سردار پر رمز و راز ایرانی
نام حاج قاسم را به متن سیاستورزی انتخاباتی آوردهاند، در همین روزهایی که او یک پایش در سوریه است و پای دیگرش در عراق؛ روزهایی خطیری که بی شک برای سردار محبوب وقتی برای لابیهای سیاسی برای پوشیدن قبای ریاست جمهوری نمیگذارد.
آرام و متین ایستاده بود. نگاهش به گوشهای خیره و غرق در افکار خود؛ مثل همیشه. در تنها باری که او را دیدم کاریزمای خاصی در چهره و قامتش موج می زد. چند ماه بعد مصاحبه ای با صادق خرازی داشتم. روایت می کرد که «همین چند روز پیش در همین اتاقی که تو نشسته ای نشسته بود. با هم صبحانه خوردیم، کلی هم حرف زدیم ». یک بار هم فیلمی از او در کنار محمد باقر قالیباف برایم جلب توجه کرد. همان روز که برای شهادت سردار احمد کاظمی نشسته بودند. سرش را بر روی شانه محمد باقر قالیباف گذاشته و در حال گریستن بود. حالتی که تا آن روز در هیچ کدام از شنیده ها و دیده ها از او سراغ نداشتم؛ از سردار سخن می گویم، «حاج قاسم سلیمانی» روایتهای زیادی درباره این سردار پر رمز و راز وجود دارد . آنقدر زیاد و متفاوت که کار را برای اهل تحلیل که میخواهند هویت شناسی سیاسی او را به سرانجامی برسانند بسیار سخت کرده است. خیلی ها برای راحتی کار از وجه نظامی او وارد می شوند و هر یک اشاره هایی می کنند به بخش هایی از زندگی سردار تا گزاره ای که در مورد شخصیت شناسی او آماده کرده اند اثبات کنند. هر آنچه اما تاکنون گفته شده نمی تواند تصویر تمام نمای سردار را البته از بعد سیاسی نمایان سازد. سوال مهم این است ؛«حاج قاسم سلیمانی دقیقا در کجای سیاست ایران قرار دارد ؟» و درست وقتی که این سوال مطرح می شود پرسش های تازه ای هم مجال طرح می یابند ؛«چرا بر مبنای تعاریف موجود نمی توان گفت حاج قاسم سلیمانی یک اصولگرای مطلق است ؟ آیا می توان گفت در این سال هایی که گذشته رگه هایی از اصلاح طلبی هم در او دیده شده است ؟ چرا می گویند او یکبار قصد نامزدی در دوره های قبلی داشته اما نهایاتا منصرف شده است ؟ چه کسانی این بار از نامزدی او خشنود و چه کسانی نگران می شده اند؟». پرسش های اینچنین زیاد است اما برای رسیدن به تصویر درست از حاج قاسم سلیمانی باید اول او را و دنیای او را شناخت. به بیان دیگر شاید در سطح تحلیل سیاسی مهم این نباشد که دیگران چگونه به او نگاه می کنند بلکه اهمیت با این است که او چگونه به دنیای سیاست ایران نگاه می کند. اگر از این زاویه وارد فضای تحلیل شویم آنوقت می توان داده ها و نشانه های بیشتری استخراج کرد و بر مبنای آن، مختصات هویت شناسی این سردار پر رمز و راز را به دست آورد. این تحلیل در این روزها از آن جهت مهم است که حاج قاسم سلیمانی بیانیه ای مهم صادر کرده است . برخی گفته اند این نامه سرگشاده خداحافظی او با دنیای سیاست است و برخی دیگر می گویند این نامه پیچیده تر از آن است که اینگونه تحلیل شود . وقتی برای نامه تیتر می زنند «سرباز جمهور» یعنی باور دارند او یکی از چند نفر روز 29 اردیبهشت است ؛ نامزد مقابل حسن روحانی . اما باید حاج قاسم را تحلیل کرد... اپیزود اول ؛ جنگ و صلح جنگ که آمد هنوز گرمای انقلاب حس می شد. احساس مبارزه زنده و دشمن خارجی آرایش سیاسی داخل کشور را دستخوش تغییراتی کرده بود. اینجا در تهران چهره های زیادی از مبارزان انقلابی میدانی از یک رقابت سنگین سیاسی را مقابل خود دیده و جنگ، بخشی از دغدغه آنها شده بود . این وسط اما کسان دیگری هم بودند که همه چیزشان جنگ بود و دل آشوبه پایتخت نبودند. روزگارشان خاک ریز بود و معبر. ژنرال های جوانی که پدیده دوران شده و با «هیچ» به یک هماوردی بزرگ رفته بودند . همه دنیای حاج قاسم همین بود «مثل حاج احمد مثل همت». پس تا اینجای کار نمی توان نشانی از سیاست ورزی حاج قاسم دوران یافت. وقتی گوینده رادیو در نهایت ناباوری متن قطعنامه را خواند و خبر از آتش بس داد؛ خیلی چیزها عوض شد؛ خیلی ها هم دیگر نبودند «مثل حاج احمد مثل همت». این میان حاج قاسم مانده بود و جماعتی اهل سیاست که در همه روزهایی که او و باقی همراهان نبودند آرایش سیاسی منحصر به فردی را پدید آورده بودند. تکنوکرات ها میان دار شده و بروکرات ها عنان کار را در دست داشتند. همه حرف از سازندگی می زدند. آفتاب سیاست و فرهنگ و اقتصاد از افق دیگری طلوع کرده و «شهر»بوی دیگری می داد. حالا وقت سکوت بود و ماموریت های تازه ؛ ماموریتی با همان لباس سبز رنگ این بار اما خبری از جنگ نبود. سردار پر رمز و راز ما همچنان نسبتی با سیاست نداشت. اپیزود دوم؛ داستان آن 24 سردار دوران اکبر هاشمی رفسنجانی که تمام شد؛ همه از توسعه سیاسی می گفتند و نیاز حیاتی به رفورم. سیبل اصلی ابتدا اکبر هاشمی رفسنجانی بود. رادیکال های وقت به نقد دوران ماضی نشسته و سنگر به سنگر دایره نقد و اعتراض را جلوتر می بردند. سردار پر رمز و راز ما همچنان ساکت بود و مشغول ماموریت. ناگهان اما یک اتفاق مهم افتاد؛ «شهر شلوغ شد». عنان کار از دست در رفت و حالا پایتخت پر شده بود از دود و غبار. ناگهان یک نامه چون بمبی میان اهل سیاست صدا کرد. 24 سردار نامشان را ذیل نامه ای به رییس جمهور وقت گذاشته بودند که در آن بود:« كاسهی صبرمان به پايان رسيده و تحمل بيش از آن را در صورت عدم رسيدگي، بر خود جايز نميدانيم. » این اولین باری است که نام سردار پر رمز و راز ما میان اهل سیاست زمزمه می شود؛ اویکی از امضا کنندگان نامه بود. شاید این مهم ترین نشانه ای باشد برای آن ها که سفت و سخت می گویند حاج قاسم مخالف اصلاح طلبان است و قطب مخالف آنها. واقعیت اما چیز دیگری است او در تمام روزهایی که گذشته روابطش را با این خط کش؛ تحدید نکرده است. نمونه اش همین صادق خرازی و چهر ه هایی دیگر از اصلاح طلبان که حاج قاسم همنشین اشان بود و طرف صحبت. نمونه اش مراسم ختم والده او که همه آمده بودند از چپ تا راست سیاست ایران. حالا هر چه هست می توان گفت حاج قاسم از همین دوران در سیاست دیده شده است. اپیزود سوم؛ نبرد آن سوی خاک ریز وقتی فرمانده سپاه قدس شد منطقه مثل قبل نبود اما خیلی چیزها مثل قبل شده بود؛ باز جنگ باز خاک ریز باز معبر. در پایتخت حرف و حدیث سیاسی زیاد بود او اما همه ذهنش پر بود از همان چیزهایی که در دهه 60 دغدغه اش بودند. حالا هر روز که می گذشت او صاحب یک کاراکتر منحصر به فرد می شد. ژنرال آفتاب سوخته ایرانی یک روز در عراق یک روز در لبنان یک روز در شامات و روز دیگر چهار زانو نشسته در حسینیه امام خمینی تهران. او به تعبیر همتایان آمریکایی اش فرمانده نظامی خاورمیانه شده و پر نفوذ ترین چهره منطقه است. درست در همین میانه است که گرایشات و تفکرات سیاسی او پر اهمیت جلوه می کند و درست همین جاست که می پرسند میل سردار به کدام سوست؛ آیا او می خواهد مستظهر به همین کاراکتر کاملا خاص شخصا به دنیای سیاست ورود کرده و یک بازیگر سیاسی شود؛ یا می خواهد پشت صحنه چهره ای باشد برای تاثیر گذاری بر تحولاا سیاست ایران یا که نه می خواهد همان سردار پر رمز و راز دور از مانده از دنیای سیاست باشد. واقعیت این است که بنای رابطه او با اهل سیاست آنچنان حرفه ای و دقیق معماری شده که تقریبا نمی توان گفت چه کسی رقیب اوست ؛ صف منتقدان و موافقانش از کجا جدا می شود و اصلا چند نفر را می توان نام برد که تا کنون بر او خرده گرفته باشند. او یک قهرمان ملی است ،یک «مقبول عمومی» که تا وقتی در کاراکتر خودش قرار دارد همه با غرور از او یاد می کنند همه نکته بحث اما در همین جمله ای که آمد خلاصه می شود «... تا وقتی در همین کاراکتر است». به یک معنا حاج قاسم سلیمانی، سردار پر رمز و راز ایرانی وقتی به سیاست ورود می کند نه اینکه کسی به او خرده بگیرد اما صفی از حامیانش که البته به گونه ای دیگر سیاست را تعریف می کنند توصیه به عدم ورود دارند. می گویند دنیای سیاست قداست کاراکتر او را خدشه دارد خواهد کرد. جالب این که این طیف فقط در یک جناح خلاصه نمی شود . نمونه آخرش همین حسام الدین آشنا که بی پرده و صریح نوشت: « بگذاریم حاج قاسم در قله اسطوره ای دفاع از حریم و حرم بماند؛ نگذاریم او را چون محسن و باقر به کارزار کلید و گازانبر بکشانند.» بهتر است بحث را جدی تر ادامه دهیم؛ حاج قاسم سلیمانی یک نامه نوشته ؛ یک متن مهم اما پر حرف و تحلیل. او گفته «حقیر سرباز صفر ولایت و نظام جمهوری اسلامی و ملت شجاع و عزیزتر از جانم بوده و انشاءالله با استعانت از خدای سبحان تا آخر عمر در همین جایگاه «سربازی» خواهم بود.» او در حالی این جملات را نوشته که خیلی ها مثل صادق زیباکلام می گویند :«فقط حاج قاسم و احمدی نژاد می توانند حسن روحانی را شکست دهند» و در همین جای تحلیل است که می توان پای بحث پر اهمیت دیگری را به میان کشید. برخی می گویند در سال 1392 حاج قاسم سلیمانی چندان بی میل نبوده که نامزدی در انتخابات ریست جمهوری را تجربه کند اما این روزها خیلی ها می گویند اگر چه حاج قاسم سلیمانی تمایلی به حضور عیان در دنیای سیاست را ندارد اما کسان مهمی هستند که او را بهترین گزینه برای اردیبهشت 96 می دانند. حاج قاسم گفته است که می خواهد سرباز بماند اما در دنیای سیاست فرض محال که محال نیست؛ اگر بنا را برنامزدی او بگذاریم و او را در کاراکتر «سرباز جمهور» تصور کنیم کدام بخش های سیاست ایران به سمت او راهنما خواهند زد و کدام بخش ها او رقیب پنداشته و قواعد دنیای سیاست برای رقابت را برای او هم مهیا می کنند ؟ شاید یک پاسخ جامع، خلاصه و نزدیک به واقعیت این باشد که حاج قاسم دوران ما یک سرمایه اجتماعی بزرگ دارد؛ صرف نظر از اینکه اهل سیاست کدامشان به سمت او شیفت خواهند کرد . به یک معنا حاج قاسم سلیمانی برای بازیگر سیاسی شدن و حضور در رقابت مهمی همچون انتخابات ریاست جمهوری چندان نیازی به بازیگران سیاست ایران ندارد. نکته اما در همین جای مطلب مستتر است. جایی که گفتیم « مهم این نیست که دیگران چگونه به او نگاه می کنند بلکه اهمیت با این است که او چگونه به دنیای سیاست ایران نگاه می کند». رفتارشناسی حاج قاسم سلیمانی در فضای تحلیل سیاسی به ما می گوید او هیچ وقت به عیان وارد دنیای سیاست نشده مگر آنکه «صبرش لبریز شده » و یا اینکه باید حرفی می زده که عقیده اش بوده اما اهل سیاست آن را وارد خط کشی های مرسوم کرده و روی آن تحلیل هایی گذاشته اند . آیا او در حساس ترین دوران منطقه به جای حضور در شامات و عراق پایتخت نشین شده و مشغول لابی های سیاسی برای پوشیدن قبای ریاست جمهوری؟ به نظر می رسد این نامه اخیر را نمی توان با تیتر «سرباز جمهور » تحلیل کرد و گفت او یکی از حاضران اردیبهشت 96 است. بی گمان او همه حرفش را در همان جمله صریح و بی پرده نوشته است؛ حاج قاسم دوران ما می خواهند یک قهرمان ملی بمان ؛ «مثل حاج احمد مثل همت». نامه چندان پیچیده نیست؛ همین!