محمد خدادی:
حضور در شبکههای اجتماعی، واقعیت برای بقای رسانه است
معاون مطبوعاتی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی گفت: حضور در شبکههای اجتماعی انتخاب رسانه نیست؛ واقعیت برای بقای رسانه است.
قاسم منصور آلکثیر: افزون بر جاذبههای متنی و تصویری که اپلیکیشنهای مشهور، علاقمندان بسیاری در جهان برای خود جمع کردند، اینبار یک ایده ساده از ظرفیتِ صدا برای گرد هم آوردنِ مردم بهره برده است. اپلیکیشنی با رویکردِ صدا محور که در ابتدای کارش طرفداران میلیونی یافت.
کلاب هاوس، در ایران نیز علاقهمندان چشمگیری پیدا کرد. در ابتدای ورودش به داخل، مثلِ همه شبکههای اجتماعیِ نوظهور همراه با حرف و حدیثهای بسیاری از سوی موافقان و همچنین منتقدان سنتی همراه بود. عدهای با هر گونه شبکههای اجتماعی با هر نوعِ آن مخالفند. عدهای نیز معتقدند باید از هر پدیده نوظهور، بیشترین بهره را مدبرانه برد.
حضور ۳ وزیر در کلاب هاوس و دیگر شخصیتهای سرشناس سیاسی به سرعت در کشور خبرساز شد و برخی نهادها نیز برای خود حساب باز کردند. فضایی همچون کنفرانس یا نشست خبری که نیاز به ساز و کارها و الزامات و مجوزهای فراوان و پیچیده داشت، اینبار به سادگی با تنها چند کلیک آنهم در سطح جهان برگزار میشود و محدودیت و تبعیضی برای حضور افراد در آن وجود ندارد. در این بین، واکنش رسانههای کشور نسبت به این شبکه اجتماعیِ صدا محور چگونه خواهد بود؟ برای شرح بیشتر این ماجرا، با محمد خدادی، معاون مطبوعاتی وزیر به گفتوگو نشستهایم که میخوانید:
موضع کلی معاونت مطبوعاتی درباره کلاب هاوس چیست؟
اصولا تایید یا رد یک بستر ارتباطی درحوزه وظایف معاونت مطبوعاتی نیست.
به نظر شما، رسانههای کشور باید در این شبکه اجتماعی حضور داشته باشند یا نه؟
اصولا حضور در شبکههای اجتماعی انتخاب رسانه نیست. واقعیت برای بقای رسانه است زیرا فضای شبکههای اجتماعی بازار چند منظوره متفاوت از گذشته را برای رسانهها بهعنوان یک فرصت بینظیر و غیر قابل پیشبینی مهیا کرده وفرصت بیبدلیلی را برای همه دستاندرکاران رسانه میسر ساخته است.
کلاب هاوس مانند هر بستر ارتباطی دیگر، شریک و فرصتی برای رسانه است و از سوی دیگر، میتواند رقیب و تهدید باشد
زیرا قدرت رسانه به جذب مخاطب است و برای جذب مخاطب نیاز به تسهیلسازی بستر رسانه است. مثلا برای توزیع یک روزنامه چه میزان زمان و نیروی انسانی نیازبود که محتوای روزنامه بهدست خوانندهاش برسد؛ امروز همین عوامل تقریبا نزدیک به صفر رسیده است.
یعنی زمان ارسال محتوا و دریافت مخاطب به ثانیه در شبکههای اجتماعی رسیده علاوه بر آن تجمیع فرآوردهای مکتوب تصویری و صوتی و... به همراه تجمیع بسترها فرصت بسیار ارزشمندی را فراهم کرده است که هیچگاه تصور آن هم نمیشد. اکنون نوبت رسانههاست که دراین میدان جدید، متفاوت و متمایز با گذشته که تقریبا همه موانع برطرف شده است، کارکرد رسانه را در شبکههای اجتماعی باز تعریف کنند و در این میدان به رقابت بپردازنند.
آیا کلاب هاوس رقیب رسانهها است؟
کلاب هاوس مانند هر بستر ارتباطی دیگر، رقیب و شریک ازیک سو و از سوی دیگر فرصت و تهدید است. این شامل فقط بسترهای ارتباطی نمیشود، در هر فرآیندی میتواند باشد. کمی توضیح دهم - رقیب به معنی ظهور کلاب هاوس با مدلی متفاوت، متمایز و درعین حال با دسترسی راحت – شریک به معنی اینکه همافزایی با رسانه در مسیر تبادل اطلاعات متقابلا مطالب مطرح شده درکلاب هاوس در رسانهها و بالعکس.
بهنظرم مهمتر از خودِ کلاب هاوس، جامعه کنشگر جوان ایرانی است که در آن حضور مییابد و مهمتر از آن، گفتمانی است که شکل میگیرد
فرصت را میتوان بر توسعه امکان تبادل اطلاعات و گفتوگو دانست و تهدید آن، مورد سوء استفاده و بهرهبرداری خارج از چارچوب قوانین و مقررات کشور قرار گرفتن و مخل امنیت و منافع مردم شود.
البته این شامل کلاب هاوس تنها نیست، هر فرآیندی همین وضعیت را دارد. شما اجازه واردات به یک خودرو را هم بدهید و اصولا اگر از نظر استاندارد و ایمنی و تامین قطعات و ... در چارچوب قوانین نباشد، مقررات راهنمایی و رانندگی هم نداشته باشیم، مخل آسایش و ایمنی مردم و منجر به مشکلات عدیده ازجمله افزایش تصادف جرح و تلفات میشود.
آیا با ظهور این شبکههای اجتماعی، ما دیگر از عصر مجوز عبور کردهایم؟
مجوز یعنی استاندارد تعیین کردن و مشخص کردن چارچوب وظایف و این اصولا برای کمک به استفاده صحیح و استمرار استفاده است نه مانع تراشی و ایجاد محدودیت _ شامل همه فرآیندها در یک جامعه میشود. ظهور شبکههای اجتماعی به معنی بینیازی به استاندارد و چارچوب نمیتواند باشد، باز هم مثال خودرو را میزنم که سادهترین است؛ برای تردد در خیابان، خودرو باید مجوز تردد با نصب و ثبت شماره و تعیین مالک داشته باشد. هم اکنون مجوز رسانه به همین شکل است یعنی هر رسانه باید شناسنامه داشته باشد و متولی آن مشخص شود. صدور مجوز رسانه در ایران همین روند را دارد طی میکند. قانون عملا مشخص کردن هویت برای فعالیت رسانه است و نه بیشتر به همین دلیل الان ما بیش از ۱۳ هزار رسانه با مجوز داریم یعنی هزاران رسانه با شناسنامه و مجوزدار داریم اگر غیر از این بود که این تعداد رسانه مجوز نمیتوانست بگیرد.
به نظر شما در نبود رسانههای حرفهای، مستقل، آزاد و بیطرف، شبکههای اجتماعی میتوانند یا توانستهاند جایگزین یا نیازهای رسانهای را برطرف کنند؟
در مورد چهار واژه حرفهای، مستقل، آزاد و بیطرف؛ اولا در تعریف این واژگان، نگاهی متفاوت وجود دارد و ازنگاه من این نسبت به زمان و مکان تعریف میشود؛ منبعث از فرهنگ یک جامعه، مسائل و مناقشات جاری و بسیاری عوامل متعدد معنی مییابد. نمیتوان یک جامعه آفریقایی درگیر با هزاران منازعه را با کشوری مانند سوئیس مقایسه و شاخصها را یکسان معنی کرد.
مجوز دادن در عرصه رسانه، یعنی استاندارد تعیین کردن و مشخص کردن چارچوب وظایف و این اصولا برای کمک به استفاده صحیح و استمرار استفاده است نه مانع تراشی و ایجاد محدودیت
ثانیا تعریف تئوری با تعریف کاربردی کاملا متفاوت است، مثلا رسانههای فارسیزبان مقیم خارج از کشور، خود را شامل این چهار شاخص با تعریف خود میدانند که قطعا از نگاه روزنامهنگاران ایرانی، کاملا فاقد آن هستند و به عکس مامور به اجرای ماموریتی با هزینه اختصاص یافته توسط یک کشور در معادلات سیاسی امنیتی علیه کشور مقابل البته با بهره از ابزار رسانه؛ یعنی نه حرفهای هستند نه مستقل و نه آزاد و نه بی طرف. بهنظر شما، چرا عربستان سعودی که با ایران رابطه سیاسی ندارد و عملا اعلام دشمنی میکند، هزینه کلان میکند که رسانهای به زبان فارسی در انگلستان ایجاد کند؟ کسی پول برای بی طرفی هزینه نمیکند و وقتی طرف بودی، دیگر استقلال و آزادی معنی ندارد و وقتی استقلال نداشتی، پس دیگر حرفهای نیستی.
درمورد شبکههای اجتماعی هم همین گونه است، یعنی شبکههای اجتماعی، شاخص تبادل اطلاعات و ... مشابه سایر رسانهها را دارند با قدرت جمعآوری اطلاعات – پردازش، محیط دسترسی و تبادل وسرعت انتقال بسیار بالا – پس نتیجهگیری میکنم که حرفهای بودن مستقل و آزاد وب ی طرفی به تولید کننده اطلاعات بر میگردد که چه میزان این شاخصها برایش مهم است و چه میزان به آن عمل میکند و مهمتر اینکه اصولا این شاخص را چگونه معنی میکند.
دراین گذر با توجه به اینکه در آستانه انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۰ هستیم و بهعلت وجود کرونا، نقش فضای مجازی پررنگ تر میشود، آیا کلاب هاوس میتواند در این فرایند، نقش موثر تعیین کننده ایفا کند؟
قطعا هر بستری که گفتوگو را میسر کند، در ایجاد فرایند درک متقابل – تضارب آرا و طرح دیدگاههای متفاوت در کنار و در برابر هم، اثرگذار خواهد بود؛ کلاب هاوس هم از این قاعده مثتثنی نیست. علاوه بر آن تجربه جدیدی است که فرصت گفتوگو را در مدل متفاوت ممکن کرده است. باور من این است که کلاب هاوس خوب یا بد، مهارت گفتوگو، نیاز به گفتوگو و قدرت گفتوگو در درک متقابل را ، فراهم کرده است.
قطعا هر بستری که گفتوگو و تبادل نظر را میسر کند، از جمله کلاب هاوس ، در انتخابات ریاستجمهوری اثرگذار خواهد بود
حال باید دید فضای افراط و تفریط شامل کلاب هاوس میشود یا نه ؟! نگاه صفر و یکی – این که کلاب هاوس اگر باشد چه میشود یا اگر نباشد چه خواهد شد ؟! و ... غالب بر محتوای گفتوگوی شکل گرفته نشود.
بهنظرم مهمتر از کلاب هاوس افرادی است که در کلاب هاوس حضور دارند و آن جامعه کنشگر جوان ایرانی است و مهمتر از آن گفتمانی است که در آن شکل گرفته. انتظار این است که همین مسیر ادامه یابد و دچار افراط و تفریط نشویم، علاوه بر آن، ساز و کار و چارچوبهای مشخصی هم برای جلوگیری از سوءاستفاده فراهم شود که استمرار گفتوگو و تبادل دیدگاهها که حیات جامعه – امنیت آفرین و توسعه کشور درهمه زمینهها ممکن میکند را فراهم آورد.
کلاب هاوس مثل بسیاری از شبکههای اجتماعی آنچنان وارد فضای اجتماعی شد که جز پذیرش و بهره از آن در راستای اهداف مورد نظر، رفتار دیگری نمیتوان با آن داشت.