کدخبر: 964914

بیوگرافی مریم حیدرزاده شاعر ایرانی + تصاویر

مریم حیدرزاده متولد 29 آبان 56 در تهران میباشد، مریم حیدرزاده از میانه دهه هفتاد کار خود را به عنوان ترانه سرا آغاز کرد...

مریم حیدرزاده متولد 29 آبان 56 در تهران میباشد، مریم حیدرزاده از میانه دهه هفتاد کار خود را به عنوان ترانه سرا آغاز کرد و در اواخر همین دهه بود که نخستین کتابش را به چاپ رسانید. از همان زمان تا امروز به عنوان ترانه سرا با بسیاری از چهره های موسیقی پاپ همکاری داشته است. مریم حیدرزاده اما از میانه دهه هشتاد با ممنوعیت انتشار آثارش در ایران مواجه شد و به تازگی بعد از گذشت یک دهه مجوز مجموعه ای از مریم حیدرزاده با نام تو را در حضور همه دوست دارم صادر شد.

 

 

 نام:مریم

نام خانوادگی:حیدرزاده

تاریخ تولد:29 آبان 1356

محل تولد:تهران

محل زندگی:تهران

پیشه:شاعر، ترانه سرا، نویسنده، نقاش

 

تحصیلات مریم حیدرزاده

مریم حیدرزاده دانش آموخته حقوق قضایی از دانشگاه تهران است. پدر او بازنشسته ارتش و مادر او هم کارمند بود ولی به خاطر نگهداری از وی مدت هاست که فعالیت بیرون از منزل ندارد. مریم حیدرزاده ساکن سعادت آباد تهران است.

 

علت نابینایی مریم حیدرزاده

مشکل چشم من آب مروارید بود. از یک و نیم سالگی تا سه و نیم سالگی حدود سه بار چشم هایم را جراحی کردم. با اینکه به یک چشم پزشک پروفسور مراجعه کردیم اما در عمل جراحی اعصاب پشت چشمم هم قطع شد تا ارتباط شبکیه با مغز از بین برود و من بینایی ام را از دست بدهم.

شکست عشقی مریم حیدرزاده

مریم حیدرزاده خالق ترانه نفرین یعنی اولین قطعه اولین آلبومی است که بصورت زیرزمینی با نام محسن چاووشی پخش شد یعنی همان قطعه ای که مطلع آن چنین است:الهی سقف آرزوت خراب بشه روی سرت/بیای ببینی که همه حلقه زدن دور و برش.

مریم حیدرزاده درباره نگاه نفرت انگیزی که در این کار به معشوق داشته است بیان می دارد:این ترانه برآمده از اتفاقی کاملا شخصی بود که در سال 79 برای من رخ داد و این کمترین کاری بود که بعد از یک شکست وحشتناک از دستم برمی آمد. البته مهم نیست و الان خوشحالم در کتاب اخیرم هم نوشته ام که از همه کسانی که از زندگیم رفتند متشکرم چون اگر نمی رفتند آن کسی که بنا بود بیاید نمی آمد.

 

دوست داشتم پزشک شوم

کلاس پنجم ابتدایی که بودم دوست داشتم پزشک بشوم ولی در دوره دبیرستان تصمیمم عوض شد. در دانشگاه رشته حقوق خواندم ولی رشته ام را اصلا دوست ندارم.

ورزش مورد علاقه مریم حیدرزاده

فوتبال و اسکی ورزشهای مورد علاقه من است.

 

مریم حیدرزاده پرسپولیسی دو آتیشه 

شدیدا طرفدار پرسپلیسی هستم و پرسپولیسی ها را دوست دارم, ولی متعصب ترین آنها علی انصاریان است. علاقه ام به پرسپولیس به حدی است که در بازی های مهم من به اردوی آنها می روم . من به جز برنامه نود و بازی های پرسپولیس برنامه دیگری را از تلویزیون نگاه نمی کنم اما کارهای آقای خواجه امیری چون معمولا خوب هستند را می پسندم.

 

فعالیت های مریم حیدرزاده

من اولین دختر پس از انقلاب بودم که با مجوز و قانونی توانستم این کار را انجام بدهم. آن زمان دکلمه زیاد مرسوم نبود، درست است که آلبوم های استاد شاملو را با آهنگسازی زنده یاد بابک بیات داشتیم اما کمتر به زبان محاوره و مردم ترانه به صورت دکلمه اجرا می شد و اگر اشتباه نکنم هر اتفاقی هم که به وجود آمد پس از آن بود، شاید هم آدم های آن دوره نسبت به الان با احساس تر بودند. به نظرم همانند یک پازل تمامی این موارد در کنار هم قرار گرفت تا این آثار شنیده شود. 

علت ممنوع الکاری مریم حیدرزاده

متاسفانه هشت سال ناعادلانه من را حذف کردند، رشته دانشگاهی من حقوق قضایی بوده است و با وجود اصطلاح همه در برابر قانون یکسان هستند، در آن دوره همه در برابر قانون یکسان نبودند و آن ایرادهایی که به من گرفتند را می توانستند به خیلی های دیگر بگیرند. به من گفتند شما با خواننده های خارج از کشور کار کردید، خیلی ها با خواننده هایی که از نظر دوستان مطرودتر بودند کار کردند و اسامی شان در تیتراژهای سریال های ماه رمضانی تلویزیونی نوشته شد. اگر همه در برابر قانون یکسان هستند باید آن اتفاقی که برای من افتاد برای دیگران هم می افتاد که متاسفانه اینطور نشد.

پیشنهاد کار در سینما و تلویزیون

در سینما و تلویزیون پیشنهادهایی بود که به علت آن محدودیت ها اجازه نوشتن نام من را نداشتند و من هم گفتم که بودن اسم برایم اهمیت دارد و این کارها به سرانجام نرسید.

 

مریم حیدرزاده که پس از سال ها دوری با انتشار آلبومی از دکلمه هایش و برگزاری نمایشگاهی از نقاشی هایش به فضای هنری ایران بازگشته است، معتقد است هشت سال به صورت ناعادلانه حذف و کنار گذاشته شده و مورد بی عدالتی قرار گرفته بود.

در این بین مریم حیدرزاده در این دوره وجهی دیگر از توانایی هایش را نیز به معرض نمایش گذاشته است؛ نقاشی. نقاشی به عنوان یک شاعر نابینا؛ که می تواند کنجکاوی برانگیز باشد. خود شاعر درباره این جنبه از کارش می گوید:ایده هایم در نقاشی ایده هایی کاملا ذهنی هستند. در حقیقت می توانم بگویم که در نقاشی هایم حس اشعارم را ترسیم می کنم...

حسرت های مریم حیدرزاده

وقتی بچه بودم می دیدم. این را دقیق به یاد دارم. حتی یاد دارم که پلنگ صورتی را با عینک ذره بینی می دیدم و آن را به خوبی به یاد دارم. از تصاویر دیگری که به ذهن دارم یکی هم رنگ قرمز دسته گل عروسی خاله ام است. پس رنگ ها در ذهن من تعریف دارند. در حقیقت مشکل چشم من جز آب مروارید چیزی نبود. من از یک و نیم سالگی تا سه و نیم سالگی در این دو سال سه بار چشم هایم را جراحی کردم. اما داستان حسرت نقاشی به جایی دور برمی گردد. به روزهای سه سال و نیمی ام؛ که یکی از دوستان پدرم برای من از کیش یک بسته آبرنگ هدیه آورده بود. آن موقع خیلی ذوق و شوق داشتم که آبرنگ را باز کنم و با آن نقاشی بکنم. اما آن عمل جراحی...

بعداز عمل جراحی حسرت نقاشی با من ماند؛ قد کشید؛ بزرگ شد. هیچ چیزی هم آن جای خالی را پر نکرد. آن حسرت همیشه همراهم بود و همیشه هم از این حسرت می گفتم؛ تا این که هشت سال پیش استادی بهم گفت که به جای این که مدام از حسرت نقاشی بگویی، شروع کن و نقاشی بکش! و چنین شد که آن کودک سه ساله بعد از چند سال حسرت بالاخره بسته آبرنگش را به دست گرفت...

متولد چه سالی هستی؟

متولد 29 آبان سال 1356 در بیمارستان شهدای تهران به دنیا آمدم.

از چه سنی شعر می گفتی؟

همیشه مادرم تعریف می کند که از سه , چهار سالگی جملاتی را که می گفتم آخرشان یک شباهتی به هم داشت البته خودم که یادم نمی آید. ولی از 8 سالگی یادم هست که شعر می گفتم و شعرهایم را به کمک معلم هایم تصحیح می کردم.

شروع کار حرفه ایت از کجا بود؟

شروع کار حرفه ای من درسال 75 با یک برنامه تلوزیونی به نام با طراوت به کارگردانی آقای کاشانی بود که خیلی به ایشان سلام میرسانم و تشکر می کنم چون برای من زحمات زیادی کشیدند. اجرا بخش عربی این برنامه با من بود بعد اولین کتابم به نام پروانه ات خواهم ماند در اردیبهشت 77 منتشر کردم. سال 78 کتاب مال تمام من, سال 79 تقصیر من نبود, سال 80 مجموعه نامه های عاشقانه , سال 81 با تو یا هیچ کس, سال 82 دیگر میذارمت کنار, سال 83 مجموعه نثر این نامه هایی که پاره کردی و پاییز 83 کتاب اون یکی رو جز من.

اولین کاستی را که دکلمه کردی کدام بود؟

انتشارات کتاب به پیشنهاد آقای کاشانی کارگردان برنامه با طراوت بود. وقتی استقبال از این برنامه را دیدند خیلی اصرار کردند که کتاب منتشر کنم. بعد از آن هم پیشنهاد کردند چون سبک خواندنت با سبک های دیگر متفاوت است بهتر است اشعارت را بخوانی این طوری مخاطب بیشتری پیدا می کنی من هم اشعارم را در (( مثل هیچ کس)) اولین کاستی بود که دکلمه کردم و سال 80 دومین کاستم به خاطر تولدت با آهنگسازی فریبرز لاچینی بود که فقط دکلمه من بود.

دوست داری کدام خواننده اشعارت را بخواند؟

روی این مسئله تعصب ندارم که کدام خواننده اشعار من را بخواند. ولی هر کس صدایش قشنگتر باشد و با اشعار من ارتباط برقرار کند من با او همکاری می کنم, ولی خواننده ای که خیلی محبوب من است و بیشتر از همه در کار کردن با ایشان راحت تر هستم آقای عصار است, چون به صدایشان علاقه مند هستم ولی تا به حال پیش نیامده با هم همکاری کنیم شاید به دلیل متقاوت بودن سبک خواندنشان باشه و شعرهایی که انتخاب می کند با شعرهای من فرق می کند, ولی خب خودشان می دانند که من صدایشان را خیلی دوست دارم و حتما هم نباید که شعرهای من را بخوانند.!!

کدام اشعارت را بیشتر دوست داری؟

همه شعرهایم را دوست دارم, ولی قشنگترین شعری که گفتم یک نامه بی جواب و سلام بهونه قشنگم برای زندگی بود که از همه بیشتر دوستش دارم و از بین ترانه ها(نفرین ) آقای چاووشی را دوست دارم. شعر من را خیلی زیبا خواندند و من از اینجا از ایشان تشکر می کنم کار آقای اعتمادی هم خوب است.

 

تنهایی را دوست داری؟

آره , تنهایی را دوست دارم همان طور که می دانید اکثر شعرا عاشق تنها هستند، عاشق تنهایی ام , چون هر چیزی که خلوت آدم را به هم بزند و من را اذیت کند از آن بیزارم. تنهایی نعمت بزرگی است و اکثر شبها شعر می گویم, چون با سکوتش سازگارتر هستم.

موضوعات شعرهایت را چگونه انتخاب می کنی؟

ترجیح می دهم موضوعی را که در خلوت خودم و در تنهایی ام به ذهنم می رسد را بنویسم تا اینکه در مورد چیزی که به من گفته می شود, چون هر موضوعی که به آدم پیشنهاد شود راحت می شود نوشت ولی چیزی که به ذهن آدم بیاید دلنشین تر است.

چه شعرای ایرانی را دوست داری؟

حافظ از آن شاعرهایی است که من خیلی دوستش دارم و خیلی هم به فال حافظ اعتقاد دارم. همیشه برای کوچکترین کاری که بخواهم انجام بدهم فال حافظ می گیرم. ما شبی دست بر آریم و دعایی می کنیم/ غم هجران تو را چاره به جایی می کنیم.

از روحیات خودت بگو؟

برعکس همه از فصل بهار بدم می آید. عاشق پاییزم اما ماه اردیبهشت را خیلی دوست دارم. گل سرخ و رنگ قرمز را دوست دارم از رنگ آبی متنفرم. از سفر کردن خوشم نمی آید مگر قصدم کره ماه باشد. خیلی احساساتی و هیجانی هستم و به عشقی که دارم خیلی حسود و انحصار طلبم و در بدترین شرایط , نوشتن آرومم می کند.

از چه ورزشی خوشت می اید؟

فوتبال و اسکی ورزشهای مورد علاقه من است. شدیدا طرفدار پرسپلیسی هستم و پرسپولیسی ها را دوست دارم, ولی متعصب ترین آنها علی انصاریان است. علاقه ام به پرسپولیس به حدی است که در بازی های مهم من به اردوی آنها می روم .

از خارجی ها هم منچستر و رئال مادرید و میلان ایتالیا تیم های خوبی هستند و بازی هایشان را دنبال می کنم.

رشته ای را که انتخاب کردی دوست داری؟

کلاس پنجم ابتدایی که بودم دوست داشتم پزشک بشوم ولی در دوره دبیرستان تصمیمم عوض شد. در دانشگاه رشته حقوق خواندم ولی رشته ام را اصلا دوست ندارم.

از چه فیلمی خوشت می آید؟

بهترین فیلم من لیلا ساخته داریوش مهرجویی است . بیشتر فیلم هایی که ساخته می شود فیلم های خوبی نیستند. بازیگرهای مورد علاقه ام :لیلا حاتمی , علی مصفا, محمد رضا فروتن و عرب نیا هستند.

اولین حضور جدی مریم حیدرزاده به سال75، 76 برمی گردد که مردم برای اولین بار از قاب تلویزیون با شما آشنا شدند.

بله من سال 74 به واسطه آنکه جزو المپیاد ادبیات بودم در برنامه شب های تابستان به واسطه آقای سیدرضا صفدری به عنوان مهمان شرکت کردم و آقای نادر کاشانی تهیه کننده که هر کجا هستند آرزوی موفقیت برایشان دارم. با این برنامه که از شبکه سه پخش می شد من معرفی شدم و پس از آن اجرای بخش ادبی برنامه صبحگاهی همین شبکه را با نام «با طراوت» برعهده گرفتم. قسمت ادبی یک جنگ اجتماعی فرهنگی بود که من سه روز در هفته آن را اجرا می کردم و اشعاری از خودم، حافظ و دیگر شعرا را می خواندم و به نامه های مربوط به بخش ادبی پاسخ می دادم.

پس از آن شاهد دعوت های متعدد و گسترده برای حضور در برنامه های مختلف بود؟

تقریبا، یک سال و نیم من این برنامه را داشتم و به واسطه آن اولین و دومین کتابم را سال 77 منتشر کردم؛ اولین کتابم که اشعار کاملا کلاسیک از جمله غزل، مثنوی، اشعار نیمایی و چهارپاره و ... را در بر می گرفت، پروانه ات خواهم ماند بود که در نمایشگاه کتاب عرضه شد و سپس آلبوم و کتاب مثل هیچکس را همزمان منتشر کردم.

از آلبوم مثل هیچکس گفتید، این اثر پس از انتشار بسیار فراگیر شد و در همه جا به وفور شنیده می شد، از نگاه خودتون علت موفقیت و شهرت آلبوم چه بود؟

شاید یکی از عواملش این بود که من اولین دختر پس از انقلاب بودم که با مجوز و قانونی توانستم این کار را انجام بدهم. آن زمان دکلمه زیاد مرسوم نبود، درست است که آلبوم های استاد شاملو را با آهنگسازی زنده یاد بابک بیات داشتیم اما کمتر به زبان محاوره و مردم ترانه به صورت دکلمه اجرا می شد و اگر اشتباه نکنم هر اتفاقی هم که به وجود آمد پس از آن بود، شاید هم آدم های آن دوره نسبت به الان با احساس تر بودند. به نظرم همانند یک پازل تمامی این موارد در کنار هم قرار گرفت تا این آثار شنیده شود.

 

نزدیکی به زبان مردم ویژگی مهمی است و افرادی که امروز 30 سال و بیشتر سن دارند با آثار شما خاطره دارند، اما نسل جوان چطور؟ بازخوردی از برخورد نسل جوان امروزی با کارهایتان دارید؟

بله من در اینستاگرام می بینم که دوستانی از سن 20 سال و پایین تر کاملا در جریان کارهای من هستند و آلبوم آخر من که «آبرنگ» نام داشت هم مورد توجه قرار گرفت، از آنجا که تنها صفحه ارتباطی من اینستاگرام است و کانال تلگرام و مواردی از این دست ندارم، هرشب صفحه ام را با دقت چک می کنم و مشاهده می کنم که می شود امیدوار بود که خیلی ها در هوای کسی و به هوای کسی نفس می کشند، کمی نگران کننده است که عشق در معرض انقراض است و این بازخوردها من را امیدوار می کند که هنوز چنین اتفاقی رخ نداده است.

پس از آلبوم انتشار «مثل هیچکس» دیگر شرایط خوبی داشتید و کتاب و آلبوم های متعددی را با همکاری اهالی موسیقی به بازار عرضه کردید، در باره آن آثار برایمان بگویید.

بعد از «مثل هیچکس»، آلبوم «به خاطر تولدت» را در سال 80 داشتم، سال 84 «یا تو یا هیچکس» بود و پس از آن همکاری مشترکی با آقای کبیری در آلبوم «ساز مخالف» داشتیم.

با فریبرز لاچینی در کدام اثر همکاری داشتید؟

ایشان آهنگسازی آلبوم «به خاطر تولدت» را برعهده داشتند و در آن اثر باهم همکاری داشتیم.

هنوز با این هنرمند در ارتباط هستید، به تازگی در حوزه موسیقی خیلی فعال نیستند.

آقای لاچینی را در کنسرتی سال گذشته در تالار وحدت دیدم، البته ایشان خیلی موسیقی فیلم کار می کردند و می کنند و شاید به دلیل آنکه در خارج از کشور ساکن هستند فعالیت شان کمتر شده است.

اما پس از این دوره شاهد یک وقفه طولانی در کار شما هستیم، سرمنشا این وقفه کجاست و چرا به یکباره از فضای ادبیات و موسیقی فاصله گرفتید؟

متاسفانه هشت سال ناعادلانه من را حذف کردند، رشته دانشگاهی من حقوق قضایی بوده است و با وجود اصطلاح همه در برابر قانون یکسان هستند، در آن دوره همه در برابر قانون یکسان نبودند و آن ایرادهایی که به من گرفتند را می توانستند به خیلی های دیگر بگیرند. به من گفتند شما با خواننده های خارج از کشور کار کردید، خیلی ها با خواننده هایی که از نظر دوستان مطرود تر بودند کار کردند و اسامی شان در تیتراژهای سریال های ماه رمضانی تلویزیونی نوشته شد.

اگر همه در برابر قانون یکسان هستند باید آن اتفاقی که برای من افتاد برای دیگران هم می افتاد که متاسفانه اینطور نشد.

 

همکاری با خوانندگان خارج از کشور از چه سالی شروع شد؟

از سال 86، 87 آغاز شد.

در این دو سال، یعنی از انتشار آخرین اثرتان که آلبوم «یا تو یا هیچکس» در سال 84، کم کار تر شده بودید و تقریبا اثری از شما در مارکت موسیقی عرضه نمی شد.

با خوانندگان داخلی کار می کردم و جسته و گریخته برایشان ترانه می نوشتم، همچنین مشغول نوشتن کتاب نثرم هم بود که آنقدر طول کشید که سال 92 منتشر شد.

خوانندگان ایرانی خارج از کشور خیلی از شما و آثارتان استقبال می کردند، همکاری تان را با آن ها چطور آغاز شد و چرا به سمت متمایل شدید؟

بله استقبال می کردند، ولی من وقتی دیدم اینجا روزنه ای وجود ندارد خیلی کار را قوی تر کردم، یعنی اگر همان موقع خیلی دوستانه و مسالمت آمیز پای میز مذاکره با من می نشستند و حق انتخاب بین داخل و خارج را به من می دادند بدون شک همکاری در کشورم را انتخاب می کردم. در واقع آن دوره من دیدم که انگار برنامه ریزی و چیدمانی صورت گرفته بود که همکاری با من انجام نشود.

در آن دوره البته شاهد این هستیم که برخی از هنرمندان هم به علت پخش کلیپ های موسیقی شان از شبکه های ماهواره ای و ممنوع الفعالیت شدند.

در مورد خوانندگان کاملا حق با شماست، ولی در مورد ترانه سرایان کاملا بی عدالتی بود، یعنی من فقط اسم نیاوردم ولی همچنان این مسئله ادامه دارد. هنوز هم حساسیت هایی هست. خوشبختانه در زمان دولت تدبیر و امید فرصت مذاکره و گفتگویی ایجاد شد و به نتایج خوبی هم رسیدیم و من حتی گفتم که اگر این نکات را هشت سال پیش هم به من می گفتند قطعا متوفقش می کردم. ولی متاسفانه دغدغه دوستان اصلا فرهنگ و هنر نبود و تبعیض و بی عدالتی موج می زد و به قول معروف آنکه البته به جایی نرسد فریاد است.

در دولت قبلش اصلا فرصت مذاکره به من داده نشد و من اصلا نمی دانستم که مشکلم چیست، مهم این است که گذشت. من از زمانیکه آقای روحانی منصوب شدند پیگیر کارهایم شدم و نامه ای به آقای جنتی وزیر ارشاد نوشتم و تمامی اتفاقات را از آغاز شرح داد. ایشان لطف کردند و پاسخ من را دادند و دیداری باهم داشتیم و مسایل را کاملا موشکافانه بررسی کردیم. از زمان آغاز رسمی ریاست جمهوری آقای روحانی با هیچ خواننده خارج از کشور کار نکردم.

در واقع شما فرصت فعالیت در داخل را به خارج از کشور ترجیح می دهید؟

بله قطعا.

 

این به معنای این نیست که در واقع پشت همکاری هایی که با هنرمندان خارجی داشتید، نمی ایستید؟

نه، انجام دادم و منکرش هم نیستم، چون اینجا نمی توانستم فعالیت کنم. کسی که کار هنری انجام می دهد اگر متوقف شود کاملا نابود است و اگر بستر روحی برایش فراهم نشود از دست می رود. وقتی ببینی حاصل زحماتت همینطور به هدر می رود و نه کسی از آن استفاده می کند و نه عرضه می شود باید فکری برای این وضعیت بکنی.

به زمان حال برگردیم و انتشار آلبوم دکلمه هایتان به نام «آبرنگ» که به تازگی هم منتشر شده است، پس از این آلبوم در حوزه نشر دیگر چه فعالیتی داشته اید؟

سال 93 کتاب یازدهم «تو را در حضور همه دوست دارم» توسط نشر معین منتشر شد، کتابی که استارت آن را سال 85 زدم و متاسفانه سال ها مورد بی عدالتی قرار گرفت و پس از آن هم یک کتاب در حوزه شعر کلاسیک دارم که مشغول ویرایش نهایی آن هستم به نام «چشمم به تو چشمم به نقاشی است» تا برای درخواست مجوز به ناشر بدهم.

وقتی به اسم «آبرنگ» نگاه می کنیم اثر علاقه شما به نقاشی کاملا مشهود است، ایده هایی که در نقاشی هایتان به آن می پردازید چگونه شکل می گیرند. در واقع دانش ادبی شما در حضور شعر بر نقاشی هایتان تاثیر می گذارد و ایده تازه به شما می دهد یا بالعکس؟

کاملا ایده ها ذهنی هستند و شاید مستقیما ادبیات در آن دخیل است، من احساسم این است شعر نقاشی آن چیزی است که ترسیم می کنم و تلفیقی از این دو است، در واقع در آنچه که می نویسم نقاشی و تصویر بیشتری دارد و در نقاشی هایم احساس شاعرانگی را به وضوح در آن می بینم.

عکسهای جدید مریم حیدرزاده

 جدیدترین عکسهای مریم حیدرزاده در اینستاگرام 

سلیقه مخاطبان و وضعیت ادبیات در حوزه موسیقی را در سال های اخیر چطور ارزیابی می کنید؟

سلیقه در ترانه به شدت افت کرده است و وضعیت ادبیات حاکم بر موسیقی به شدت نگران کننده است و دوستان قافیه و وزن را هم به امان خدا رها کرده اند. گاهی اوقات من یک قطعه را بارها می شنوم تا یک قافیه در آن پیدا کنم آن وقت می بینم که بسیار در جامعه فراگیر است و مورد استقبال همگان قرار گرفته است؛ این مسئله نگران کننده است و ترانه سرایان و آهنگسازانی که در راس این هرم هستند هوش موسیقایی مردم را تضعیف می کنند، وقتی که مردم بد تغذیه شوند به آن عادت می کنند و مقصر هم ترانه سرا و آهنگسازی است که این اثر را تولید می کند و خواننده شاید بی تقصیرترین فرد در این میان باشد. من امیدوارم به جای آنکه حساسیت ممیزی روی چند کلمه به خصوص باشد، روی بخش های فنی باشد. آثار بسیاری دچار غلط هستند و گاهی به اسم دلنوشته مجوز می گیرند.

پیشنهادی به خودتان برای سرودن قطعه تیتراژ فیلم یا سریال شده است؟

بله در سینما و تلویزیون پیشنهادهایی بود که به علت آن محدودیت ها اجازه نوشتن نام من را نداشتند و من هم گفتم که بودن اسم برایم اهمیت دارد و این کارها به سرانجام نرسید.

 

منبع : نمناک