صدیقه کیانفر در گذشت + بیوگرافی و علت مرگ
صدیقه کیانفر صبح امروز دوشنبه پنجم خردادماه درگذشت.
صدیقه کیانفر، بازیگر پیشکسوت تئاتر، سینما و تلویزیون صبح امروز دوشنبه پنجم خردادماه در منزل شخصی خود به علت ایست قلبی درگذشت. صدیقه کیانفر کارش را با رادیو از ۱۳۳۶ و قبل از انقلاب شروع کرده و بصورت گوینده و مجری در رادیو نفت آبادان فعالیتش را آغاز کرد. صدیقه کیانفر بعد از چند سال کار رادیو و گویندگی وارد بازیگری شده و اولین تجربه خود را در فیلم سینمایی بحران انجام داد. صدیقه کیانفر این هنرمند قدیمی قبل از انقلاب بعدها با درخشش در زمینه بازیگری در آثاری چون هامون و مجنون، آپارتمان شماره ۱۳، و …. بازی کرد.
تکمیلی// ساعت ١٦:٤٨
جزئیات تشییع پیکر صدیقه کیانفر مشخص شد
مدیرکل هنرهای نمایشی و رادیو نمایش: به دلیل جلوگیری از شیوع ویروس کرونا، مراسم تشییع پیکر خانم کیانفر ساعت ۱۰ و ۳۰ دقیقه صبح جمعه (هفتم خردادماه) در قطعه هنرمندان بهشت زهرا (س) برگزار میشود.حضور عموم مردم در این مراسم آزاد است و محدودیتی وجود ندارد.
فیلم ها و سریال ها
پرنده آهنین
یک مرد یک خرس
مستأجر
فیلم آپارتمان شماره 13
مأموریت آقای شادی
دلاوران کوچه دلگشا
همسر
من زمین را دوست دارم
سه مرد عامی
زیر سایه کنار
دره هزار فانوس
جای امن
پنجاه روز التهاب
انتهای قدرت
آن سوی آینه
جوانی
خاک و آتش
دنیای پرامید
دعوت
سریال های کیمیا
خوب، بد، زشت
ما فرشته نیستیم
تهران پلاک ۱۱
همه بچههای من
میوه ممنوعه
شهر باران
سیب ترش
پهلوانان نمیمیرند
سریال مسافر
شب دهم و دختران و ….حضور داشته است.
ماجرای بستن به درخت
صدیقه کیانفر درباره درد دستش که تاکنون ادامه دارد گفته است : در فیلم امیر و غول چراغ جادو چهار ساعت مرا به درخت بستند و کتف هایم درد گرفت و الان نیز نتیجه آن می کشم و تاندون هایم در ناحیه کتف مشکل پیدا کرده و این موضوع برای سال ۷۹ است که هیچ کمک مالی نیز نشد.
بعد از مراجعه به پزشک خدا رو شکر مشکلم حل شده و دوباره فعالیت می کنم. اندیشه فولادوند
گویندگی و رادیو نمایش
در بیوگرافی صدیقه کیانفر میخوانیم که وی بیشتر گوینده رادیو و بازیگر نمایش های رادیویی در شبکه نمایش است و تاکنون چندین نمایش رادیویی را اجرا کرده است. ماندانا روحی
اگر شنونده رادیو باشید صدای دلنشین بازیگر کشورمان را حتما در نمایش های رادیو خواهید شنید.
هم اکنون نیز در رادیو بیشتر فعالیت دارد تا بازیگری.
او در این باره گفته است: خدا را شکر عوامل رادیو مرا فراموش نکرده و هنوز برای کار دعوت می شوم.
نحوه ورود به رادیو
از سال ۱۳۳۶ توسط استاد هنر دبیرستان دعوت به کار شد.
استاد هنر ایشان وقتی صدای او را شنید گفت که صدای خوبی داری و می توانی در رادیو گوینده شوی.
بعد از معرفی اولین نمایش زنده با نام سه قطره خون صداق هدایت را اجرا کرد.
کارمند شرکت نفت
ایشان علاوه بر گویندگی در شرکت نفت نیز کار می کرده و از کارمندان شرکت نفت آبادان بوده است.
در سال ۱۳۳۹ به تهران مهاجرت کرده و انتقالی خود را از شرکت نفت به تهران می گیرد.
گله از مسئولان و مدیران
بیوگرافی صدیقه کیانفر ، این بانوی هنرمند درباره وضعیت بیماری و یاد نکردن مسئولان و مدیران از وی گفته است که من چند سال است در یک ساختمانی بودم که ۴۷ پله داشت و گاهی چهار دست و پا به خانه میرفتم و هیچ کس به دادم نرسید.
زمانی که در میوه ممنوعه بازی می کردم در بیمارستان بستری شدم ، اما هیچ کدام از عوامل و بازیگران سراغم را نگرفتند.
ازدواج و همسر
در بیوگرافی صدیقه کیانفر بخوانید که ایشان چند سال پیش ازدواج کرده است و فرزندی ندارد .
اما یک پسر خوانده دارد و فرزند پسر خاله اش را به فرزندی قبول کرده و بزرگ کرده و یک نوه دختر به نام شهرزاد دارد.
سرگذشت و عکس جوانی و بیماری
خانم صدیقه کیانفر مدتی پیش دچار خونریزی معده شده و در بیمارستان بستری شد.
این گوینده و بازیگر رادیو بعد از مراقبت ها و بررسی های تکمیلی از بیمارستان مرخص شد.
بیماری و بستری شدن در بیمارستان
خانم صدیقه کیانفر درباره بیماری اش میگوید من را بیکاری بیمار کرده است وقتی به من پیشنهاد کار نشده و سالهاست که در دنیای بازیگر بدو شده ام زمین گیر شدم بیکاری من را مریض کرده است.
گفتگوی خواندنی با صدیقه کیانفر
* خانم کیانفر از اولش بگویید؛ از آن زمانی که به عرصهی هنر وارد شدید.
– سال 1336 وارد هنر شدم. آن زمان در آبادان بودم و برای گرفتن دیپلم، شبانه درس میخواندم. استادی داشتم که هم در شرکت نفت کار میکرد و هم هنر تدریس میکرد، صدای من را که شنید گفت صدای خوبی داری، دوست داری بیایی رادیو؟ گفتم مگر میشود؟ گفت چرا نمیشود و از آنجا بود که به رادیو رفتم و همراه با استادم یک نمایشنامهی زنده، «سه قطره خون» صداق هدایت را کار کردیم. رادیو «نفت ملی» تازه راهاندازی شده بود. بعد از آن گفتند چون صدای خوبی دارم قرار شد برنامه ادبیات را هم دوشنبهها من اجرا کنم و این شد که من شروع به کار هنری کردم. چون استادم استاد تئاتر هم بود، من در کنار ایشان تئاتر را یاد گرفتم و سال 39 بود که به تهران آمدم، آن زمان کارمند شرکت نفت بودم و خودم را به تهران منتقل کردم. استادم اگر هست، یادش بخیر باشد و اگر هم خدای نکرده از دنیا رفته است، روحش شاد باشد.
* خانم صدیقه کیانفر چه شد که به تلویزیون واردشدید؟
– شنیدم که باشگاه جوانان کار هنری میکند به همین دلیل به آنجا رفتم و زیر نظر بهروز خاقانی – ملقب به عبدی – تئاتر را شروع کردم. چند سالی آنجا بودم پس از آن بچههای دانشگاه تهران به دنبالم آمدند و گفتند که میخواهند برایشان تئاتر کار کنم، به این ترتیب چند سال هم در دانشکدهی هنرهای زیبا تئاترهای خیلی سنگین را بازی کردم که در این دوران ندیدم کسی مانند آنها را روی صحنه ببرد. اگر هم چنین تئاترهایی روی صحنه برده شده باشد، آنطور از آب درنیامده است. در آن زمان شبکهای بود که به آن «ثابت پاسار» میگفتند و الان شبکه دو شده است، در آن شبکه یک نمایشنامه داشتم که خودم اجرا و کارگردانی کرده بودم، از آنجا شروع کردم به کار کردن در تلویزیون و زمانی هم که تلویزیون ملی راه اندازی شد نمیدانم به چه شکلی شد که رفتم تلویزیون ملی و جذب آنجا شدم و بیشتر کارم با «آقای مربوطه» (به کارگردانی و نویسندگی بهزاد اشتیاقی) بود. نمیدانم چقدر می شناسیدش، یک کار طنز بود که هر شب پخش میشد. تا زمان انقلاب در آن برنامه بودم، اولین کار تلویزیونی قبل از انقلابم «کلبه شوم» بود، سریال «طلاق» و «تلخ و شیرین» را هم آن سالها کار کردم که «طلاق» آخرین کارم قبل از انقلاب بود و «تلخ و شیرین» را نصفه و نیمه رها کردم، چون از برخوردی در آن سریال خوشم نیامد و نرفتم ادامه دهم. ولی تئاتر را تا زمان انقلاب کار کردم.
در زمان انقلاب و پس از آن نیز چند سالی بیکار بودیم تا اینکه دوباره کار شروع شد. اولین کار سینماییام را با سازمان تبلیغات اسلامی شروع کردم. ولی قبل از انقلاب سینما کار نکرده بودم چون در ادارهای که کار میکردم رییس کلش اعتقاد نداشت که کارمندش در سینما کار کند. بعد از انقلاب یکدفعه چند کار سینمایی را در سازمان تبلغات اسلامی انجام دادم. اولین کار تلویزیونیام بعد از انقلاب «ترمینال» بود. خیلی هم دوستش داشتم ولی حیف که دختر جوانی که در آن سریال با من بازی میکرد، روزهای آخر جنگ که بعدش صلح برقرار شد، تصادف کرد و فوت شد، در آن زمان اجازه نمیدادند چهرههای زیبا به تلویزیون بیایند، این دختر زیبا بود و تلویزیون گفته بود او نباید کار کند، به خاطر همین از ناراحتی نزد خانوادهاش در قزوین میرود که در راه تصادف میکند.
* خانم کیانفر سطح کارهای الان بهتر است یا سطح کارهای آن زمان؟
– نمیتوانم سطح کارهای آن زمان را با الان قیاس کنم برای اینکه هر دورهای برای خودش یک حرکتی دارد، در آن زمان بازی آزادیهایی داشت اما مساله این است که الان کارها خیلی زیاد قوی نیستند، الان مردم فیلمهای سابق را مشتاقانه نگاه میکنند، مثلا فیلم «گوزنها»، «سوته دلان» و … را پیدا میکنند و مشتاقانه نگاه میکنند. این که چرا الان سطح کیفی آثار پایین است را باید از مردم پرسید، من چون خودم در جریان کار هستم نمیتوانم نظر بدهم ولی میدانم مردم وقتی من را در خیابان میبینند میگویند چرا فیلمها اینقدر سطحشان پایین آمده است؟ میگویند با رغبت نگاه نمیکنیم، در حین آشپزی یا رد شدن از مقابل تلویزیون یک نگاهی میاندازیم. چرا؟ این چراها را باید از مسؤولان پرسید. من همیشه فکر میکنم بازیها یک نمایش است و همه آمدهاند برای اینکه خودشان را در تلویزیون نشان دهند. احساس میکنم بعضیها خودشان را در تلویزیون نمایش میدهند و میخواهند مردم آنها را ببینند. به استثنای یک عدهی خاص؛ اینهایی که میگویم یک عده خاص، حتی مردم نیز اسمشان را میبرند و وقتی صحبت میشود، میگویند آقای محمدرضا فروتن، بهرام رادان و جمشید مشایخی طبیعی بازی میکنند.
– یک کار سینمایی به نام «هامون» با آقای مهرجویی کار کردم، کار با سیروس مقدم هم خیلی خوب بود، ایشان من را فراموش کردند، با آقای فتحی هم کار کردم که واقعا تعجب میکنم چرا من را کنار گذاشتند، همیشه من در کارهایشان بودم، آخرین سریالی که با ایشان کار کردم «میوه ممنوعه» بود. با آقای مزدآبادی هم زیاد کار کردم. اینها کارگردانهایی هستند که من واقعا دوستشان دارم و دلم میخواهد که همچنان دوباره از من برای بازی دعوت کنند و من در کارشان باشم. آخرین کار تلویزیونیام کار آقای مظلومی سریال «تهران پلاک یک» بود، ایشان یکی از کارگردانهای خوبی هستند که من در کار با ایشان آرامش داشتم، آقای مظلومی هم مدیر خوبی بود و هم کارگردان مهربانی، در کل همه کارگردانانی که با آنها کار کردم را دوست دارم، هر چند که من را فراموش کردند اما در قلب من جا دارند.
یک بار شنیدم گفته بودند که خانم کیانفر زیاد پول میگیرد، تعجب کردم. به من هر قدر پیشنهاد میدهند قبول میکنم. من برای دلم و برای کارم کار میکنم، من نمیخواهم که تجارت کنم. اگر میخواستم تجارت کنم، برای پول چانه میزدم. مردم به من که میرسند میگویند خانم کیانفر چرا بازی نمیکنی؟ من با جان و دلم و با همهی وجودم بازی میکنم. ولی رادیو قدر من را میداند، این برایم خیلی ارزش دارد، کارگردانهای رادیو نسبت به من خیلی محبت دارند و اگر نقشی باشد، محال است من را خبر نکنند.
الان چند سالی است که تصویر کار نمیکنم و بیشتر رادیو کار میکنم. این اواخر دو فیلم سینمایی با آقای حسن نجفی «آسمان مال من است» و یکی هم با آقای گودرزی کار کردم ولی هنوز اکران نشدهاند، فکر کنم گذاشتهاند برای جشنواره فیلم فجر. نمایش رادیویی «کوچههای بیصدا» را نیز جدیدا به کارگردانی جواد پیشگر به پایان رساندم. الان هم یک تئاتر کودک دارم که کار آقای جهانگیر طاهری است و قرار است از اصفهان بیایند و اجرا را ببینند و اگر خوب بود به جشنواره کودک اصفهان برود.
* خانم صدیقه کیانفر حرف از رادیو شد، بعضی از هنرمندان رادیو میگویند که رادیو دستمزد چندانی ندارد و از این موضوع گله میکنند اما شما به خوبی از آن یاد میکنید …
– بله، رادیو دستمزدی ندارد ولی قدیمیها میگویند «کاچی به از هیچی» خدا را شکر که همین هم هست.
* زمانی که شنیدید قرار است یک شبکهی رادیویی با عنوان «رادیو نمایش» افتتاح شود، چقدر خوشحال شدید؟
– خیلی خوشحال شدم. الان تمام کارهای ما از رادیو نمایش دارد پخش میشود. مردمی که رادیو گوش میدهند هر وقت من را میبینند و صدایم را میشنوند، میگویند ما همیشه رادیو نمایش را گوش میدهیم و میگویند ما صدای شما را از رادیو نمایش میشنویم.
* فکر میکنید رادیو نمایش چقدر توانسته است به اهدافی که از ابتدای راه اندازی برای خود تعریف کرده است برسد؟
– من از اهداف رادیو نمایش هیچ اطلاعی ندارم جز اینکه نمایش کم شده است. از فروردین امسال یکدفعه تعداد نمایشها کم شد. تا سال 91 من خیلی کار میکردم ولی از سال گذشته تا الان نمایش کم شده است. اگر هدف این شبکه تولید نمایش بوده، پس چرا کم شده است، نمیدانم چرا؟ میگویند بودجه نیست. اصلا صداوسیما بودجه ندارد. شنیدم که چند سریال هم تولیدشان به خاطر نبودن بودجه متوقف شده است. شاید کمبود بودجه نگذاشت رادیو نمایش به اهدافش برسد.