طعنه تند بیژن بیرنگ به مهناز افشار و گلزار!
شبکه مردمی اطلاع رسانی(شمانیوز): بیژن بیرنگ در تازه ترین گفتگویش خسرو شکیبایی را با مهناز افشار و محمدرضا گلزار مقایسه کرده است.
"عشق تعطیل نیست" تازه ترین تجربه سریال سازی بیژن بیرنگ در همان ابتدای راه به حاشیه کشیده شد. این حاشیه ها سبب ساز آن شدند سریالی که بنا بود فصل اولش در ۱۲ قسمت تولید شود تا ۵ قسمت بیشتر دوام پیدا نکند.
از همه بدتر اینکه توزیع قسمتهای ابتدایی این محصول نیز نتوانست بلحاظ مالی بازگشت سرمایه لازم را برای این سری داشته باشد.بیژن بیرنگ در تازه ترین گفتگویش که با بهناز شیربانی در انجام شده سعی کرده در کنار اشاراتی که به سوابق کاریش دارد از دلایل شکست زودهنگام "عشق تعطیل نیست" سخن گوید. بیرنگ بی علاقگی بازیگران کار به اثری که برای کار در آن دستمزد گرفته اند را مهمترین مشکل این سریال دانسته است و البته که تیغ تیز انتقادات به بازیگران نیز دو بازیگر اصلی کار یعنی گلزار و افشار را دربرمی گیرد.
متن کامل گفتگوی بیرنگ را بخوانید:
شما همیشه آغاز گر اتفاقات جدید در تلویزیون بوده اید، مثال بارز آن ساخت سریال هایی مثل «همسران» یا «خانه سبز» بود که در زمان خود اتفاق جدیدی به حساب می آمد. در شبکه نمایش خانگی سراغ ساخت «شام ایرانی» رفتید و این اواخر هم سریال «عشق تعطیل نیست» که لحن و فضای بسیار متفاوتی دارد. اما تجربه های اخیر شما در شبکه نمایش خانگی پس از مدتی متوقف شد، گویا قرار است «عشق تعطیل نیست» هم با گروهی متفاوت تر ادامه پیدا کند. اما دقیقا ماجرا چیست؟ درباره ماجرای آغازگربودن اتفاقات جدید، فکر می کنم باید به کمی قبل تر از این دوسریال برگشت یعنی زمانی که من به ایران آمدم و«محله بروبیا» و «محله بهداشت» را ساختم. اما نتیجه آن این شد که چندسال نتوانستم کار کنم.
چرا؟ خب این موضوعی است که شاید الان بتوانم به آن اشاره کنم. بخشی از پاسخ این پرسش در صحبت های خود شماست. من کارم را با فرمی آغاز کردم که در ایران ناشناخته بود و بعد از ساختن این کارها تمام سبک وسیاق کار من زیرسوال رفت. نمی توانم اسمش را ممنوع الکاری بگذارم اما به من گفتند که دیگر این سبکی کار نکن. بعد از آن هرچه می نوشتم، به این بهانه که باز با آن سبک است رد می شد.
برای سریال های «همسران» و «خانه سبز» هم همین اتفاقات رخ داد؟ یعنی دچار جرح وتعدیل شد؟ طبعا سریال «همسران» در زمان خودش ایده جدیدی بود. بزرگ ترین ایرادی که به آن می گرفتند این بود که چرا اینقدر زن و مردها با هم صحبت می کنند؟ یا چرا اینقدر با هم شوخی می کنند؟ شاید اگر چند اتفاق مثبت برای سریال نمی افتاد، سریال نمی توانست به راحتی روی آنتن برود. یکی از این اتفاقات خوب این بود که در آن سال ماهنامه «فیلم» و مجله «گزارش فیلم» ما را به عنوان بهترین سریال سال انتخاب کردند و بعد در نهایت خود تلویزیون مجبور شد در اولین جشنواره اش ما را به عنوان بهترین سریال انتخاب کند.
به نظرم شاید در «همسران» برای نخستین بار بود که یک خانم بازیگر وارد کار کمدی شد و یادمان نرود سال های سختی را پشت سر گذاشتیم و موانع سخت تری داشتیم. به همین منوال در «خانه سبز» همین موانع را پشت سر گذاشتیم. بعدتر وقتی سریال «سرزمین سبز» را ساختیم، ١٠سال پخش نشد و بعد از ١٠سال طوری پخش شد که اصلا بیننده نداشته باشد.
شما بعد از تجربه های موفقی که در تلویزیون داشتید، به مرور وارد شبکه نمایش خانگی شدید و تصور می کنم نام بیژن بیرنگ به عنوان کارگردان می تواند تضمینی برای دیده شدن اثر باشد. اصلا چه شد که شبکه نمایش خانگی را انتخاب کردید؟ احساس کردید که دیگر نمی توانید در تلویزیون کار کنید یا اینکه اساسا به فکر تجربه متفاوت تری بودید؟ از نظر من کارکردن با بخش خصوصی جذابیت عجیبی دارد. نام این مدیوم، سینمای خانگی است و به نوعی طعنه به سینما می زند یعنی شما چیزی تولید می کنید برای کسانی که در خانه هایشان با سیستم نمایش خانگی می توانند اثری را ببینند. از نظر من کارکردن در این مدیوم ریسک محسوب می شود و البته همیشه برایم جذاب بوده. هنوز هم جذاب است و فکر می کنم فضای خوبی برای کارکردن دارد. ضمن اینکه محدودیت هایی را که در یک رسانه عمومی تر مثل تلویزیون هست، ندارد. شبکه نمایش خانگی چالش بزرگی است و مشکلات خاص خودش را دارد.
تصور می کنم درحال حاضر مشکلاتش برای شما بارزتر شده، گویا بیشترین چالش را با بازیگرانتان در«عشق تعطیل نیست»داشتید. آیا بازیگران اصلی شما تعهد لازم را نسبت به کار نداشتند؟ به نظرم همه چیز از جایی خراب می شود که در کاری از بازیگرانی که جنس بازی آنها مطابق با فضای اثر نیست استفاده کنید. قطعا برای این جنس کار، بازیگران خاصی نیاز است. برای من اهمیت دارد که بازیگرانم به کار اعتقاد داشته باشند. قطعا من در ابتدا بازیگرم را بر حسب اینکه آمده تا سبک وسیاقی خاص را تجربه کند و او هم این شرایط را پذیرفته است انتخاب کرده ام. در مرحله بعد حرف هایش را در مورد کار شنیده ام و در نهایت تمام انرژی ام را برای اجرای مطلوب کار گذاشته ام.
«عشق تعطیل نیست»سبکی بود که همیشه آرزوی ساخت آن را داشتم. من کمدی «سیت کام»را به عنوان فرمی از ساخت سریال کمدی همیشه دوست داشتم؛ سبکی که شاید با آغازبه کار رادیو در جهان به وجود آمد و بعد وارد تلویزیون شد. این نوع کمدی به عنوان یک نمونه برنامه سازی تلویزیونی روی مسایل خانوادگی تاکید دارد. آدم های این جنس کار افراد شوخ طبعی هستند و در بسیاری از موارد این نوع کار جلو تماشاگر اجرا و ضبط می شود و بیشتر شبیه تئاتر است و در فضای ١٨٠درجه دکور ساخته می شود.
در این نوع کار عکس العمل های تماشاگر بسیار مهم است. عده ای فکر می کنند خنده های تماشاگران در هنگام ضبط چنین آثاری در لحظه شکل می گیرد، در صورتی که این طور نیست. واقعیت این است که در آن جنس کار هم یکسری خنده به کار اضافه می شود و حتی در زمان اجرا هم اگر تماشاگر در صحنه هست، خنده های آنها توسط عده ای کنترل می شود. یعنی آدم هایی هستند با پرچم های رنگی مختلف که مقابل تماشاگر می ایستند و با بالابردن پرچم ها به تماشاگران می گویند در چه لحظاتی بخندند یا غمگین شوند. حتی در تاک شوهای «اپرا» نیز این قانون صدق می کند.
این نوع ادبیات نمایشی را که اساس آن «گگ» است، دوست دارم. در ایران «گگ»نویس کم داریم. شاید بهترین آنها شومن هایی هستند که در مجالس عروسی یا اعیاد مذهبی برنامه اجرا می کنند و با تماشاگر شوخی می کنند و به نظرم جا دارد که این جنس کمدی وارد ادبیات نمایشی ما شود و شاید برای مخاطبان ما هنوز کمی ناشناخته است. اتفاقا می خواهم به عکس العمل های مردم در مدت پخش سریال اشاره کنم. تصور می کنم فرمی که شما برای ساخت این سریال استفاده کردید، زمانی طولانی نیاز دارد تا جایش را میان مردم باز کند و انگار هنوز برای عده ای بسیاری غریبه است... کاملا درست است. اما باز به نکته ای که در صحبت های پیشینم اشاره کردم، برمی گردم. یعنی نوع بازیگری که خودش را به این سبک وسیاق کار بسپارد. همه بازیگرانی که من در «عشق تعطیل نیست» داشتم، خیلی معتقد به این سبک کار نبودند. اگرچه انتخاب کرده بودند و قرار بود با هم این مسیر را ادامه بدهیم اما در عمل این اتفاق نیفتاد. شاید اگر کمی خودشان را به جریان سریال می سپردند، اتفاقات بهتری می افتاد.
وقتی از شبکه نمایش خانگی حرف می زنیم چارچوب های خاص خودش را دارد. مثل اینکه باید هزینه هایش را از خرید و استقبال مردم تامین کند. بنابراین مخالف یا موافق بودن مردم با این نوع کار تاثیر بسیار زیادی در فروشش می گذارد و شاید اصلا منجر به شکست کار شود و نتوان ادامه داد. شاید شبکه نمایش خانگی برای آزمون این نوع کار مدیوم خوبی نباشد. واقعیت این است که شرط حیات شبکه نمایش خانگی حمایت از آن است. به نظرم به همان اندازه که از سینما حمایت می شود باید از شبکه نمایش خانگی هم حمایت شود. شبکه نمایش خانگی مثل بچه ای می ماند که پدر و مادرش مشخص نیست و متاسفانه این مدیوم برای اکثر بازیگران ما مثل زنگ تفریح شده است که وقتی را هم در اینجا بگذرانند و بازدهی مالی خوبی هم برایشان داشته باشد.
یعنی برای ادامه کار تردید دارید؟ تردید ندارم. اما تصور می کنم باید با گروهی کار کنم که بتواند خرج و دخلش را تامین کند.
یعنی در ابتدا انتخاب محمدرضا گلزار و مهناز افشار با این ذهنیت اتفاق نیفتاد؟ من مشکلی با این دو بزرگوار نداشتم. هردو آنها با انرژی تمام سرکار حاضر شدند اما تصور می کنم جنس کار من با سابقه و پیشینه آنها کمی تفاوت داشت. مشکلات در جای دیگری هم هست؛ اینکه ما تا امروز باید ١٢قسمت آماده می کردیم، در حالی که من فقط پنج قسمت سریال آماده دارم. قطعا این اتفاق به سوپراستارهای ما مربوط نمی شود. بسیاری از دوستان در این کار تمام وقت حضور نداشتند. این فضای به شدت بدی است که بازیگران ما همزمان در چندکار حضور دارند.
به نظر تمرکزی برای بازیگر باقی نمی گذارد... . بله، به عقیده من هم تمرکزی نمی گذارد. از طرفی نمی توان برنامه ریزی درستی برای حضور آنها در کار داشت. شاید برخی هم با خودشان بعد از مدتی فکر کنند که اصلا انتخاب درستی داشته اند یا نه؟ اصلا متوجه نمی شوم چرا باید این شک وجود داشته باشد؟ فرض بر این است بازیگری که از ابتدا کاری را انتخاب می کند باید به آن اعتقاد داشته باشد و دیگر جای بحثی باقی نمی ماند. موضوع دیگر درباره دستمزدهای دوستان است. خوب است که عوامل و بازیگران توقعات دستمزدی شان را داشته باشند.
اما بحثی هم وجود دارد و آن اینکه در مقابل این دستمزد تا چه حد انرژی و توان گذاشته شده است؟ و خوب است که در بخش خصوصی چنین نگاهی داشته باشیم. سرمایه گذار هم قطعا به بازگشت سرمایه اش فکر می کند و توقع انجام کاری باکیفیت را دارد و نباید به او به چشم کسی نگاه کرد که می توان مدام از او پول درخواست کرد. این شبیه آن است که با نگاه مارکسیستی و سوسیالیستی بخواهید مملکت سرمایه داری داشته باشید. به نظر می آید این روزها همه به دنبال مادیات هستند و تعهد به کار کم شده است.
من هم چندین سال بود که از فضای کار دور شده بودم و آشنایی زیادی با این اتفاقات نداشتم. اما انگار که این طرز تفکر باب شده است و هرکس به خودش اجازه می دهد تا وقتی دستمزدش پرداخت نشده کار را ادامه ندهد. به نظرم همه اینها از بی عشقی به کار نشأت می گیرد. شاید حقیقتا دیگر کسی به کاری که انجام می دهد، عشق نمی ورزد. این اتفاقات باعث نمی شود بیژن بیرنگ برای ادامه کار دلسرد شود؟ و یا به نوعی، از ادامه کار پشیمان؟ نه، من که پشیمان نیستم و دلم می خواهد کار ادامه پیدا کند. خوشبختانه طرح ما به گونه ای نبود که یک قصه دنباله دار را روایت کنیم. در هر قسمت داستانی مجزا تعریف می شود و شاید این حسن کار است.
بازیگران قسمت های بعدی سریال انتخاب شده اند؟ ذهنیتش را دارم. گاهی فکر می کنم که شاید در انتخاب بازیگران سری اول شتاب زده عمل کردم. من در آثارم معمولا خیلی از بازیگران شناخته شده یا سوپراستار استفاده نمی کنم. مثلا در «محله بروبیا» بازیگران برای اولین بار مقابل دوربین می رفتند. بازیگرانی مثل آتیلا پسیانی، اکبر عبدی، حمید جبلی و حتی خانم معتمدآریا که ارادت زیادی به او دارم در آن کار صداپیشگی یکی از عروسک ها به نام «کله» را انجام داد. در سریال «خانه سبز» و «همسران» هم همین طور بود. تنها در سریال «خانه سبز» بود که خسرو شکیبایی به عنوان سوپراستار حضور داشت. در مجموع خسرو شکیبایی یک استثنا است و در هیچ حیطه ای نمی گنجد. او عاشق کار و زندگی بود.
شاید بد نباشد که در این فرصت خاطره ای از او تعریف کنم. در سریال «خانه سبز» طبعا در کنار بازیگران، نابازیگرانی را هم در کار داشتیم از یک راننده آژانس گرفته تا پرستار و... من می دیدیم که آقای شکیبایی اگر قرار است با آنها بازی کند چندین ساعت وقت می گذارد و با آنها صحبت می کند. گاهی از او می پرسیدم که چرا این کار را انجام می دهد؟ پاسخش این بود که اگر او نقشش را خوب بازی نکند روی بازی او هم تاثیر خواهد داشت.
حقیقتا کلماتی که از زبان خسرو شکیبایی بیرون می آمد و دیالوگ های سریال بود با اعتقاد بیان می شد. گاهی جملات پیچیده و طعنه به فلسفه زده من در ظاهر رنگ وبوی شعار داشت و در فضای آرمان گونه دیالوگ ها گفته می شد اما او این کلمات را تبدیل به شعور می کرد. چون با اعتقاد و از عمق وجودش بیان می کرد.
همین الان که سریال مجددا پخش می شود می توانید این اتفاق را با دقت بیشتری ببینید. «خانه سبز» نمی خواست واقعیت اجتماع را نشان بدهد، بلکه حقیقت را بیان می کرد و مخاطب باورش می کرد. آدم های «خانه سبز» هرکدام با اعتقاد به فضایی که در آن نفس می کشیدند روح قصه را باور کردند و همراه شدند. شاید در اینگونه کارها نباید از حضور آدم هایی استفاده کرد که اعتقادی به این جنس کار ندارند. ما در سریال «عشق تعطیل نیست» از این صحبت می کنیم که اصلا عشق باید چطور باشد و اصلا ارتباط بین زن و مرد باید چطور باشد. امیدوارم که در سری بعد آدم های معتقد تری را پیدا کنم.
از «خانه سبز» صحبت کردید. فکر می کنید دلیلش چیست که این سریال هیچ وقت کهنه نمی شود؟برای اینکه از حقیقت صحبت می کنیم. واقعیت ها همیشه عوض می شوند اما حقیقت تغییر نمی کند. حقیقت اینکه خانواده ها چطور می توانند کنار هم سبز باشند، کهنه شدنی نیست. درواقع هرجا از آرمان های یک انسان صحبت می شود به مرور رنگ وبوی کهنگی نمی گیرد و با هربار نگاه کردنش به فکر وادارت می کند. سخت است آدم های زیادی کنارت باشند و احساس تنهایی کنید. متاسفانه «عشق تعطیل نیست» این احساس را به من داد. ما در سریال این نکته را نقد می کنیم اما عملا اتفاق افتاد.