وقتی سر زده به خانه رفتم، پسر غریبه ای در بالکن پنهان شده بود که ..!
بازگشت سرزده مرد جوان به خانهاش و روبهرو شدن با پسر غریبه جنایتی را رقم زد که این مرد و عموی همسرش را تا یکقدمی چوبه دار کشاند.
به گزارش شما نیوز ، این مرد که بتازگی حکم قصاصش در دیوان عالی کشور شکسته مدعی است دستی در شکنجههای هولناک پسر غریبه و قتل وی نداشته و عموی همسرش برای نجات زندگی برادرزادهاش به پسر غریبه اسید خورانده و او را کشته است. او میگوید در یکقدمی اعدام قرار دارد و سه فرزند خردسالش آیندهای نامعلوم دارند. این متهم که ادعا میکند بیگناه است حالا در انتظار حکم جدیدی است که قرار است قضات دادگاه برای وی صادر کنند.
چند سال داری؟
37 سال.
شغلت چه بود؟
در میدان ترهبار کار میکردم. به همین دلیل شبها ساعت 12 به محل کارم میرفتم و صبحها به خانه برمیگشتم.
چند سال با همسرت زندگی کردی؟
10 سال.
زندگیتان چطور بود؟
من و همسرم زندگی خوبی داشتیم. همسرم دختر همسایهمان بود که به خواستگاریاش رفتم و با او ازدواج کردم.
چند فرزند داری؟
از همسر اولم یک دختر و پسر دارم. از همسرم دومم هم صاحب فرزندی شدم که وقتی در زندان بودم به دنیا آمد.
مقتول را از قبل میشناختی؟
من او را نمیشناختم. یک شب که به محل کارم رفته بودم اتفاقی به خانه برگشتم. همسر و فرزندانم خواب بودند، اما ناباورانه در تراس خانه با پسر غریبه روبهرو شدم که پنهان شده بود.
در آن لحظه چکار کردی؟
اولین فکری که به ذهنم رسید خیانت همسرم بود. به همین دلیل در خانه را به روی او قفل کردم و با دو برادرم تماس گرفتم. آنها خودشان را مقابل در خانه رساندند. ما همان موقع با پلیس 110 تماس گرفتیم و پلیس، همسرم و پسر غریبه را بازداشت کرد ولی یک هفته بعد دادگاه آنها را تبرئه و آزاد کرد.
با همسرت صحبت نکردی؟
همسرم را در بازداشتگاه دیدم. او میگفت پسر غریبه را نمیشناخته و او شبانه وارد خانهمان شده است. همسرم میگفت در این ماجرا بیگناه است.
حرفهای همسرت را قبول نکردی؟
نه. من از این ماجرا شوکه بودم. دیگر نمیتوانستم با همسرم زندگی کنم. به همین دلیل به دادگاه رفتم و همسرم را طلاق دادم.
سرپرستی فرزندانت به چه کسی سپرده شد؟
خودم سرپرستی دو فرزندم را بهعهده گرفتم، اما چون نمیتوانستم از آنها مراقبت کنم چند ماه بعد ازدواج کردم.
از ماجرای قتل بگو؟
چند ماهی از ازدواج دومم نگذشته بود که تماسهای عموی همسر اولم شروع شد. او میگفت اشتباه کردهام که ماجرا را به برادرانم گفته و موجب ازهم پاشیدن زندگیام شدهام. عموی همسرم میگفت باید همانجا پسر غریبه را میکشتم و جنازهاش را شبانه به بیابانهای حاشیه تهران منتقل میکردم و به زندگی مشترک با همسرم ادامه میدادم. او چند روز بعد با من تماس گرفت و گفت پسر غریبه را به باغش در شهریار کشانده است.
او چطور بار دیگر پسر غریبه را پیدا کرده و به باغ کشانده بود؟
از همسر سابقم خواسته بود تا با پسر غریبه تماس بگیرد و او را به باغ بکشاند.
تو به باغ رفتی؟
نمیخواستم به باغ بروم، اما عموی همسرم تهدیدم کرد و گفت به خاطر من دست به چنین کاری زده است. وقتی به باغ رفتم با همسر سابقم و پسر غریبه روبهرو شدم. عموی همسرم دست و پای پسر غریبه را بسته بود و او را شکنجه میکرد. عموی همسرم دستها و بدن پسر غریبه را با آتش سیگار میسوزاند تا اعتراف کند بدون اجازه شبانه وارد خانهام شده است. او ظرف اسید را مقابل دهان پسر غریبه گرفته بود و او را تهدید به خوراندن اسید میکرد.
تو چه کار کردی؟
من کاری با او نداشتم، اما عموی همسرم به زور به او جوهرنمک خوراند. حال پسر غریبه بد بود که او را مقابل چشمان من خفه کرد.
همسر سابقت که شاهد ماجرا بود چه کار میکرد؟
او از ترس گریه میکرد که عمویش او را به داخل اتاقی فرستاد تا شاهد قتل نباشد.
اگر در قتل دست نداشتی چرا دادگاه تو و عموی همسرت را به جرم مشارکت در قتل به قصاص محکوم کرد؟
عموی همسرم ادعا کرده بود من هم در قتل پسر غریبه شرکت داشتم. اما من بیگناه هستم. من اگر میخواستم پسر غریبه را بکشم وقتی که او را در خانهام دیده بودم دست به جنایت Crime میزدم. نه وقتی که از همسرم جدا شده و زن گرفته بودم. در آن زمان همسر دومم بتازگی باردار بود.
بعد از قتل چکار کردید؟
عموی همسرم از من خواست تا در حمل جنازه به او کمک کنم .ما با کمک هم جنازه پسر غریبه را سوار پرایدش کردیم و ماشین را دراصیل آباد شهریار رها کردیم.
پس چرا عموی همسرت مدعی است تو پسر غریبه را کشتهای؟
او برای نجات زندگی برادرزادهاش دست به چنین کاری زد. او فکر نمیکرد پلیس به ماجرا پی ببرد، اما حالا برای رهایی خودش به دروغ میگوید من پسر غریبه را کشتهام.
اگر بیگناه بودی چرا بعد از قتل با پلیس تماس نگرفتی و سکوت کردی؟
ترسیده بودم. دو سال بعد از پیدا شدن جنازه وقتی پلیس از طریق ردیابی موبایل قربانی به همسر سابقم مظنون شد، او را دستگیر کرد. همسرم واقعیت را گفت و عموی همسرم هم بازداشت شد. همان شب عموی دیگر همسر سابقم با من تماس گرفت و گفت این قتل بهخاطر من و زندگیام رخ داده است. او وعده داد اگر همدستی در قتل را گردن بگیرم صد میلیون تومان به من میپردازد و رضایت اولیایدم را جلب میکند. به همین دلیل وقتی بازداشت شدم در پلیس آگاهی به مشارکت در قتل اعتراف کردم.
دادگاه چه حکمی برایتان صادر کرد؟
دو سال قبل من و عموی همسرم هر دو به قصاص محکوم شدیم. همسر سابقم هم به جرم معاونت در قتل به 15 سال زندان و 2 سال کار اجباری در خانه سالمندان محکوم شده بود که با اعتراض وکیل مدافعم به این حکم، دیوان عالی کشور حکم صادره را شکست و خواستار رسیدگی دوباره به پرونده شد. من حالا منتظر حکم جدیدی هستم که قرار است قضات دادگاه برایم صادر کنند.
اگر در قتل دستی نداشتی چرا همسر اولت در دادگاه قبلی علیه تو شهادت داد؟
او با من دشمنی دارد. چون میداند ازدواج کرده و صاحب فرزند هستم، میخواهد زندگیام را نابود کند.
حالا در زندان چکار میکنی؟
شش سال است که در زندانم. در این مدت فرزند کوچکم متولد شد و من او را ندیدم. از دختر و پسرم هم بیخبر هستم و خانوادهام از آنها نگهداری میکنند. دیگر تحمل این زندگی را ندارم. خودم در یک قدمی پرتگاه اعدام هستم و آیندهای تاریک در انتظار فرزندانم است.
همسر سابق و همسر فعلیات چه کار میکنند؟
همسر اولم که در زندان است و دوران محکومیتش را میگذراند. همسر دوم هم با خانواده خودش زندگی میکند و گاهی اوقات در زندان به ملاقاتم میآید.