کدخبر: 954783

جملات و متن های زیبا در وصف کودکان کار

متن ها و جملات زیبا در وصف کودکان کار را در ادامه با هم میخوانیم به امید روزی که شاهد کار هیچ کودک‌ کاری و خیابانی در سرزمینمان نباشیم…

در چشم‌هایشان خیره شوی

راز تلخی را می‌بینی

مدت هاست

بار غم را بسته اند…

حسرت بازی‌های‌ کودکی

در دل‌های‌ کوچکشان

داغ مانده اسـت.

رؤیاهای شیرین

در جور روزگار

خاموش و خالی مانده اند…

بست نشین پیاده روها هستند

 

متن کودکان کار

آنجا کـه انعکاس نگاه کودکان کار،

از واکس کفش‌هاست!!

گم اند کفش‌های‌ پیاده ای کـه

برقص سوارگان پیدا می دوند!!

 

متن کودکان کار

بـه اجبار والدین در خیابان کار می‌کردم؛ دل کندن از خانواده راحت نیست

 

متن کودکان کار

تابلو نقاش را ثروتمند کرد

شعر شاعر بـه چند زبان ترجمه شد

کارگردان جایزه ها را درو کرد

و هنوز سر همان چهار راه واکس می زند کودکی کـه بهترین سوژه شد .. !

 

متن کودکان کار

“شرم” میکنم کـه وزن سیری ام رابا ترازوی گرسنه ای بکشم…

 

 

متن کودکان کار

نردبانی کـه ،بـه اندازه دلتنگی من قد بکشد

پشت دیوار کسی یافت نشد!!!!

تکیه بر حسرت خود خواهم زد……….

 

متن کودکان کار

خدایا کجایی…من از تو فقط یک چیز می‌خواهم…پیامبری کـه معجزه اش

خنداندن کودکان خیابانی باشد…!!!

 

 

متن کودکان کار

باز باران بی ترانه میخورد بر بام خانه

نرم نرمک می چکد غم از در و دیوار خانه کودکی ده ساله ام من

کودک کار و خیابان خسته و مجروح ز باران

وای باران! وای باران!

بازهم من ماندم و یک دسته گل بازهم من ماندم و یک دست پر!

 

 

متن کودکان کار

«باران عشق» حسرت همه ی این نداشته هاست. حسرت همه ی بیقراری‌ها، دلتنگی‌ها و آرزوهای بر باد رفته…

حسرت جهانی کـه دیگر خاکستری شده و خبری از ان صورتیِ شاد در ان نیست. دنیایی کـه بچه ها در ان نمیخندند و غمگین‌اند…

«باران عشق» قلبی‌ست کـه دیگر در سینه هیچ کس جا نمی شود و ان بالاها می تپد. ان بالاها می وزد، می بارد، ضجه می زند…

کـه بچه‌ها را نجات دهید، کـه فرار کنیم از این خاکستری لعنتی… کـه دنیا بدون بچه ها و ان نگاه های‌ معصوم، خیلی چیزها کم دارد، نبض‌اش نمیزند، نمی خندد…

 

 

کودکان کار و خیابان

ورشکست شدن کدامین سرمایه دار، بـه اندازه بی سرمایه شدن تودردناک اسـت ؟

در شیرینی ات چه ریخته ای کـه کامها تلخ می‌شوند ؟؟

 

 

متن هایی درباره کودکان کار

از پسرک فقیر پرسیدند :

تا بحال دروغ گفته ای ؟ پسرک گفت :

دروغ هایم زمانی شروع شد کـه :

موضوع انشایم این بود:

تابستان را چگونه گذرانده اید ؟

 

 

جملاتی در وصف کودکان کار

از خودم بدم آمد ؛ وقتی کـه بـه پسرک گفتم :

کفش هایم را خوب رنگ کن

و او گفت : خاطرت جمع باشد مثل سرنوشتم برایت سیاه می‌کنم

 

 

متن های‌ زیبا درباره کودکان کار

تنها کسی کـه اگه با یه شاخه گل بـه خونه بره ؛ مؤاخذه می شه

کودک گل فروش سر چهار راهه …

 

منبع : تالاب