درس ۲۸ مرداد
آمریکا یک دولت مردمی چون دولت مصدق - که براساس انتخابات بر سر کار آمده بود و حتی نیمنگاهی هم به لیبرالیسم و مبانی فکری غربی داشت - را اگر بخواهد گامی در جهت منافع ملی کشور بردارد با ابزار غیردموکراتیکی چون کودتا در زمینزدنش دخالت میکند، حتی به قیمت حاکم کردن استبداد!
به گزارش شمانیوز: پس از گذشت بیش از 60 سال از کودتای 28 مرداد، همچنان روایتها، تحلیلها و دیدگاههای مختلفی از وقایع سال 1332 از سوی تاریخنگاران و همچنین برخی چهرههای سیاسی مطرح میشود که هرکدام با توجه به رویکردهای مختلف فکری و سیاسی روایتی متفاوت و بعضا ناسازگاری از کودتای 28 مرداد سال 32 ارائه دادهاند، بهطوری که اکثر این روایتها حول محور بیان اختلافات میان مصدق و نیروهای مذهبی به رهبری آیتا... کاشانی بیان شده که در آن طیفی از تحلیلها اعم از ادعای رضایت مرحوم کاشانی نسبت به کودتا تا خائن شمردن مصدق قابل مشاهده است که به نظر میرسد هر دو سر این دیدگاهها بیش از آنکه تلاش داشته باشند روایتی مستدل و تاریخی از وقایع سال 32 را به تصویر بکشند، قصد دارند با نگاهی سیاسی به اختلافات مصدق و کاشانی، ماهی خود را از آب گلآلود آن سالها بگیرند.
حتی برخی با پذیرفتن اصل کودتا تلاش کردند در توجیه کودتاگران اینگونه بیان کنند که اگر کودتا اتفاق نمیافتاد حزب توده در ایران کودتا میکرد و کشور کمونیستی میشد و از بلوک غرب به بلوک شرق شیفت میکرد؛ لذا شاه و آمریکا برای جلوگیری از کمونیستی شدن کشور چنین کردند یا برخی لیبرالمسلکهای داخلی عاشق آمریکا که سراپا محو رخ یارشان هستند با همان عینک اینبار به تقبیح عملکرد مصدق در مقاومت نسبت به زیادهخواهیهای آمریکا پرداختهاند و ضمن نادیده انگاشتن مشی لیبرالی مصدق، باز از آمریکا جانبداری میکنند و بر این باورند که مصدق با رد پیشنهاد بانک جهانی عملا چارهای برای آمریکا و غرب جز کودتا در ایران نگذاشت، و بر اساس این تحلیل بر این باورند که مصدق با سیاست خارجی خود، غرب و ایران را در بنبست قرار داد؛ لذا آمریکا برای عبور از بنبست مجبور به کودتا شد و مقصر اصلی کودتا را شخص مصدق میدانند.
برخی نیز با ارائه ادلهای تلاش دارند اصل کودتای 28 مرداد را از منظر تاریخنگاری رسمی عصر پهلوی زیر سوال برده و آنچه در 28 مرداد اتفاق افتاده را یک اقدام قانونی بیان کنند! به این معنا که بیان میدارند با اشتباه فاحش مصدق در منحلکردن مجلس شورای ملی، طبق قانون اساسی مصدق بهعنوان نخستوزیر اختیار عزل خود را به شاه اعطا کرده و شاه از این اختیار استفاده کرده و تنها آمریکا محمدرضا پهلوی را در انجام امور قانونی یاری رسانده است.
جدا از ضعفهایی که در تاریخنگاری کودتای 28 مرداد وجود دارد و روایتهای متعددی که بیان میشود، آنچه در همه این روایتها ثابت باقی مانده، تایید نقش آمریکا در کودتای 28 مرداد سال 32 است و این در حالی است که دولت مصدق پس از آنکه نفت را از دست انگلیسیها با کمک مجلس شورای ملی و خصوصا آیتا... کاشانی خارج کرد، به دلیل پذیرش این تحلیل سیاسی که در مقابل دشمنی انگلیس باید یک پشتیبان در عرصه بینالمللی داشته باشد، اعتماد خود را به آمریکاییها افزایش داد و نسبت به آنها امیدوار شد که همین عدم توجه به احتمال ضربه خوردن از آمریکا، وی را درگیر برخی مناقشات داخلی و افزایش اختلافات کرد و درنهایت منجر به تصمیم وی در جهت انحلال مجلس شورای ملی شد که این خود یکی از مهمترین دلایل بروز کودتای 28 مرداد سال 32 با هدایت آمریکاییها بود.
در حال حاضر نیز مثالهای بسیاری خصوصا در همین منطقه جنوب خلیجفارس میتوان پیدا کرد که این روش و منش سیاست خارجی آمریکاییها همچنان بر مدار همان سیاستهای سال 1332 میچرخد و در زمانی که مردم یک کشور به این نتیجه میرسند که نظام استبدادی حاکم بر خود را نمیخواهند و خواهان حداقلهای نقش مردم در اداره حکومت هستند و علیالقاعده آمریکا به دلیل همان مشی لیبرال باید از چنین مسالهای حمایت کند، اما کاملا شاهد عملکرد حمایتگونه آمریکاییها از نظامهای استبدادی هستیم که اگر به بررسی دقیقتر آن بپردازیم، مهمترین دلیل آن تضاد منافع آمریکاییها با استقرار دولتهای مردمیتر در آن کشورهاست.
بررسی تاریخ ازجمله 28 مردادماه 1332 نشان میدهد آمریکا یک دولت مردمی چون دولت مصدق - که براساس انتخابات بر سر کار آمده بود و حتی نیمنگاهی هم به لیبرالیسم و مبانی فکری غربی داشت - را اگر بخواهد گامی در جهت منافع ملی کشور بردارد با ابزار غیردموکراتیکی چون کودتا در زمینزدنش دخالت میکند، حتی به قیمت حاکم کردن استبداد!