ضرورتهای مدیریت ریسک
یادداشت وارده/ مسعود وحیدی کارشناس صنعت بیمه
تحولات اخیر در صنعت بیمه نشانههایی از تاکید بر مدیریت ریسک در این صنعت را داردو انتظارات سهامداران از اعضای هیات مدیره این است که رویکردهایی را که شرکتها نسبت به پذیرش ریسک و توسعه رویههای مدیریت ریسک انجام میدهند را تشریح نمایند.
در حال حاضر در نظام بیمهای هر شرکت از اجزای اصلی مدیریت ریسک بنگاه را شکل میدهد. رویههای خوب هیات مدیره و نظام راهبری شرکتی برای یک مدیریت ریسک بنگاه کارا بسیار مهم است. شاید بتوان گفت: اساساً نظام راهبری شرکتی به دنبال آن است که مبانی توانمندی را هم برای مدیریت و هم نظارت فراهم آورد، هیات مدیره را در راستای ایجاد ارزش افزوده انتخاب و تعیین و اخلاق حرفهای و مسوولیت تصمیم گیری را ترویج کند، یکپارچگی در گزارشگری مالی را تامین و حفظ کند، افشای متوازن و به موقع را ممکن سازد، حقوق سهامداران را حفظ، ریسک را شناسایی و مدیریت کند، عملکرد ارزش زا را تقویت کند، به نحو منصفانه و مسوولانه پاداش اعطا و منافع قانونی ذی نفعان را شناسایی کند.
حداکثرسازی ثروت حق تمام سهامداران: اگر ما هم موافق با این عقیده باشیم هدف اصلی هر کسب و کار، حداکثرسازی ثروت سهامداران است. سهامداران در یک اقتصاد مبتنی بر بازار، منابع را در اختیار کسب و کاری قرار خواهند داد که انتظار دارند با توجه به ریسکهایی که با آن مواجه هستند، حداکثر میزان افزایش ممکن در ثروت را داشته باشند. به علاوه آنها در بررسی گزینههای موجود برای سرمایه گذاران، بازده حاصل از هر سرمایه گذار را در مقابل ریسکهای احتمالی آن قرار میدهند. اگر ثروت سهامداران را همان ارزش بازار سهام عادی در نظر بگیریم، ارزش بازار سهام در بازدهی آتی منعکس خواهد شد که سهامداران انتظار دارند در طول زمان از سهام خود و با توجه به سطح ریسک موجود کسب کنند.
عموماً سهامداران بازدهی را در یک دوره بلندمدت مدنظر قرار میدهند و نه کوتاه مدت. سوالی که مطرح میشود این است که چرا دستیابی به بالاترین بازدهی ممکن را در بلندمدت در نظر میگیرند. حداکثرسازی سود اغلب یکی از اهداف کسب و کار است. بدیهی است حداکثرسازی سود امری متفاوت از حداکثرسازی ثروت است. حداکثرسازی سود معمولاً جزء اهداف کوتاه مدت است در حالی که حداکثرسازی ثروت یک هدف بلندمدت است. حداکثرسازی ثروت، ریسکهای مربوط به رشد بلندمدت را در نظر میگیرد در صورتی که حداکثرسازی سود به این نکته توجهی ندارد.
هدایت راهبردی یک واحد انتفاعی، به معنای شناسایی عوامل خلق و زوال ثروت است. هر یک از این دو مورد بیانگر جست وجوی فرصتهایی است که مستلزم شناسایی ریسکهای مورد پذیرش و ریسکهای قابل اجتناب است؛ بنابراین رشد هر نوع فعالیت انتفاعی مستلزم ارزیابی و پذیرش ریسک است. توانایی هر فعالیت در مدیریت ریسکهای موجود، از ویژگیهای اصلی موفقیت آن در زمینه رقابت است. به هر حال تغییرات سریع فناوری و ارتباطات، جهانی شدن فعالیتها و تغییر در بازارها موجب بزرگتر شدن، پیچیدهتر شدن و پویاتر شدن معرضهای ریسک شده است.
این مطلب رو هم از دست ندید:
مدل ASAP در برخورد با مشتریان عصبانی: پذیرش راهبردهای توسعه از تحصیل سهام شرکتها گرفته تا سرمایه گذاری در بازارهای نوظهور همگی میتوانند معرضهای ریسک کسب و کار را افزایش دهند. در نتیجه این تحولات رخ داده در معرضهای ریسک، مدیریت ریسک نیازمند رویکردی جامعتر است. دامنه وسیع ذی نفعان و مقررات گذاران، مهمترین ارکانی هستند که هیات مدیره شرکتها را باید به سمت مدیریت جامع تر، سیستماتیکتر و دقیقتر ریسک هدایت کنند. البته شرکتهایی که مدیریت ریسک را فقط به خاطر رعایت مقررات انجام میدهند در واقع خود را در پناه یک ترازنامه معیوب به ظاهر ترمیم شده قرار میدهند.
همانطور که پیتر دراکر میگوید؛ هر فعالیت اقتصادی حرکت از زمان حال به یک آینده نامشخص است. تنها چیزی که درباره آینده میتوان با قطعیت بیان کرد عدم قطعیت و ریسکهای مربوط به آن است. از این رو پذیرش ریسک بخشی از ماهیت یک فعالیت اقتصادی است. وی معتقد است تاریخ نشان داده که کسب بازدههای بیشتر در عملکرد اقتصادی تنها به واسطه عدم قطعیت بیشتر و به عبارت دیگر به خاطر پذیرش ریسک بیشتر تحقق یافته است.
تحولات صورت گرفته در ماهیت ریسکها و انتظارات مربوط به مدیریت آن، تاثیرات بسزایی بر بهترین رویههای فعالیت داشته است. مدیریت ریسک بنگاه میتواند پاسخی به عدم توانمندی رویکرد مدیریت ریسک سنتی باشد. مدیریت ریسک بنگاه برای بهبود عملکرد کسب و کار اجرا و پیاده سازی میشود. مدیریت ریسک بنگاه واقعیتی است که در مورد حفظ و اهمیت ارزش سهام برای تحقق بخشیدن به هدف اصلی کسب و کار یعنی حداکثر کردن ثروت سهامداران گام برمی دارد. پس باید فرآیند کلیه جوانب کسب و کار، از برنامههای راهبردی تا اهداف سطح پایینتر را دربر گیرد. ویژگی اصلی فعالیتهای امروزی، تغییرات دائمی و نیاز داشتن به یک رویکرد یکپارچه نسبت به مدیریت معرضهای ریسک است.
همانطور که میدانیم یک فرآیند مدیریت ریسک نمیتواند محیط فعالیتی فاقد ریسک ایجاد کند بلکه مدیریت ریسک بنگاه مدیر را قادر میسازد تا در یک محیط متاثر از ریسکهای مختلف به گونهای موثر عمل کند. به طور خلاصه میتوان مزایای مدیریت ریسک بنگاه را در سه مورد شامل بهبود و اثربخشی عملیات شرکت، افزایش کارایی سازمانی، مدیریت اثربخش و گزارشگری بهتر ریسک بیان کرد.
نتیجه گیری: همه فعالیتهای تجاری در یک بازار آزاد در معرض ریسک هستند. معرضهای ریسک همواره وجود داشته و دارند. پیدایش مدیریت ریسک بنگاه، مستلزم گذر از مدیریت ریسک سنتی است. این فرآیند راه حل و استانداردی عملی برای یک مساله اجرایی است.
هیات مدیره شرکتها معتقدند مدیریت ریسک بنگاه لازمه رشد هر کسب و کار است. هر راهبردی که تنظیم میشود باید به عوامل تهدیدکننده و فرصت زای آن توجه شود. به هر حال هر رویکردی که نسبت به مدیریت ریسک پذیرفته شود همواره باید برقرارکننده تعادل بین عوامل فوق باشد. پیامد بعدی برخی خطاهای غیرمنتظره در رابطه با مدیریت ریسک منجر به سقوط شرکت میشود. هیات مدیره نمیتواند خود را از مدیریت ریسک منفک کند بلکه هیات مدیره به عنوان یکی از ارکان اصلی مدیریت ریسک بنگاه تلقی میشود. مجموعه دیگری از مزایای اجرای مدیریت ریسک بنگاه نیز وجود دارد.