تأملی بر طرح «کارآمد سازی و ارتقای مدیریت صندوقهای بازنشستگی»/۲
یک کارشناس ارشد اقتصادی معتقد است که اصلاحات در صندوقهای بازنشستگی باید در سه حوزه پارامتریک، قانونی و ساختاری-سیستمی انجام شود.
به گزارش شما نیوز ، بخش اول یادداشت علی مروی، کارشناس ارشد اقتصادی درباره مدیریت صندوق های بازنشستگی با عنوان «تأملی بر طرح کارآمد سازی و ارتقای مدیریت صندوقهای بازنشستگی» ۱۱ آذرماه از نظر گرامی تان گذشت، وی در بخش دوم یادداشت به اصلاحات مورد نیاز در این صندوق ها پرداخته است که در ادامه می خوانید:
در خصوص محورهای فوق، نکات زیر قابلتوجه هستند:
۱- مشکل صندوقهای بازنشستگی را باید در قالب نظام بالاتری دید که عموماً از آن بانام نظام جامع رفاهی کشور یاد میشود. بهعبارتدیگر، آنچه در نظر مسئولین ارشد، سیاستگذاران و عامه مردم اهمیت دارد، نحوه عملکرد نظام جامع رفاهی کشور است. در مورد ارزیابی عملکرد نظام جامع رفاهی کشور در حوزه بازنشستگی نیز توجه همزمان به سه شاخص سطح پوشش صندوقها، میزان کفایت حقوق و مزایای بازنشستگی (در سطح فردی برای بازنشستگان) و پایداری مالی صندوقها باید موردتوجه قرار گیرد. علاوه بر این، با توجه به فقدان پیادهسازی نظام جامع رفاهی کشور، عملاً منابع زیادی بهصورت جزیرهای و غیر هماهنگ در قالب برنامههای توانمندسازی و افزایش رفاه مردم صرف شده است. عدم هماهنگی طرح هدفمندسازی یارانهها با سایر برنامههای رفاهی و احکام تکلیفی دولت برای صندوقهای بازنشستگی از نمونههای بارز این معضل است. طرح مذکور از فقدان چنین رویکردی رنج میبرد و عمدتاً نگاه خود را به پایداری مالی صندوقها محدود کرده است.
۲-اصلاحات در صندوقهای بازنشستگی را میتوان به سه نوع اصلاحات: پارامتریک، قانونی و ساختاری-سیستمی دستهبندی نمود. وضعیت صندوقهای بازنشستگی بهگونهای است که باید بهطور همزمان از این سه نوع اصلاحات در قالب بسته جامع اصلاحات صندوقهای بازنشستگی به نحوی منسجم و هماهنگ بهره برد. برای تهیه بسته جامع اصلاحات نیز لازم است که نظام جامع چندلایه رفاهی مبنا قرار گیرد. طرح مذکور علاوه بر بیتوجهی بهنظام جامع چندلایه و انواع مختلف اصلاحات، صرفاً بر وجهی ناقص از اصلاحات ساختاری-سیستمی توجه نموده است. به دلیل عدم توجه به سایر انواع اصلاحات، تضمینی نیست که اصلاحات پیشنهادی در طرح با بسته اصلاحات جامع در تضاد و تنافر قرار نگیرد.
۳-حتی اگر موارد (۱) و (۲) را نیز نادیده بگیریم، نکات زیر درباره مواد طرح قابلتوجه است:
اولاً: در مورد نظارت بر صندوقها هیئت نظارت پیشنهادی در طرح، بهطور جامعتر در قانون ساختار نظام جامع رفاه و تأمین اجتماعی کشور (مصوب سال ۱۳۸۳) آمده است و این هیئت نسخهای ضعیفتر از شورای عالی رفاه و تأمین اجتماعی است که در قانون فوق آمده است، با این تفاوت که هیئت مزبور به ریاست معاون اول رئیسجمهور است ولی شورای عالی به ریاست رئیسجمهور است.
مضافاً به اینکه علاوه بر تبصره ۱ ماده ۱۱ قانون مزبور که به امر نظارت پرداخته است، در بند «ح» ماده ۱۶ قانون یادشده که به وظایف وزارت رفاه و تأمین اجتماعی (وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی) میپردازد و صراحتاً آمده است:
«ح - نظارت بر هر دو بخش دولتی و غیردولتی مرتبط با نظام جامع تأمین اجتماعی: این نظارت بر اساس مفاد این قانون، معیارهای مندرج در اساسنامه آنها، قراردادها و توافقنامههای مبادله شده صورت میگیرد. »
و مجلس محترم میتواند با تصویب لایحه قانون شرح وظایف وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی که از سال ۱۳۹۱ به مجلس ارسال شده است، عملاً نقطه نظرات خود برای نحوه نظارت بر صندوقهای بازنشستگی را در قالب وظایف وزارتخانه مزبور بگنجاند. ثانیاً: در ماده ۲ به مقوله مدیریت منابع صندوقهای بازنشستگی پرداخته شده است. این ماده به این نکته توجه نکرده است، وضعیت مالکیت و ماهیت این صندوقها متفاوت بوده و نمیتوان احکام ناظر به اصل ۴۴ قانون اساسی را به آنها تعمیم داد. علاوه بر این، وضعیت مالی صندوقها نیز یکسان نبوده و درحالیکه برخی از آنها ورشکسته هستند و دولت ماهانه و سالانه به آنها کمک میکند، برخی دیگر از این صندوقها نسبتاً جوان بوده و باید نوعی از سرمایهگذاری را انتخاب نمایند که به حفظ و ارتقاء ارزش ذخایر آنها جهت پوشش تعهدات آتی منجر گردد. ضمن اینکه برخی دیگر از صندوقها گر چه ممکن است ورشکسته نباشند اما به این دلیل که به سن بلوغ رسیدهاند در حال حاضر نیاز به نقدینگی دارند. علاوه بر این، در این ماده به ماهیت بدهیهای عمده صندوقهای بزرگ کشور (تأمین اجتماعی و صندوق بازنشستگی کشوری) توجه نشده است چراکه بیش از ۷۰ درصد داراییهای آنها عملاً طلب آنها از دولت است که بر روی رقم آن اختلاف وجود دارد. نهایتاً، به این نکته نیز توجه نشده است که عمق مالی بازار بورس به حدی نیست که بتواند داراییهای صندوقها را جذب نماید.
ثالثاً: در ماده ۳ طرح به تعیین تکلیف و پرداخت بدهیهای دولت به صندوقها با استفاده از محاسبات بیمهای پرداخته است. بهعبارتدیگر، طبق برداشت طراحان طرح، اختلاف دولت و صندوقها در رقم بدهیها بحثی فنی است که با محاسبات بیمهای قابلرفع است، درصورتیکه که ماهیت اصلی این اختلاف ریشه حقوقی دارد و ارتباط چندانی با محاسبات بیمهای ندارد. ضمن اینکه، عدم پرداخت مطالبات بیمهها توسط دولت یا تهاتر بدهیها با شرکتهای نامرغوب دولتی، ریشه در مناسبات سیاسی و مباحث اقتصاد سیاسی دارد. در این ماده همچنین اشارهشده است که دولت با تهاتر چندجانبه به پرداخت بدهیهای خود به صندوقها مبادرت ورزد. این در حالی است که یکی از علل مهم وضعیت نامناسب منابع صندوقها و عملکرد سرمایهگذاری آنها را به تهاتر بدهیهای دولت با واگذاری شرکتهای نامرغوب دولتی در سالهای گذشته نسبت میدهند. بر این اساس، لازم است که ملزومات و قواعد حاکم بر تهاتر چندجانبه پیشنهادی در طرح را بهوضوح تبیین نمود تا از وقوع مجدد چنین رخدادی جلوگیری گردد.
رابعاً: در ماده ۴ طرح تجدید ساختار، امکان ادغام و اداره متحدالشکل صندوقهای بازنشستگی مطرحشده است. در این ماده نیز از این نکته غفلت شده است که اساساً نوع مالکیت (دولتی و غیردولتی)، نوع شرکا (دوجانبه و یا سهجانبه)، بسته خدمات و مزایای بیمهای و … این صندوقها با یکدیگر متفاوت است و حقوق مکتسبه مشاع و بین النسلی شرکای قبلی و فعلی این صندوقها را نمیتوان نادیده گرفت.
در بخش بعدی به ادامه این نقد و بررسی پرداخته خواهد شد.