سعی کردم خودم را نبازم. راننده از آیینه مدام به من نگاه میکرد. لباس پرسپولیس تنم بود، ساکم هم همراهم. راننده به من گفت: فوتبال بازی میکنی؟ بدون اینکه مکثی کنم گفتم من بازیکن پرسپولیس هستم. حالا هیچ وقت این را نمیگفتم، ولی یک لحظه احساس کردم این را بگویم به نفعم میشود.
سعی کردم خودم را نبازم. راننده از آیینه مدام به من نگاه میکرد. لباس پرسپولیس تنم بود، ساکم هم همراهم. راننده به من گفت: فوتبال بازی میکنی؟ بدون اینکه مکثی کنم گفتم من بازیکن پرسپولیس هستم. حالا هیچ وقت این را نمیگفتم، ولی یک لحظه احساس کردم این را بگویم به نفعم میشود.