گیل دخت
پایان سریال گیل دخت لو رفت | عاشقانه تکراری از سریال گیلدخت
سریال گیل دخت به کارگردانی مجید اسماعیلی و تهیه کنندگی محمدرضا شفیعی از نظرتان می گذرد، با ما همراه باشید. حکایت گلنار و اسماعیل که در میانه هیاهو و مهلکه قجری تار و پود دلهاشان با مهر و محبت هم بافته میشود؛ قصه و غصه عاشق و معشوقی است که اگر هزار دلیل برای رفتن داشته باشند یک بهانه برای ماندن پیدا میکنند.
داستان براساس قسمت های پخش شده، همان قصه تکراری عشق پسری فقیر به دختری ثروتمند و قدرتمند است. فیلمساز برای روایت داستان عاشقانهاش دوره تاریخی قاجار را انتخاب کرده است. در تاریخ ایران، هر دوره سلطنتی که امکان سوءاستفاده از ارکان قدرت در آن مهیا بوده چه دوره قاجار باشد، چه پهلوی، میتواند بستر مناسبی برای روایت داستانهایی جذاب باشد.
از آنجا که در این دورانها وابستگان دربار و حاکمیت این اجازه را داشتند که حتی به خانههای مردم نیز که رعایای حکومت خوانده میشدند، تعدی کنند، فیلمساز در زیرلایههای مضامین داستانی خود، به لزوم حفظ رعایت خانه و خانواده و همچنین به موضوع امنیت بعنوان یک اصل مهم برای زیست اجتماعی و فردی بشر پرداخته است.
در خانه تقی خان برخلاف جامعه مردسالار گذشته ایران، زن جایگاه ویژه و والایی دارد. از گلنار با بازی میترا رفیع دختر عزیزدردانه خان گرفته تا همسر و مادر او. گلنار قهرمان داستان گیل دخت است. فیلمساز برای نزدیکی و همذات پنداری بیشتر مخاطب با این دخترگیلانیِ خان زاده نریشنهایی را از زبان او در داستان گنجانده است تا مخاطب با شنیدن صدای ذهن و قلب این دختر همواره در تنهاییها، نبردها و دودلیهایش همراه او باشد.
گلنار باوجود آنکه تک فرزندی در عمارت خان است دختری لوس و بی دست و پا نیست، جسارت و زبان سرخ و تند و تیزی دارد. یادمان بیاید که برای دیدار با اسماعیل چگونه خودش را به آب و آتش زد. دختر خان بودن گلنار را مغرور و متکبر بار آورده است و معلوم نیست با وجود این غرور و تکبر و حس برتری که نسبت به رعایا در وجود اوست چگونه عاشق مردی از طبقه رعیت شده است.
داستان عشق این دو نفر براساس گفتههای آنان به گذشته و زمان حضور خان در تهران بازمیگردد و بهتر بود فیلمساز برای باورپذیرتر شدن این عشق اولین دیدار و نحوه شکلگیری این رابطه را با فلاش بکهایی نشان میداد. همیشه عشق میان دونفر که بایکدیگر بسیار متفاوتاند میتواند دستمایه داستانی جالب و جذاب باشد و در گیل دخت دخت این موضوع وجود دارد؛ علاوه بر اختلاف طبقاتی شدید میان گلنار و اسماعیل به نظر میرسد از لحاظ اخلاقی و اعتقادی هم میان آنها فاصلهای از زمین تا آسمان است.
اسماعیل با بازی رضا اکبرپور بقول خودش برای نجات مردم از ظلم و ستم قاجار از نوجوانی درس و کتاب را کنار گذاشته و اسلحه بدست گرفته و به جمع عیاران پیوسته است اما گلنار خودش عاملی برای ظلم و ستم به رعیت است؛ یادمان بیاید برخوردهای توهین آمیز او با زنان مطبخ و حتی میرزا رضا را. همین تناقض میان این دونفر سبب میشود تا مخاطب کنجکاو شده و داستان را دنبال کند تا ببیند سرانجام این دو نفر بهم میرسند و اگر به وصال رسیدند چگونه این اختلافات فکری و اخلاقی را میان خود حل خواهند کرد؟!
از دیگر زنان اثرگذار عمارت تقی خان همسر او احترام سادات است. زنی که با هوشمندی و زکاوت بخوبی اخلاق شوهرش را شناخته و با ترفندهای زنانه میخواهد از وقوع چالشها جلوگیری کند. در کنار احترام سادات، خانم گل هم بعنوان یک مادر احترام و جایگاه ویژهای در نزد خان دارد؛ یادمان بیاید سکانسی را که خانم گل پسرش را راضی میکند تا از خون اسماعیل بگذرد.
در پایان باید گفت«گیل دخت» از دو جهت پتانسیل لازم برای استقبال و کسب رضایت مخاطبان تلویزیونی را دارد: اول حضور بازیگران توانا چه از نسل گذشته و چه چهرههای جوان و آتیه دار و دوم انتخاب خطه سرسبز گیلان بعنوان جغرافیای داستان است که موجب شده جلوههای بصری زیبا و چشمنواز جنگلی با صحنهپردازی نسبتا قابل قبول و رنگارنگ لباسها و صحنههای داخلی همراه شود و مخاطب را یاد سریالهای موفقی چون«پس از باران» و «وارش» بیندازد.
قصه سریال گیلدخت قطعا هرچه جلوتر رود جذابیت بیشتری خواهد داشت و چه بسا فیلمساز در کنار روایت داستان عاشقانه پرپیچ و خم خود، گریزی هم به اتفاقات تاریخی و سیاسی دوران قاجار بزند، دورانی که بدلیل شکلگیری مشروطیت نقش پررنگ و اثرگذاری در تاریخ ایران دارد.
اگرهرشب پخش می شد بهتر بود
خیلی جاکشی
مسخره
چرا هرشب پخش نمیشه که چی
فیلم قشنگی هست
اگر هر شب پخش بشه عالی میشه
خیلی فیلم قشنگی هست