مرگ خلاقیت در شعر پس از برجام
یک شاعر با انتقاد از صدور بیانیههای شعری، مهمترین آسیب این بیانیهها را مرگ خلاقیت عنوان کرد.
یک شاعر با انتقاد از صدور بیانیههای شعری، مهمترین آسیب این بیانیهها را مرگ خلاقیت عنوان کرد.
مزدک پنجهای در یادداشتی با عنوان «مرگ خلاقیت در شعر پس از برجام» که در اختیار ایسنا گذاشته نوشته است:
«1
میخواهم از اوضاع شعر پس از برجام بنویسم. این روزها که به تازگی وارد نیمه دوم دهه 90 خورشیدی شدهایم، دورهای که از آن به عنوان دوران پسابرجام و تعادل در عرصه سیاست و تعاملات جهانی یاد میکنند. دورهای که برای رسیدن به آرامش ساعتها گفتمان جای گفت و شنود را گرفته است.
در عرصه ادبیات اما ظاهرا این موضوع کمی فرق دارد، پس از دوره افراط و تفریط در دهه هفتاد و گذشتن از دوره خنثیگونگی شعر دهه هشتاد، ظاهرا قرار است از مرز نود نیز با افراطیگری و نبایدهای ادبی بگذرد. دورهای که باید آن را دوره افول وبلاگنویسی و مطالعه جراید و کتاب دانست. نقش ابزارهای ارتباطی آنقدر گسترده است که دیگر مثل دیروزها هیچ شاعر و نویسندهای پشت نوبت چاپ آثارش در نشریات معتبر پایتخت نمیماند، همه به نوعی میتوانند بدون واسطه کالای فرهنگی خود را از تولید به مصرف برسانند، البته آسیب تنها جایی است که مخاطب در بمباران آفرینه قرار میگیرد و خود باید بتواند به درجهای از شناخت و زیباییشناسی رسیده باشد که آثار فاخر و اثرگذار را از غیر تشخیص دهد. با این مقدمه باید پرسید چرا جامعهای که در عرصه سیاست به تجربه گفتمان جهانی میرسد، در ادبیات خاصه شعر که هنر اول آن به شمار میرود تن به گفت و شنود میدهد؟!
2
یکی از آسیبهای جدی این روزها و شاید سالهای بعدی شعر در دهه نود ایجاد گروههای چندنفره در تلگرام با هدف ارائه بیانیههای ادبی است. امری که در چند ماه اخیر به شدت باب شده است. در واقع آنچه بر ادبیات میگذرد یادآور سرنوشت بیانیههای مطرحشده از دهه سی تا پنجاه است که ماحصل آن مطرح شدن موقتی جریانهایی موسوم به موج نو، شعر ناب، شعر حجم، شعر دیگر و ... بوده است. البته در دهه هفتاد نیز با موج بیانیهها مواجه بودیم که به واسطه فردیت و عدم کثرتگرایی آنچنان قابل بررسی نیست. بر این اساس معتقدم جدیترین بیانیه ادبی در دهههای گذشته، بیانیه شعر حجم بوده است چرا که سالهاست پیرامون آن بحث و گفتوگو صورت میگیرد.
از تازهترین این جریانها میتوان به صدور بیانیه شعر "فراسپید" اشاره کرد که برآمده از تلاش جمعی چند تن از شاعران در یکی از گروههای تلگرامی است. آنها سعی در تغییر شکل نگارش تقطیعی شعر با استفاده از سه نقطه (...) به جای تقطیع عمودی و فاصلهگذاریها دارند.
برای نمونه: ... و انهدام همیشه شکل ترکشهای فلزی را ... به فواره ها هدیه میکند... دهان تعجب چند متر مکعب... پایینتر از حجم آبهای گلآلود... میتواند باز ببیند... و...(کورش جوانروح- فراسپید 8)
این که این نوع جریانها تا چه حد بر غنای ادبیات افزون خواهند کرد و باید باشند یا نباشند، موضوعی است که مجال دیگری را میطلبد؛ اما آنچه نگارنده را بر آن داشته تا در این باره اقدام به نوشتن پیرامون آسیبشناسی شعر در دهه نود خاصه جریان بیانیهنویسی کنم، ماهیت و نفس صدور بیانیههای ادبی است. آیا ادبیات در دوره حاضر نیاز به مانیفست و یا مرامنامه دارد؟
مانیفستها در ذات خود، پیروان را به تقلید و حرکت بر مدار خطکش سوق میدهند، مسلما افرادی که رهرو این نوع جریانها میشوند سعی میکنند خود را با چارچوبهای شعری مورد نظر وفق دهند و این تلاش، غافل ماندن از سایر وجوهی است که شعر در لحظه سرایش میتواند بر کاغذ بریزد. در واقع بیانیهها خود سدی مقابل اندیشه شاعر خواهند شد، پایبند شدن به شکل خاصی از شعر که برآمده از بیانیهها است که خود عاملی خواهد شد در عدم ابراز خلاقیتهای بیشتر، چرا که شاعر سعی خواهد کرد رفتار خود را منطبق بر الگوهای ارائهشده سامان دهد که نتیجهبخش این نوع رفتار پدیدآیی اشعاری در یک فرم، تکنیک و زبان خواهد بود. از آنجایی که جریانهای شعری همیشه همراه با های و هوی بسیار است و بخش بسیاری از فرآیند یادشده آبشخور تبلیغات و همپوشانی گروهی است از این رو بسیاری نه بر اساس مداقه بلکه بر اساس موجسواری، مُد و نیز هیجانات ناشی از تبلیغات حول محور بیانیه و حواشی آن، رفتار شعری خود را دگرگون میسازند. اکنون که سالها از صدور بیانیه شعر حجم میگذرد به واسطه گذشت زمان که خود قاضی عادلی است میتوان از آسیب های جدی آن گفت. به عنوان مثال از شاعرانی که بیانیه شعر حجم را امضا کردند تنها یدالله رویایی بود که توانست در تاریخ شعر ایران نسبت به سایر شاعران حجمسرا، همچنان صلابت خود را حفظ کند و باقی این شاعران در زیر نام او سالها قرار گرفته و آن چنان که شایسته شعرشان بود، دیده نشدند. نتیجه آنکه با انبوهی از شعرهای تقلیدی به شکل و فرم زبان رویایی مواجه بودیم.
به قول مجابی "سرسلسله یک نهضت ادبی، شعر خودش را تعریف میکند، نه شعر یک گروه را، یعنی شعر موج نو بیشتر با احمدرضا احمدی و اسماعیل نوری علا مطرح میشود، در شعر حجم خود رویایی بود که توانست رشد کند و کار را ادامه دهد، همانگونه که رضا براهنی نیز در نوع کارش عده زیادی را گمراه کرد، اما خودش را نجات داد."
آسیب دیگر بیانیهها ایجاد تکنیسینهای شعری است. شاعران امضاکننده بیانیه سعی نمیکنند به شعر ناب برسند بلکه در جهت تکنیک برمیآیند و کلمهها را مُثله میکنند و به قول براهنی یک تکنیسین بزرگ، شاعر بزرگی نمیشود!
ایخن باوم نظریهپرداز فرمالیست روس معتقد است "هر جنبش ادبی پیش از هر چیز باید بر اساس اثر تولیدشده قضاوت شود و نه بر اساس بلاغت بیانیههایش."
حال پرسشی که باید در این میان از صادرکنندگان بیانیههای اخیر داشت این است که ضرورت صدور بیانیه در شرایط فعلی چیست؟ چرا نیما یوشیج که قالب شعری ایران را مدرن کرد اقدام به صدور بیانیه نکرد؟ یا چرا شاملو که پس از نیما بزرگترین شاعر قلمداد میشد برای تغییر شکل شعر از قالب نیمایی به شعر آزاد، بیانیهای صادر نکرد.
آن دسته از افرادی که اقدام به ارائه بیانیه میکنند آیا نمیدانند بیانیهها در ذات خود حاوی باید و نبایدها هستند و با آن چه از گفتمان سراغ داریم زاویه بسیار دارند چرا که یکی از ویژگیهای بیانیههای ادبی برنامهای کردن تولیدات ادبی است. در واقع مقننین بیانیهها پس از فرآوری آن، پی در پی دست به توضیح و تببین نیات خود میزنند و اگر خود نیز شاعر باشند مدام باید از رفتارهای شعری خود مراقبت کنند تا از آن چه وضع کردهاند تخطی نکنند و این شاید مهمترین آسیب تولید بیانیهها باشد؛ مرگ خلاقیت!»
انتهای پیام