وضع آرایش سیاسى دنیا در حال یک تغییر اساسى است
شبکه مردمی اطلاع رسانی(شما نیوز):وضع آرایش سیاسى دنیا در حال یک تغییر اساسى است. یک کار بزرگى دارد در دنیا انجام میگیرد. یک حادثه اى در دنیا دارد اتفاق مى افتد. بخشى از این حادثه مربوط است به همین کشورهاى اسلامى و عمدتاً عربى و این انقلابهائى که در این کشورها اتفاق افتاد.
شبکه مردمی اطلاع رسانی(شما نیوز): به مناسبت برگزاری شانزدهمین اجلاس سران جنبش عدم تعهد در تهران ، پایگاه اطلاع رسانی KHAMENEI.IR متن بیانات حضرت آیت الله خامنه ای در دیدار سفرا و رؤسای نمایندگی های سیاسی ایران در خارج از كشور را منتشر می كند. رهبر فرزانه انقلاب اسلامی در بخش مهمی از سخنرانیشان که در تاریخ ۷/۱۰/۱۳۹۰ انجام شد، به بررسی تغییر اساسی آرایش سیاسی دنیا پرداختند.
متن سخنرانی رهبرمعظم انقلاب اسلامی به شرح زیر است:
بسم الله الرّحمن الرّحیم
خوش آمد عرض می کنیم به برادران عزیز؛ فعالان خط مقدمِ پیکار عظیمِ بین المللی در عرصهٔ سیاست خارجی و دیپلماسی. از خداوند متعال مسالت می کنیم که توفیقات خودش را شامل حال شما، ما و همه بفرماید؛ بتوانیم صراط مستقیم را در هر برهه ای پیدا کنیم و بر آن پای بفشاریم. از جناب آقای دکتر صالحی هم تشکر می کنم؛ مطالب خوبی را بیان کردند. آنچه که ایشان به عنوان عملکرد ها و آرزو ها بیان کردند، کاملاً درست است و چشم انتظاریم که ان شاءالله آن آرزو ها تحقق پیدا کند؛ و این محتاج تلاشِ همراه با اخلاص و توکل به خدای متعال است. البته امروز دستگاه دیپلماسی ما بدون شک از اوایل انقلاب پخته تر و کاربلد تر و آماده تر است.
یک جمله عرض کنیم در زمینهٔ توجه به عنصر معنوی در این فعالیت ها. در همهٔ تلاش های ما، آن چیزی که به تلاش ما برکت می دهد و اراده و عزم ما را راسخ می کند، توکل و توجه به خدای متعال و اخلاص است. در همهٔ زمینه ها این لازم است. شما که در خارج از کشور زندگی می کنید، خودتان، خانواده هاتان، فرزندانتان به این عنصر احتیاج زیادی دارید. خب، خدا را شکر می کنیم؛ وزارت امور خارجه از لحاظ عناصر مؤمن و دارای روحیهٔ انقلابی، جزو وزارتخانه های خوب و غنی ما است؛ در این هیچ تردیدی نیست. بنده هم با فعالیت های برادران آشنا هستم؛ تلاش هایی که می کنند، مجاهدت هایی که می کنند. هرچه توجه به خدای متعال بیشتر باشد، اخلاص انسان بیشتر باشد، توکل ما به خدا بیشتر باشد، کار بهتر پیش خواهد رفت. خطاست اگر تصور کنیم بدون تکیهٔ به قدرت الهی، بدون استمداد از قدرت الهی، خواهیم توانست قدمی از قدم برداریم. کار بابرکت، آن کاری است که همراه باشد با روحیهٔ اخلاص و توان طلبی و استغاثهٔ به پروردگار. رابطه را با خدا باید قوی کرد. شما دوستان و برادران عزیز، به خصوص در درون مجموعهٔ خودتان به این نکته توجه مضاعف کنید. در درون مجموعه، یعنی هم خانوادهٔ بزرگ سفارت و عناصر مرتبط با دستگاه دیپلماسی شما - در هر کشوری که مستقر هستید - هم در رابطهٔ با خانوادهٔ کوچک، یعنی همسران و فرزندان، ارتباط را با خدای متعال قوی کنید.
من اطلاع دارم که در سفارتخانه های ما مراسم مذهبی گرفته می شود؛ در ماه محرم، در ماه رمضان، حتّی روضه خوانی می شود، بعضی جا ها سینه زنی می شود؛ این ها خوب است، این ها مظاهر و ظواهری است که چیزهایی را برای ما تأمین می کند؛ اما بیش از این لازم است: انس با معارف اسلامی لازم است، انس با دعا لازم است، انس با قرآن لازم است. کاری که شما دارید می کنید، یک کار متعارف معمولی نیست. شما در یک جبهه ای دارید پیکار می کنید که با جبههٔ دیپلماسی دنیا متفاوت است. عرصهٔ دیپلماسی، همه جا عرصهٔ هماوردی و مقابله است؛ چون منافع کشور ها، منافع ملت ها با یکدیگر اصطکاک پیدا می کند، تصادم پیدا می کند؛ این تصادم ها در موارد زیادی خودش را در میدان دیپلماسی نشان می دهد؛ لذا همه جا این درگیری و هماوردی وجود دارد. لیکن مسالهٔ شما فرا تر از این است. شما نمایندهٔ یک نظام الهی و معنوی هستید. این نظام اگر هیچ کاری هم با هیچیک از قدرت ها و دولت های مستکبر دنیا نداشته باشد، آن ها با او کار دارند؛ چون طبیعت این نظام، طبیعت مقابلهٔ با استکبار، مقابلهٔ با ظلم و تجاوز است. الان شما در همین کشورهای تازه به پاخاسته و ملتهای بیدار شده ملاحظه کنید؛ هر جایی که گفته می شود فلان جبههٔ اسلامی غلبه کرد - یا در انتخابات، یا در تظاهرات - دستگاه استکبار نگران می شود و نگرانی خودش را بروز می دهد؛ درحالی که معلوم نیست این هایی که در انتخابات پیروز شدند، بعداً چگونه عمل خواهند کرد. آنچه که آن ها را متوحش می کند، نفس گرایش اسلامی است؛ چون گرایش اسلامی در درون خود، ضد استکباری است، ضد ظلم است، ضد اشغالگری است، ضد تجاوز به حقوق انسان ها است؛ یعنی چیزهایی که پایه های حکومت استکبار در دنیاست. حکومت استکباری در دنیا بدون دخالت در کشور ها، بدون تجاوز به حقوق ملت ها، بدون تعرض به منافع ملت ها که نمی تواند سر پای خود بایستد؛ چون این پایه ها با اسلام، با نام اسلام، با شعار اسلام، با هویت اسلامی در تضاد طبیعی است؛ لذا هر جایی که نامی از اسلام آورده می شود، این ها نگران می شوند.
خب، حالا شما یک نظامی دارید، دولتی دارید، مجموعهٔ کشوری دارید که اساساً به نام اسلام ساخته شده، با نام اسلام رشد پیدا کرده، روزبه روز شعارهای اسلامی در آن برجسته تر شده، پیشرفت زیر سایهٔ این شعار ها انجام گرفته. امروز ما در صنعت هسته ایمان، یا در صنعت نانو، یا در این صنایع حساسِ پیشرفتهٔ مدرن، وقتی با مدیران و سردمداران این ها مواجه می شویم، افتخار می کنند به اینکه ما بسیجی هستیم و بسیجی عمل می کنیم. نظام جمهوری اسلامی یک چنین نظامی است. بنابراین طبیعی است که شما یک چالش فوق العاده ای دارید؛ چالشی فرا تر از چالشهای متعارف دیپلماسی که در عرصهٔ دیپلماسی معمول است و همه جا هست. این موضع، احتیاج دارد به قوّت قلبی، به عزم راسخی که جز با توکل به خدای متعال و اعتماد به قدرت الهی به دست نمی آید.
به خدای متعال باید حسن ظن داشته باشیم. خداوند متعال ملامت می کند آن کسانی را که به او حسن ظن ندارند؛ سوءظن به خدا دارند. سوءظن به خدا چیست؟ سوءظن به خدا این است که انسان خیال کند اینکه فرموده است: «و لینصرنّ الله من ینصره»، (۱) خلاف واقع است؛ یا اینکه فرموده است: «الّذین جاهدوا فینا لنهدینّهم سبلنا»، (۲) وعدهٔ تخلف پذیری است. آن وقت خدای متعال در سورهٔ فتح می فرماید: «و یعذّب المنافقین و المنافقات و المشرکین و المشرکات الظّانّین بالله ظنّ السّوء»؛ خصوصیت مشرکین و مشرکات و منافقین و منافقات این است که به خدا سوءظن دارند. بعد می فرماید: «علیهم دائرة السّوء و غضب الله علیهم و لعنهم و اعدّ لهم جهنّم و سائت مصیرا». (۳) نباید به خدا سوءظن داشت. خدای متعال گفته است: اگر برای من، برای پیشبرد دین من، برای احیای ارزش های مورد قبول من حرکت کنید، اقدام کنید، من به شما کمک می کنم. این راست است، این وعدهٔ الهی است. فرموده است: «انّ الله یدافع عن الّذین ءامنوا»؛ (۴) هر کسی که مؤمن به خداست، خدا از او دفاع می کند. خب، خیلی از مؤمنین در دنیا هستند، خدا از آن ها دفاع نکرده - مؤمنینی که زیر لگد مستکبرین دارند له می شوند - چرا؟ این به خاطر این است که به سنت های دیگر الهی عمل نشده است؛ به خاطر این است که حرکت نشده، قیام نشده، اقدام نشده. بنابراین مجاهدت لازم است، تلاش لازم است. یک ملتی اگر مؤمن به خدا بود، اما تلاش نکرد، مجاهدت نکرد، البته لگدمال می شود؛ آن «یدافع عن الّذین ءامنوا» دیگر اینجا را نمی گیرد. این ایمان باید با مجاهدت همراه باشد، آن وقت خدای متعال آن وعده را عملی خواهد کرد. معنای «و الّذین هاجروا و جاهدوا فی سبیل الله» (۵) این است که باید حرکت کرد، باید اقدام کرد، باید تصمیم گرفت. این همان مبارزهٔ مقدسی است که یک مؤمن عمر خود را وقف آن می کند.
خب، نقطهٔ مقابلش هم میل به راحت طلبی است. مبارزه دردسر دارد؛ شکی نیست. هر حرکت دشواری در راه هر آرمان بلندی، نفس راحت طلبِ عافیت جوی انسان را می آزارد. انسان میل به راحت طلبی دارد. اگر بر این میل فائق آمدیم، اگر توانستیم همت خود را، نیروی خود را در راه این آرمان ها بسیج کنیم، البته سختی هایی دارد، اما رسیدن به قله، موفقیت را هم دارد.
شما امروز را در جمهوری اسلامی مقایسه کنید با سال های اول انقلاب: سال های غربت، سال های تنگدستی و تهیدستی، سالهای سختیِ همه جانبه؛ این طرف جنگ، آن طرف تحریم های بین المللی، آن طرف بستن همهٔ راه ها به روی ما. این ها حرف هایی است که تکرار شده، شما ها هم می دانید. شما ها خودتان هم آن روز ها در همین عرصه ها و میدان ها بوده اید - یا در سپاه یا در بسیج یا در مجموعه های فعال - سختی ها را دیده اید. امروز را هم نگاه کنید. امروز جمهوری اسلامی گردنی برافراشته دارد؛ در حالی که شعارهایی که ۳۰ سال پیش می داده، امروز در کشورهائی که ۳۰ سال با ما دشمنی کردند، دارد تکرار می شود. این ها موفقیت نیست؟ این ها پیشرفت نیست؟
من در آن جلسهٔ بیداری اسلامی گفتم که اوایل انقلاب جزو چیزهایی که ما تصور می کردیم، این بود که بازتاب حرکت انقلابی ما در کشورهای گوناگون اسلامی و در درجهٔ اول در مصر تحقق پیدا کند. از مصر هیچ صدایی بلند نمی شد - حالا من آنجا یک شعر عربی خواندم؛ عرب هائی که در جلسه بودند، فهمیدند که من چه دارم می گویم - اما امروز این مصر، مصرِ حسنی مبارک، مصرِ انورالسادات، مصر پناه دهندهٔ به محمدرضا شاهِ مطرودِ از همه جا حتّی از آمریکا، در اختیار مردمی است که شعار الله اکبر می دهند، نماز جماعت می خوانند، شعار اسلامی می دهند، حکومت اسلامی را مطرح می کنند. پیشرفت یعنی این، استحکام یعنی این، قدرت یعنی این. هیچ کار نداریم به اینکه بگوییم آن ها از کی یاد گرفتند؛ خوب است این حساسیت ها را اصلاً ایجاد نکنیم. چه لزومی دارد بگوئیم آن ها از کی الهام گرفتند؟ نه، بحث الهام گرفتن نیست؛ بحث این است که حرفی که ما سی سال است داریم می زنیم، امروز در شمال آفریقا، در خاورمیانه، در خلیج فارس، این حرف سبز شده. امروز ایران اسلامی این است. همهٔ این تلاشی هم که شما مشاهده می کنید علیه جمهوری اسلامی می شود - تحریم های همه جانبه، کارهای گوناگون، فشارهای سیاسی، تبلیغات مختلف - به خاطر این موفقیتی است که جمهوری اسلامی به دست آورده. این ها معنایش همان «و الّذین جاهدوا فینا لنهدینّهم سبلنا» است، این ها معنایش همان «انّ الله یدافع عن الّذین ءامنوا» است، این ها تفسیر و ترجمهٔ «لینصرنّ الله من ینصره» است. ما دیگر در کتاب، این ها را نگاه نمی کنیم؛ ما توی واقعیت زندگیمان داریم تفسیر این آیات را مشاهده می کنیم. واقعیتهای زندگی دارد این را به ما نشان می دهد.
خب، بر این اساس، دیپلماسی را بنا کنیم؛ که خوشبختانه همین جور است. حرکت ما در جبههٔ ظریفِ خطیرِ بسیار مؤثرِ دیپلماسی باید حرکتی باشد با این دید و با این نگاه و با توجه به این آرمان ها. این خطاست که ما خیال کنیم اگر به مبانی ارزشی خودمان پابند بمانیم، در عالم دیپلماسی عقب می مانیم؛ ابداً. در این دوره های مختلف، بوده اند کسانی در عرصهٔ دولتی خودمان، در بخشهائی از دیپلماسی و غیر دیپلماسی و حتّی در بخشهائی از روحانیت خودمان، که در این مسائل تردید پیدا کردند که حالا پابندی های ارزشی ما چقدر اجازه می دهد که ما در زمینهٔ دیپلماسی موفق باشیم. نه، ما تجربه کردیم، دیدیم هرچه پابندی ما بیشتر باشد، هیبت جمهوری اسلامی ایران در چشم طرف مقابل بیشتر خواهد شد؛ احترام جمهوری اسلامی ایران در نظر طرف مقابل بیشتر خواهد شد.
یک دوره ای بعضی از مسوولان خیال می کردند که اگر چنانچه در ملاقات های بین المللیِ خودشان حرف های آن ها را برایشان تکرار کنند، خوب است. و همین کار را هم می کردند؛ می نشستند همان حرف هایی را که آن ها صد سال است دارند می زنند، برای آن ها دوباره تکرار می کردند. این، شما را پیش او سبک می کند؛ این نشان می دهد که شما از خودتان هیچ چیزی ندارید؛ در حالی که وقتی شما خودتان حرف دارید، خودتان مبنا دارید، بر روی مبنای خودتان می ایستید، بر روی تحلیل خودتان از حوادث و ترسیم آینده می ایستید، و بعد با قدرت حوادث را مدیریت می کنید، این شما را در چشم طرف مقابلتان تقویت می کند؛ و تقویت در چشم طرف مقابل، یکی از ابزار ها و راه های پیروزی است. این را توجه دارید که پیروزی بر سر میز مذاکره و استدلال طرف مقابل را از او گرفتن و استدلال خود را بر ذهن او تحمیل کردن، مهم ترین پایهٔ پیروزی ها در صحنهٔ عمل است. یک مذاکره کنندهٔ قوی آن کسی است که می تواند مبانی فکری خودش را بر مبانی فکری طرف مقابلِ مذاکره کننده تغلیب کند، غلبه بدهد. البته این کار با های و هو نمی شود؛ این با هوشمندی، ظرافت، استحکام عقلانی و اعتماد به نفس امکان پذیر است؛ این هم با توکل به خدای متعال، با انس بیشتر با قرآن، با انس بیشتر با ادعیه به دست می آید.
من به شما عزیزان توصیه می کنم که با صحیفهٔ سجادیه انس بگیرید، دعای پنجم صحیفهٔ سجادیه را مکرر در مکرر بخوانید. این دعای پنجم صحیفهٔ سجادیه مال ما است. همهٔ ادعیهٔ صحیفهٔ سجادیه همین طور است. آنجائی که ما را به یاد مرگ می اندازد، آنجائی که ما را از لغزش ها برحذر می دارد، آنجائی که عظمت معنویت دستگاه الهی را، از پیغمبر و یاران و ملائکهٔ الهی را به رخ ما می کشد، این ها همه اش برای ما استحکام بخش است. در هر می دانی، استحکام درونی برای ما تعیین کننده است. اگر ساخت درونی - چه درون شخصیِ خود ما، درون روحی و فکری خود ما، چه درون کلیت جامعهٔ ما - ساخت مستحکمی بود، هیچ چیز نمی تواند در مقابلش بایستد. این، مهم ترین و اولین توصیهٔ من به شما است.
دستگاه دیپلماسی مهم است. عرصهٔ دیپلماسی، عرصهٔ مبارزه است؛ در این مبارزه باید قوی باشید. اگر می خواهید قوی باشید، ارتباط با خدا را مستحکم کنید؛ هم خودتان، هم خانواده تان. خانواده را مهم بشمرید؛ چه خانوادهٔ بزرگ دیپلماسی، چه خانوادهٔ شخصی خودتان. گاهی اوقات یک رخنهٔ کوچک در درون خانواده، ما را تغییر می دهد. امیرالمؤمنین فرمود: زبیر با ما بود، از ما اهل بیت بود. واقعاً هم همین جور بود. می دانید بعد از رحلت پیغمبر، در مسجد، در پای منبر خلیفهٔ اول - جناب ابوبکر - حدود ۱۰ نفر از صحابه بلند شدند و صریحاً از امیرالمؤمنین دفاع کردند؛ گفتند اینجائی که شما نشسته ای، حق علی بن ابی طالب است. یکی از آن ۱۰ نفر، زبیر بود! زبیر، رفیق دوران عشرت نبود؛ رفیق دوران محنت بود. امیرالمؤمنین فرمود: زبیر همواره با ما بود، «حتّی شبّ ابنه عبدالله»؛ (۶) تا پسرش عبدالله بزرگ شد، آمد توی عرصه، در تصمیم گیری ها دخالت کرد؛ آن وقت او عوض شد. زبیر همانی شد که آمد در مقابل امیرالمؤمنین شمشیر کشید! گاهی اوقات یک رخنهٔ کوچک در درون خانواده، یک چنین اثر بسیار مهمی می گذارد. لذا باید جلوی این رخنه را گرفت؛ و این هم جز با توکل به خدای متعال، جز با ذکر، جز با توجه، امکان پذیر نیست.
یک نکتهٔ دیگر این است که امروز - همان طور که در صحبتهای جناب آقای صالحی هم واضح بود - وضع آرایش سیاسی دنیا در حال یک تغییر اساسی است. یک کار بزرگی دارد در دنیا انجام می گیرد. من الان نمی توانم این را درست تعریف کنم؛ شاید هیچ کس نتواند درست تعریف کند. یک حادثه ای در دنیا دارد اتفاق می افتد. بخشی از این حادثه مربوط است به همین کشورهای اسلامی و عمدتاً عربی و این انقلاب هایی که در این کشور ها اتفاق افتاد. این ها واقعاً انقلاب است. با یک تفسیر و تحلیل درست، این ها همه اش به معنای حقیقی کلمه انقلاب است؛ البته در قد و اندازه ها و قواره های مختلف. این یک بخش از قضیه است، یک بخش از قضیه هم این حوادث عجیبی است که در دنیا دارد اتفاق می افتد و من برایش شبیهی سراغ ندارم. حالا شما به حافظهٔ تاریخیِ خودتان مراجعه کنید، ببینید شبیهی برای این ها می شناسید؟
البته در قضایای بیداری اسلامی، چرا؛ در مواردی شباهت ها و نیز تفاوتهای اساسی ای با انقلابهای گذشتهٔ این منطقه وجود دارد؛ هرچند نه به این عظمت و نه به این عمق. مثلاً فرض بفرمائید در اواخر دههٔ ۵۰ و اوائل دههٔ ۶۰ میلادی در همهٔ این کشورهائی که شما مشاهده می کنید، انقلاب رخ داد. در مصر انقلاب رخ داد، در تونس انقلاب رخ داد، در مغرب انقلاب رخ داد، در الجزایر انقلاب رخ داد؛ همهٔ این ها حرکت کردند، منتها با یک تفاوت اساسی. اولاً این انقلاب ها عمومی نبود - بیشتر مجموعه ای و محدود بود - یک جاهائی فقط کودتا بود؛ مثل مصر که کودتا بود، یک گروه افسر جوان آمدند سر کار؛ یک جاهائی مثل الجزائر کودتا نبود، حرکت مردمی بود، منتها تحت اِشراف احزاب؛ احزاب بودند که مسلط بودند؛ کار در اختیار مردم به معنای خاص خودش نبود. بنابراین یک تفاوت اینجوری وجود دارد و الان بکل وضعیت جور دیگری است.
یا اگر بخواهیم شبیه دیگری برای این انقلاب ها فکر کنیم، می توانیم به حوادث دههٔ ۹۰ اروپای شرقی اشاره کنیم، که نظام این کشور ها یکی پس از دیگری فرو می ریخت. البته تفاوت اساسی اش این است که در آن حوادث، رشتهٔ اصلی به دست آمریکا و غرب بود. مثلاً وقتی این حوادث در لهستان شروع شد، از یک عنصر دست پروردهٔ غربی - ولو حالا از طبقهٔ کارگر - استفاده کردند؛ که این بعد ها روشن شد. اوائلی که حوادث اتفاق می افتاد، ما ها نمی فهمیدیم چه دارد اتفاق می افتد؛ لیکن بعد معلوم شد که این، ساخته و پرداختهٔ غرب بوده؛ کمک کرده اند، چه کرده اند. تفاوت آن حوادث و این انقلاب ها این است که اینجا درست نقطهٔ مقابل آن قضایاست؛ یعنی اینجا آنچه که دارد اتفاق می افتد، علی رغم آمریکاست که دارد اتفاق می افتد. البته تفسیرهای وهم آلودی وجود دارد - شما هم می دانید، من هم می دانم - که تصور می کنند آنچه که در مصر یا در لیبی یا در تونس اتفاق افتاد، پشت سرش آمریکاست که دارد مدیریت می کند. اینجور نیست، این ها توهم است. بله، آمریکائی ها بدشان نمی آمد که به جای عنصری مثل مبارک، یک عنصر دموکراتِ مردمی ای داشته باشند که به قدر مبارک تابع آن ها باشد - این برایشان بهتر بود - اما چنین چیزی امکان نداشت و ندارد. اگر یک عنصر دموکراتِ میهن دوستی باشد، مثل مبارک امکانات کشور را در اختیار آمریکا نمی گذارد؛ موضعش در مقابل اسرائیل، موضع یک صهیونیست نمی شود. بنابراین، این عملی نبود.
اینکه ما تصور کنیم این ها برای آنکه وجههٔ خودشان را درست کنند، مبارک را کنار زدند تا یکی دیگر را سر جایش بیاورند، یک توهم محض است. آمریکائی ها اگر مدیریت این حرکت ها را به عهده داشتند، نمی گذاشتند مبارک به این وضع رقتبار دچار شود - این برای آن ها خیلی ضرر داشت - نمی گذاشتند مردم بیایند توی می دان. مگر وقتی مردم آمدند توی خیابان، دیگر می شود آن ها را برگرداند؟ حالا به تعبیر رایج - که اهانت آمیز است، نمی خواهم - مگر می شود این غول را دوباره به شیشه برگرداند؟ امکان ندارد. آن ها اگر می توانستند یک حرکت طبق میل خودشان انجام بدهند، جور دیگری انجام می دادند؛ شبیه اش را در بعضی از جا ها داشتیم. مثلاً در ایران، اول کار، یک حکومت بظاهر دموکراتی را سر کار آوردند؛ یا مثلاً در زمان رژیم طاغوت، اصلاحات ارضی را راه انداختند. آن ها اینجور کارهائی را می توانند بکنند که تحت مدیریت خودشان باشد. یک کار عمقی و اساسی که مردم بیایند توی صحنه، وارد میدان بشوند، شعار بدهند، از طبقات پائین مردم، جوان ها الهام بخش رهبران باشند - که شما در میدان تحریر دیدید رهبران فکری و سیاسی و روشنفکری خیلی هاشان بعد از مردم آمدند، دنبال مردم آمدند؛ آن ها نبودند که مردم را آوردند، مردم بودند که آن ها را آوردند - مگر چنین چیزی امکان پذیر است؟ نخیر. حرکت، حرکت مردمی بود. حالا چرا در این برهه ظاهر شد؟ این البته عوامل خودش را دارد. گاهی اوقات عوامل گوناگون متراکم می شوند، از یک جا بروز می کنند، که دیگر نمی شود جلویش را گرفت.
در انقلاب خود ما هم همین جور بود. بعضی ها در انقلاب ما هم می گفتند که این انقلاب، آمریکائی است، انگلیسی است! نمی دانم شما ها آن وقت ها را یادتان هست یا نیست؛ انقلاب عظیم اسلامی را منسوب می کردند به اینکه این ها نشستند طراحی کردند، این انقلاب را به وجود آوردند! خب، معلوم بود که این درست نبود.
البته شکی نیست که دستگاه های دیپلماسی فعال دنیا، سیاستهای فعال دنیا، در رأسشان آمریکا - که در امر دیپلماسی، مثل بقیهٔ عرصه های دیگر، فعالیتش خیلی زیاد است - سعی می کنند بر این موج سوار بشوند، دارند تلاش می کنند؛ نباید گذاشت موفق شوند. می خواهند سوار شوند، اما بعید هم هست که بتوانند؛ لذا عقب نشینی می کنند. سر قضیهٔ مبارک، شما دیدید؛ خود رییس جمهور آمریکا در همان ۱۰، ۲۰ روز، چند جور موضع متناقض گرفت: یک بار حمایت کرد، یک بار رد کرد؛ دوباره حمایت کرد، دوباره رد کرد! نمی دانستند چه اتفاقی دارد می افتد. بنابراین، این فکرهای توهم آمیز را باید کنار گذاشت.
واقعیت های صحنه را باید نگاه کرد. حرکت عظیمی اتفاق افتاده. حرکت، حرکت مردمی است؛ نشان دهندهٔ بیداری است. این بیداری، صبغهٔ اسلامی دارد. نه اینکه همهٔ آنهایی که توی صحنه هستند، معتقد به حکومت اسلامی باشند؛ و نه اینکه آنهایی که معتقد به حکومت اسلامی هستند، مدل ما را قبول داشته باشند؛ این ها نیست، این ها تحلیل های ضعیفی است، اینجوری نمی شود فرض کرد؛ اما این حرکت، حرکتی عمومی است؛ حرکتی است متکی به مردم. مردم هم، حتّی ملی گرا هاشان، حتّی آن وطنی هاشان، احزاب غیراسلامیشان، بالاخره شخصاً مسلمانند. این تحلیل درستی بود که خود غربی ها کردند؛ گفتند امروز در هر کشوری از کشورهای منطقهٔ خاورمیانه که انتخابات بشود، اسلامی ها سر کار می آیند. الان هم همین جور است، بعد از این هم تا مدت ها همین جور خواهد بود. باید با این چشم مسایل را نگاه کرد.
حوادث اروپا هم که در پی مشکلات اقتصادی به وجود آمده، خودش یک داستان مفصلی است. این حوادث، مهم و بی نظیر است. اینجور حادثه ای را ما دیگر سراغ نداریم. در این کشور ها، به شکل زنجیره ای و سریالی، از آمریکا گرفته تا داخل کشورهای درجهٔ یک اروپا، اینجور مردم شعار بدهند، اینجور بیایند توی خیابان ها، این ها چیزهائی است که سابقه ندارد. در گذشتهٔ منطقه، ما یک چنین وضعیتی را نمی شناسیم.
باید دیپلماسی را بر این اساس استوار کرد. جمهوری اسلامی حرف نوئی دارد؛ این حرف نو عبارت است از مردم و ارزشهای الهی. این دو تا باید با هم توأم بشوند و حرکت ها و جوامع را شکل بدهند. این حرف ما است. ارزش های معنوی و ارزش های الهی، همراه با ارادهٔ مردم؛ نه تحمیل بر مردم. این حرف جدید جمهوری اسلامی است، که از خود کلمهٔ «جمهوری اسلامی» هم برمی آید. ما، هم جمهوری هستم، هم اسلامی هستیم. این را بایستی تبیین کرد؛ و شما برای این کار میدان دارید، می توانید حرکت کنید.
در زمینهٔ همین محورهای که گفتند - دیپلماسی عمومی، دیپلماسی سایبری - تلاش و فعالیت با این نگاه و با این هدف صورت گیرد؛ و بدانید که پیش می رود. اینکه ما تصور کنیم اگر ارزش ای معنوی را ملاک قرار دادیم، کار دیپلماسی به بن بست خواهد خورد، غلط است؛ به بن بست نمی ورد. می توان با حفظ همین ارزش ها، با پای فشاری بر همین ارزش ها، در عرصهٔ دیپلماسی وارد شد، فعال شد، تلاش کرد، منطق را حاکم کرد و طرف ها را رفته رفته و بتدریج به مواضع خود نزدیک کرد. اینکه گفتیم «عزت، حکمت، مصلحت»، حکمت این است. حکمت این است که شما بتوانید مواضع طرف مقابل را حکیمانه به مواضع خودتان نزدیک کنید؛ این ها در تضاد با هم نیستند. حکمت و عزت و مصلحت مکمل هم هستند؛ باید در جهت مصالح ملی باشند؛ و در درجهٔ اول باید با حفظ عزت ملی و عزت هویتی همراه باشند. یعنی تسلیم، انسلام، انظلام، نه در مرحلهٔ باورهای قلبی و نه در مرحلهٔ عمل و قرارداد، نباید وجود داشته باشد؛ این با حکمت امکان پذیر است. دعوا کردن و اوقات تلخی کردن و حرف تند زدن، یک وقتی ممکن است به درد بخورد؛ اما این روش عمومی نیست. روش عمومی، حکمت است. حکمت یعنی با منطق، متین در عرصهٔ دیپلماسی وارد شدن. اگر چنانچه اینجوری پیش برویم، به توفیق الهی پیشرفتهای ما هرگز متوقف نخواهد شد.
خب، در عرصهٔ مسایل داخلی هم خوشبختانه پیشرفت زیاد است. در همهٔ بخش ها که انسان نگاه می کند، می بیند حرکت، حرکت به جلو است. البته نواقص داریم، کمبود داریم. در هر زمینه ای یک دشمن می تواند بر روی نقطه ای از نقاط منفی ما تکیه کند. بله، بلاشک همین جور است. ما در داخل کشور خودمان، از لحاظ اقتصادی، از لحاظ اخلاقی، از لحاظ جهات گوناگون، ضعفهائی داریم؛ در این هیچ تردیدی نیست؛ مهم این است که می خواهیم این ضعف ها را برطرف کنیم؛ مهم این است که این ضعف ها بمراتب کمتر از آن بزرگنمایی هایی است که دشمنان ما دارند می کنند؛ آن ها می خواهند این ضعف ها را تعمیم بدهند و بزرگنمایی کنند و نقاط ایجابی و مثبت را با آن بپوشانند.
خب، ما هم دیگر دعاتان کنیم. دعا می کنیم که ان شاءالله شما در این عرصه ها موفق باشید و پیش بروید. خدای متعال ان شاءالله به شما ها کمک کند تا در دنیائی که به نظر من دارد شکل می گیرد - که گفتم هنوز درست روشن نیست، برای ما قابل تحلیل نیست که چه اتفاقی دارد می افتد؛ باید کاملاً هوشمندانه رصد کنیم آنچه را که پیش خواهد آمد و شکل خواهد گرفت - بتوانید نقش آفرینیِ حقیقی و عمیقی داشته باشید.
والسّلام علیکم و رحمةالله
۱) حج: ۴۰ ۲) عنکبوت: ۶۹ ۳) فتح: ۶ ۴) حج: ۳۸ ۵) بقره: ۲۱۸ ۶) شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید، ج ۲، ص ۱۶۷