کدخبر: 957824

بیوگرافی یوهان کرویف مرد افسانه ای فوتبال + تصاویر

هنریک یوهانس کرویف (دربارهٔ این پرونده Johan Cruijff راهنما·اطلاعات، متولد ۲۵ آوریل ۱۹۴۷ – مرگ ۲۴ مارس ۲۰۱۶)، که بیشتر با نام یوهان کرویف شناخته می‌شود، فوتبالیست و مربی سابق فوتبال هلند بود.

هنریک یوهانس کرویف (دربارهٔ این پرونده Johan Cruijff راهنما·اطلاعات، متولد ۲۵ آوریل ۱۹۴۷ – مرگ ۲۴ مارس ۲۰۱۶)، که بیشتر با نام یوهان کرویف شناخته می‌شود، فوتبالیست و مربی سابق فوتبال هلند بود. او سه مرتبه به عنوان بازیکن سال اروپا انتخاب شده‌است (۱۹۷۱، ۱۹۷۳ و ۱۹۷۴) یوهان کرویف مشهورترین پیرو فلسفهٔ فوتبال موسوم به توتال فوتبال بود که توسط رینوس میشل پایه‌گذاری شد.

بعد از اینکه کرویف در سال ۱۹۸۴ فوتبال را به عنوان بازیکن کنار گذاشت، در حرفهٔ مربی‌گری توانست موفقیت‌های چشمگیری با دو تیم آژاکس آمستردام و بارسلونا به دست آورد، و بعد از آن نیز به عنوان یک مشاور بانفوذ در هر دو باشگاه کار خود را ادامه داد. پسر او، یوردی نیز بازیکن فوتبالی حرفه‌ای بود.

در سال ۱۹۹۹، کرویف در یک رای‌گیری که توسط فدراسیون بین‌المللی تاریخ و آمار فوتبال انجام شد بعد از پله، به عنوان دومین بازیکن قرن انتخاب شد.وی همچنین در رای‌گیری دیگری که توسط نشریهٔ فرانس فوتبال انجام شد به عنوان سومین بازیکن برتر تاریخ برگزیده شد

 

زندگی‌نامه

کرویف مشهورترین پیرو فلسفهٔ فوتبال موسوم به توتال فوتبال است که توسط رینوس میشل پایه‌گذاری شده‌است. وی یکی از با استعدادترین بازیسازان تمام تاریخ فوتبال و سمبل تیم ملی فوتبال هلند در دهه ۷۰ بوده‌است.

او اسماً یک مهاجم میانی بود، اما به دلیل سیستم کلی بازی، در همه جای زمین بازی می‌کرد. گاهی توپ را تا عمق زمین خودی می‌برد، گاهی ناگهان با عملی مخرب (برای حریف)، به بال راست یا چپ می‌رفت. او برای فوتبال آن زمان یک کار انقلابی بود.

کرویف پیش از هرچیز به خاطر قدرت تکنیکی، سرعت و قدرت رهبری‌اش شهرت داشت. با این وجود، بزرگترین نقطه قدرت او نگاه کلی اش به بازی بود که او را به عنوان یک بازیساز، متمایز می‌ساخت.

خانهٔ پدری اش در نزدیکی ورزشگاه اختصاصی تیم «آژاکس»، باشگاه پرآوازهٔ آمستردام قرار داشت. یوهان در کودکی پدرش را از دست داد و مادرش مجبور شد برای گذران زندگی به عنوان نظافتچی، از جمله در باشگاه آژاکس کار کند که سبب علاقه او به این باشگاه شد.

 

بازی در تیم‌های مختلف از دوران نوجوانی

او فوتبال را از ۱۰ سالگی و از تیم نوجوانان شروع کرد. در ۱۳ سالگی ترک تحصیل کرد تا تمام وقت و توانش را صرف فوتبال کند. یوهان ۷ سال تمام در تیم‌های نوجوانان و جوانان این باشگاه معروف هلندی توپ زد و در ۱۷ سالگی برای نخستین بار در ترکیب تیم بزرگسالان این باشگاه هم قرار گرفت.

 

بازی در تیم آژاکس

رینوس میشل؛ مربی معروف هلندی که در آن زمان سرمربی آژاکس بود، به نبوغ و استعداد وی پی برد و در ۱۵ نوامبر ۱۹۶۴ کرویف ۱۷ ساله را برای نخستین بار در بازی مقابل تیم گرونینگن در ترکیب تیمش قرار داد. وی در این دیدار که تیمش ۱ بر ۳ بازنده شد، تک گل آژاکس را به ثمر رساند.

 

آژاکس؛ قهرمان هلند

در فصل ۱۹۶۶–۱۹۶۵ بود که توجه همگان را به خود جلب کرد. بعد از زدن دو گل در مقابل دور ویلسکراخت اشترک در لیگ هلند، تبدیل به بازیکن ثابت تیمش شد. در آن فصل وی موفق شد در ۲۵ بازی، ۲۳ گل وارد دروازه حریفان کند و آژاکس با حضور او قهرمان هلند شد. سال بعد با آژاکس به هردو قهرمانی لیگ و حذفی دست یافت و خودش با زدن ۳۳ گل، آقای گل مسابقات شد. سال بعد هم موفق شد جام قهرمانی را بالای سر برده و برای دومین بار مرد سال فوتبال هلند شود. او با آژاکس به فینال جام باشگاه‌های اروپا هم رسید که در آن دیدار، ۱ بر ۴ نتیجه را به تیم ایتالیایی آ.ث. میلان واگذار کرد.

 

مصدومیت

در فصل ۱۹۷۰–۱۹۶۹ برای دومین بار فاتح هردو جام باشگاهی هلند شد. در فصل بعد برای اولین بار به شدت مصدوم شد. پس از انجام یک عمل جراحی در دیدار مقابل آیندهوون در ۳۰ اکتبر ۱۹۷۰ به میدان بازگشت. در این بازی برای اولین مرتبه، شماره ۱۴ اسطوره‌ای را به تن کرد، چراکه هم‌تیمی‌اش، گری مورن پیراهن شماره ۹ کرایف را تصاحب کرد. از این زمان به بعد، در بیشتر بازی‌ها با شماره ۱۴ ظاهر شد و از آن به بعد بود که همه کرویف را با شماره ۱۴ به یاد می‌آورند

 

مرد سال فوتبال اروپا

در ۲۹ نوامبر سال ۱۹۷۰ در دیدار مقابل آ.زد. آلکمار که با پیروزی ۸ بر ۱ همراه بود، به رکورد ۶ گل در یک بازی دست یافت. در همان فصل، آژاکس با پیروزی ۲ بر ۰ در بازی فینال جام باشگاه‌های اروپا در برابر پاناتینایکوس آتن یونان، برای اولین بار قهرمان باشگاه‌های اروپا شد. در همان سال، یوهان کرویف هم برای اولین بار مرد سال فوتبال اروپا شد. در فصل ۷۲–۱۹۷۱ آژاکس توانست با کرویف از عنوان قهرمانی اروپا در مقابل اینتر میلان دفاع کند. در بازی فینال، کرویف هر دو گل آژاکس را وارد دروازه اینتر کرد. در فصل پاییز بعد از آن، آژاکس با برتری مقابل تیم ایندپندنته از آرژانتین، قهرمان جام باشگاه‌های جهان شد. در ژانویه ۱۹۷۳، با پیروزی ۳ بر ۲ در برابر گلاسکو رنجرز اسکاتلند، قهرمانی سوپرجام اروپا هم به دست آمد. آژاکس فصل ۷۳–۱۹۷۲را با سومین قهرمانی پیاپی لیگ به پایان برد. در این فصل، کرویف در دیدار دربی مقابل اف.سی. آمستردام، اولین و نیز آخرین گل به خودی را وارد دروازه تیمش کرد.

 

حضور در تیم بارسلونا

در سال ۱۹۷۳ کار فروش مخفیانهٔ کرویف توسط آژاکس به رئال مادرید مراحل پایانی خود را طی می‌کرد، اما وی از انتخاب سرنوشت خود بدست دیگران بیزار بود. پس با بارسلونا قرارداد بست و طی مصاحبه ای اعلام کرد بارسلونا را به رئال ترجیح داده، زیرا حاضر نیست برای تیمی که تحت حمایت فرانکو است بازی کند. این صحبت‌ها باعث محبوبیت فوق العادهٔ او بین هواداران تیم کاتالان شد. کاتالان‌ها برای این انتقال، تقریباً ۶ میلیون گولدن هلند پرداخت کردند.

در ۲۸ اکتبر ۱۹۷۳ یوهان کرویف برای اولین بار برای بارسا به میدان رفت، امروزه از این هلندی به عنوان کسی که باشگاه بارسا را از برزخ فرانکو نجات داد و سنگ بنای موفقیت‌های آتی بارسا را نهاد، یاد می‌شود و بی تردید تأثیرات او در این تیم غیرقابل انکار است. دوران حضور در بارسا حقیقتاً پر از لحظات به یادماندنی و خاطره انگیز بود و از او یک اسطوره و نماد در بین هواداران ساخت.

در اولین سال حضورش، تیم با کمک او و پس از دورانی سیاه که چهارده سال به طول انجامیده و صبر هواداران را لبریز کرده بود، سرانجام قهرمان لیگ شد و در راه قهرمانی لالیگا، رئال مادرید را در خانه اش شکست داد. یوهان کرویف به صورت ناخواسته به یکی از قهرمانان و اسطوره‌های کاتالان تبدیل شد. تمام موفقیت‌هایش در بارسا به اولین فصل حضورش محدود نشد، موفقیت‌های بعدی این تیم در دوران نبود او در بارسا و حتی تیکی تاکای مدرن این تیم نیز بی تردید مدیون یوهان کرویف می‌باشند.

 

تولد فرزندش در آمستردام

در زمستان ۱۹۷۴، تنها چند ماه بعد از پیوستنش به بارسا، همسر باردارش برای وضع حمل نیاز به عمل فوری سزارین داشت. اما او به بیمارستان‌های شهر بارسلونا اعتماد نکرد و به آمستردام بازگشت. جایی که پسرش به دنیا آمد و برایش نام یوردی را انتخاب نمودند. نامی که کرویف در اسپانیا شنیده بود و از آن خوشش آمده بود. در هنگام بازگشتش به بارسلونا، تازه برای کرویف روشن شد که انتخاب چنین نامی چه ارزش و چه اهمیت بالایی برای کاتالان‌ها دارد.

 

نامگذاری فرزندان به نام یوردی همراه با جریمه

آن روزها آخرین روزهای دوران دیکتاتوری فاشیستی فرانکو بود. در مودلو زندان مرکزی شهر بارسا، تنها سه هفته بعد از تولد یوردی کرایف، یکی از مخالفان رژیم فرانکو به نام پویگ آنتیچ به طرز فجیعی اعدام شده بود. حزب‌های کاتالانی در این دوران تاریک تاریخ اسپانیا، ممنوع شده بودند و فرانکو درخواست‌های بین‌المللی برای آزادسازی مخالفان و حتی اعدام نکردن آن‌ها را بی پاسخ گذاشته بود. علاوه بر این پرچم‌های سرخ و زرد (نماد کاتالان) و زبان کاتالانیایی نیز ممنوع شده بودند. نامگذاری فرزندان به نام یوردی نیز به خاطر یوردی مقدس “Sant Jordi” (یکی از قدیسان کاتالان) با جریمه همراه بود.

 

ترک آمستردام

در دوران حکومت وحشت زای فرانکو، باشگاه بارسلونا به محلی برای حفظ و پاسداری از هویت کاتالانیایی تبدیل شده بود و کرویف از این موضوع تا قبل از انتقالش به عنوان گران‌ترین بازیکن دنیا، از آژاکس آمستردام به بارسا اطلاعی نداشت. از بد ماجرا یوهان کرویف به خاطر برخی از تصمیمات دموکراتیک، باشگاه آژاکس را ترک گفته بود. اقتدار کرایف در باشگاه به مذاق بسیاری از هم بازیهایش خوش نمی‌آمد و آن‌ها در یک اقدام دموکراتیک، خواهان گرفتن بازوبند کاپیتانی از کرویف شده بودند. بعد از رخ دادن این ماجرا، کرویف تصمیم به ترک آمستردام گرفت.

 

انتقال کرویف به بارسلونا

یک تغییر بزرگ و حتی یک انقلاب بود. با این انتقال دوران اقتدار رئال مادرید که خود خواهان جذب کرویف بود، به پایان خود نزدیک شد. هنگام اولین حضورش در شهر بارسلونا، هزاران نفر با پوشیدن پیراهن‌های آبی اناری شماره ۱۴، به استقبال وی در فرودگاه رفتند. او بلافاصله اثرات مثبت خود در زمین فوتبال را هم نشان داد و الهام بخش پیشرفت بازیکنان آن موقع بارسا نظیر خوان مانوئل آزنتی و کارلوس رکساچ شد و بارسا که تا آن زمان خوب بازی نمی‌کرد ناگهان دچار تحول شد.

 

حضور در بهترین ال کلاسیکو

در ۱۷ فوریه ۱۹۷۴، هشت روز پس از تولد یوردی، یوهان کرویف برای اولین بار در ال کلاسیکو حضور یافت و شاید بهترین ال کلاسیکوی خود را در آن بازی جشن گرفت. بارسا در آن روز توانست رقیب سنتی خود رئال مادرید را در شهر مادرید با نتیجه شگفت‌آور ۵–۰ شکست دهد. از این بازی به عنوان پایان دوران شکست‌ها و سطح پایین‌تر بودن این تیم نسبت به رئال مادرید یاد می‌شود. در پایان همین فصل بارسا توانست بعد از ۱۴ سال بار دیگر قهرمان اسپانیا شود.

 

آمریکا

در سال ۱۹۷۹، زمانی که بیش از ۳۰ سال سن داشت به آمریکا رفت. او قراردادی با باشگاه لس آنجلس آزتک به امضاء رساند. در آنجا فقط یک فصل ماند. فصل بعد، یک سال در شهر واشینگتن دی سی در تیم واشینگتن دیپلماتس بازی کرد.

 

بازگشت به هلند

پس از حضوری کوتاه در باشگاه اسپانیایی لوانته، به وطنش، هلند برگشت. با کسب دو عنوان قهرمانی با آژاکس در سال‌های ۱۹۸۲ و ۱۹۸۳، این تیم قرارداد کرویف را تمدید نکرد و او راهی روتردام شد. در آخرین فصل بازی‌اش در فاینورد روتردام، یک بار دیگر توانست هردو عنوان قهرمانی باشگاهی هلند را به دست بیاورد.

 

تیم ملی

اولین بازی ملی کرویف در تاریخ ۷ سپتامبر سال ۱۹۶۶ در روتردام در دیدار مقدماتی جام ملت‌های اروپا در برابر مجارستان بود (۲: ۲). درست در دومین بازی ملی بود که شیوه بازی شتاب‌زده و بدون فکر او منجر به یک بدبیاری شد. او در بازی مقابل چکسلواکی از سوی رودی گلوکنر؛ داور اهل آلمان شرقی آن دیدار در دقیقه ۷۶ از زمین اخراج شد. بدین ترتیب او اولین بازیکن هلندی بود که در یک دیدار ملی از زمین مسابقه اخراج می‌شد. پس از گذراندن یک سال محرومیت از سوی فدراسیون فوتبال هلند، در تاریخ ۱۳ سپتامبر ۱۹۶۷ توانست دوباره در تیم ملی حضور پیدا کند. در این دیدار، تنها پس از دو دقیقه در دیدار مقدماتی جام ملت‌های اروپا، گل پیروزی را وارد دروازه آلمان شرقی کرد. جام جهانی ۱۹۷۴ با رهبری او بود که هلند در جام جهانی ۱۹۷۴ نایب قهرمان شد. او بهترین بازیکن مسابقات شناخته شد و شاید قهرمانی هلند در آن جام می‌توانست پاداش خوبی برای فوتبال زیبا و تسلط لاله‌ها در اجرای توتال فوتبال باشد. هلند در راه رسیدن به فینال، آلمان شرقی را ۰–۴ و برزیل و آرژانتین را با نتیجه مشابه ۲–۰ برد. هر دو گل بازی با آرژانتین و گل دوم بازی با برزیل، مدافع عنوان قهرمانی را کرویف به ثمر رساند. حاشیه جالبی که در آن جام اتفاق افتاد این بود که کرویف لباس طراحی شده توسط آدیداس برای تیم ملی هلند را نمی‌پوشید. لباسی که او به تن می‌کرد دو خط در امتداد آستینش داشت و لباس اصلی هلند ۳ خط. دلیل این کار احتمالاً قراردادش با پوما بوده‌است.

 

آخرین بازی ملی

وی آخرین بازی ملی‌اش را در۲۶ اکتبر سال ۱۹۷۷ در آمستردام در مقدماتی جام جهانی در مقابل بلژیک انجام داد که به پیروزی ۱ بر ۰ هلند انجامید. بعد از این که کرویف از تیم ملی کناره‌گیری کرد، ارنست هاپل که کمی قبل از جام جهانی ۱۹۷۸ آرژانتین از سوی فدراسیون فوتبال هلند به سرمربیگری تیم ملی منصوب شده بود، سعی کرد او را متقاعد به بازگشت به تیم کند، اما موفق نشد

 

کارنامه ملی

یوهان کرویف در مجموع ۴۸ بازی ملی انجام داد و ۳۳ گل هم زد و تیمش را ۳۳ بار به عنوان کاپیتان در زمین هدایت کرد. اگرچه حضور بین‌المللی اش نسبتاً کوتاه بود و این بازیکن استثنایی هرگز موفق نشد به همراه تیم ملی کشورش عنوان قهرمانی جهان را کسب کند یا بر سکوی نخست اروپا بایستد، اما مقایسه فوتبال او با ستارگانی چون پله، بکن‌باوئر و مارادونا، قیاس نادرستی نیست.

 

پایان حضور در زمین فوتبال

در سال ۱۹۷۷ در تصمیمی ناگهانی از بازی‌های ملی خداحافظی کرد. دلیل این کار در آن زمان اینطور اعلام شد که نمی‌خواست در جام جهانی کشور کودتا زده آرژانتین که مردم بسیاری قربانی آن شده بودند شرکت کند.

 

مربیگری

او البته همچنان به فوتبال وفادار ماند و اگرچه دورهٔ مربیگری ندیده بود و مدرکی نداشت، سرمربیگری تیم‌های صاحب نامی چون آژاکس و بارسلونا را برعهده گرفت. او به همراه این تیم‌ها موفقیت‌های بسیاری، از جمله ۴ دوره قهرمانی پیاپی در لیگ دسته اول اسپانیا را در کارنامهٔ خود ثبت کرد. کرویف به خصوص به استعداد پروری نیز اهمیت خاصی داد و همیشه در ترکیب تیم خود از بازیکنان جوان بهره می‌برد. مارکو فن باستن، فرانک ریکارد و دنیس برگکمپ، از دستاوردهای او در آژاکس هستند. بارسلونا تحت هدایت وی، چهار بار پیاپی قهرمانی لالیگا، یک بار قهرمانی جام حذفی اسپانیا، سال ۱۹۹۲ قهرمانی جام باشگاه‌های اروپا، و یک بار قهرمانی سوپرجام اروپا را به دست آورد. کرویف بازیکنانی چون رونال کومان، میشائیل لادروپ، هریستو استویچکوف و روماریو را به بارسا آورد.

 

ال سالوادور

نام کرویف در نزد هواداران بارسلونا تا امروز «ال سالوادور» به معنای نجات‌بخش باقی مانده‌است.

 

آکادمی جوانان بارسا

یکی از اولین اقدامات کرویف تشکیل آکادمی جوانان بارسا به اسم لا ماسیا از روی الگوی مدرسه فوتبال آژاکس بود. سپس او شروع به ساختن تیمی جدید کرد که یکی از ستون‌های آن پپ گواردیولای جوان بود. تیم بارسا در سال ۱۹۹۲ به رهبری کرویف فاتح لیگ قهرمانان شد. با وجود اینکه در آن تیم علاوه بر گواردیولا، فقط یک کاتالانی دیگر به نام آلبرتو فرر حضور داشت. اما این قهرمانی شادی وصف ناشدنی را در کاتالان پدید آورد.

 

کناره‌گیری از مربیگری

در سال ۱۹۹۶ باشگاه را ترک کرد. حتی بعضی‌ها معتقدند که دوران طلایی بارسلونا به زمان حضور این مربی هلندی در نوکمپ برمی‌گردد. او حتی پس از خداحافظی از دنیای مربیگری رابطه خود را با بارسلونا قطع نکرد و از سال ۲۰۰۳ تا ۲۰۰۵ به عنوان نایب رئیس و دست راست خوان لاپورتا فعالیت کرد. اما پس از انتخاب راسل در سال ۲۰۱۰ به‌طور کلی از بارسلونا کنار گذاشته شد که این باعث شد تا به دشمن راسل تبدیل شود و همواره علیه او صحبت کند.

گرفتن مدال به خاطر فعالیت‌ها و افتخار آفرینی

او همچنان و به خصوص در میان طرفداران مسن تر بارسا، یکی از قهرمانان کاتالان است، نه فقط به خاطر موفقیت‌های فوتبالی با بارسا، بلکه به خاطر نجات بخش بودن او برای غرور کاتالانی. در سال ۲۰۰۶ از او به خاطر فعالیت‌ها و افتخار آفرینی اش برای کاتالان‌ها تقدیر شد و به او مدال Creu de Sant Jordi تعلق گرفت. تنها چیز مهم و ارزشمند برای او فوتبال است، در سال ۲۰۰۳ از خوان لاپورتا برای انتخابات ریاست باشگاه بارسلونا حمایت کرد و سران باشگاه را قانع کرد تا فرانک ریکارد، از شاگردانش را به سمت مربیگری این تیم انتخاب نمایند. ریکارد با تقلیدی کوچک از استاد خود کرویف، بار دیگر بارسا را با قهرمانی در لیگ قهرمانان اروپا در سال ۲۰۰۶، به اوج فوتبال اروپا رساند.

 

هدایت بازیهای دوستانه

سال ۲۰۰۹ در یک اقدام نمادین هدایت تیم منطقه کاتالان را برای برگزاری چند بازی دوستانه و غیررسمی به عهده گرفت. این موضوع باعث جلب توجه افکار عمومی شد و علاوه بر تمجیدات فراوان برای او انتقاداتی را نیز به همراه داشت. برخی از منتقدین اعلام داشتند که چگونه به کسی که هنوز یک کلمه به زبان کاتالانی نمی‌تواند صحبت کند، چنین افتخاری می‌رسد. بازی در مقابل نیجریه در ژانویه ۲۰۱۳، آخرین حضور او در این سمت بود.

 

برکناری از سمت مشاور باشگاه چیواس

وی در آذر ۱۳۹۱، پس از ۹ ماه که به عنوان مشاور باشگاه چیواس مکزیک منصوب شده بود به دلیل نتایج ضعیف تیم از کار برکنار شد. مسئولان باشگاه چیواس برآورده نکردن انتظارات باشگاه در زمان عقد قرارداد را عامل لغو قرارداد همکاری با این اسطوره هلندی عنوان کردند. وی در تلویزیون هلند به عنوان مفسر ورزشی مشغول فعالیت است.

 

توهین نژادپرستانه

یوهان کرویف متهم است که به ادگار داویدز، عضو هیئت مدیره باشگاه آژاکس، توهین نژادپرستانه کرده‌است.

شخصیت افسانه‌ای فوتبال هلند به داویدز گفته به خاطر رنگ پوستش بوده که چنین جایگاهی را در باشگاه آژاکس در اختیار گرفته‌است. کرویف پیشتر، مسئولان باشگاه آژاکس را به دلیل اینکه لوییز فن گال را به عنوان مدیر باشگاه انتخاب کردند، دیوانه خطاب کرده بود؛ چراکه نظر وی را جویا نشده بودند.

 

شکست رکورد کرویف توسط رضا قوچان نژاد

زمانی که رضا قوچان نژاد، فوتبالیست ایرانی با انعقاد قراردادی دو سال و نیمه به تیم «کامبور لیوواردن» پیوست، تنها ۹ ثانیه پس از اولین حضورش با پیراهن این تیم گلزنی کرد. این اتفاق در ۲۲ ژانویه سال ۲۰۱۰ و در بازی با فیندام رخ داد. با این گل، این مهاجم به رکورد «یوهان کرویف» به عنوان زنندگان سریع‌ترین گل در لیگ حرفه‌ای هلند دست پیدا کرد.

 

یوردی کرویف

پسر او، یوردی نیز یک فوتبالیست حرفه‌ای در پست هافبک دفاعی بود او نیز در باسلونا زیر نظر پدرش بازی کرد (۱۹۹۲–۱۹۹۶) او در تیم‌هایی همچون منچستر یونایتد و اسپانیول نیز بازی کرده‌است.

 

یوهان کرویف از نظر حمیدرضا صدر

یک: در هلند

چند سال پیش که هلندی‌ها از بین صد سیاستمدار، هنرمند، نویسنده، محقق، ورزشکار و شخصیت‌های معروف کشورشان، محبوب‌ترین و تأثیرگذارترین فرد کشورشان را انتخاب کردند او نفر اول شد. او: یوهان کرایف، یک بازیکن فوتبال. او که به مدد فوتبال، پیراهن نارنجی هلند را پرآوازه کرده و چشم‌ها را برگرداند به سوی کشوری کوچک با منابع بسیار محدود. هندریک یوهانس کرایف که ۱۹۴۷ دو سال پس از پایان جنگ جهانی دوم به دنیا آمده بود، همه بزرگان تاریخ هلند را پشت سر گذاشته بود. او که در یک خانواده معمولی با پیشینه کارگری بزرگ شده بود. او که مادرش در باشگاه آژاکس نظافتچی ساده بود. او که از ده سالگی پا به مدرسه فوتبال آژاکس گذاشته بود. او که دو سال بعد در دوازده سالگی اش پدر را از دست داده بود اهل ستیز بار آمد جلو آمده بود و جلو. بالا رفت بود و بالا.

آژاکس محصول انقلاب فرهنگی و فوتبالی هلند بود و او آن وسط ایستاد. یک رهبر تمام عیار، جوان، یاغی، با اعتماد به نفس، باهوش، هنرمند. او و رینوس میشل آژاکس را از ته چاه کشیدند بالا و آن را بدل به باشگاهی جهانی کنند. او الماس توتال فوتبال شد. او سیستمی که بازیکن در یک پست بازی نمی‌کرد را غنا بخشید. سیستمی متکی به فضا و خلق فضا. آژاکس، فوتبال را دگرگون کرد و او رهبر آن دگرگونی به‌شمار می‌رفت. می‌گفت هنر هلندی‌ها این بود خلاقیت فردی را ترکیب کنند با سیستم. بازیکن شماره ۱۴ با توانایی تکنیکی، سرعت، شتاب، دریبل، ضربه اول و آخر جادویی، نگاه عمیق و هوش همین مسیر را پیمود. تکه‌های فردی مثل «چرخش کرایف» با ادای ضربه زدن با یک پا و حرکت ۱۸۰ درجه ای پس از ضربه زدن به توپ با پای دیگرش. نشریه هارد گراس سال ۱۹۹۷ در تولد پنجاه سالگی اش نوشت «... کرایف اولین بازیکنی بود که درک کرد یک هنرمند است، اولین کسی که فوتبال را بدل کرد به هنر».

سه قهرمانی پیاپی اروپا در ۱۹۷۱ و ۱۹۷۲ و ۱۹۷۳ (زمانی که برای اولین بار دیدارهای جام باشگاه‌های اروپا به صورت زنده در ایران پخش شدند) مسیر فوتبال اروپا را عوض کرد. هلند افسانه ای در جام جهانی ۱۹۷۴ همه را از سر راه برداشت – شامل برزیل قهرمان دوره پیش – و در فینال از آلمان غربی در همان آغاز بازی با هجوم او و دریافت ضربه پنالتی جلو افتاد ولی سرانجام ۲–۱ مغلوب ژرمن‌ها شد، ولی اهمیت آنچه نارنجی پوش‌ها در آن جام انجام دادند هرگز نادیده گرفته نشد. هیچ وقت. او با آن موهای صاف بلند و اندام لاغرش فوتبال را عوض کرده بود. آژاکس پیراهن شماره ۱۴ او را روانه موزه می‌کرد.

 

دو: در اسپانیا

فصل دوم زندگی کرایف به عنوان بازیکن با انتقال به بارسلونا در ۱۹۷۳ آغاز شد. رئیس باشگاه آژاکس می‌خواست او را به رئال بفروشد، ولی او بارسا را برگزید که از ۱۹۶۰ قهرمان لیگ نشده بود. او اهل چالش بود، اهل ستیز و باشگاه بارسلونا همان چالش بزرگ به‌شمار می‌رفت. او وارد شد و بارسا را قهرمان کرد و در آن فصل تاریخی، رئال مادرید را در برنابئو با نتیجه حیرت‌آور ۵–۰ به زانو درآورد. او بارسلونا را برای همیشه عوض کرد. علاقه اش به بارسا چنان عمقی یافت که نام پسرش را گذاشت "جوردی": یک نام کاتالانی. در ۱۹۷۹ نطفه لاماسیا را با نگاهی به مدرسه فوتبال آژاکس بنا نهاد که ثمره اش می‌شد لیونل مسی، آندر س اینیستا و خیلی‌های دیگر و همین‌طور تیکی تاکا. زبان اسپانیایی اش روان تر از زبان هلندی اش شد. واژه محبوب اسپانیایی‌اش "Claro" بود، یعنی «البته» که آن را با لهجه آمستردامی بر زبان می‌آورد. آن قدر دلبسته بارسلونا بود که در ۲۰۰۹ روی نیمکت تیم ملی کاتالونیا بنشیند.

وقتی به مربیگری روی آورد نشان داد بازیکنان بزرگ هم می‌توانند مربیان بزرگی شوند. روی نیمکت آژاکس نشست و سپس رهبری بارسا را در دست گرفت و تیم رؤیایی بارسلونا ۱۹۸۸ به بعد را بنا نهاد: گواردیولا، لادروپ، کومان، هاجی، استویچکف. بارسا را چهار بار قهرمان لالیگا کرد و برای اولین بار قهرمان اروپا. او تا پیش از نشستن گواردیولا روی نیمکت کاتالان‌ها با ۱۱ جام پرافتخارترین مربی نیوکمپ به‌شمار می‌رفت. برای شیفتگان عدد و رقم همین کافی که او ۲۳ جام به عنوان بازیکن در آژاکس، بارسا و فاینورد فتح کرد و ۱۴ جام به عنوان مربی در آژاکس و بارسا به دست آورد یعنی جمعاً ۳۷ جام که رکوردی دسترسی ناپذیر است.

 

سه: در زندگی

یوهان را با ساختارشکنی و ضد جریان بودنش می‌شناختیم. می‌گفت «به من یاد داده بودند هر چیزی را قبول نکنم و قبول هم نکردم». حاضر نشد در جام جهانی ۱۹۷۴ پیراهن آدیداس را برتن کند چرا که خودش با پوما قرارداد بسته بود. از حمله به ژنرال فرانکو ابایی به دل راه نداد و در جام جهانی ۱۹۷۸ به دلیل مسائل خانوادگی و تهدید که در مطلب بالا نیز به آن اشاره شد تیم ملی را همراهی نکرد (که اگر کرده بود برابر تیم ملی ایران به میدان رفته بود). آدم اهل حرف زدن بود. حرف و حرف و اظهار نظر و اظهار نظر. در میدان، کنار میدان، روی نیمکت، روی سکوها، برابر میکروفون‌ها، برابر دوربین‌ها. کتابی در مورد او درآمد تحت عنوان «باید شوت بزنی و در غیر این صورت گل نمی‌زنی». کتابی با بخش‌های فوتبالی و اجتماعی و سیاسی. بخشی دربارهٔ پول، دربارهٔ نیکوتین، دربارهٔ سلامتی، دربارهٔ تیم ملی هلند، دربارهٔ جوانی اش، پدرش مأنوس و برادرش هنی و همسرش دنی و بچه‌های شان… به قول نیکو شپمیکر که زندگی‌نامه اش را نوشته «... حرف‌های یوهان حتی وقتی پرت و پلا می‌گفت هم شنیدنی بودند».

می‌گفتند فوتبال را بهتر از هر کسی می‌فهمید، ولی چیزهای دیگر را هم خوب درک می‌کرد. می‌گفتند یک بار در شیکاگو که سوار تاکسی شده به راننده گفته بهتر می‌داند چه طوری راهی وسط شهر شوند. می‌گفتند پیش از عمل بای پس قلبش با جراحش در مورد جزئیات عمل جراحی بحث کرد. می‌گفتند به پرستارهای بچه تازه به دنیا آمده اش نشان داد چطور باید یک نوزاد را تر و خشک کنند. او مثل همه فیلسوف‌های بزرگ، تناقض را هم به رخ می‌کشید. می‌گفت «شانس هم برای خودش منطقی دارد». می‌گفت «ایتالیایی‌ها نیستند که در میدان شکست تان می‌دهند، شما هستید که مغلوب شان می‌شوید». می‌گفت «بازی فوتبال، ساده است ولی بازی کردن ساده خیلی سخت است».

آخرین باری که یوهان را در میدان دیدیم دیداری بود که سال ۲۰۰۶ در ستایش از دنیس برکمپ برگزار شد و او نیمه دوم پا به میدان گذاشت. حالا ده سال گذشته و او رفته‌است. همین چند هفته پیش بود که گفت «تا این‌جا ۲–۰ از سرطان جلو افتادم»... ولی بازی تمام نشده بود، نه نشده بود. بیماری لعنتی بازی را می‌کشاند به نیمه دوم. می‌کشاند و یوهان را شکست می‌داد. در ۶۸ سالگی. حالا رفته، ولی به قول خودش از زندگی هر آنچه می‌خواسته را گرفته بود. در پنجاه سالگی اش گفته بود «... من پنجاه سال زندگی نکرده‌ام، من صد سال زیسته‌ام». با این وصف حالا با رفتنش تکه ای از فوتبال رفته، مرده… برای همیشه.

 

 

افتخارات به عنوان بازیکن

باشگاهی

نه بار قهرمانی باشگاه‌های هلند با آژاکس آمستردام: ۱۹۸۳٬۱۹۸۲٬۱۹۷۳٬۱۹۷۲٬۱۹۷۰٬۱۹۶۸٬۱۹۶۷٬۱۹۶۶، و یک بار با فاینورد روتردام: ۱۹۸۴

شش بار قهرمانی جام حذفی هلند با آژاکس آمستردام:۱۹۸۳٬۱۹۷۲٬۱۹۷۱٬۱۹۷۰٬۱۹۶۷، و یک بار با فاینورد روتردام: ۱۹۸۴

دو بار آقای گلی هلند با آژاکس آمستردام: ۱۹۷۲٬۱۹۶۷

سه بار قهرمانی باشگاه‌های اروپا یا همان لیگ قهرمانان امروزی با آژاکس آمستردام: ۱۹۷۳٬۱۹۷۲٬۱۹۷۱

یک بار قهرمانی باشگاه‌های اسپانیا با بارسلونا: ۱۹۷۴

یک بار قهرمانی جام حذفی اسپانیا با بارسلونا: ۱۹۷۸

ملی

نایب قهرمانی جام جهانی با تیم ملی هلند: ۱۹۷۴

مقام سوم جام ملت‌های اروپا یا همان یورو با تیم ملی هلند: ۱۹۷۸

فردی

سه بار مرد سال فوتبال اروپا یا همان توپ طلای اروپا: ۱۹۷۴٬۱۹۷۳٬۱۹۷۱

بهترین بازیکن جام جهانی ۱۹۷۴

فوتبالیست قرن اروپا توسط رای‌گیری فدراسیون بین‌المللی تاریخ و آمار فوتبال در سال: ۱۹۹۹

 

باشگاه آژاکس آمستردام

دو بار قهرمانی جام حذفی هلند با آژاکس آمستردام: ۱۹۸۷٬۱۹۸۶

یک بار قهرمانی جام برندگان جام اروپا با آژاکس آمستردام: ۱۹۸۷

 

باشگاه بارسلونا اسپانیا

چهار بار قهرمانی لیگ باشگاه‌های اسپانیا ۱۹۹۰٬۹۱–۱۹۹۱٬۹۲–۱۹۹۲٬۹۳–۱۹۹۳٬۹۴

یک بار قهرمانی جام حذفی اسپانیا یا کوپا دل ری با بارسلونا: ۱۹۸۹٬۹۰

سه بار قهرمانی سوپر کاپ اسپانیا با بارسلونا: ۱۹۹۱-۱۹۹۲-۱۹۹۴

یک بار قهرمانی جام باشگاه‌های اروپا یا همان لیگ قهرمانان اروپا با بارسلونا: ۱۹۹۱٬۹۲

یک بار قهرمانی سوپر کاپ اروپا با بارسلونا: ۱۹۹۲

یک بار قهرمانی جام برندگان جام اروپا با بارسلونا: ۱۹۸۸٬۸۹

 

افتخارات دیگر

کسب لقب شوالیه لژیون افتخاری: ۱۹۹۹

برای شصتمین بار سال تولد وی در ۲۵ آوریل سال ۲۰۰۷، باشگاه آژاکس آمستردام اعلام کرد که پیراهن شماره ۱۴ را بایگانی کرده و به هیچ بازیکن دیگری نخواهد داد

در سال ۱۹۹۹ به عنوان بهترین بازیکن قرن اروپا (قرن ۲۰) انتخاب شد

در سپتامبر ۲۰۰۶ عنوان و مدال سنت یوردی creu sant de jordi را از طرف دولت کاتالونیا دریافت کرد

در سال ۱۹۹۹، در یک رای‌گیری که توسط فدراسیون بین‌المللی تاریخ و آمار فوتبال انجام شد بعد از پله، به عنوان دومین بازیکن قرن انتخاب شد

همچنین در یک رای‌گیری دیگر که اینبار توسط نشریه فرانس فوتبال انجام شد به عنوان سومین بازیکن برتر تاریخ برگزیده شد او توسط سایت thesportster به عنوان دومین بازی ساز برتر تاریخ انتخاب شد

 

در زمان مربی‌گری

او بنیاگذار مشهورترین سبک فوتبال در جهان تیکی تاکا می‌باشد اشتباهی که اخیراً بسیار رایج شده این است که مجریان و کارشناسان فوتبال می‌گویند بارسلونا از زمان مربی‌گری گواردیولا روی به تیکی تاکا آورده‌است! این در حالی است که خود گواردیولا در دوران بازی یکی از بازیکنان محوری تیکی‌تاکا با مربی‌گری یوهان کرویف بود. بارسلونا حدود سه دهه است که سبک بازی‌اش به همین ترتیب است. یوهان کرویف که خودش در دهه ۱۹۷۰ در بارسلونا بازی می‌کرد، در دوران مربی‌گری‌اش در سال‌های ۱۹۸۸ تا ۱۹۹۶ این سبک را به بلوغ رساند. حضور دو مربی هلندی، یعنی لوییس ون‌گال و فرانک رایکارد به توسعه این سبک کمک کرد و به‌ویژه رایکارد با گماردن دو هافبک بازی‌ساز، یعنی ژاوی و آندرس اینیستا تحول بزرگی در سیستم تیم به وجود آورد. سپس گواردیولا به بارسا آمد و با انجام تغییرات مورد نظر خود موفقیت‌های پرشماری با این تیم کسب کرد و توانست با بارسا درخشش فوق‌العاده‌ای داشته باشد. حتی مربیانی نظیر بابی رابسون هم ترجیح دادند به میراث باشگاه پایدار بمانند و ایده‌های خود را به سبک بازی این تیم نزدیک کنند؛ سبکی که از سال ۲۰۰۶ به نام تیکی تاکا خوانده شد اما ریشه‌ای دیرین در این تیم دارد. کارشناسان فوتبال حتی نیازی ندارند که بازی‌های چند سال قبل بارسلونا را دیده باشند.

آن‌ها قاعدتاً باید گل مشهور مارک اوورمارس به لیورپول در فصل ۰۲–۲۰۰۱ را تماشا کرده باشند که پس از سی و چند پاس و با پاس تماشایی ژاوی هرناندز جوان به ثمر رسید؛ گلی که تقریباً در تمامی لیست‌های گل‌های برتر تاریخ لیگ قهرمانان به چشم می‌خورد.او یکی از پایه ای‌ترین تمرین‌های پاسکاری را ابداع نمود که به جرئت می‌توان گفت که همهٔ تیم‌های حرفه‌ای فوتبال جهان این تمرین را در کار خود دارند که نام این تمرین «روندوس» است که در آن تعدادی بازیکن به‌طور حلقه ای می‌ایستند و توپ را بین خود پاسکاری می‌کنند و یک تا چند بازیکن درون حلقه می‌بایست توپ را از بازیکنان بگیرند.

 

ترکیب

اوایل ژوئیه ۱۹۸۸ او بالاخره تیم تازه جمع‌آوری شده‌اش را برای یک بازی نسبتاً سطح بالا آماده کرد و از سیستم مورد نظرش رونمایی نمود. اوزبیو اینگونه به یاد می‌آورد: «او یک تخته سیاه آورد و روی آن سه مدافع، چهار هافبک، دو وینگر محض و یک مهاجم نوک کشید. ما به هم نگاه کردیم و گفتیم: "این دیگر چیست؟!". آن دوران، عصر ۳-۵-۲ و ۴-۴-۲ بود. این تعداد مهاجم زیاد و این تعداد مدافع کم در یک ترکیب را، نمی‌توانستیم درک کنیم. او با یک دست، سبک جدیدی از فوتبال در اسپانیا را معرفی کرد. آن، یک انقلاب بود». ۳-۴-۳ (که از روی ترکیب ۴-۳-۳ رینوس میشل با حضور کرویف در آژاکس و تیم ملی هلند در دهه ۷۰ برداشته شده بود) زاده شد!

سپس کرویف توضیح داد: «اگر شما چهار مدافع را مقابل دو مهاجم قرار دهید، سپس ۶ بازیکن در مقابل ۸ بازیکن حریف، در میانه میدان خواهید داشت. اینگونه، هیچ‌گاه نمی‌توانید بازی را ببرید. باید یک مدافع به خطوط جلویی اضافه کنیم. از من برای قرار دادن سه بازیکن در عقب زمین، انتقاد شده‌است، اما این احمقانه‌ترین چیزی است که به عمرم شنیده‌ام! چیزی که نیاز داشتیم، این بود که وسط زمین، جایی که بیش از همه به آن نیاز داریم را، با بازیکنان خودی پر کنیم. من کاملاً ترجیح می‌دهم یک بازی را ۵–۴ ببرم، تا ۱–۰!».

 

در زمان بازی‌گری

در بین سال‌های ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰ تیم ملی فوتبال هلند انقلابی عظیم در ساختار فوتبال را انداخت و گام‌های بزرگی برای گسترش فوتبال در سطح جهان توسط بازی ساز مطرح خود یوهان کرایف و مربی تیم به نام رینوس میشلبرداشت، همچنین تیم‌های باشگاهی آژاکس و فاینورد که با احداث مدرسه فوتبال خود کمک شایانی به پیشرفت فوتبال در سطح اروپا و جهات نمودند.

او یکی از پرکاربردترین دریبل‌های فوتبال را اختراع کرد که یک نوع سر توپ می‌باشد نام آن «پیچ کرایف» نام دارد. او این دریبل را در بازی مقابل سوئد در جام جهانی ۱۹۷۴ در لحظه ابداع کرد.

 

سخنان

«به جهان نشان می‌دهیم که می‌توان یک بازیکن فوتبال بود و خوش گذراند. می‌توان خندید و لحظات فوق‌العاده داشت. من از زمانی می‌آیم که ثابت کرد فوتبال زیبا بسیار سرگرم‌کننده است، و علاوه بر آن، می‌توان با آن عناوین را بدست آورد».

«فوتبال همواره باید به طرز جذابی بازی شود. شما باید تهاجمی بازی کنید. باید مانند یک نمایش باشد».

«ارائه فوتبال زیبا بدون نتیجه‌گیری، نکته ای ندارد. نتیجه‌گیری بدون ارائه فوتبال زیبا، کسل کننده است».

«فوتبال ساده، زیباترین فوتبالی است که می‌توان تصور کرد. چند بار شده که یک پاس ۴۰ متری دیده‌اید، در حالی که یک پاس ۲۰ متری، کافی بود؟! راه حلی که به نظر ساده‌ترین می‌آید، در واقع، سخت‌ترین است».

«فوتبال بازی کردن، کار بسیار ساده ای است. اما ساده بازی کردنِ فوتبال، سخت‌ترین کاری است که می‌توان تصور کرد».

«من فکر می‌کنم بازیکنان باید قادر باشند در هر پستی بازی کنند. به همین خاطر اینقدر مهم است که همگی در زمان صحبت‌های تاکتیکی، به حرف‌های مربی گوش فرا دهند. حواس وینگر چپ نباید پرت باشد، وقتی مربی در مورد مدافع راست حرف می‌زند».

«چرا نمی‌توانید یک تیم ثروتمند را شکست دهید؟ من که هیچگاه ندیده‌ام یک کیسه پول، گلزنی کند».

«همه مربیان در مورد حرکت کردن و بسیار دویدن حرف می‌زنند. من می‌گویم این حد از دویدن، ضروری نیست. فوتبالی ورزشی است که با مغز بازی می‌شود. شما باید بتوانید در بهترین زمان ممکن، در بهترین مکان ممکن حضور داشته باشید، نه خیلی زود و نه خیلی دیر».

«برای خوب بازی کردن، نیاز به بازیکنان خوب دارید، اما یک بازیکن خوب معمولاً کارآمد نیست. او همواره می‌خواهد حرکات را زیباتر از آنچه نیاز است، انجام بدهد».

"مهاجمین من تنها کافی است که ۱۵ متر بدوند؛ مگر اینکه احمق باشند، یا خواب!".

«بارسا تیمی است که کمتر از همه می‌دود. آن‌ها همیشه صاحب توپ هستند. آن‌ها هستند که سرعت توپ را کنترل می‌کنند و مشخص می‌کنند در کدام منطقه بازی شود. تنها یک توپ وجود دارد، و تیمی که آن را داشته باشد، تصمیم گیرنده است».

«من به دو چیز اعتیاد دارم اولی فوتبال و دومی سیگار اولی همه چیز به من داد ولی دومی همهٔ آن را پس گرفت»

«هر ضرری، منفعت‌های خودش را دارد».

«در تیم‌های من، دروازبان، اولین مهاجم، و مهاجم‌ها، اولین مدافع هستند».

«فقط یک لحظه وجود دارد که شما می‌توانید به موقع به آن برسید. اگر آنجا نیستید، یا دیر کرده‌اید، یا زود آمده‌اید».

«اگر صاحب توپ هستید، باید تا می‌توانید زمین را بزرگتر کنید؛ و اگر توپ را در اختیار ندارید، باید تا می‌توانید آن را کوچک کنید».

«بازیکنان کمی وجود دارند که بدانند وقتی یارگیری نشده‌اند، چه باید بکنند. پس هر از چند گاهی به بازیکن خود بگویید: او مهاجم خیلی خوبی است، اما نیاز به یارگیری با او نیست».

«من همیشه پرتاب‌های کنار زمین را انجام می‌دادم، زیرا اگر توپ را دوباره پس بگیرم، تنها بازیکنی هستم که یارگیری نشده‌ام».

«تکنیک این نیست که بتوانی ۱۰۰۰ بار با توپ شعبده بازی کنی، هر کسی می‌تواند آن را با تمرین انجام دهد. با آن، می‌توانید در یک سیرک ثبت نام کنید. تکنیک، دادن پاس تک ضرب، با سرعت درست و روی پای مناسب هم تیمی است».

«بهترین بازیکن در هر پست را به تیم خود بیاورید. در نهایت شما بهترین ۱۱ نفره دنیا را ندارید، بلکه ۱۱ یک‌نفره برتر دنیا را در اختیار دارید».

 

"هر کسی می‌داند چطور فوتبال بازی کند، اگر پنج متر فضا در اختیارش قرار دهید!".

«از لحاظ آماری مشخص می‌شود که هر بازیکن حداکثر سه دقیقه توپ را در طول بازی در اختیار دارد. و، مهمترین نکته این است که یک بازیکن در طول آن ۸۷ دقیقه که توپ را در اختیار ندارد، چه می‌کند. این چیزی است که مشخص می‌کند یک بازیکن، خوب است یا خیر».

 

''فوتبال بازی اشتباهات است هر تیمی که کمترین اشتباه را داشته باشد برنده است"

«من از معیارها و سنجش‌های آکادمی فوتبال برای پذیرش بازیکنان درعجبم چرا که هنگامی که خودم نوجوان بودم برای تست پذیرش به آکادمی آژاکس رفتم و به دلیل اینکه نمی تونستم توپ را به طول ۱۵ متر با پای چپ بشوتم (یعنی شوتم با پای چپ بیشتر از ۱۵ متر جلو نرفت) منو قبول نکردن تا بعداً با وساطت مدیر ورزشی من قبول شدم»

 

درگذشت

او در ۲۴ مارس ۲۰۱۶ در ۶۸ سالگی به علت سرطان ریه درگذشت

به گفتهٔ خودش «من به دو چیز اعتیاد دارم اولی فوتبال و دومی سیگار اولی همه چیز به من داد ولی دومی همهٔ آن را پس گرفت»

تلفظ صحیح اسم cruijff

اکثر افراد کرویف را اشتباه تلفظ می‌کنند و آن را کرایوف یا kerayof می‌خوانند.

تلفظ جهانی

تلفظ صحیح نام او که تلفظ بین‌المللی آن نیز هست، کرایف یا kerayf می‌باشد.

تلفظ اسپانیایی

هنگامی که کرایف در اسپانیا بازی و مربیگری می‌کرد او را کرویف یا keroyf می‌خواندند

 

تلفظ هلندی و آلمانی

هلندی‌ها، آلمانی‌ها و خود کرایف نام خود را کغایف یا keghayf که به صورت ق رقیق خوانده می‌شود می‌خوانند ولی بهترین تلفظ آن از دیدگاه زبانشناسان کرویف kruyff است.

 

کتاب

او کتابی با عنوان نوبت من(My turn) دارد که در ان زندگی‌نامه و سخنان کامل او موجود است این کتاب در زمستان ۲۰۱۶ چند ماه پس از مرگ او به بازار عرضه شد.

 

منبع : ویکی پدیا