دلتنگ قائدی و دیاباته میشویم
اصلا این فصل باید از بازیکنانی که در استقلال مصدوم نشدهاند و نمیشوند تجلیلی خاص صورت گیرد و تستی هم گرفته شود که چرا مصدوم نشدند! ای بابا! مگر میشود این فصل پیراهن استقلال بپوشی و مصدوم نشوی؟ با این دستفرمان استقلال چیزی نمانده خود مجیدی و مجید نامجومطلق به دنبال کارت بازی برای احتمالا بازیهای آخر فصل باشند تا بتوانند با یازده نفر و ترکیب کامل پا به میدان بگذارند.
اصلا این فصل باید از بازیکنانی که در استقلال مصدوم نشدهاند و نمیشوند تجلیلی خاص صورت گیرد و تستی هم گرفته شود که چرا مصدوم نشدند! ای بابا! مگر میشود این فصل پیراهن استقلال بپوشی و مصدوم نشوی؟ با این دستفرمان استقلال چیزی نمانده خود مجیدی و مجید نامجومطلق به دنبال کارت بازی برای احتمالا بازیهای آخر فصل باشند تا بتوانند با یازده نفر و ترکیب کامل پا به میدان بگذارند.
امیدواریم که قائدی آخرین مشتری مطب دکتر نوروزی در این فصل استقلال باشد. اینکه چرا استقلال لشگری مصدوم داده و روز به روز به تلفات آن اضافه میشود احتمالا باید در نحوه بدنسازی ابتدا فصل این تیم و دوران نیمفصل و ریکاوری جستجو کنیم که این آخری یعنی ریکاوری و بازپروری تیم بعد از بازیهای سنگین در فضای کوتاهمدت بسیار نکته حیاتی میباشد. حالا اینجا شاید دقیقا همه متوجه دلیل تعویض قائدی در دربی بعد از مصدومیت نابهنگامش در بازی با الشرطه شدند. آنها که یک هفته تمام تا توانستند تاختند و برای گل دقیقه ۸۸ پرسپولیس و تساوی درآن بازی بیتجربگی و سن سال مربی را به رخ کشیدند، بیرحمانه نقد مربی جوانی کردند که اگرچه جوانی کرد اما اشتباه نکرد به هیچ عنوان. تفکر تعویض در اوایل نیمه دوم دربی از لحاظ ماهیت کار امری درست بود و انتخاب قائدی برای این جابجایی درستتر، اما شاید انجام آن به درستی انجام نشد، تفکری درست که با عملی نادرست عقیم ماند، چراکه مجیدی روی نیمکت دست بازی برای گزینه ورود به زمین نداشت و انتخابهای او محدود بودند اما اگر مجیدی جگر بازی دادن به بازیکنان جوان را دارد و داشت میتوانست مثلا زکریا مرادی را که در بازیهای آسیایی به او میدان داده با قائدی در دربی جابجا کند، از آن تعویضهایی که اگرمیشد و درست از آب در میآمد زبانزد میشد و ماندگار در تاریخ دربیها، چه بسا که جوانی، ریزنقشی و تند و تیزی و انگیزه این بازیکن در آن لحظات برتری را برای استقلال رقم میزد و تعویض طلایی هم میتوانست لقب گیرد.
در نبود نیمکت قوی شاید این تنها راه نگه داشتن فشار بر روی دفاع پرسپولیس بود، جاییکه مرتضی تبریزی دیگرعالم و آدم را مایوس خود کرده و خودش هم نمیداند چه میکند و حریفان هم برعکس حضورش در ذوبآهن حالا آرزوی حضور او را در زمین دارند اما پرسپولیسی که بعد از گل دوم استقلال برای جبران کاملا درگیر حمله بود و بر همین اساس خلا و فضای لازم برای بازیکنان رونده تیم حریف ایجاد شده بود قابلیت ضربه خوردن از نقطه را داشت که تصمیم اشتباه در کیفیت تعویض مهاجم در آن دقایق آن هم با یک هافبک درگیرشونده باعث شد حواس پرسپولیس دیگر فقط به کار خود باشد و از اگر و اما در زمین خودی رها شود و بیمحابا به جلو بیاید و تحت فشار بالاخره توانست به نیت خود در دقایق آخر دست پیدا کند. اما این از ارزشهای نوع نگاه و تفکر و بازیخوانی کادر فنی استقلال درآن لحظات نمیکاهد شاید اگر کمی آمیخته با تجربه رفتار میشد الان کاملا فضا متفاوت بود و مجیدی و استقلال فاتح قلعه دربی بودند. همچنین در مورد خود تعویض و نحوه بازی قائدی واقعیتی وجود دارد که این بازیکن هر چقدر از لحاظ بازی با توپ و سرعت از استانداردهای بالایی بهرهمند هست و هرچقدر هم زمانی که در زمین هست خوب بازی کند و مثمر ثمر، ولی همچنان از فقر عضلات ساخت یافته برای نود دقیقه رنج میبرد و بازیکن کاملی از بعد بدنی و آمادگی نیست.
طول عضلات و تناژ عضلانی او قدرت انفجارعضله پیاپی و درگیری درطول نود دقیقه را ندارد. بازهم اگر به دربی برگردیم خواهیم دید با دو استارت در نیمه دوم آن هم دراوایل آن او به نوعی تمام شده بود و نظارهگر و تماشاگر بازی هم تیمهایش در دقایق دیگرشده بود به چند بازی اخیر استقلال در آسیا و لیگ هم اگر رجوع کنیم نشانه این فشار را درمییابیم همین فشارها در چند بازی و سنگینی روانی و جسمی روی او و نداشتن جایگزین مناسب تاثیرش را در اواسط نیمه اول بازی با الشرطه عراق روی او گذاشت و خود را نشان داد و مصدومیت او دلیلی شد برای از دست دادن استقلال از دیگر مهاجم زهردارش. حالا بعد از دیاباته، قائدی هم مصدوم شده و ظاهرا از نوع بیرون رفتن از زمین و خبرهای بعدی اتفاقا مصدومیت جدی را تجربه میکند. برای ما که داشتیم بازی با دو مهاجم را دوباره دراین فوتبال تجربه میکردیم و لذت میبردیم و سیستمی کلاسیک با مکملهایی در آن جلو تیم که چشم بسته همدیگر را در زمین و باکس حریف پیدا میکنند را نظاره میکردیم، دلتنگ میشویم چرا که یکی با ظرافت و دیگری با قلدری ما را به تماشای گل تحریک و تشویق میکردند و دائما سکونشینان را نیمخیز میکردند، برای این لیگ و این فوتبال که بعد از مدتها چنین زوجی را به خود دیده بود باعث نشاط و شور در قشر عظیمی از علاقهمندان شده بود و قطار لیگ را جذابتر و پرهیجان کرده بود باید از دست دادن چنین زوجی در میان راه تاسفبرانگیز باشد که اگر حتی دلتنگ زوج مهدیاباته شویم سخن گزافی نگفتهایم و باید منتظر حضور دوباره آنها بمانیم.