سلاح مخفی پوتین
سرگی کارپوکین در رویترز نوشت: زمانی که پوتین پس از نخستوزیری، در سال 2012 برای ریاست جمهوری به عرصه سیاست بازگشت، تظاهراتی به نفع و علیه او انجام شد و محبوبیتش 62 درصد کاهش یافت.
هرروز این خط قرمز بالا و پایین میشود. چند هفته بالا و چند هفته پایین. اینها ارزیابی مهمترین علامت حیاتی در روسیه است: محبوبیت ولادیمیر پوتین. در کرملین به آن reiting میگویند که در روسی به معنای مرتبه و درجهبندی است. بر اساس این رتبهبندی، فرمانده عالی کشور یا همان رئیسجمهور بر تمام تصمیمات اقتصادی و سیاسی کشور تسلط دارد. زمانی که همانند اواخر ماه مه محبوبیت او به 82 درصد میرسد، سران روس نفس راحتی میکشند. در سال 2011 که پوتین اعلام کرد برای سومین دوره ریاست جمهوری بازخواهد گشت، محبوبیتش تا 62 درصد کاهش یافت و تلاش شد به هر قیمتی این روند را نجات دهند. در سالهای اخیر، در این روند سعی شده از تمام اقداماتش ازجمله برگزاری بازیهای پرهزینه المپیک تا جنگ با اوکراین و سوریه حمایت شود. این درجهبندی از منابع زیادی تشکیلشده است؛ از جمله یکنهاد نظارتی جدید و گسترده که توسط کاخ کرملین ایجادشده تا هرگونه اعتراض و نارضایتی را شناسایی و سرکوب کند. اما معتمدترین نهاد توسط وفاداران پوتین تشکیل نشده است، بلکه گروهی کوچک از لیبرالهای دوران گلاسنوست. نام این گروه مرکز لواداست که به نام بنیانگذار آن یوری لوادا میباشد. این گروه در سال 1988 به پیشنهاد میخائیل گورباچف رهبر اتحاد جماهیر شوروی سابق تشکیل شد و مسئولیت این مرکز گزارش حقایق بود؛ نقشی که هنوز هم بعد از یک نسل در روسیهای بسیار متفاوت بازی میکند. ناتالیا زورکینا که یکی از اعضای گروه اصلی لوادا در زمان شکلگیری این گروه بوده است میگوید: " دولت شوروی هیچ راهی برای خبردار شدن از رخدادهای جامعه نداشت- آنها به پاسخ این سؤال نیاز داشتند که "در ذهن مردم چه میگذرد". هدف از مطالعه افکار عمومی تشکیل نهادی بود که بر اساس آنیک جامعه دموکرات ساخته شود." اما اینگونه نشد. دولت رئیسجمهور سابق بوریس یلتسین که فروپاشی اقتصادی شوروی را به ارث برده بود، به لطف نظرسنجیهای دقیق نهاد لوادا سریعاً متوجه شد که تا اواسط دهه 1990 اکثر روسها بر این عقیده خواهند بود که یلستین و اصلاحطلبان مفت خورش باید برکنار شوند. در کاخ کرملین هراس و وحشت ایجاد شد و صحبت از لغو انتخابات بود. اما گروه کوچکی از رسانهها، سردبیران و به قول خودشان " فن شناس های سیاسی" کاخ کرملین را متقاعد کردند راه دیگری در پیش بگیرد: بهجای سر فرود آوردن در مقابل افکار عمومی، شکل آن را تغییر و به آن جهت دهند. گلب پاولوفسکی یکی از "فن شناس های سیاسی" و یکی از مهرههای اصلی در اتحاد میان نظرسنجها و صاحبان رسانهها که در نهایت در سال 2000 پوتین را به قدرت رساند میگوید: "تمام سیاست، سیاست اطلاعات است. برای ما، میان حقایق و برداشتی که از آن میشود تفاوتی وجود ندارد." و بهاینترتیب تفکر جادویی که امروز در رژیم پوتین دیده میشود شکوفا شد: افکار عمومی چیزی است که میتوان آن را کنترل کرد و به آن جهت داد؛ نه چیزی که به آن گوش کرد و در نظر گرفت. زوریکنا میگوید: "از اواسط دهه 1990، کرملین دیگر برای پیروزی در بحثهای سیاسیِ انجمن عمومی تلاش نکرد. ماهیت قدرت تغییر کرد. اساس مشروعیت کرملین تغییر کرد: از انتخابات دموکرات میان دیدگاههای سیاسی متفاوت به جلب حمایت مردم از رهبر ملی. مطالعه افکار عمومی بهعنوان پایه و اساس ایجاد دموکراسی آغاز شد اما اکنون به ابزارِ اقتدارگرایی تبدیلشده است." داستان مرکز لوادا، داستانِ تغییر دموکراسی ناقص سوریه بهنوعی استبداد توافقی نیز است. در مرکز این سیستم روشی قرار داشت که یوری لوادا تصور میکرد برای روسیه آزادی به ارمغان میآورد- بررسی دقیق نظرات مردم عادی درباره تمام مسائل؛ از قیمت پنیر تا امپریالیسم آمریکا، حقوق بازنشستگی و جمعآوری زباله تا موشکهای هستهای و خدا. دایره جادویی پوتین مرکز لوادا دو دفتر برهم ریخته پشت یک ساختمان هتل قدیمی در نزدیکی میدان سرخ دارد. تارعنکبوت و گیاههای پژمرده و قفسههای واژگون راه روها را فراگرفته و کارکنان مسنتر این نهاد بسیار جدیاند و نگاهی شبیه روشنفکران اواخر دوره شوروی دارند. پشت کامپیوترهای قدیمی نشستهاند و یک گروه قوی پنجاهنفره در دفاتر مرکزی این نهاد بیش از سه هزار نظرسنجی را در سطح ملی برگزار میکنند. آنها کل روز را به سؤال پرسیدن از مردم عادی روسیه مشغولاند؛ از طریق تلفن، اینترنت یا حضوری. این مرکز یک سازمان غیردولتی است و درآمدش را با انجام ترکیبی از تحقیقات برای بازارهای تجاری یا نظرسنجیهای سیاسی و اقتصادی برای دانشگاهها و سازمانهای رسانهای تأمین میکند. حدود دو درصد از درآمدش از مشتریان خارجی تأمین میشود. یکی از مهرههای قدیمی در تلویزیون روسیه میگوید: "گروه لوادا از افراد قدیمی تشکیلشده است" و از اصطلاحی استفاده کرد که زمانی بلشویکها برای اشرافزادهها و بورژواها بکار بردند که جایگاهی در جامعه شوروی نداشتند. این فرد که نخواست نامش فاش شود زیرا هنوز در رسانههای روسیه کار میکند افزود: "آنها با جدیت تمام به دنبال گرفتن اطلاعات واقعی هستند؛ نهفقط گزارش کردن حرفهای افرادی که با پول دادن افکارشان را منتقل میکنند. آنها برای هر شخصی که به دیدن تصویر واقعیِ روسیه علاقهمنداست باارزشاند، نه آن تصویری که روی صفحه تلویزیون ظاهر میشود. " پوتین نیز اصرار دارد افکار مردم پرسیده شود، اما روشهایی که بکار میبرد سؤالبرانگیزند. دسامبر گذشته، کاخ کرملین ایرینا ماکیویا مدیر سابق بانک ملی را سرپرست سیستم رأیگیری جدید کرد تا بر دمای سیاسیِ روسیه بهدقت نظارت کند. تحت نظارت مستقیم گارد فدرال روسیه (سازمانی مشابه با سرویس مخفی آمریکا که تأمین امنیت شخص رئیسجمهور را نیز بر عهده دارد) هزاران کارمند دولتی در اختیار دارد تا به دنبال نشانههای نارضایتی و اعتراض در مطبوعات محلی و شبکههای اجتماعی باشند. ماکیویا به کابینه روسیه وعده داد: "همهچیز را بهطور دائم تحت نظر میگیریم؛ بهخصوص در شهرهای مشکل برانگیز" و برای هشدارِ وضعیت ناآرامیهای سیاسی و اجتماعی بالقوه سیستم دستهبندی سبز، زرد و قرمز را معرفی کرد. پاولووسکی میگوید: "مشکل اینجاست که نظرسنجیهای تحت حمایت دولت بهنوعی تبلیغ تبدیلشدهاند. سؤالات اینگونه مطرح میشوند: آیا با مسائل رایج و یا با اکثریت موافقید؟" یک مثال دراینباره نظرسنجیای در کریمه بود که توسط پوتین سفارش و در سال 2014 منتشر شد. تاتارهای کریمه خطوط برق را منفجر کرده بودند و دولت اوکراین، که کریمه در زمینهٔ انرژی کاملاً به آن وابسته است، از ادامهی تأمین انرژی سر باز زد مگر آنکه روسیه قبول کند این منطقه بخشی از اوکراین شود. نظرسنجهای کرملین با منزل مردم عادی تماس گرفتند و از آنها پرسیدند آیا ترجیح میدهند در تاریکی بمانند یا به خواستههای اکراین تن دردهند. طبق این نظرسنجی، 96 درصد مردم گفتند حاضرند در تاریکی بمانند. تلویزیون ملی روسیه نتایج این نظرسنجی را نشانهای از تمایل مردم تعبیر کرد که حاضرند برای باقی مانند جزو خاک روسیه تمام سختیها را تحمل کنند. اما پاوولوسکی میگوید: "اینیک نظرسنجی نیست. این دعوتی برای اثبات وفاداری است... ما برای اولین بار از زمان فروپاشی کمونیسم میبینیم که مردم از پاسخ دادن به سؤالات میترسند؛ بهخصوص در شهرهای کوچک. آنها از عواقب پاسخی که نشانهی عدم وفاداریشان باشد، میترسند." بااینحال، چنین رأیگیریهایی تکیهگاه اصلی کرملین در فرآیند تصمیمگیری است. طبق گفته میخائیل زیگارسردبیر ارشد کانال مخالفِ دولت Dozhd و نویسنده کتاب پرفروش تمام چهرههای کرملین؛ بررسی رژیم پوتین، "تمام اقدامات بر اساس این رأیگیریهاست... این نتایج تأیید میکنند که تمام اقداماتشان درست است، پوتین محبوب است مردم او را دوست دارند." پاوولوسکی این سیستم را بهخوبی میشناسد: او خود یکی از طراحانش بود. وی که به دلیل مخالفت با فعالیتهای ضد شوروی سه سال را در سیبری در تبعید سپری کرد میگوید: "همان روندی که در اواخر دهه 1990 تنظیم شد را ادامه میدهند. هر پنجشنبه، ویاچسلاو والدین جلسهای برگزار میکند که در آن رهبران حزب متحد روسیه، اعضای ارشد دولت و نظرسنجهایی مانند والری فیولدرو و الکساندر اولسون حضور دارند. پاوولوسکی میگوید: "آنها وضعیت افکار عمومی کشور را در زمینهٔ تهدیدات و خطرات احتمالی و هر چیزی که ممکن است بر سطح محبوبیت پوتین اثر بگذارد را گزارش میدهند. آنها برای نحوه مقابله با چالشها تصمیم میگیرند." در زمان یلستین و در سالهای اولیه پوتین، در این جلسه هفتگی مسئولان و روسای تلویزیون و کانالهای روسیه نیز شرکت میکردند. اما اکنون آنها جلسهای جداگانه با والدین در روزهای جمعه دارند. والدین خلاصه نظرسنجیها را شخصاً به پوتین و کابینه داخلیاش گزارش میدهد. پاوولوسکی از پاییز 1995 تا زمانی که در سال 2011 از سمت مشاور ارشد کابینه رئیسجمهور استعفا داد در این جلسات شرکت میکرد. او ادامه داد: "برای برنامهی هفته آیندهی تلویزیون تصمیمگیری میشود. کرملین مسیر کلی را مشخص میکند اما وارد جزئیات نمیشود. سپس بقیه کارها بر عهده مسئولان کانالهاست. آنها اخبار را مانند یک سریال تعریف میکنند، اما سریالی که بهخوبی تولیدشده است. ممکن است داستانها اغراقآمیز باشند اما قابلباورند." این سیستم نوعی دایرهی جادویی است: نظرسنجیها برنامههای رسمی تلویزیون را تشکیل میدهند، که آن نیز بهنوبه خود افکار عمومی را جهت میدهند.
پاوولوسکی میگوید: "افکار عمومی در روسیه همانند غرب بهعنوان یک نهاد مستقل وجود ندارد. مردم روسیه بهطور کامل خود را از روند سیاسی جدا کردهاند. آنها اعتقاد ندارند که میتوانند چیزی را تغییر دهند. حتی در دهه 1990 تنها بخش کوچکی از مردم درزمینهٔ سیاسی فعال بودند؛ شاید دو یا سه درصد. اکنون این تعداد از قبل نیز کمتر است." نبود یک رهبر جایگزین و یا هر نوع بحث سیاسیای، بر یکی از عجیبترین یافتههای لوادا مهر تأیید میزند- حتی باوجود کاهش استانداردهای زندگی در روسیه، محبوبیت پوتین در اوج خود باقی میماند. از سال 2014، روبل نیمی از ارزش خود را ازدستداده، تورم دورقمی و کمکهزینههای آموزشی و بهداشتی قطعشده است و روسیه بهصورت یکجانبه واردات غذا از آمریکا و اروپا را ممنوع کرده است. اما بازهم پوتین موفق شده روندهای سیاسی را نقض کند: حساب پوتین از فاجعه اقتصادی که کشور را در برگرفته، جدا مانده است. زمانی که پوتین در سال 2012 پس از یک دوره نخستوزیری بهعنوان رئیسجمهور بازگشت، محبوبیتش تا 62 درصد کاهش یافت و صدها هزار نفر برای اعتراض به خیابانهای مسکو آمدند. پاسخ کرملین این بود که آن موقع با نفت بشکهای 140 دلار، 48 میلیارد دلار برای المپیک زمستانی سوچی در سال 2014 هزینه کند و رکورددار گرانترین المپیک شود. مسئله جالب اینجاست: از سال 2014، رسانههای روسیه دولت آمریکا را در همهچیز مقصر میدانند؛ از حمایت حکومت فاشیستی در اوکراین تا "حمله اطلاعاتی" به روسیه با داستان بافی هایی درباره حسابهای خارجی نزدیکان پوتین در پاناما و دوپینگ سیستمیک ورزشکاران المپیک. در ماه نوامبر گذشته، دیمیتری کیسلو بانفوذترین مجری تلویزیون روسیه اظهار کرد گروه شبهنظامی داعش ساخته آمریکا است. در حال حاضر مرکز لوادا همچنان برقرار است زیرا به نظر میرسد که تعداد کمی از اعضای فعلی کرملین هنوز برای رأیگیری سالم و قابلاعتماد ارزش قائلاند. اما این حقیقت که مرکز لوادا شدیداً تحتفشار است نشانه خطرناکی است که پوتین به روشهای قدیمی خود روی میآورد. پاوولوسکی میگوید: "پوتین تمام این تبلیغات را سفارش میدهد، اما خودش هدف اصلی آن است." مرکز لوادا نمیتواند آینده را پیشبینی کند. اما نظرسنجیهایش مشخصترین نشانه و بینشی است که میتوان از نحوه به پایان رسیدن قدرت پوتین داشت.