جشن تولد شیک و لاکچری مجری معروف عصرجدید + عکس
پست جدید احسان علیخانی مجری معروف به مناسبت جشن تولد ۳۸ سالگی اش را در زیر ببینید.
احسان علیخانی مجری، تهیه کننده و کارگردان معروف ایرانی ۱۵ آبان سال ۱۳۶۱ در تهران متولد شده است. احسان علیخانی تاکنون ازدواج نکرده و مجرد است. احسان علیخانی فعالیت در عرصه اجرا را از سال ۱۳۸۳ آغاز کرده و تاکنون اجرای برنامه ماه عسل، جزر و مد و پسرای ایرونی را بر عهده داشته است. به تازگی تصویری از تولد احسان علیخانی در اینستاگرام منتشر شده است.
احسان علیخانی با انتشار این عکس در اینستاگرامش نوشت:
«و باز آبان و بدون باران ٣۵سال از نگاهم به دوربین در تولد ٣سالگی گذشت و امروز ٣٨ساله شدم؛ سرعتی عجیب و غیرقابلباور. تا ١٨سالگی فقط رویا میبافتم و سوار بر اسب خیال، به هر جایی که میخواستم پرواز میکردم . بعد از آن مسیری را پیدا کردم و با یک کولهپشتی یشمی روی شانه و پیاده، فقط دیدم و خواندم… کار کردم و کار… هر کاری که فکرش را بکنید؛ از چای دادن سر صحنه و بیل و کلنگ زدن در صحنه تا دستیاری برای هر کسی.
٢٠ساله که شدم، یک روز، تهیهکنندهای به من اعتماد کرد و دوربینی به من داد که آیتمی را “خودم” بسازم و ساختم؛ با کلی ایراد! آماتور بودم اما ساختم و شروع شد؛ بازی “جدید” اما “جدی” شروع شد. رویاها روزبهروز کمتر و کمتر شد و فقط کار و تولید، دعوا، بنبست، جنگیدن و گشایشهای موقت، موفقیتهای نسبی و باز چالش جدید. روزگار مرا سرگرم کار و چالش میکرد و من، غرق در ساختن و گاهی دیده شدن. هر روز، رویاپردازیهایم کمرنگتر شد. سالها گذشت و “شهرت”، آنچنان یقهای از من گرفت که دیگر مشغول تغذیه و مراقبت از آن شدم چون فهمیدم شهرت، “صفت” نیست، بدون آنکه بفهمی میشود “شغل” آدم و تمام انگیزه و روح آدمی را با خود میبَرَد و میخورد! شهرت آمد و آن کودک ٣ساله رویاپرداز، گم شد.
جشن تولد احسان علیخانی
این روزها بهظاهر و در قضاوت همگانی، کسی مثل من برنده شده و خوششانس بوده. قطعا و حتما که من با لطف خدای مهربان، دعای مادرم و مهر مردم، فرصتی نصیبم شده برای کار و اثرگذاری که بابتش عمیقا سپاسگزارم و مدیون، اما حواسم پرت شد از آن کودک و رویاهایش. یادم رفت که آن کودک هم احتیاج به رسیدگی دارد. من زود ادای بزرگترها را درآوردم و گیر کردم در دنیای جدید. انگار دیگر کودکی و نوجوانی مهم نبود و باید در دنیای بزرگترها زندگی میکردم. این روزها بیشتر از هر حسوحالی، کودکم و بیقرار؛ برای خودم، برای اطرافم، برای مردم، برای دنیا؛ اینکه چه جای عجیب و بیرحمی است.