شمانیوز
شما نیوز

راز تلخ دست نوشته خون آلود جوان مشهدی

راز تلخ دست نوشته خون آلود جوان مشهدی

اضطراب وحشتناکی سراسر وجودم را فراگرفت.

به گزارش شما نیوز ، اضطراب وحشتناکی سراسر وجودم را فراگرفت. امکان نداشت برادرم تماس هایم را بی پاسخ بگذارد اگر بنا به دلایلی در شرایطی نبود که تلفنش را پاسخ بدهد بعد از آن در اولین فرصت با من تماس می گرفت اما آن روز چندین بار در زمان های متفاوت با او تماس گرفتم ولی باز هم پاسخی نشنیدم.

آشوبی در دلم برپا شده بود، می ترسیدم حادثه ناگواری اتفاق افتاده باشد به همین دلیل قدم هایم را تندتر برداشتم تا به منزل برادرم برسم اما ناگهان وحشت زده در جایم میخکوب شدم چرا که ...

این ها بخشی از اظهارات مردی بود که با اشاره به دست نوشته خون آلود، زنان برادرش را مظنون حادثه تلخ معرفی می کرد او که در سوگ از دست دادن برادر 26 ساله اش سیاه پوش بود، به کارشناس و مددکار اجتماعی کلانتری سپاد مشهد گفت: برادرم بعد از پایان مقطع راهنمایی دیگر به تحصیلاتش ادامه نداد و وارد بازار کار شد او بعد از پایان خدمت سربازی ازدواج کرد اما بنا به دلایل مختلفی زندگی او دچار بحران شد و اختلافات شدیدی با همسرش پیدا کرد.

آن ها هیچ گونه تفاهم و سازگاری اخلاقی نداشتند و مدام بر سر مسائل کم اهمیت و بی ارزش با یکدیگر درگیر می شدند به طوری که مشاجره های لفظی و فریادهای آن ها زندگی را به کامشان تلخ کرده بود دیگر چاره ای جز طلاق نداشتند و نمی توانستند به زندگی مشترک ادامه دهند این گونه بود که همسر برادرم در حالی که فرزند خردسالی نیز داشت طلاق گرفت و به دنبال زندگی خودش رفت.

با این وجود مشکلات بعد از طلاق نیز برادرم را رها نمی کرد و آن ها همچنان بر سر موضوعات دیگری که ناخواسته رخ می داد با هم اختلاف داشتند تا این که حدود یک سال قبل برادرم برای رهایی از این وضعیت تصمیم به ازدواج مجدد گرفت و با زن دیگری ازدواج کرد اما او هیچ وقت رنگ سعادت و خوشبختی را ندید چرا که دامنه این اختلافات به زندگی دوم او نیز کشیده شد و در مدت کوتاهی با همسر دومش نیز اختلاف پیدا کرد این تنش ها و درگیری ها هر روز شدت می گرفت اما از دست کسی کاری برنمی آمد.

در این شرایط ما تنها نگران فشارهای روحی و روانی برادرم بودیم چرا که تحمل این زندگی برایش سخت شده بود و از سوی همسرانش، تحت فشار روحی قرار داشت. این بود که اوایل آبان وقتی برادرم به تماس های تلفنی من پاسخی نداد به سوی منزلش حرکت کردم ولی کسی در منزل را باز نمی کرد. من که هر لحظه بر اضطرابم افزوده می شد شیشه منزل را شکستم تا در را باز کنم.

ولی بوی شدید گاز شهری فضا را پر کرده بود و من بلافاصله با آتش نشانی و پلیس 110 تماس گرفتم و خودم نیز وارد منزل شدم ولی نمی توانستم آن چه را می دیدم باور کنم. برادر 26 ساله ام روی زمین افتاده و مقداری سموم دفع حشرات موذی کنارش ریخته بود وقتی به سمت او رفتم متوجه شدم که برادرم پس از باز گذاشتن شیر گاز رگ دستش را زده است و دست نوشته آغشته به خونی، کنارش قرار داشت که در آن ضمن تشکر از پدر و مادرم نوشته بود هیچ یک از همسرانش حق ندارند بر مزارش حاضر شوند و ... در حالی که 48 ساعت از مرگ برادرم گذشته بود، جسد او به پزشکی قانونی انتقال یافت و .

آیا این خبر مفید بود؟
بر اساس رای ۰ نفر از بازدیدکنندگان
جهت مشاهده نظرات دیگران اینجا کلیک کنید
copied

  • اخبار داغ
  • پربحث‌ترین ها
  • اخبار روز
  • پربیننده ترین
تبلیغات متنی