سیر تا پیاز زندگینامه پژمان جمشیدی؛ از فوتبال تا سینما
زندگینامه کامل “پژمان جمشیدی” فوتبالیست مشهور و بازیگر محبوب سینما را در سایت شمانیوز مشاهده خواهید کرد.
پژمان جمشیدی زاده ۲۰ شهریور ۱۳۵۶ است.پژمان جمشیدی در تهران متولد شد. پژمان جمشیدی بازیکن فوتبال پیشین و بازیگر سینما، تلویزیون و تئاتراست.پژمان جمشیدی اهل ایران است.پژمان جمشیدی برای باشگاههایی مانند سایپا، پرسپولیس و پاس تهران و نیز در تیم ملی ایران بازی کردهاست.
زندگی شخصی
خانواده
پژمان جمشیدی بازیگر 43 ساله کشورمان در یک خانواده فرهنگی متولد شد.او یک برادر بزرگتر بنام هومن دارد که 3 سال از او بزرگتر است و خواهرش مامک ته تغاری خانواده است که متولد سال 61 است.
تحصیلات
او دانشجوی انصرافی رشته مهندسی عمران با 110 واحد پاس کرده است.
ازدواج
پژمان جمشیدی هنوز ازدواج نکرده و مجرد است، چرا که برای ازدواج سختگیر است، او معتقد است با کسی که قرار است زیر یه سقف زندگی کنم باید با من شباهت داشته باشه و با هم تفاهم داشته باشیم.
ماجرای فیلم سقوط هواپیمای پژمان جمشیدی
چند ماهی می شود که پژمان جمشیدی در حال گذراندن دوره های آموزش خلبانی است. اخیراً در استوری پژمان جمشیدی فیلمی منتشر شده که پژمان جمشیدی تنهایی سوار هواپیما میشه و با اینکه خلبان اصرار میکنه که پژمان این کارو نکن و او گوش نمیده و پرواز میکنه و بعد از چند دقیقه سقوط می کند و خلبان با گفتن یا ابوالفضل یا ابوالفضل به سمت هواپیمای سقوط کرده می دود.
آیا واقعا پژمان جمشیدی سقوط کرده است؟
پژمان جمشیدی در سلامت کامل هست و این فیلم فقط یه شوخی بود که پژمان جمشیدی با خلبانش ترتیب داده بود طی خبرهایی که منتشر شده خلبان ممنوع پرواز شده است و پژمان جمشیدی در سلامت کامل است.
احترام به مخالفین
همه ایران از سریال پژمان استقبال کردند. بحث هایی که باعث شد کسانی با بازیگری من مخالفت و انتقاد کنند، بعد از اینکه در تئاتر بازی کردم و قرار شد در این عرصه ماندگار شوم، به وجود آمد. آدمی که مشهور می شود، باید جنبه داشته باشد که همه آدم ها درباره او نظر بدهند، بخصوص در کشور ما که همه در مورد هم حرف می زنیم. از این موضوع نگرانی و ناراحتی ندارم و به مخالفینم نهایت احترام را گذاشته ام. هر کسی می تواند نظرش را بدهد. نظر شخصی من این است هر آدمی در جهان می تواند هر ورزش یا هنری که توانایی اش را داشته باشد، انجام بدهد.
فوتبال و سنگ نوردی
از زمانی که دست چپ و راستم را شناختم عاشق توپ پلاستیکی شدم و دنبال فوتبال رفتم، همیشه از من می پرسند فوتبال را از کی شروع کردم اما واقعا نمی دانم
من دیپلم رشته سنگ نوردی هم دارم اما آنقدر عاشق فوتبال بودم که ورزش های دیگر در کنار فوتبال قرار می گرفت
فوتبال از اول راهنمایی
اول راهنمایی بودم که یک معلم ورزش داشتیم یک روز گفت یک پوشه و عکس و یک برگه کپی از شناسنامه و 150 تا تک تومانی بیاورید که به تیم آموزشگاهی بروید
همین کار را کردم و از همان جا فوتبال حرفه ای ام آغاز شد
از آموزشگاه تا تیم ملی
بغل پا زدن و خیلی از تکنیک ها را مدرسه فوتبال یاد گرفتم، از همین کار آموزشگاهی به تیم باشگاهی رفتم، عضو تیم نوجوانان دارایی تهران شدم
بعا پایم به تیم ها باز شد. از همان سالی که در تیم دارایی سال 1374 بازی کردم به تیم ملی نوجوانان هم دعوت شدم
باشگاه های حرفه ای
جمشیدی در سال 1376 به جوانان باشگاه کشاورز پیوست، سپس به تیم سایپا دعوت شد تا اینکه با درخشش های که داشت به ولفسبورگ آلمان هم دعوت شد
اما بخاطر پیروزی قید حضور در آن تیم را زد و با قرارداد 14 میلیون تومان در سال 1379 وارد تیم پرسپولیس شد
دانشگاه و رفسنجانی ؟!
سال آخر دانشگاه سنوات ندادند و باید دو ترم دیگر می خواندم، منم که 110 واحد پاس کرده بودم بخاطر فوتبال دیگر دانشگاه را رها کردم
یک روز رفتم پیش خانم فائزه هاشمی رفسنجانی و او نامه ای داد که یک ترم دیگر بخوانم و مدرکم را بگیرم اما درگیر بحث عشق و عاشقی شدم و پیگیری نکردم
حضور در دربی ها
سایپا بهترین روزهای فوتبالی ام بود که از آنجا برای تیم ملی امید و بزرگسالان انتخاب شدم، اما پرسپولیس هم فوق العاده بود خصوصا قهرمانی ای که داشتیم
من و داوود فنایی، حامد کاویانپور و بهنام ابوالقاسم پور بیشتر با هم بودیم و هم اتاق می شدیم 8 تا دربی حضور داشتم که 1 را بردیم، 2 تا باختیم و 5 تا مساوی شد
تعداد بازی های ملی
من می گویم بیست و یکی، عادل فردوسی پور می گوید 14 و فدراسیون هم می گوید 19 (با خنده) اما خیلی هم فرق نمی کند
یک بازی ملی هم افتخار کردن دارد
خداحافظی از فوتبال
سال 1390 در 34 سالگی عطای بازی کردن را به لقایش بخشیدم و رفتم دو سال هم در تیم پاراگ مربیگری کردم و قهرمان جام حذفی تهران شدیم
بعد که بحث بازیگری پیش آمد و دیگر کلا از فوتبال دور شد
آشنایی با پیمان قاسم خوانی
سال 1381 در مراسمی با خانم بهاره رهنما آشنا شدم و همیشه دوست داشتم پیمان همسر سابقش را ببینم چند مصاحبه از او خواندم و به نظرم آدم جذابی آمد
خانم رهنما گفت شوهرم پرسپولیسی است و یک شب شام من را به منزل شان دعوت کرد من و پیمان خیلی دوست شدیم و با هم به فوتبال می رفتیم
ورود به سینما
بعد از سریال پژمان سال 1393 با فیلم آتش بس 2 اولین تجربه سینمایی را بدست آورد تا اینکه با با هشتمین تجربه خود سال 96 نامزد نقش مکمل سیمرغ فجر شد
پرفروش ترین بازیگر سال
جمشیدی در سال 98 با حضور در 5 فیلم سینمایی به یکی از بازیگران پرفروش سال بدل شد که در مجموع فیلم هایش 62/8 میلیارد در گیشه فروش داشت
شروع فعالیت هنری
پژمان جمشیدی در سال ۱۳۹۰ فوتبال را رها کرد، او در سال ۱۳۸۱ با خانم بهاره رهنما در مراسمی آشنا شد و علاقه زیادی به دیدن پیمان قاسم خانی همسر سابقش داشته است، یک شب خانم بهاره رهنما او را برای شام دعوت کرد، به این ترتیب پژمان و پیمان باهم دوست شدند و با هم به فوتبال می رفتند و فوتبال تماشا می کردند.
طبق گفته جمشیدی، او زمان بازی خود وقتی به سوپرمارکت میرفت فروشنده خودش ترتیب همه کارها رو می داد اما بعد از اتمام فوتبالش دیگه سوپرمارکت برایش اهمیتی نداشت. طبق این ماجراها پیمان قاسم خانی از او خواست چند خط نوشته راجب این چیزا بنویسد که نهایت موجب شکل گیری سریال پژمان شد.
فیلم شناسی
سریال های تلویزیونی
1٣٩٠ساختمان پزشکان پژمان جمشیدی (بازیگر مهمان)شبکه سه
1392پژمان پژمان جمشیدی شبکه سه
1393سال های ابری مهرانشبکه دو
1396دیواربه دیواربهرام رضایی شبکه سه
1396نفس عباس شبکه سه
سینما
سوء تفاهم (فیلم) (1396)
تگزاس (1396)
لونه زنبور (1396)
من دیوانه نیستم (1395)
آذر (1395)
خوب، بد، جلف (1395)
50 کیلو آلبالو (1394)
آتش بس 2 (1393)
تله فیلم
شرف خانواده فاضل (پوریا جاوید پور - 1392)
تئاتر
بادی که تو را خشک کرد مرا برد (علی نرگس نژاد _ آذر و دی _ 1392)
آرسنیک و تور کهنه (حسین پارسایی _ مرداد و شهریور _ 1393)
آرامسایش (محمد حاتمی _ مهر و آبان _ 1393)
وقتی ما برگردیم دو پای آویزان باقی مانده است (ابراهیم پشت کوهی _ آبان و آذر _ 1393)
گنجفه (نوشین تبریزی _ بهمن _ 1393)
پلیس (شایان افکاری _ فروردین و اردیبهشت _ 1394)
پپرونی برای دیکتاتور (خسرو احمدی _ مرداد و شهریور _ 1394)
بی نوایان (سروش طاهری _ فروردین و اردیبهشت _ 1395)
نمایش خوانی «الد سیبروک» (مرتضی برزگر زاده گان _ 1395)
یادم تو را فراموش(ژاله صامتی _ تیر و مرداد _ 1395)
دو باره اون آهنگ رو بزن سَم (داود بنی اردلان _ تیر و مرداد _ 1395)
حکومت نظامی (تینو صالحی _ مهر و آبان _ 1395)
پوست انداختن (آرش سنجابی _ آبان و آذر _ 1395)
پپرونی برای دیکتاتور (علی احمدی _ فروردین و اردیبهشت _ 1396)
آنسوی آینه (علی سرابی _ دی و بهمن _1396)