احمدی نژاد همانند سرابی،زلال و باصفا بود
شبکه مردمی اطلاع رسانی(شما نیوز):میگویند شعارهای الان او با شعارهای گذشتهاش تفاوت دارد. میگویند درست که آدمها دچار تغییر میشوند ولی این تغییراتی که او کرده، آنقدر غیرقابل پیشبینی بود که ما را هم به اشتباه انداخت.
به گزارش شبکه مردمی اطلاع رسانی(شما نیوز) به نقل از متن، مرجع ضمیر این «او»، شخص محمود احمدینژاد است که منظور راویان این جملات قرار گرفته و آنان را واداشته تا اذعان کنند در شناخت رییسجمهور نهم و دهم اشتباه کردهاند. شناختی که باز میگویند بهدلیل «علم غیب نداشتن» آنها، حاصل نشده است. اما آیا با گفتن این حرف، حمایتهای هفت سالهای را که ازسوی حامیان آقای رییسجمهور، صورت گرفته است، میتوان توجیه کرد؟
وقتی به چند سال قبل یعنی فقط هفت سال قبل رجوع میکنی، خیلی راحت بهخاطر میآوری حمایتهایی که فوجفوج توسط طیف وسیعی از اصولگرایان از یکی از کاندیداهای ریاستجمهوری نهم شد و اینکه چگونه برخی از بزرگان و چهرههای شاخص این جریان سیاسی، تمامقد به حمایت از رییسجمهوری پرداختند و جالبتر آنکه علت حمایتهایشان را هم به رای رهبر انقلاب گره زدند که هرگز گفته نمیشود با اسم چه کسی به صندوق رای انداخته میشود.
به همین دلیل این گروه از فعالان سیاسی، زبان به شماتت هرکه به نقد عملکرد رییسجمهور نهم ایران پرداخت، باز کردند و اینها در حالی بود که بارها و بارها تعدادی دیگر از بزرگان نظام تصریح کرده بودند عمل هرکس متوجه خودش است و نباید برای توجیه رفتارها و انتخابهایشان، از رهبر انقلاب هزینه کنند آنهم وقتی که خود ایشان تاکید دارند هرکس باید به تشخیص خود عمل کند نه که بنا بر مفروضات، تصمیمی بگیرد. با این حال، آنها کمتر به این اصل توجه کرده و با تاکید بر اینکه بر حسننیت منتقدان خود اطمینان ندارند، پنبهها را محکمتر از قبل در گوششان فشار دادند و فقط هرازگاهی به بحث جریان مشهور به انحرافی، ایراداتی را به احمدینژاد میگرفتند. این گروه با تاکید بر اینکه هیچ ایرادی به شخص رییسجمهور نیست، فقط اطرافیانش را قابل نقد میدانستند. نمونه سادهاش مهدی کوچکزاده، نماینده مجلس است که با بیان واجببودن حمایت از احمدینژاد تاکید داشت: «باید دولت را به شکل علاججویانه و نه کینهتوزانه هدایت کرد.»
اینگونه روزها و ماهها و سالها سپری شد تا رسیدیم به سال 90. یعنی سالی که قرار بود مقدمات انتحابات مجلس نهم آماده شود و اسفندماه مردم به پای صندوقهای رای بروند. از این رو، کمکم زمزمه نگرانیها بابت تلاش جریان خاص بهمنظور دوقبضهکردن مجلس نهم، بلند شد. علیه دولت و تلاشهای دولتیان برای خیز برداشتن و نشستن بر صندلیهای سبر بهارستان، چه صحبتها که گفته نشد. این نگرانیها حتی منجر به بروز شکاف بیشتر بین اصولگرایان شد چراکه حالا تحت دو پرچم جبهه پایداری و ایستادگی، به فعالیتهای انتخاباتی مجلس شورای اسلامی مشغول بودند. اولی را جریانی دولتی و وابسته به جریان انحرافی میدانستند و دومی را اصولگرایانی که اور به لزوم حذف جریان انحرافی باور داشتند چراکه به عقیده آنها محمود احمدینژاد و اسفندیار رحیممشایی یک روح در دو بدن بوده و هستند. برای همین در ابتدا اعضای جبهه پایداری موضع سرسختانهای نیز در قبال محمود احمدینژاد از خود نشان دادند. آنها با اشاره به قهر ۱۱ روزه رییس دولت دهم در جریان برکناری وزیر اطلاعات و مخالفت آیتالله خامنهای با این اقدام از دوری محمود احمدینژاد از گفتمان انقلابی و ولایی انتقاد کردند.
علم غیب که نداشتیم ...
پس از آن کارکرد اقتصادی دولت فریادهای اعتراضی را بلندتر کرد که همزمان با اجرای طرح هدفمندی یارانهها ناکارآمد و ضعیف مینمود و بدین ترتیب، زمزمه مخالفتها و حتی نقدهای تند و آتشین با یکی، دو اتفاق دیگر نظیر بهم ریختن بازار ارز و ناتوانی دولت در کنترل ارزش پول ملی به اوج خود رسید و حالا کار به جایی رسیده که حتی حجتالاسلام سعیدی، نماینده ولیفقیه در سپاه نیز بهصراحت میگوید نه آنها و نه شورای نگهبان، هیچیک علم غیب نداشتند که روزی فرابرسد رییسجمهور مورد حمایت آنان اینگونه شود.
او که منکر این هم نشده که احمدینژاد با اظهارات حمایتآمیز آنان به این نقطه رسیده، خاطرنشان شده: «البته نباید بیانصافی بکنیم چراکه عملکرد آقای احمدینژاد در دوره اول ریاستجمهوری قابل دفاع است. دولت قبلی اصلا بحث هستهای را تعطیل کرده بود.»
البته این تنها نقد مطرحشده علیه رییسجمهور محبوب دیروز نیست، اما به نوعی صریحترین اقرار به اشتباه محسوب میشود که تاکنون گفته شده است. حدود یک سال قبل سلیمینمین اذعان کرده بود: «در حفظ احمدینژاد کوتاهی کردیم». به باور او محمود احمدینژاد چندی است که یاران راستین خود را از دست داده و اکنون در محاصره اغیار یارنما است و البته این ایراد هم بر اصولگرایان وارد است که با سکوت خود در مقام نقد رییسجمهور مورد حمایتشان باعث شدند چنین وضعیتی در کشور به وجود بیاید.
سرابی که زلال و باصفا بود
همین طور همان موقع سایت منسوب به احمد توکلی در یادداشتی نوشته بود: «احمدینژاد برای ما سرابی بود که نه بهر رسیدن آب و نان به خود بلکه برای عدالت گستری برای همه به او رای دادیم. احمدینژاد برای ما سرابی بود که گول ظاهرش را خوردیم؛ یک سراب زلال و باصفا. ما هنوز هم ماندهایم که چگونه این قدر سادهلوح بودیم. ما احمدینژاد را که میبینیم، میترسیم از روزی که خودمان هم با صفایمان همه را به خود جذب کنیم و کمکم معلوم شود که این صفا، نه بهر نور باطن، بلکه از گریم و نورپردازی بوده است. ما دیگر نمیخواهیم مشرک باشیم.»
یادآوری این مسایل شاید برای اصولگرایان سخت و دردآور باشد ولی گریزی از آن نیست و در عین حال گریزی از طرح این سوالات هم نیست که چرا اصولگرایان به چنین سرنوشتی دچار شدند؟ چگونه شد که آن موقع یک تشخیص داشتند و امروز یک تشخیص دیگر و البته کاملا متفاوت؟! مگر سال 84 چشمهایشان بسته بود که حالا میگویند: «رییسجمهور بعدی را با چشم بازتری انتخاب میکنیم؟!»
توجیه امروز آنان این است که علم غیب نداشتند؛ با این حساب برای سالهای بعد و انتخابات ریاست جمهوری یازدهم چه باید بکنند؟ اشکال کار کجاست که روزگاری بتی را ساختند که اینک در عرصه سیاست، میخواهند بشکنندش؟ آیا این طیف از اصولگرایان قربانی احساساتشان شدند یا بحث دشمن مشترک، آنان را چنان به این سمت سوق داد که حالا ناچارند ابراز ندامت کنند؟
شاید هم به باور برخی از آنها هیچ ایرادی بهشان وارد نیست و همه تقصیرها متوجه محمود احمدینژاد است که با سال 84 خیلی تفاوت کرده و باعث شده تا هوادارانش به مخالفانش تبدیل شوند. اما دلیل این اتفاق هرچه باشد، یک اتفاق هنوز نیفتاده و آن اینکه هنوز هیچیک از این نخبگان اردوگاه اصولگرایان حاضر نشدهاند از مردمی که بسیاری از آنها بنا بر انتخاب و حمایت آنان از محمود احمدینژاد، وی را برگزیدند، بابت این اشتباهشان عذرخواهی کنند.