فقط ۶ هفته
یادداشت/عبدالمطهر محمدخانی
به گزارش شمانیوز: سازوکاری که فلانی و بهمانی در آن باشند از اول هم عاقبتش مشخص است؛ فلانی ۷میلیون بیشتر رای ندارد؛ این سابقه اجرایی ندارد؛ آن یکی اصلا در این حدها نیست؛ پشت پرده این است که...؛ فلانی گفته اگر بهمانی باشد من هم تا آخر هستم؛ باید برویم مبنایی برای سی سال بعد کار کنیم؛ این تشکیلات از اول برای حقنه کردن فلانی به حزبالله بود؛ جای این سیاسیبازیها برویم برای مردم فرهنگسازی کنیم؛ از الان برویم برای ۱۴۰۰ کار کنیم؛ اینها صالح هم نیستند و ... این روزها در گروههای تلگرامی و جلسات جوانان انقلابی تا دلتان بخواهد از این عبارت تولید میشود. سخنانی از سر ناامیدی، بدبینی به همه یا بخشی از جریان انقلابی، ضد هرگونه شور و هیجان برای فعالیت اجتماعی و سیاسی و عملا در مقابل هراقدامی برای تحول در کشور. جملات و عباراتی کلی، استنباطی و البته ابطالناپذیر. به هیچ چهره انقلابی و هیچ جریانی هم رحم نمیشود. اسمش را هم گذاشتهایم نقد درون گفتمانی. بیرون از این جمعها اما دنیای دیگری است. دولتی تنبل و بیحال سر کار است که به صراحت کار نکردن برای مردم و مستضعفان را تئوریزه میکند. کار به جایی رسیده که نائب امام عصر بارها به خاطر مشکلاتی چون بیکاری جوانان، اظهار شرمندگی میکند. همین دولت از سوی دیگر، از هیچ کوششی برای لگدمال کردن اصول انقلاب چون استکبارستیزی، سادهزیستی و مقابله با اشرافیت فروگذار نمیکند. برجام اول تمام نشده در خیال برجامهای دیگر است و چون طبیب کمسوادی که برای همه بیماران یک نسخه مینوشت، برای همه مشکلات کشور برجام میپیچد. برجامهای بعدی را هم حواله داده به پیروزی در انتخابات. اقتصاد کشور به تصریح طیفهای متنوعی از اقتصاددانان در آستانه فروپاشی است، بانکها به جز یکی دو تا همه یا ورشکستهاند و یا در لبه پرتگاه قرار دارند. دولت هم تعمدا اقدامی انجام نمیدهد. شدت نارضایتی مردم از وضع معیشت به خصوص در طبقات ضعیف جامعه شرایط را در آستانه بروز ناآرامی در حاشیه شهرها قرار داده است. چیزی شبیه دولت دوم مرحوم سازندگی و شاید بسیار گستردهتر. ناآرامیهایی که به دلیل ماهیت کارگری و طبقاتی آن بسیار دشوارتر از سال ۸۸ خواهد بود که در آن بخشی از طبقه مرفه شهری طغیان کرده بودند. این فروپاشی اقتصادی و آن ناآرامیهای اجتماعی در حالی است که داعش و سعودی پس از شکستهای تحقیرآمیز از محور مقاومت در منطقه آماده هرگونه دیوانگی هستند. حالا ترامپِ غیرقابل پیشبینی را هم به این معادله بیفزایید. انقلاب اسلامی در آستانه ۴۰ سالگی به خطیرترین دوران خود رسیده است. اگر در همه این سالها در شرایط حساس کنونی بودهایم اکنون در پر خطرترین نوع از آن قرار داریم. چهار سال دیگر با ادامه روند فعلی معلوم نیست چه بلایی سر امانت امام راحل آمده باشد... چهل و چند روز دیگر تکلیف همه یا حداقل بخشی از همه احتمالات و مخاطرات سطور بالا رقم خواهد خورد. سرنوشت کشور و انقلاب برای چهار سال و بلکه بسیار بیشتر تعیین خواهد شد. حالا دو راه پیش روی ماست. یک راه ساده و تکراری؛ میتوانیم مثل قبل به تحلیلها و نقدها و نمیشودها و نمیتوانیمها ادامه بدهیم. تا شب انتخابات بر سر مکانیزم رسیدن به کاندیدای اصلح و ویژگیهای فلانی و قابلیتهای بهمانی بحث کنیم و از فردای اعلام نتایج هم در جلسات آسیبشناسی انتخابات، تقصیر را به گردن فلان کاندیدا بیندازیم. کار خوبی است. سرمان هم گرم میشود. راه دیگری هم اما وجود دارد. تکلیف سخت و پر زحمت اما درست را انتخاب کنیم. از همین زمان اندک حداکثر استفاده را بکنیم. شش هفته سخت و سنگین را برای ساقط کردن آخرین دولت غربگرا(انشاءالله) پشت سر بگذاریم. همه انتقادها و نواقص و کمکاریهای گذشته را فراموش کنیم و بذر امید در دل ملت مظلوم بکاریم. برای همه تحلیلهای فلسفی و جامعه شناختی از فردای انتخابات تا قیامت وقت داریم. به عنوان یک جوان انشاءالله انقلابی با همه ضعفها و مشکلات جریان خودی و با علم به همه کمکاریها در جریان انقلابی، دوست دارم فردای انتخابات به جای نقد خودمان، دلایل شکست روحانی را در رسانهها بنویسم. دوست دارم بیبیسی از ناکامی جناح غربگرا در انتخابات بگوید. امیدوارم درباره روش غلط غربگرایان در اعتماد به آمریکا و پاسخ ملت ایران بخوانم. فقط باید شش هفته عادات همیشگی را کنار بگذاریم. با همه توان و انگیزه، شبانهروزی برای تحقق تحول در مدیریت اجرایی کشور تلاش کنیم. حالا کاندیدای نهایی که قرار است در مقابل روحانی بایستد هرکسی میخواهد باشد. از هر فرآیند درونی جبهه انقلاب بیرون آمده باشد. اینها همه فرع بر هدف اصلی است. هدف اصلی همه ما در این شش هفته تنها یک چیز است، اسقاط جریان غربگرا و دولت تنبل روحانی با هدف حل مشکلات مردم و بازگشت به ریل انقلاب.