حرف حساب متولدین دهه هشتاد چیست؟
عجیب و پیچیده به نظر میرسند در همه امور. از سبک و سیاق لباس پوشیدنشان گرفته تا ادبیات روزمرهشان. به آنها انتقاد میشود که درس نمیخوانند، لذتجو و خوشگذرانند، وقت خود را صرف امور بیهوده میکنند.
عجیب و پیچیده به نظر میرسند در همه امور. از سبک و سیاق لباس پوشیدنشان گرفته تا ادبیات روزمرهشان. به آنها انتقاد میشود که درس نمیخوانند، لذتجو و خوشگذرانند، وقت خود را صرف امور بیهوده میکنند و از همه مهمتر اینکه مانند نوجوانان نسل قبل اغلب آرمان و اهداف بزرگی ندارند. علاوه بر این هر از گاهی هم دست به اقدامات گروهی عجیب و غریبی میزنند که نهتنها موجب شوک و نگرانی مسوولان سیاسی و تحلیلگران اجتماعی میشوند، بلکه بسیاری از افراد جامعه را هم نگران و درگیر این پرسش میکنند که این نوجوانان که زنان و مردان آیندهساز دهههای آتی کشور خواهند بود، چه سرنوشتی را برای خود و جامعه خود تدارک خواهند دید؟ گاهی در مراسم ختم مرتضی پاشایی ظاهر میشوند، چندین ساعت نظم شهر را به هم میزنند و مشکلاتی را برای شهروندان ایجاد میکنند و گاهی هم به صفحات چهرههای مشاهیر ایرانی و خارجی از جمله لیونل مسی حمله میکنند و تبعات اقداماتشان را به اعضای جامعه تحمیل میکنند.
آخرین اقدام شوکهآور آنها هم هفته گذشته اتفاق افتاد، در تجمع گروهی دو هزار نفرهشان در مرکز تجاری کوروش. اتفاقی که گرچه تبعات کمهزینهای مانند ایجاد بینظمی و ترافیک چندساعته در خیابان ستاری و تعطیل شدن کار و کاسبی کسبه مجتمع کوروش را به همراه داشت ولی این نگرانی را به وجود آورد که آیا همیشه اقدامات این چنینی آنها کمهزینه خواهد بود؟ ضمناً این پرسشها را ایجاد کرد که انگیزه این نوجوانان از چنین تجمعاتی چیست؟ چه مطالبه و درخواستی دارند و چرا از این روشها برای بیان مطالبات خود استفاده میکنند؟ و پرسش مهمتر اینکه ادامه این روند به چه صورت خواهد بود؟ و در واقع این نوجوانان از ابزاری که اکنون در قالب شبکههای اجتماعی در اختیار دارند و به وسیله آن میتوانند میتینگهای وسیعی تشکیل دهند، در آینده به چه صورت و در چه جهتی استفاده خواهند کرد؟ از خودشان که میپرسی جوابها سادهاند. دختران و پسران نوجوانی که با هشتگهای پلنگها، پرنسها، شاخها، دافها و پافهای دهه 80 تجمع چند هزار نفره در خیابان را میگردانند، درباره چرایی رفتارشان توضیح میدهند که میخواهند تفریح کنند. از امتحانات خسته شدهاند و شادی میخواهند و برای شکلگیری این تجمع گسترده نیز انگیزهای جز گذران وقت ندارند. موضوعی که در خیل عظیم انتقاداتی که به آنها میشود، بیشتر مد نظر بسیاری از تحلیلگران اجتماعی قرار گرفته. این موضوع حتی مورد نقد و توجه متولدین نسلهای قبل نیز هست. در این زمینه به ویژه جوانان دهه 60 در صفحات اجتماعی مطالب متعددی را منتشر میکنند. آنها معتقدند فرزندان متولدشده در دو دهه بعد از خودشان، آرمانی ندارند که برای آن تلاش کنند و فقط به دنبال برنامهریزی برای تفریح و گذران وقت هستند، در حالیکه نسلهای قبل آرمانهای بزرگی داشتهاند و زمانی از هر ابزاری از جمله تلفنهای همراه، شبکههای محدود اجتماعی و... برای شکل دادن کنش سیاسی و اجتماعی استفاده میکردهاند تا آرمانهای والایی را پیگیری کنند.
و اگر به دنبال تشکیل گردهماییهایی هم بودند، هدفشان جز تفریح، گردش و دوستیابی بود. انتقاداتی که به نظر نمیرسد گوش بدهکاری برایش وجود داشته باشد. همچنان که میبینیم نوجوانان دهه هشتادی با قوت تمام برنامههای تازه خود را تدارک میبینند، در صورت لزوم به شبکههای اجتماعی که مورد وفاقشان هست حمله میکنند، میتینگ برگزار میکنند و... وقعی هم نمینهند به انتقاداتی که رفتار آنها را پوچ و بیمحتوا میشمارد. نوجوانان دهه هشتادی را چگونه میتوان شناخت؟ وقتی از ماجرا باخبر میشویم که جمعیتی را مقابل یک پاساژ بزرگ در تهران میبینیم. جوانانی که از شکل و شمایلشان پیداست آمدهاند تا آغازین روز تابستانشان را جشن بگیرند. همانهایی که در سالیان پیش قرار آببازی در پارک آب و آتش گذاشته بودند. نیاز نیست در دستگاههای اجرایی و انتظامی حضور داشته باشی که از حرکت آنها شوکه شوی. حتی حاضرین در فضاهای مجازی و استفادهکنندگان از شبکههای اجتماعی نیز از شکلگیری این اجتماع بیخبر بودند. جماعتی که هویت و تشکیلات خود را در شبکهها ساختهاند اما نه به شکل عیان. یکشبه میتوانند گروه موسیقی محبوبشان را ترند کنند. گاهی هم با هجوم دستهجمعیشان به صفحات مجازی شناخته میشوند. حتی نمیشناسیشان. در گروهها و روابطی که به عناوین مختلف شکل گرفته دیده نمیشوند و قابل رصد کردن نیستند. اما هستند و آنقدر پرتعداد که قرارشان با تمام ریزشها به فراتر از هزار میرسد. دیگریِ پرتعداد فضای مجازی که آرام از حاشیه به متن میآیند. واقعیت اینجاست که «در فضای زندگی مجازی (Virtual Life)، سبک زندگی خاصی که هیچگاه رنگ و بوی واقعیت و تجسم مادی را به خود نخواهد گرفت، شکل میگیرد. در این فضا که مرز هم نمیشناسد، همه به نوعی یک متعامل (interactor) به حساب میآیند و هیچکس، به خاطر آنکه از طبقهای خاص است، مورد بازخواست قرار نمیگیرد، بلکه بیشتر به خاطر آنچه هست، مورد ارتباط قرار میگیرد» (فیلیپ روزدال، 1392). از اینروست که فضای مجازی و اینترنت، برای نوجوان اغلب ناراضی از وضع زندگی و اقتصادی، زندگی دوم را میسازد و البته استفادهای 70درصدی از اینترنت که بیشتر صرف ارتباطات اجتماعی و شبکههای اجتماعی شده تسهیلکننده آن است. طبیعی است که این درصد در شهرهای بزرگ بیشتر هم خواهد بود. نسلی که در فضای مجازی از فیلترشکن استفاده میکنند (بیش از 90 درصد) و این دنیا را بیشتر برای سرگرمی و تفریح (53 درصد) و ارتباط متنوع و جدید (30 درصد) میپذیرند، حتی اگر ارتباط حقیقی و حضوری فراگیر دارند، آن را در امتداد همان زندگی خویش یافتهاند. میتوان چنین ارزیابی کرد که «ریسکپذیری، انتقالی بودن احساسات و عواطف، دادن فرصت بازاندیشی، تقویت فردیت و استقلال عمل و انتخابی بودن، سیال ساختن هویت، ایجاد تعارض، دوسویگی و بحران در هویت، جبران کردن برخی کاستیهای فضای عمومی و حقیقی، خصوصیکردن دنیای زندگی، فراغتی ساختن رسانه و فردی ساختن هویت، پیچیدگی در هویت، زیباسازی زندگی روزمره، کسب سریع تجارب مربوط به بزرگسالی، جزءجزء کردن هویت، افسونزدایی از برخی جاذبههای زندگی غربی، ایجاد تمایز، ارزشمند کردن تمایز و اهمیت دادن به سبک زندگی از جمله تاثیرات مفروض این فضا بر ارزشها، هویت و گرایشهای این جوانان به حساب میآیند (ذکایی 1390). فضایی که بسته به شبکه مورد استفادهشان نیز تفاوتهای عمدهای در آن وجود دارد. نهتنها حضور نفس ارتباطات مجازی تفاوتهای بسیاری ایجاد کرده، بلکه حضور در چه شبکهای و چگونگی حضور در فضای مجازی هم روابط و هویتهای متنوعی را آفریده است. برای شناخت نسل نوخاسته دهه هشتادی توجه به نوع گسترش شبکههای اجتماعی اهمیت دارد. پستگذاری و تعامل در شبکههای اجتماعی جزو فراگیرترین کاربردهای اینترنت در حال حاضر است.
شبکههای اجتماعی در ابتدا مبتنی بر نوشتار بودند و به مرور شبکههای اجتماعی جدید شکل گرفتند. بخش زیادی از آنها خیلی زود فیلتر شدند. اما ویژگی اصلی این شبکهها و شبکههای مشابه مثل یوتیوب، فیسبوک و ... این بود که هر فرد هویت کامل خود را در آن بازنمایی میکرد و علایق را نشان میداد و روابط و دوستیها شکل میگرفت. فرصت برای ارائه اطلاعات و ثبت لحظهها در این شبکهها زیادتر بود. شبکههای این چنین در حال حاضر مورد توجه جوانان سنین بالاتر قرار گرفته و نسل نوجوان حتی از این شبکهها کوچ کردهاند. تلفنهای همراه هوشمند و انواع برنامههای کاربردی روی آن که شبکههای متنوع و جدیدی را با خود به همراه داشته، انتخاب اول بخش زیادی از ایرانیان اعم از جوان و غیرجوان شده است. ارتباطات مکتوب و مولتیمدیایی و روابط سریع و همه جایی. در بین همه این افزونهها نسل جدید برای بازنمایی هویتی خود اینستاگرام را که فیلتر نیست بیش از سایرین انتخاب کرده است. رسانهای که زندگیها، آرزوها و... جوانان را بازنمایی میکند. نمود هر فرد در هرلحظه است و حداکثر زمان برای صحنهسازی 15 ثانیه (که به تازگی در ورژنهای جدیدتر به 50 ثانیه رسیده) است. در این شرایط میتوان هویت مطلوب و آرمانی را ساخت و با دیگران به اشتراک گذاشت و این تفاوت اساسی این رسانه با رسانههای پیشین است. پسند دیگران و طرفداری دیگران (لایک) اولین اصل در این بازنمایی است. لایکگذارانی که در این فضا از خود یک انبوهه میسازند و هر از چندی این انبوهه را در فضایی حقیقیتر به نمایش میگذارند. فضایی که رد نسل نوجوان ایرانی و خواستههایش را میتوان در آن سراغ گرفت. در واقع تفاوت در بازنماییهای شبکههای اجتماعی، بازنمود هویتی نسلها را نیز متفاوت ساخته است. مساله نسل جدید سبک زندگی و بازنمود آن در شبکههای اجتماعی است. سبک زندگیای که هم هویتبخش است و هم متمایزکننده. و این نسل بر اساس علایقش به دنبال بازنمودی از انبوهه خویش است. و این طلب جماعت با اجتماعاتی از جنس پاساژ کوروش خود را نشان میدهد. معلمان مدارس و اهالی آموزش و پرورش، دیگریِ پرتعداد فضای مجازی را خوب میشناسند. خانوادههای دارای فرزند نوجوان نیز با خلق و خویشان آشنا هستند. آمارها و نگرشسنجیهای جوانان نیز آنها را تا حدودی به تصویر کشیده است. هنوز به اجتماع وارد نشدهاند که بتوان مانند نسل جوان از سرمایه اجتماعی آنها یا حتی افسردگی اجتماعی آنها گفت. هنوز به سن قبول مسوولیت اجتماعی نرسیدهاند. ازاینرو مهمترین محلهای بروز و ظهورشان فضای مجازی است و همچنان که نشان میدهند، به وضوح احترام به زندگی و سبک زندگی مختص خودشان برایشان ارزشمند است. «مصرف» نقطه مرکزی و کانون رفتار و مبادلات آنها شده و خوب مصرف کردن جزو آمال اصلی ایشان است. مهمترین مطلوبیت در بزرگسالی رسیدن به رفاهی است که این خواسته را برایشان به ارمغان آورد. سبک زندگی ماهیتی مدرن دارد و فضای مجازی و سهولت دسترسی به آن انواع سبکها اعم از شنیدنی، خوردنی، پوشیدنی، بازی و تفریح کردنی و... را به ایشان شناسانده است. از طرفی سبکهای زندگی به طور بارزی بیانگر محیطهای ویژه فعالیت اجتماعی هستند و عملاً به آنها وابستهاند. بدین ترتیب گزینش شیوههای زندگی اغلب تصمیمگیریهایی برای غوطهور شدن در آن محیطها و یکرنگ شدن در آنها هستند. عاملی برای ایجاد همان انبوهههایی که پیشتر دربارهشان گفته شد.
کسب هویت از اجتماعی که به محیطهای خاص وابسته است و این محیطها در نسلی که در حال بالیدن است مدارس و فضاهای مجازی است. فقط نوع و روش هویتیابی این افراد به محیطها بستگی ندارد بلکه نحوه قرار گذاشتن و جایی که ایشان گرد هم میآیند نیز وابسته به همان است. اتفاقی که افتاده این است که محل قرار پارک یا کافیشاپ نیست. محل قرار رستوران نیست. محل قرار یکی از بزرگترین پاساژهای نوساز شهر تهران است که از قرار هم به فکر خورد و خوراک بوده و هم ژست فرهنگی را از نوع سینماییاش تکمیل میکند. اما بیش از هر چیز یک پاساژ بزرگ و مدرن و نماینده مصرف در جامعه است. مصرفی که میتواند به سمت فرهنگی هم سوق پیدا کند. فرهنگ جماعتی که هویت و سبک زندگیشان را بر مصرف و لذت بنا کردهاند. در واقع این شیوه هویتیابی جریان زندگی جدید و جذابتری را برای نسل نو آفریده که از خلال آن آزادی اجتماعی مورد توجهاش را در فضای مجازی و در تودرتوی اینترنت نیز یافته است. زندگیای که به جوان آموخته هیچ اقتداری را نپذیرد و دخالت در زندگی و سبک زندگیاش را برای هیچ فردی حتی خانواده حق نداند. نسلی که از دولت و بزرگترها تنها تسهیلات میخواهند و بس. تسهیلاتی که امنیت و آیندهشان را به جهت فراغت و لذت بیشتر در زندگی بسازد. نسلی که هرچند اجتماع نسلی را میپذیرند اما دغدغههایشان فعالیتهای اجتماعی و حضور در نهادهای مدنی را برنمیتابد. (آمارهای رسمی و واقعی وزارت جوانان گویای این مهم است.) درواقع ایشان را میتوان دیگریِ ساکن در فضایی شناخت که اجتماع و انبوهه میآفریند اما جامعهسازی نمیکند.