاتی از ازدواج او در دسترس نیست.
مصاحبه با وحید رهبانی
«گاندو» یک سریال با سوژه امنیتی و ضدجاسوسی است و تقریباً میتوان گفت با توجه به سوژهای که دارد این اولین بار است که در تلویزیون اینقدر به روز به یک سوژه سیاسی پرداخته میشود که از زمان وقوع آن چند سالی بیشتر نگذشته است. خود شما چقدر علاقه دارید که سریالهای جاسوسی دنیا را دنبال کنید و فکر میکنید «گاندو» را از چه جنبههایی میتوان با آنها مقایسه کرد؟
اساساً قیاس این سریال با کارهای هالیوودی اشتباه است چراکه مسیرش بهطور کامل با آنها فرق میکند اما این را میدانم که همه کسانی که سریال میسازند میخواهند اثر جذاب بسازند. من سریال جاسوسی چندانی ندیدهام؛ در این چند سال سریالهایی مثل «فرار از زندان»، «فارگو» و چند سریال دیگر را تماشا کردهام اما وقت نکردهام کارهای بیشتر ببینم چون سریال دیدن مثل اعتیاد است و باید برایش وقت بگذارید و زمانی هم که درگیرش شوید همه وقتتان را میگیرد!
نسبت به سریالهای معمایی و امنیتی تلویزیون خودمان چطور؟
از آنجایی که سریالهای قبل از «گاندو» را در تلویزیون دیدهام، معتقدم که امروز جلوتر رفتهایم و حتی برخی از استانداردها را بالاتر بردهایم. «گاندو» یک سریال جاسوسی با ویژگیهای جذاب است. موضوعی که یک سریال را جذاب میکند سوژه آن است؛ اینکه ما نرفتیم پروندهای را از صد سال پیش بیاوریم و به قصه روز پرداختیم که وارد فضاهای سیاسی کنونی هم میشود خودش از جذابیتهای سریال است. چنین قصههایی طرفدارانی دارد و میتواند نقدهایی هم داشته باشد. با این حال من با همه وجودم این قصه را بازی کردم…
خیلی وقتها در سریالهای پلیسی میبینیم کارآگاه یا مأمور، باید نوعی صلابت و اقتدار داشته باشد و بازیگران هم خیلی سفت و سخت نقشهایی از این دست را بازیهای میکنند. این نوع اکت را در رفتار شما نمیبینیم. چرا؟
اتفاقاً دوست داشتم یک قهرمان عادی و مردمی را بازی کنم. یک مأمور مخفی که سوپرمارکتی یا مردم عادی محل او را نمیشناسند. من نمیخواستم این کاراکتر، «آقا پلیسه» باشد و فکر هم نمیکنم شخصیتهای این صنف مثل پلیسها باشند. از طرفی دوست نداشتم ژست بگیرم.
اتفاقاً بیشتر کاراکترهای مشابهی که در سریالها دیده بودیم درگیر نوعی ژست گرفتن و ادا هستند.
به همین دلیل است که باورشان نمیکنیم. شاید اگر محمد هم پلیس بود باید این اقتدار را نشان میداد ولی او هوشش مهم است و یک مأمور مخفی است که مسئولیتی دارد و باید پازلی از معماها را تکمیل کند.
بیشتر هم او را در حال تحقیقات و نظارت روی پرونده و… میبینیم.
بله چون کار او همین است. من در طول این سریال فقط یک بار شلیک کردم چون «محمد» پلیس نیست.
چطور شد که اصلاً این نقش به شما پیشنهاد شد؟
من قبلاً نقش اصلی یک فیلم تلویزیونی را برای جواد افشار بازی کرده بودم. از طرفی هم او تئاترهای مرا در این سالها دیده بود. او روزی که از من خواست به پروژه بروم به دلیل تسلطم بر زبان انگلیسی، نقش مایکل هاشمیان را پیشنهاد کرد که اکنون پیام دهکردی ایفاگر آن است. شرطشان هم این بود که اضافه وزن داشته باشم. من این ریسک را قبول نکردم و فکر کردم شاید دیگر نتوانم به وزن اصلی خود بازگردم! بعد از آن به نقش محمد رسیدیم.
و الان از انتخاب خود راضی هستید؟
بله مردم به هر حال همیشه عاشق قهرمانها میشوند.
چقدر فکر میکنید رابطه محمد با خانوادهاش مثل مادر و همسرش درست درآمده است؟ البته این سوال به فیلمنامهنویس مربوط میشود ولی ما معمولاً در سریالها باید حتماً زندگی شخصی مأمور یا کارآگاه را هم نشان دهیم. هرچند در «گاندو» این اتفاق به شکل هوشمندانهای کمرنگ شده و توی ذوق نمیزند.
من معتقد بودم که اصلاً نباید وارد خانواده محمد میشدیم مگر اینکه کارکردی داشته باشد. مثلاً زنش جاسوس از آب دربیاید. اما فاکتورهایی هست که لابد باید رعایت شود. من خودم هم وقتی با خانواده سکانسهایی را میبینم، حس میکنم آنجا انگار خودم نیستم. ولی به قول شما به فیلمنامه بازمیگردد.
پروژه صحنه اکشن و سخت هم داشت که برایتان خطرآفرین باشد؟
آخرین روزهای فیلمبرداری صحنهای کار با هلیکوپتر داشتیم. البته من قبلاً هم سوار هلیکوپتر شده بودم ولی در آن صحنه اتفاقی رخ داد که یک لحظه ممکن بود از طبقه ۲۱ یک برج به پایین پرتاب شوم!
مگر بدلکار نداشتید؟
باید خودم بازی میکردم و حتی اگر پیشنهادش هم مطرح میشد رد میکردم. آن صحنه هم یک لحظه بود ولی در همان یک لحظه که ارتفاع بالایی داشتم، در یک آن احساس کردم پایم شل شده است.
البته صحنههای هیجانانگیز دیگری هم داشتیم که اگر بگویم شاید ادامه قصه لو برود!
شما بعد از «خانه ما» در فیلم سینمایی «دوئل» هم بازی کردید و بعد از آن از ایران رفتید نگران نبودید موقعیتهای بهتر را از دست بدهید؟
«دوئل» اکران نشده بود که من از ایران رفتم. شاید چون پیگیر شهرت نبودم. فکر میکردم من کارگردان هستم باید بروم درس بخوانم و بعد بیایم و درس بدهم. الان هم پشیمان نیستم و اتفاقاً خیلی خوشحال هستم که اکنون بازگشتهام و دارم تدریس میکنم. به نظرم هیچ شغلی زیباتر از این نیست که معلم باشید شمعی باشید و نوری را منتقل کنید.
اگرچه موضعتان شعاری به نظر نمیرسد، ولی در اوج شهرت چگونه با این مساله کنار آمدید؟
خدا را شکر من خیلی زود با دیو شهرت آشنا شدم.
پس خودآگاه بود؟
اگر نبود من هم میماندم و هنرپیشگی میکردم. شهرت هم مثل خشم و … یک دیو است و عواقبی دارد.
فکر میکردید «گاندو» به این خروجی برسد؟
من با افتخار از «گاندو» حرف میزنم. خودم هم الان هر قسمت آن را دنبال میکنم. این سریال قصهای دارد که حتی برای خود من خیلی جالب بود و میدانم در خاطر مردم هم میماند.