عکس دیده نشده از بازیگر سریال دودکش و همسر سابقش + عکس
نگار عابدی بازیگر سریال پربیننده دودکش به تاغزیگ پست جدید یدر صفحه اینستاگرامش منتشر کرد.
به گزارش شمانیوز : سریال دودکش شب گذشته به پایان رسید . دودکش در زمان پخش بیشترین بیننده سریال تلوزیونی را به خود اختصاص داد . سریال دودکش با همان ترکیب بازیگران فصل اول روی آنتن رفت . در ادامه به بیوگرافی یکی از بازیگران اصلی سریال دودکش یعنی نگار عابدی می پردازیم .
نگار عابدی بازیگر ایرانی تئاتر، سینما و تلویزیون است. نگار عابدی متولد 18 بهمن 1349 است. نگار عابدی یکی از بازیگران سریال پربیننده دودکش است که به تازگی از شبکه های تلویزیونی منتشر شده بود. نگار عابدی یکی از چهره های محبوب تاتر است . نگار عابدی در این رشته فارق التحصیل شده است.
نگارعابدی به تازگی پست جدیدی با موهای فر و چهره ای غمگین در فضای مجازی منتشر کرد و در آن نوشت:
دریافته ام ، آنهایی که تورا از احساس خوب خالی میکنند و همزمان لغت رفیق را زیاد بکار میبرن و به اسم نصیحت ، با حقارتها و کمبودای کودکیشون بهت آسیب میزنن ، نارفیق ترینها هستن.
اینطور متوجه شدم که اونا در حالت کودک خود حسادتهای زیادی را تجربه میکنن و در رنج بسر میبرن ، و گما ن میکنم اگه میخوایم از سلامت روحی برخوردار باشیم بهتره ازشون فاصله بگیریم.
بیوگرافی نگار عابدی
نام:نگار
نام خانوادگی:عابدی
تحصیلات:فارغ التحصیل تئاتر
همسر سابق:هدایت هاشمی
فرزند:یک دختر به نام اِما
نگار عابدی در رشته تئاتر از دانشکده هنر و معماری فارغ التحصیل شده است.
او در فیلم های کوتاهی چون هدیه و خط مستقیم یک دایره حضور چشم گیری داشته است. فعالیت اصلی وی تئاتر است و در نمایش هایی چون باز گشت به خان نخست به کارگردانی محمد رضایی راد و آندرانیک به کارگردانی حمید پورآذری ایفای نقش نموده است.
او همسر سابق هدایت هاشمی بازیگر میباشد و یک دختر به نام اِما دارند.
هدایت هاشمی همسر سابق نگار عابدی متولد 1353 در سبزوار است. او دارای مدرک کارشناسی ارشد کارگردانی می باشد . او با بازی در فیلم چک برگشتی طرفداران زیادی پیدا کرد.
نگار عابدی بازی در سریال دودکش در سال 1392 و به کارگردان محمدحسین لطیفی در بین مردم شناخته شد. ین سریال در ماه رمضان سال 92 به روی آنتن شبکه اول سیما رفت و با استقبال خوبی هم روبرو شد.
سریال دودکش درباره دو خانواده است که زندگی ساده ای دارند و یک قالیشویی را اداره می کنند، اما هر بار ماجراها و مسایلی برای آنها اتفاق می افتد؛ مثلاً کارگاهشان پلمپ می شود و یا ماشینشان توسط پلیس توقیف می شودو از جهت دیگر داماد ان ها نصرت مسائل مالی اش به دیوار خرده است و...
نگار عابدی این شبها در سریال شمعدونی به کارگردانی سروش صحت به ایفای نقش پرداخته است.
داستان دو خانواده، مشکلات اجتماعی و ناهنجاری های اجتماعی بویژه مشکلات شهری و شهروندی را به زبان طنز مورد انتقاد قرار می دهد.
نگار عابدی در فیلم سینمایی خانه ای کنار ابرها در کنار همسر سابقش هدایت هاشمی به ایفای نقش پرداخت.
فیلم خانه ای در کنار ابرها در بخش نگاه نو سی و دومین جشنواره فیلم فجر، نامزد دو سیمرغ بود که در بخش فیلم نامه موفق به دریافت دیپلم افتخار شد. این فیلم همچنین در پنجمین دوره جشنواره مردمی فیلم عمار، موفق به کسب فانوس بخش داستانی بلند شد.
فیلمشناسی نگار عابدی
سینما
1 - خانه ای کنار ابرها 1392
2 - شب بیرون 1392
3 - گنجشکک اشی مشی 1392
4 - محمد 1390
5 - یه حبه قند 1388
6 - مانا 1387
7 - فصل ممنوع 1382
تئاتر
مصاحبه 1378
مجلس نامه 1378
روی زمین 1382
آندرانیک 1382
زنی که زیاد میدانست1382
تیغ کهنه 1383
هر چی دلت بخواد 1383
مهاجران 1383
رؤیای بسته شده به … 1384
دُن کیشوت 1384
کبوتری ناگهان 1384
بازگشت به خان نخست 1384
اسب های آسمان خاکستر می بارند
بیوه های غمگین سالار جنگ، 1385
یک تنبیه با شکوه1386
خانه 1388
آسمان روزهای برفی 1388
ملا نصرالدین 1388
مرثیه ای برای یک سبک وزن1388
آخرین پر سیمرغ 2010
ورود آقایان ممنوع1390
فیلم کوتاه
خط مستقیم یک دایره
هدیه
کاشکی
زندگی، رنگ بِژ
مجموعه تلویزیونی
سایه های بلند گناه
نگرانی
تئاتر پخش مستقیم از شبکه پنج
جنگ دوستانه (1)
جنگ دوستانه (2)
گَپ به عنوان بازیگر مهمان
دودکش
شمعدونی
جوایز
دریافت سوم بازیگری لباسی برای میهمانی، هجدهمین جشنواره بین المللی تئاتر فجر
جایزه کانون ملی منتقدان آندرانیک، 1382
دریافت دوم بازیگری فکاهی نامه ی یک زن، پانزدهمین جشنواره تئاتر دانشجویی
برگزیده بازیگری سال، جشن بازیگر دن کیشوت، بازگشت به خان نخست، کبوتری ناگهان؛1385
دریافت دوم بازیگری چراغ ها را خاموش نکنید، مشهد، جشنواره یازدهم تئاتر دفاع مقدس، 1383
دریافت کاندید بازیگری، جشن بازیگر آندرانیک، 1383
دریافت کاندید بازیگری، جشن بازیگر خانه، 1389
دریافت جایزه یونیسف فیلم سینمایی مانا، 1387
عکسهای متفاوت نگار عابدی و همسرش بازیگر نقش افروز در سریال دودکش
نگار عابدی بازیگری است که اگر برای مخاطبان تلویزیون چندان نامآشنا نباشد در عوض برای تئاتریها یک چهره شناخته شده است.
او در کنار بازی در نمایشهای بسیار زیادی که جوایز متعددی را برایش به ارمغان آورده است، گاهی در سینما و تلویزیون هم ظاهر میشود. عابدی اولین بار در بخشهای نمایشی جنگ دوستانه به کارگردانی محمد رحمانیان به تلویزیون راه یافت و بعد از آن در چند تلهفیلم بازی کرد. بعد از ۱۵ سال سابقه بازیگری حرفهای، نقش افروز مشتاق برای نگار عابدی یک تجربه متفاوت محسوب میشود از این بابت که در یک سریال مناسبتی با پخش هر شبی در کنار بازیگرانی توانا با نقشی دوستداشتنی ظاهر شده است.
قرار است نقش افروز در سریال دودکش در ادامه هم کمرنگ باشد؟
منظورتان را از کمرنگ نمیفهمم. ما شکلی از زندگی را ارائه میکنیم که قرار نیست یک نفر قهرمان داستان باشد. قصههای این سریال در یک قالیشویی رخ میدهد که توسط آقا فیروز اداره میشود و مسلما مسائل و مشکلات فیروز را بیش از دیگران میبینیم. ما همه با فیروز نسبت داریم و با او در ارتباطیم. قرار نیست کسی کار خاصی بکند چون داستان خاصی وجود ندارد و هر دفعه به مسائل یکی از شخصیتها پرداخته میشود. مثلا در قسمتی، سکانسهایی بود که مربوط به زندگی خصوصی افروز و نصرت و مشکلات آنها بود. فردای همان روز پدرم از یک راننده تاکسی شنیده بود که میگفت: دیشب در
سریال دودکش خانمی داشت حرف دل ما را میزد. بنابراین فکر میکنم مهم این است که بازیگر و نقش کار درست را انجام بدهد و کم و زیادش اهمیت چندانی ندارد.
شاید چون افروز مظلوم و آرام است، به اندازه عفت به چشم نمیآید!
بله. افروز با عفت خیلی فرق دارد. این دو شخصیت کاملا متفاوت هستند. افروز کم حرف است و اگر قرار باشد افروز را مثل عفت بازی کنم، مخاطب به جای افروز دو تا عفت میبیند.
چقدر از این افروز ساخته شماست و چقدر از آن ساخته و پرداخته نویسنده است؟
بخش اعظم آن از طریق فیلمنامه به ما منتقل شده است. آقای نیکنژاد تمام شخصیتهای این سریال را بخوبی خلق کرده و به آنها پرداخته است و من و همکارانم بهعنوان بازیگر به این نقشها جان دادهایم. هر بازیگری حال و هوا و تجربیات خودش را به یک فیلم یا سریال میآورد. من هم مثل هر بازیگر دیگری به نقشم روح دادهام. گاهی طوری بازی میکردم که آقای نیکنژاد میگفتند چه خوب، کاری که انجام دادی به شخصیتی که از افروز در ذهن من است خیلی نزدیک شده است.
معمولا حضور بازیگردان خیلی کمک میکند که شخصیتها به چیزی که نویسنده ترسیم کرده، نزدیک شوند و در کار شما بازیگردان و نویسنده یک نفر است. به نظرم این مساله برای شما هم خیلی خوب بوده!
بله دقیقا. ایشان به کار همه بازیگران توجه داشتند و نظراتشان را به ما منتقل میکردند. تکیه کلامهای جالبی هم داشتند، مثلا میگفتند این کاری که انجام دادی افروزی نبود، عفتی بود یا مثلا این کار عفتی نیست عالیهای است!
پیشنهادهای شما برای افروز چه بود؟
در ابتدای کار نوع حرفزدن، نگاه کردن و شیوه ایستادن افروز را پیشنهاد دادم. آقای نیکنژاد این نقش را روی کاغذ خلق کرده بود و برای عینی شدنش باید به همه این موارد فکر و توجه میکردیم. به این فکر کردم در شیوه راه رفتن، نگاه کردن و حرکاتم چه تغییراتی میتوانم ایجاد کنم که افروز باورپذیرتر باشد. افروز زنی ساده، تودار و کمحرف است که البته بعضی اوقات هم در مقابل دیگران ایستادگی میکند. او سکوت میکند، چیزی نمیگوید، صبوری میکند اما یکباره منفجر میشود و حرفش را میزند. به این فکر کردم که چنین زنی باید چه لحنی داشته باشد، با چه ریتمی
حرف بزند تا مخاطب او را بپذیرد و افروز را ببیند.
فکر میکنید مخاطب تلویزیون این تفاوتها را احساس میکند؟
نوروز امسال، فیلم یه حبه قند چندبار از تلویزیون پخش شد و فیلمی به نام داستان عوضی به کارگردانی فریدون جیرانی نیز سه، چهار مرتبه در چند ماه گذشته از تلویزیون به نمایش درآمده است. در این دو فیلم من نقشهایی بازی کردهام که بسیار با هم متفاوت است و با افروز هم فرق دارد. در فیلم آقای جیرانی من در دو نقش بازی میکنم؛ یکی آرشیتکت، مستقل و بسیار شیک است که قدرت تصمیمگیری بالایی دارد، موفق و مودب و بسیار توانمند که بسیار برش دارد اما دیگری یک دختر لوس، پولدار و جیغ جیغو که مدام میرود سولاریوم که پوستش برنزه شود. در یه حبه قند نقش یک زن شهرستانی را
بازی میکنم که کولیبازیها و هوچیگریهای خاص خودش را دارد و در دودکش نقش یک زن ساده، بساز و آرام را بازی میکنم. فکر میکنم این نقشها با هم تفاوتهای زیادی دارد. به هر حال هر چیزی شروعی دارد و باید دید در آینده چه پیش خواهد آمد و چه نقشهایی بازی خواهم کرد.
فکر میکنم این تفاوتها در فیلمهای تلویزیونی به اندازه سریالها دیده نمیشود!
متاسفانه در کمیتها بهدنبال تفاوت هستیم. وقتی به قول شما مخاطب یک بار مرا در یک سریال دیده، شاید خیلی در ذهنش معیاری برای قیاس نداشته باشد.
خب دقیقا به همین دلیل از شما پرسیدم مخاطب متوجه تفاوت میشود؟ یا به عبارت دیگر اصلا این همه زحمت برای یک نقش لازم است؟
چرا نباشد؟ یک بازیگر باید به بهترین شکل هنرش را ارائه کند و اصلا فرق بازیگران از همینجا مشخص میشود. قصدم این نیست که بگویم من خیلی بازیگر خوبی هستم، ولی هر بازیگری سعی میکند بهترین باشد. همانطور که یک پزشک سعی میکند بهترین مداوا را برای بیمارش انجام بدهد. یعنی در هر موردی باید کیفیت کارمان اعلا باشد. اگر کسی قنادی دارد باید بهترین شیرینی را دست مردم بدهد، نمیتواند آب بریزد توی شیر و با شیرآبکی شیرینی درست کند و بگوید مهم نیست. حتی قدم اول برای یک بازیگر مهم و اساسی است. بهترین بازیگران کسانی هستند که هرگز یک بازی بد نداشتهاند مثلا خانم
معتمد آریا حتی یک بازی بد هم در کارنامهاش ندارد و بهترین کیفیت کارش را ارائه کرده است. یک بازیگر وقتی مقابل دوربین قرار میگیرد یا روی صحنه میرود باید همه توانش را بهکار بگیرد چون بازیگری کار اوست و باید کارش را بهدرستی انجام بدهد.
اما بازیگران یا حتی پزشکان و قنادهایی هستند که بهدلیل مشکلات مالی کمفروشی میکنند و کارشان را با بهترین کیفیت ارائه نمیکنند!
شاید عاشق کارشان نیستند. من عاشق کارم هستم و آن را عاشقانه انجام میدهم.
نقشهای متنوعی را در تئاتر بازی کردهاید. اما شخصیتها در آثار سینمایی و تلویزیونی تنوع تئاتر را ندارد. با این اوصاف کار کردن در تلویزیون را ادامه خواهید داد؟
بخشی از کار بازیگر در سینما و تلویزیون است و نمیتوان این دو رسانه مهم را نادیده گرفت اما به همان دلیلی که شما هم اشاره کردید، همیشه سعی میکنم بخصوص در حیطه تصویر گزیدهکار باشم. اگر مثل سریال دودکش از طرف کارگردانی دعوت به کار بشوم که سرشناس باشد، دیدگاه مشخصی و درستی داشته باشد، معتبر باشد، نقش خوبی پیشنهاد بشود و سریال خوبی باشد، چرا که نه؟! حتما دوست دارم حضور داشته باشم. این نکات فقط هم مختص تلویزیون نیست، حتی در تئاتر که عشق اول و آخر من است همین طور عمل میکنم و اگر احساس کنم نمیتوانم در نقشی توانایی خود را بروز بدهم و از کارم لذت
نمیبرم، قبولش نمیکنم.
در کدام محله تهران زندگی میکنید؟
ما ساکن شهرک اکباتان هستیم.
همسایهها و هممحلهایها چه واکنشی نسبت به کار شما دارند؟
همه آنها حس خوبی به سریال دودکش دارند و هیجانزده هستند. با وجود اینکه متاسفانه موج ماهواره به همه خانهها رسیده اما انگار در ماه رمضان مردم بیشتر دوست دارند تلویزیون خودمان را تماشا کنند. همسایههای ما همه این سریال را میبینند و نکته جالبی که درباره دودکش میگویند این است که سریال از مشکلات و گرفتاریهای زندگی ما میگوید اما در عین حال ما را میخنداند.
درباره آثار تئاتری شما هم اظهار نظر میکنند؟
اهالی شهرک اکباتان و بخصوص فاز یک، فرهنگی هستند و معمولا تئاتر تماشا میکنند. درباره خودم نمیتوانم بگویم که از من تعریف میکنند! اما کار مرا دوست دارند و خوشحالند که من در تئاتر فعالیت میکنم.
یعنی این حس را به شما القا نمیکنند که اگر در تلویزیون بازی کنید، بیشتر دیده میشوید؟
چرا. نه تنها همسایهها، دوستان و اقوام هم همین را میگویند اما من هیچوقت تحت تاثیر قرار نگرفتم، چون میدانم هدفم در بازیگری چیست. به هر قیمتی نمیخواهم به شهرت برسم. واقعا و خالصانه میگویم که شهرت برایم در مرحله پایینتری از اهمیت قرار دارد. البته هرگز نمیتوانم بگویم در برابر شهرت وسوسه نمیشوم چون من هم یک انسان هستم.
پس شهرت برایتان اهمیت دارد؟
بله، حتما مهم است. بالاخره بخشی از کار ما شهرت است، بخصوص وقتی قرار باشد در آثار سینمایی یا تلویزیونی بازی کنیم این مساله اهمیت پیدا میکند. اما من معتقدم عشق به بازیگری باعث میشود یک بازیگر بالاخره معروف شود. بنابراین میشود اصلا به آن فکر نکرد.
سکانسی که افروز با گریه به نصرت در مورد نداری گلایه میکند یکی از مهمترین بخشهای بازی شما تا این جای سریال بود. چطور به این حس رسیدید که دیالوگها را با بغض و خنده بگویید؟
سعی کردم شرایط آنها را درک کنم. شرایط زن و شوهری که این قدر مشکل دارند و حتی پول ندارند جلوی مهمان غذا بگذارند. بهعنوان یک بازیگر باید افروز را در این شرایط احساس میکردم. وقتی کسی سالها تجربه بازیگری دارد و بخصوص در تئاتر کار کرده باشد که به نظر من تئاتر تمرین بازیگری است، میتواند از پس چنین نقشی بر بیاید. ضمن اینکه الان بازی در نقش افروز برای هیچکسی سخت نیست. همه مردم ایران او را درک میکنند و بازی کردن صحنهای که داشت از نداری مینالید برای همه راحت است.
وقتی درباره تجربه صحبت کردید اول فکر کردم منظورتان داشتن تجربه نداری و بیپولی است، اما بعد به تجربه بازیگری اشاره کردید. منظورتان دقیقا کدام یکی بود؟
هر دو. وقتی از تجربه گفتم منظورم تجربه بازیگری بود اما بعد در حین حرف زدن به این نتیجه رسیدم که انگار بازی در آن صحنه نیاز چندانی به تجربه بازیگری ندارد. الان اگر دوربین را بگذارید مقابل یک شهروند معمولی حتی از طبقه متوسط براحتی میتواند این نقش را بازی کند و شاید حتی بهتر از من!
گمان میکنم خودتان در زندگی مشترک در شرایط افروز قرار گرفته باشید. درست است؟
در ابتدای ازدواج بسیار زیاد در چنین شرایطی قرار گرفتیم. چون هر دوی ما آدمهایی بودیم که دوست نداشتیم از خانوادههایمان کمک بگیریم. هر دو دانشجو بودیم، بسختی کار میکردیم، فقط هم در عرصه تئاتر فعالیت میکردیم و گاهی وقتها میشد دستمزدمان با تاخیر پرداخت میشد و ما در شرایطی شبیه زندگی نصرت و افروز قرار میگرفتیم.