امیر جدیدی | عکس های امیر جدیدی در جشنواره فیلم فجر +بیوگرافی و تصاویر جدید
امیر جدیدی بازیگر سینما امسال با فیلم سینمایی «روز صفر» راهی جشنواره فیلم فجر شد و در حاشیه روز سوم جشنواره برای حضور در نشست خبری فیلم «روزصفر» با ظاهری متفاوت حاضر شد.
امیر جدیدی بازیگر جوانی که با فیلم هومن سیدی وارد دنیای هنر شد ، شب گذشته در مراسم اختتامیه سی و ششمین جشنواره فیلم فجر خوش درخشید و توانست سیمرغ بلورین بازیگر نقش اول مرد را از آن خود کند.امیر جدیدی برای بازی در فیلم عرق سرد و تنگه ابوقریب توانست جایزه بهترین بازیگر مرد جشنواره فجر 36 را از آن خود کند .
امیر جدیدی پیش از این جایزه ، برنده دیپلم افتخار بازیگری برای بازی در فیلم های سیزده و پایان خدمت در سی و دومین جشنواره فیلم فجر شد و همچنین برای بازی در فیلم من، نامزد دریافت سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد از سی و چهارمین دوره جشنواره فیلم فجر شده بود.
بیوگرافی امیر جدیدی بازیگر جوان سینما
امیر جدیدی متولد 31 خرداد 1363 در تهران، بازیگر است . فارغ التحصیل لیسانس رشته مهندسی صنایع از دانشگاه آزاد است می گوید همه زندگی اش جدا از سینما، زمین های تنیس و ورزش است.
امیر جدیدی بازیگر برنده سیمرغ بلورین جشنواره فجر 96
امیر جدیدی که مدتی مربی هومن سیدی در تنیس بود بود به پیشنهاد وی چند کار تئاتری انجام داد و سپس در سال 1389 اولین بار در فیلم آفریقا به کارگردانی هومن سیدی به ایفای نقش پرداخت.
مصاحبه با امیر جدیدی بازیگر سینمای کشورمان
باورش سخت است. اما امیر جدیدی از نظر خیلی از کارشناسان پدیده جدید سینمای ایران لقب گرفته است. او امروز در جایگاهی است که خیلی از بازیگران باید برایش غبطه بخورند. چند تا فیلم بیشتر بازی نکرده اما چنان درخشیده که تقریبا همه تاییدش می کنند.
وقتی یک بازیگر که حالا نقش اول بازی می کند، خیلی راحت می گوید خودم هم نمی دانم سر صحنه چه اتفاقی می افتد، می گوید رویای ستاره شدن ندارد و خواب راه یافتن به تالار مشاهیر را نمی بیند و همه عشق اش بازی کردن است.
بازیگری که موقع حرف زدن احساس نمی کنید همین ها راهم دارد برای جلب نظر می گوید. برای متفاوت به نظر رسیدن. بازیگری که فکر نمی کنید دارد ادا در می آورد.
خیلی ها می گویند آینده سینما مال اوست. او نوید محمدزاده و دو سه تای دیگر که وسط کلی بازیگر اسمی، دارند فیلم به فیلم جلو می آیند و در هر تجربه بیشتر خود را ثابت می کنند.
امیر جدیدی با همین چند فیلمی که بازی کرده، آرزوی خیلی از کارگردان هاست. با چهره و قد و بالایی که جان می دهد برای سوپراستار شدن. برای محبوب شدن. برای حضور دائمی روی جلد روزنامه ها و روی دیوار اتاق ها اما خودش؟
اصلا برای این حرف ها تره خرد نمی کند. وقتی ازش تعریف می کنیم اپسیلونی خوشحال نمی شود. یعنی اینقدر می تواند خودش را کنترل کند؟ یعنی اینقدر به عضلات چهره اش مسلط است؟
او آنقدر در جواب دادن به سوالات راحت است و در عین حال چنان کوتاه جواب می دهد و از همه چیز طفره می رود که سخت بپذیریم، سر کارمان نگذاشته. که همه این رفتار، می تواند هوشمندانه و خاص یک چهره با استعداد نباشد. نمی تواند نباشد.
امیر جدیدی می گوید همه زندگی اش جدا از سینما، زمین های تنیس و ورزش است. برای مصاحبه هم با او قرار می گذاریم تا از تنیس به دفتر ما بیاید.
عکاس نشریه در ورزشگاه انقلاب همراه او می شود و از همانجا یکراست به دفتر تماشاگران می آیند. با همان لباس اسپرتی که می گوید محض شناخته شدن پوشیده، اگر نه، باز هم راحت تر از این می چرخد.
مصاحبه هم قرار است بیشتر درباره فیلم تازه اکران شده اش «اژدها وارد می شود» باشد. اما فراری بودن جدیدی از رسانه ها چاره ای باقی نمی گذارد جز اینکه از او کلی سوال پیش پا افتاده بپرسیم. اینکه متولد 1363 است و بچه اکباتان است و مهندس صنایع است و فلان و فلان. در حالی که هی می گوید به عقب برنگردیم.
به امیر جدیدی می گوییم او روی تخته پرش است. همان جایی که یک روز، مشابه امروز، حامد بهداد روی آن بوده و برای مدت ها تبدیل شد به سوژه شماره یک رسانه ها. روزهایی که حامد بهداد خودش را به در و دیوار می زد تا دیده شود.
حامد بهداد به همان جایی رسید که رسید و جایی است که امروز هست. امیر جدیدی اول راه است. نه خودش را به در و دیوار می زند و نه شهوتی برای دیده شدن دارد. همه حرفش این است که می خواهم بازی کنم. بهترین بازی ام را بکنم.
عجیب است. اغلب کسانی که بازی امیر جدیدی را دیده اند، از «آفریقا» تا امروز در «اژدها» می گویند او خیلی خوب است. خودش می گوید، نمی دانم، شاید ؟
چه خوب که می گویید خوبم. چند وقت دیگر باید دید او کجای سینما ایستاده، که توانسته این مسیر صعودی را تا بلوغ طی کند یا نه. تا آن موقع… بیایید فیلم هایش را تماشا کنیم. بیایید صحبت هایش را در این مصاحبه بخوانیم. بفرمایید. این شما و این امیر جدیدی!
کلا کم مصاحبه کرده ای؟
– بله.
چرا؟
– دلیل خاصی ندارد.
برایت سخت است؟
– یک مقدار سخت است. حتی عکاسی هم برایم سخت است.
اگر خودم می آمدم اینجا احتمالا عکس نمی گرفتم و می گفتم خودم عکس دارم. برای همین هم قرار شد عکاس شما بیاید و در زمین تنیس عکاسی کند، چون آنجا حواسم نیست و دارم تنیس را بازی می کنم. اینکه بروم در آتلیه عکس بگیرم برایم سخت است.
رخ گرفتن که هنر آرتیست است. این یکی از هنرهای بازیگرهاست که…
– می گویی بازیگرها!
تو بازیگر نیستی؟
– چرا. ولی خب به هر حال یک بازیگر هم یکسری چیزها را ندارد. من این را ندارم.
یکی از ویژگی های بازیگر، راحت بودن جلوی دوربین است.
– جلوی دوربین فیلمبرداری خیلی راحت هستم. جلوی دوربین عکاسی چون باید رخ بگیرم، برایم سخت است.
البته مثلا یکی می گوید می شود عکس بگیرم، می گویم خواهش می کنم، بعد می گوید می شود بچرخی از این طرف من را نگاه کنی، این کار سختم است. عکاس ها هم این مدلی هستند، ولی عکاس شما خیلی خوب بود.
در زمین تنیس که بودی، خودت رخ می دادی یا داشتی تنیس بازی می کردی؟
– در تنیس اصلا حواست نیست و این هنر عکاس است که عکس بگیرد.
کارگردان هم بالاخره از تو یک اکتی می خواهد.
– این اکت است ولی برای عکاسی باید خشک شوی. آنجا اصلا حواست نیست و داری بازی می کنی. همان سر صحنه هم بعد از یک سکانس به من بگویند فلان کار را کردی، یادم نیست.
یعنی چی. ما را گرفته ای؟
– نه، این طوری نیست.
در همه فیلم هایی که از تو دیده ایم جلوی دوربین خیلی راحت بوده ای و خوب بازی می کنی.
– ممنونم، لطف دارید.
اینکه می گویی جلوی دوربین راحتم ولی به آن فکر هم نمی کنم جالب است. از روز اولی که جلوی دوربین رفتی همین طور بود و استرس نداشتی؟
– از اول همین طور بودم.
استرس نداشتی؟
– نه، هیچ وقت!
اولین بار که جلوی دوربین رفتی یادت است؟
– یادم است که اولین سکانس یک سکانس پلان طولانی بود.
فیلم آفریقا؟
– بله.
شاید چون با هومن سیدی رفاقت داشتی استرس نداشتی.
– شاید.
با هومن سیدی در زمین تنیس آشنا شدی؟
– تقریبا. قبلش دوست بودیم و من مربی تنیس او بودم.
چی شد که به تو پیشنهاد بازی در فیلم را داد؟
– نمی دانم. این را باید از خودش بپرسید.
نگفت مثلا این ویژگی ات برای فیلم مناسب است.
– چرا. ولی یادم نیست آن ویژگی چه بود.
وقتی پیشنهاد داد چه فکری کردی؟
– اولش نظرم نبود که بروم بازی کنم ولی به عنوان یک تجربه دوست داشتم امتحانش کنم.
خودت فیلم ببین بودی؟
– نه.
یک مقدار هم سیستم فیلم، دورهمی بوده و چون فیلم اول هومن بوده، سعی کرده دوستانش را که با آنها راحت است بیاورد.
– بله.
خود فضای فیلم هم دوستانه است.
– بله. ولی مثلا من تا قبل از این فیلم آقای (جواد) عزتی و آقای (شهاب) حسینی را از نزدیک نمی شناختم.
هیچ واکنشی به حضور تو به عنوان کسی که اولین کارش است نداشتند؟
– نه، خیلی هم کمک کردند.
مثلا در چه موردی؟
– نکاتی را می گفتند و به من روحیه می دادند.
سابقه تئاتری هم داری.
– بله.
قبل از سینما؟
– نه، اولین حضور من در عرصه هنر، همان فیلم آفریقا بوده.
کارهای تئاتری ات جدی بودند؟
– خیلی جدی بودند. اصلا کار غیر جدی نداشته ام.
کدام کارها بودند؟
– یکی «روایت ناتمام یک فصل معلق» بود که هومن سیدی و حبیب رضایی، با هم کارگردانی می کردند. بازیگرهایش هم خانم صمدی، هوتن شکیبا، نوید محمدزاده، باران کوثری و خود هومن (سیدی) هم بودند.
خیلی هم کار خوبی بود. بعدی هم «کالیگولا» بود که خیلی تجربه خوبی برای من بود. به نظرم اگ رکسی در «کالیگولا» کار کند انگار صدمین تئاترش را دارد کار می کند.
یعنی از لحاظ تجربه اینقدر کمک می کند. نقش من هم یک نقش سوررئال بود. البته کلا سوررئال است و نقش من هم از بقیه سوررئال تر بود.
برای تئاتر هم استرس نداشتی؟
بالاخره تئاتر فرق می کند، جلوی جمعیت اجرا می کنی و زنده است و هر بار ممکن است اتفاق متفاوتی بیفتد.
– نه. شاید اگر قبل از اینکه جلوی دوربین بروم، می رفتم تئاتر کار می کردم، استرس داشتم.
تحصیلاتت در چه رشته ای است؟
– لیسانس مهندسی صنایع دارم و فوقم، ام بی ای است.
لیسانس از کجا؟
– از دانشگاه آزاد.
در دوران تحصیل پیگیر مسائل هنری و سینما بودی؟
– نه به آن شکلی که فکر کنید.
کتاب چطور؟
– کتاب می خواندم. رمان، داستان، اطلاعات عمومی و …
مجلات سینمایی چطور؟
– می خواندم. البته الان از زمانی که اینترنت آمده دیگر این طور نیست که بگویی مجله نمی خوانی، همین که اینترنت را باز می کنی به همه اطلاعات دسترسی داری؛ ولی اگر یک نفر مجله خوان بیاید کنارم بنشیند شاید من یک سوم او اطلاعات داشته باشم.
وقتی می گوییم مجله خوان یعنی کسی که علاقه دارد و جدی تر دنبال می کند، بالاخره مقاله طولانی و مطلب حرفه ای سینمایی را که نمی شود در تلگرام خواند.
– نه اینکه به خواندن علاقه نداشته باشم ولی به اندازه علاقه ورزشی ام نبوده.
ورزش را هم که فقط انجام می دهی و اینطور نیست که اخبارش را دنبال کنی.
– اخبار مربوط به تنیس را خیلی دنبال می کنم.
عشق فدرر هستی؟
– تنیسورها، همه عشق فدرر هستند. مثل فوتبال نیست.
فدرر در تنیس مثل مارادوناست؟
– نه. از مارادونا بالاتر است. همان زمان هم یکی مارادونا را دوست داشت، یکی پله را دوست داشت و … در تنیس این طوری نیست. در تنیس 90 درصد فدرر را دوست دارند.
یعنی اگر کسی تنیس دوست داشته باشد به احتمال خیلی زیاد باید عشق فدرر باشد. یک چیزی است مثل مایکل جردن برای بسکتبالی ها.
فقط تنیس بازی کرده ای؟
– هر ورزشی که بگویید انجام داده ام.
حتی پارکور؟
– نه. پارکور انجام نداده ام ولی بچه بودم از درخت خیلی بالا رفتم. پارکور سنتی می کردم!
بچگی کجا زندگی می کردی؟
– اکباتان.
پس بازی در آفریقا که بخشی از داستان در اکباتان می گذرد، برای راحت بوده.
– آنجا سرزمینم است.
غیر از سینما فعالیت اقتصادی نداری؟
– دارم. مدلی که من در سینما کار می کنم آن طور نیست که زندگی ام را بچرخاند. اگر بخواهم خرجم را از سینما دربیاورم باید در هر فیلمی که پیشنهاد می شود بازی کنم.
الان خیلی گزیده بازی می کنم. برای همین آن طور که باید خرجم را تامین نمی کند. پس کار خودم را هم دارم.
برای انتخاب فیلم هایت مشورت می گیری؟
– بله. از خیلی ها مشورت می گیرم. هر فیلم لااقل از چهارتا آدم عاقل و بالغ!
حلقه رفقای سینمایی ات چه کسانی هستند؟
– هستند! (خنده جمعی!)
همچنان رابطه ات با هومن سیدی خوب است؟ در این حد که اگر فیلمنامه ای پیشنهاد شود با او مشورت کنی؟
– قطعا اگر پیش بیاید از او هم سوال می کنم.
قبل از اینکه وارد سینما شوی کار جدی نداشته ای؟
– بیزینس می کردم.
بیزینس که خیلی کلی است. مثل این است که از طرف می پرسی چه کاری داری، می گوید آزاد؛ کار آزاد که نشد کار؟
– کلی اش را می گویم. من فکر کردم راجع به «اژدها» می خواهیم صحبت کنیم. با این سوال ها می خواهید به من زن بدهید؟! (خنده جمعی!)