حیف از آن همه شور و اشتیاق
هنوز پشت میز ننشستهام که خبر درگذشت یکی از همکاران ستاد به خاطر ابتلا به کرونا را میشنوم. پیگیر که میشوم متوجه میشوم که یکی از مسنترین همکاران ستاد مرکزی، آقای "علی مرادی" به تازگی تسلیم کرونا شده و جان به جانآفرین تقدیم کرده و یکباره غمی بزرگ بر جانم سایه میاندازد.
پیرمرد خندهرو با لهجه شیرین شمالی را تکتک همکاران ستاد مرکزی سازمان تامیناجتماعی میشناختند نه فقط به خاطر اینکه برای تحویل مکاتبات و بستهها، هر روز به همه واحدهای ساختمان مرکزی سازمان رفتوآمد داشت؛ بلکه به خاطر چهره همیشه بشاش و ارتباط گرم و صمیمی که تقریبا با همه همکاران ستاد مرکزی برقرار کرده بود و همیشه در هر جمعی که وارد میشد، با همه دوستانه، ارتباط میگرفت و جو گاه سنگین اداری را برای چند لحظه هم که شده، تلطیف میکرد.
بارها او را که هر روز جزو نخستین نفراتی بود که حتی قبل از ساعت اداری با شور و شوقی خاص به محل کار میآمد، دیده بودمش و همیشه به خاطر اینکه با وجود سن بالا، بسیار فعال و پرتلاش بود، احترام ویژهای برای او قائل بودم و دوستش داشتم.
فقدان پیرمرد دوستداشتنی اداره ما قطعا برای همه همکاران ستاد مرکزی سازمان، اندوهبار است و تا سالهای سال، چهره مهربان و لبان خندانش را فراموش نمیکنند. برای او روحی شاد و جایگاهی رفیع در بهشت برین آرزو داریم. با خانواده و بازماندگان داغدار او، همدردیم و برای آنان در تحمل این غم بزرگ، آرزوی سعه صدر و شکیبایی داریم. جای او اگرچه در ستاد مرکزی خالی است اما در قلبهای همه ما پر خواهد بود و یادش را همیشه زنده نگه خواهیم داشت.