شمانیوز
شما نیوز

شهیدی که با بدرقه دانش‌آموزان تشییع شد

برنامه‌ها به‌گونه‌ای رقم خورد که شهید سعید کبیری 13 آبان تشییع شود؛

شهیدی که با بدرقه دانش‌آموزان تشییع شد

به گزارش شما نیوز ، پیکرشهید سعید کبیری را در سالنی که دانش‌آموزان کاشانی به مناسبت روز 13 آبان تجمع کرده بودند، گذاشتند و زمان خواندن نماز تمام سالن در سکوتی عجیب فرو رفت. مفهوم سال‌ها انتظار و بلاتکلیفی را خانواده‌های شهدای مفقودالاثر بیشتر درک می‌کنند، مادرانی که سال‌ها به جای زیارت مزار فرزند خود به زیارت یادبودی بسنده کردند و شاید بارها و بارها امیدوارانه زنده‌ بودن فرزند را در ذهن گذرانده‌اند. خانواده شهید سعید کبیری یکی از چندین هزار خانواده منتظری بودند که سال‌ها منتظر بازگشت پیکر فرزندشان بودند و پس از 29 سال پیکر پاک جوانشان را در آغوش کشیدند؛ پیکری که تنها چند کیلو استخوان پیچیده در چند تکه پارچه بود اما بازگشت همین قنداقه کوچک هم مادر منتظر را آرام کرد. بسیجی شهید سعید کبیری سوم مهرماه سال 1345 در کاشان متولد شد و پس از چند بار حضور در جبهه‌های جنگ، 28 فروردین‌ماه 1367 در تک دشمن در منطقه فاو به شهادت رسید. پیکر پاک شهید سعید کبیری 29 سال مفقود بود و سرانجام امسال با تلاش نیروهای کمیته جستجوی مفقودین ستاد کل نیروهای مسلح در منطقه فاو، شناسایی شد و به جمع خانواده خود بازگشت. خواهر این شهید سرافراز یکی از مدیران موفق مدارس تهران است که چند دقیقه کوتاه درباره برادری که تنها یک سال با او اختلاف سن داشت با ما سخن گفت. بهجت کبیری مدیر مدرسه شهید صادقی منطقه 4 تهران است، او در خصوص خصوصیات برادرش شهیدش می‌گوید: چون پشت سر هم به دنیا آمده بودیم خیلی به هم نزدیک بودیم و از سویی خیلی هم دعوا می‌کردیم، این را گفتم که بگویم همیشه بعد دعوا او عذرخواهی می‌کرد؛ خیلی مهربان و معصوم بود، هرگز غیبت نمی‌کرد و به قلب ساده و صمیمی‌اش الهام شده بود که شهید می‌شود و روزی که رفت به مادر گفت که دیگر برنمی‌گردد. کبیری ادامه می دهد: چند روز پیش همراه دانش‌آموزان مدرسه به سفر راهیان نور منطقه غرب کشور رفتم، در آنجا یکی از دختران دل درد شدیدی گرفت و برای درمانش مدام به او آب قند داده بودند، بی خبر از اینکه این دختر مبتلا به دیابت نوع یک شده و از بیماری‌اش اطلاع نداشته است، این دانش‌آموز آنقدر حالش بد شد که امیدی به زنده بودنش نداشتیم؛ خیلی بهم ریختم، امانت بود و هرچند قصوری نشده بود اما نمی‌دانستم باید به پدر و مادرش چه بگویم، با دل شکسته به یادمان شهدای گمنام مرصاد رفتم، گفتم سعید تو که خودت برنمی‌گردی حداقل این دختر را به ما برگردان که شرمنده والدینش نشوم. بعد از این توسل خیلی زود و عجیب دانش‌آموز بیماری که تا پای مرگ رفته بود نجات یافت و زمانی که بازگشتیم به من خبر دادند پیکر سعید در عملیات تفحص پیدا شده است. این مدیر مدرسه اضافه می‌کند: برای زمان دفن سعید خیلی با سپاه صحبت کردیم، ترجیح می‌دادیم که اربعین تشییع شود اما برنامه طوری شد که 13 آبان و روز ملی مبارزه با استکبار تشییع شود؛ پیکر او را در سالنی که دانش‌آموزان کاشانی به مناسبت روز 13 آبان تجمع کرده بودند گذاشتند، ناراحت بودم، معلمان می‌دانند که یک کلاس با مثلاً 40 دانش‌آموز چقدر پر همهمه می‌شود؛ حال حساب کنید یک سالن بزرگ پر از دانش‌آموز! همانجا گفتند که نمازش هم خوانده شود، در دلم خیلی ناراحت بودم، داشتم برای نمازش تمرکز می‌کردم که متوجه شدم آن سالن پر همهمه و شلوغ به ناگهان در سکوتی عجیب فر رفت! سکوت مطلق! همه آن دانش‌آموزان با دل‌های پاکشان بر او نماز گزاردند، خودش انتخاب کرده بود آنجا را و آن روز را. آمدنش و حضورش در آن روز و در بین دانش‌آموزان نسل جدیدی که در ابتدای راه اسلام و انقلاب هستند حتماً تأثیرگذاری بسیاری دارد.

آیا این خبر مفید بود؟
بر اساس رای ۰ نفر از بازدیدکنندگان
جهت مشاهده نظرات دیگران اینجا کلیک کنید
copied